انسان به طور مكرر از كنار درختان عبور مى كند و چه بسا از سايه آن
بهره مند مى شود و برگها و شاخه هاى درخت را در دست خود مى گيرد. و يا
از درختان به عنوان هيزم ، براى گرم شدن ، ساختمان سازى و كشتى سازى و
بسيارى از موارد ديگر بهره مى گيرد ولى اگر همين نگاه كردنها و بهره
گرفتن ها با تدبر نباشد و صرفا بهره هاى فيزيكى از آنها برده شود چه
بسا انسان نه تنها از سود بلكه از سرمايه متضرر شده است ، لذا بيائيم
كلام نورانى قرآن را به گوش جان بشنويم و از آيه و نشانه اى از آيات و
نشانه هاى در طبيعت نگذريم مگر آنكه درس خداشناسى بگيريم .
قدر نعمت را بدانيم
قدر و منزلت نعمات الهى ، زمانى به معناى واقعى كلمه شناخته مى
شود كه آن نعمات از دست صاحب آن خارج شود. لذا انسان و يا هر موجود
زنده ديگر از نباتات و حيوانات تا موقعى كه غرق در نعمات خداوندى است ،
قدر آنها را نمى داند و همين كه نعمت را از كف داد، تازه متوجه عظمت آن
نعمت مى شود.
اگر انسان ، تاريكى و ظلمت را نمى ديد و هميشه در دل نور مستغرق بود،
جايگاه نور براى او شناخته نمى شود. و اگر به انسان گفته مى شود شما
غرق در نوريد، با تعجب مى گفت نور چيست ؟! ولى اگر اين نور از او گرفته
شود و در تاريكى و ظلمت قرار بگيرد، تازه متوجه مى شود كه نعمتى به اسم
نور وجود دارد كه چون مستغرق در نور بود توجهى به آن نداشت . همانند
ماهى تا زمانى كه در داخل آب است قدر آب را نمى داند ولى همين كه از آب
خارج شد تازه متوجه مى شود كه نعمت حياتى عظيمى را از دست داد. ولى
همين ماهى تا زمانى كه در داخل آب شنا مى كرد اگر سئوال مى شود آب چيست
؟ جواب مى داد: هيچ از آب خبر ندرم و نمى دانم كه آب چيست .
و يا اكسيژن براى انسان و يا هر موجود زنده ديگر و چون دائما با هوا
سروكار داريم و تمام اطراف ما را پوشانده است و خود را غرق در هوا مى
بينيم و از آن استشمام مى كنيم و حياط دنيوى ما مستقيما به آن وابسته
است لذا اين نعمت عظماى الهى را نمى شناسيم ولى اگر هواى اطراف ما را
تخليه كنند و از جهت تنفس و دم و بازدم در مضيقه قرار بگيريم تازه
متوجه اين نعمت بزرگ الهى مى شويم .
يك بار هم به صانع بنگر
اى مسكين تاكى در صنايع و بدايع نگرى ، يك بار در صانع و مبدع
نگر تا لطيفه اى شگفت آور بينى . از صنعتها و ساخته هاى او آن بينى كه
از او خيزد و از صنعتكار و بديعه نگار آن بينى كه از او سزا است . پس
هر كس كه نظرگاه او جز شواهد صنايع نيست او را در راه جوان مردان قدمى
نيست و از اين حديث به مشام او بوئى رسيده نيست . بسيار پيش آمد باشد
كه نه صنعت نه علاقه ، نه زمان نه زمين ، نه مكان نه مكين ، نه عرش نه
فرش ، نه سمانه سمك ، نه فلك نه ملك ، نه ماه نه ماهى ، نه اعيان نه
آثار، و نه عيان و نه اخبار نباشد و تنها حق صاحب جلال حاضر و حقيقت
حاصل باشد. آن قيوم پاينده كه به هيچ هست نماند و بوده و هست و خواهد
بود بى تغير و انتقال ، موصوف به صف جلال و جمال ، هر چه خلق است همه
نابودنى و فانى و خالق به جلال عزت خود بودنى و باقى است .
(5)
جهان آفرينش آياتى براى
عقلا است
و اختلاف اليل و النهار و ماانزل الله من
السماء من رزق فاحيا به الارض بعد موتها و تصرتف الرياح ايات لقوم
يعقلون .(6)
(ونيز در رفت و آمد شب و روز و آنچه خداوند از آسمان براى روزى خلق از
برف و باران مى فرستد و زمين را پس از مرگ ، ديگر بار زنده مى سازد و
در وزش بادهاى عالم در همه اين موجودات براى خردمندان جهان ، آيات صانع
پيدا است .)
آرى جهان هستى و آنچه را كه در آن آفريده شد، نشان از صانع دارد كه همه
آنها آيات و نشانه هائى براى انسانهاى عاقل مى باشد. لذا انسانهاى بى
تفكر و تدبر از اين همه آيات ، سودى نخواهند برد چرا كه نمى انديشند.
رعد و برق براى خوف و
اميد
هو الذى يريكم البرق خوفا و طمعا و ينشى
ء الحساب الثقال .
(7)
(خداوند است كه برق را به شما مى نماياند كه براى مسافر، بيم و براى
كشاورز، اميد باران و او است كه ابرهاى گران بار و پر آب مى سازد.)
صداى غرش و رعد و برق از آسمان شنيده مى شود. ابرهاى بار دار و مثبت و
نفى با رسيدن به يكديگر و اختلاط آنان ايجاد رعد و برق مى كند به طورى
كه چشمها را خيره كرده و گوشها را نوازش مى دهد و موسيقى اميد را بر
خيره كرده و گوشها را نوازش مى دهد و موسيقى اميد را بر قلوب كشاورزان
و دامداران و نيازمندان به نعمات سماوى مى نوازد و از طرفى طبل خوف و
وحشت را در دلهاى مسافرين و يا غافلين و به خواب رفتگان مى كوبد تا به
هوش باشند و به ياد نشانه هاى قيامت بنشينند. باشد كه از خواب غفلت
بيدار گردند و در صورت شدت آن ، به نماز آيات بايستند. همين ابرهاى
رحمت هستند كه نعمات سماوى را به سوى زمين و زمينيان نازل مى كنند و
همگان را سيراب مى سازند. اگر چه انسان نا سپاسى مى كند و در مقابل اين
نعمات الهى شاكر نيست .
خلقت آسمانها و زمين
ان فى خلق السوات و الارض و اختلاف الليل
و النهار لايات لاولى الالباب
(8)
(بدرستى كه در خلقت آسمانها و زمين و در اختلاف بين شب و روز نشانه
هايى است براى صاحبان عقل و درك )
آسمانهاى هفتگانه و آن چرا كه در بين آسمانها آفريده شده است از
كهكشانها و سيارات و ستارگان كه هر يك در مدار خاصى قرار داده شده اند،
زمينه اى است بسيار مساعد براى تفكر بيشتر و تدبر دائم در آنها و خالق
هستى و پيدا كردن حقيقت عالم هستى و عوالم وجود. آنچرا كه انسان در
شبها به آسمان نگاه مى كند و به چشم او مى آيد قسمتى از آسمان اول است
نه همه آن و نه آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم .
قرآن مى فرمايد: اينكه شما به آسمان نگاه مى كنيد و آن را چراغانى مى
بينيد، آسمان اول است .
انا زينا السماء الدنيا بزينه الكوكب
(9)
(ما آسمان دنيا شما را به وسيله ستارگان و سيارات چراغانى و زيبا
نموديم )
البته همه ستارگان و سيارات به چشم انسان نمى آيند مگر با تلسكوپهاى
قوى كه آنهم قادر به رصد همه آنها نيست . و انسان قادر نخواهد بود كه
همه آنها را شمارش و شناسايى نمايد.
لخلق السوات و الارض اكبر من خلق الناس ولكن
اكثر الناس لا يعلمون .
(10)
(بدرستى كه خلقت آسمانها و زمين بزرگتر از خلقت انسان است ولى اكثر
مردم نمى دانند).
با توجه به پيچيدگى خلقت انسان كه خود عظيم ترين فعل خداوند متعال است
، خلقت آسمانها و زمين بزرگتر از خلقت انسان است كه اين خود تعمق و
تفكر بيشترى را مى طلبد.
در آخر اين آيه شريفه مى فرمايد: بيشتر مردم اين واقعيت را نخواهند
فهميد.
وما خلقنا السماء و الارض و ما بينها باطلا.
(11)
(و ما آسمان و زمين و آنچه بين آنها است را به باطل نيافريديم )
و كسانى كه اين خلقت ما را باطل مى دانند سخت در اشتباه بسر مى برند
ذلك ظن الذين كفروا فويل الذين كفروا من النار
(اين گمان آنانى است كه كافرند پس واى بر كافران از عذاب آتش )
و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما لا عبين
.
(12)
( و ما آسمان و زمين و آنچه را كه در بين آنها است را به بازيچه
نيافريديم .)
تفكر و تدبر در آسمانها و زمين و آنچه را كه خداوند در بين اين دو
آفريده است ، انسان را بيدار دل متوجه خالق آنها مى شود و به عظمت وجود
ذات حق پى مى برد و اين باعث شناخت خويشتن خويش مى گردد و در نهايت
خالق خود را خواهد شناخت و به خالقيت او ايمان آورده و سر تسليم فرود
خواهد آورد.
زمين گهواره موجودات ، پس
قدر نعمت را بدانيم
الذى جعل الارض مهدا و جعل لكم فيها سبلا
لعلكم تهتدون .
(13)
(خدائى كه براى شما زمين را محل آرامش قرار داد و در آن راههايى قرار
داد، باشد تا هدايت شويد.)
همه ما كم و بيش شاهد پرورش برادران و خواهران خود در گهواره خانگى
توسط دستها پر مهر و محبت است تا جايى كه احساس بهترين آرامش را در
گهواره دارد و به خواب مى رود. خداوند كره خاكى را همانند گهواره اى مى
داند كه در حال حركت و چرخش به دور خود و خوشيد، آرامش را براى ساكنان
اين گهواره عظيم به همراه دارد.
يكى از نعمات الهى كه بهتر به آن توجه مى شود گهواره زمين است كه در
حال چرخش به دور محور خود و خورشيد است و اين در حالى است كه موجودات
در دل اين گهواره عظيم با كمال آرامش و آسايش به حيات خويش ادامه مى
دهند و هيچ احساس اضطراب در آنان مشاهده نمى شود و خداوند اين كره خاكى
را از هرگونه اعوجاج و انحراف محفوظ داشت . انسان در اين زمين پهناور
زندگى مى كند و فارغ از هر گونه تفكر پيرامون چرخش زمين حركت اين كره
خاكى به دور خورشيد و خطرات آسمانى نسبت به زمين ، با احساس آرامش كامل
، همچون كودك در گهواره ، شب را با استراحت به صبح مى رساند بدون آنكه
لحظه اى را به تفكر و تدبر در آفاق بنشينيد تا شايد افق ديدش نسبت به
جهان هستى به سمت و سويى سوق داده شود كه او را به خالق هستى رهنمون
گرداند.
كره زمين داراى 5 نوع
حركت است
كره زمين داراى پنج نوع حركت است ، اگر چه انسان آن را ساكن مى
بيند:
1- حركت چرخشى زمين به دور محور خودش كه شبانه روز بوجود مى آيد.
2- حركت انتقالى زمين به دور خورشيد كه سال را بوجود مى آورد
3- حركت تقديمى و نوسانى محور زمين
4- حركت زمين و خورشيد و ساير سيارات در جهت ستاره نسر واقع وگاvega
5- حركت زمين و ميلياردها ستاره حول مركز كهكشان راه شيرى و...
كره زمين اين گهواره به ظاهر آرام داراى پنج نوع حركت است كه شايد الان
هم بسيارى از مردم باور نمى كنند كه همگان با همه ادعايشان در داخل يك
توپى با پنج نوع حركت در هوا معلقند.
ادعاى برونو و گاليله
پيرامون حركت زمين و محاكمه آنان
الم نجعل الارض مهادا آيا ما زمين را گهواره آسايش قرار نداديم
.
(14)
كپرنيك و برونو معتقد بودند كه زمين داراى حركت است . ولى اهل كليساها
مخالفت مى كردند و برونو را به خاطر ادعاى او بطور زنده زنده در آتش
سوزاندند. و سپس گاليله آمد كه همين ادعا را تكرار كرد و او را به
دادگاه احضار كردند و گاليله بخاطر اينكه به سرنوشت برونو گرفتار نشود
توبه كرد.
وقتى در سال 1610 ميلادى موفق به ساختن تلسكوپ شدند حقائقى از عوالم
وجود كشف شد و ثابت شد كه زمين در حال حركت است اگر چه انسان اين حركت
را احساس نمى كند.
قرآن كريم هم در چندين سوره به اين حقيقت اشاره مى كند كه زمين مانند
گهواره است و در حال حركت و چرخش است و انسانها در اين گهواره عظيم در
آسايش و آرامش كامل زندگى مى كنند.
كره زمين بدون ستون
آفريده شد
و انشاء الارض فامسكه ا من غير اشتغال .
(15)
(و خداوند زمين را خلق كرد بدون اينكه مشغول باشد آن را نگه داشت .)
يكى از عجائب آفرينش آسمانها و زمين حركات و چرخش سيارات و ستارگان و
زمين است در حالى كه در فضاى بيكران معلقند بدون آنكه ستونهايى وجود
داشته باشد و بجاى ستونها چيز ظريفتر و زيباترى را آفريد كه نيروى
جاذبه نام گرفت . و با اين نيروى عظيم جاذبه است كه همه كهكشانها و
سيارات و ستارگان عالم وجود و كره زمين به حركات و چرخش خود ادامه مى
دهند بدون آنكه مزاحمتى براى همديگر ايجاد كنند و آنها را از هرگونه
سقوط و متلاشى شدن حفظ مى كند.
اين جاذبه زمين را در نقطه معينى و با فاصله مشخصى از خورشيد و ماه
قرار داده است كه اگر مقدار اندكى به خورشيد نزديكتر مى شود آتش مى
گرفت و مى سوخت و همينطور اگر كمى از خورشيد دورتر مى شد همه زمين را
يخ و سرما فرا مى گرفت و هيچ اثرى از حيات باقى نمى ماند.
خداوند با نظم خاصى زمين را در مدار خود قرار داد كه بر محور خود هر 24
ساعت يك بار مى چرخد تا شبانه روز پديدار شود و هر يك سال يك بار به
دور كره خورشيد مى چرخد.
در قرآن آمده است لايشغله شاءن عن شاءن
(هيچ كارى خداوند را از كار ديگر باز نخواهد داشت .)(16)
زمين بى آنكه داراى پايه و ستونى باشد در مدار خود قرار داده شد بدون
آنكه براى اين كار عظيم ، نيروئى صرف شود و يا كارهاى ديگرى ، خداوند
را از آن باز دارد و يا غفلتى ايجاد گردد.
چون غفلت و اشتغال و فراموشى از عوارضى هستند كه بر اجسام همچون انسان
عارض خواهند شد و خداوند جسم نيست لذا عارى از اينگونه عوارض است .
انسان اگر بخواهد چيزى را اختراع كند و بسازد و يا حرفى را بزند،
كارهاى ديگر را بايد كنار بگذارد و در يك زمان و مكان نمى تواند چندين
كار را با هم انجام دهد. مثلا اگر مشغول حل مسائل رياضى است در همان
زمان نمى تواند به چيز ديگرى فكر كند و يا به عمل ديگرى دست بزند ولى
آيه مذكور مى فرمايد خداوند در حالى كه زمين را خلق مى كرد مى توانست
مخلوقات ديگرى را هم داشته باشد و هيچ فعلى خداوند را در زمانى كه
اراده فعلى را داشته باشد مشغول نخواهد ساخت بر خلاف انسان كه در زمان
واحد هرگز نمى تواند به دو چيز فكر كند يا به چند عمل دست بزند.
و رفعها بغير دعائم
(و بدون ستونها زمين را بلند كرده است ).
على عليه السلام مى فرمايد: خداوند زمين را در فضا بر افراشته است بدون
آنكه ستونهايى براى زمين قرار داده باشد بلكه در فضاى پهناور آسمان ،
متعلق شده است . و از اين جمله على عليه السلام فهميده مى شود كه زمين
كروى شكل است چون اگر مسطح بود فقط يك قسمت زمين در فضا قرار مى گرفت و
حال ثابت شد كه زمين كروى است و قاره هايى مانند آمريكاى شمالى و
آمريكاى جنوبى در قسمت پايين زمين قرار دارند و كل اين كره خاكى در فضا
معلق است .
و حصنها من الاود و الاعوجاج .
(17)
(و زمين را از نوع كجى و اعوجاج دور داشت )
خداوند زمين را در جاى امن و محفوظى قرار داد و آن را حفظ كرد به طورى
كه هرگز بر اثر چرخش متلاشى نخواهد شد. و نيروى گريز از مركز آن را از
محور خودش دور نخواهد كرد.
و منعها من التهافث و الانفراج .
(18)
(و زمين را از افتادن و شكافته شدن باز داشت )
كره زمين به حالت كروى بودن خود باقى خواهد ماند و هيچ شكاف و انفراجى
در زمين پيدا نخواهد شد. و خداوند به وسيله نيروى جاذبه زمين را از هر
نوع پارگى و سقوط محفوظ داشت و اين از هيچ قدرتى امكان پذير نيست مگر
قدرت لايزال الهى كه بر همه كائنات و هستى سايه افكنده است .
ميدان مغناطيسى در زمين
كره زمين توسط يك ميدان مغناطيسى احاطه شده است كه نيروى آن به
اطراف زمين نيز امتداد دارد. منشاء ميدان مغناطيسى زمين نامعلوم است .
ميدان مغناطيسى زمين نتيجه چرخش آرام جسمى جامد از آهن و نيكل است كه
در درون زمين قرار دارد. البته بعضى هم معتقدند كه وجود نوعى دينامو
حركات همرفتى در داخل زمين موجب ميدان مغناطيسى است . و اين در حالى
است كه اگر گرماى جسمى از حدود 500 درجه بگذرد، خاصيت مغناطيسى آن از
بين مى رود. و در عمق 30 كيلومترى زمين به چنين دمايى مى رسيم . عقربه
قطب نما تحت تاءثير نيروى مغناطيسى زمين در جهت مشخصى قرار مى گيرد. و
الان استفاده هاى بسيارى از قطب نما مى شود.
(19)
در آفرينش كوهها
و القى فى الارض رواسى ان تميد بكم و
انهارا و سبلا لعلكم تهتدون .(20)
(و نيز كوههاى بزرگ را بر زمين بنهاد تا از حيوانى و اضطراب برهيد و
نهرها جارى كرد و راهها پديدار ساخت تا مگر هدايت شويد.)
اگر خلقت كوهها نمى بود چرخش زمين دچار اضطراب مى شود و سرعت بى حد
چرخش زمين به دور محور خودش و به دور كره خورشيد باعث حيران و اضطراب
ساكنان اين كره خاكى مى شد. ولى وجود كوهها همچون ميخى محكم در زمين
جلوى هرگونه لغزش و دگرگونى چرخش آن را گرفته است . علاوه بر اين فلسفه
مهم آفرينش كوهها، جارى شدن نهرها و چشمه ها از ديگر فوائد اين پديده
است .
كوهها به عنوان ميخهاى
جارى
ارسى اوتادها (ميخهاى زمين را محكم نمود).
همانطور كه در خلقت بدن انسان را كه شامل گوشت و پوست و غضروف و چربى
است نگه بدارد، كره زمين نيز داراى استخوان بندى خاص خود است كه همان
كوهها و قله هاى سر به فلك كشيده اى مى باشند كه مانع از متلاشى شدن
زمين خواهند بود. كوهها همانند ميخهائى محكم و استوار كه پوسته زمين را
از شكافتن محفوظ نگه مى دارد. و اگر نبود خلقت كوهها هر آينه مواد مذاب
زير زمينى به پوسته زمين مى آمد و باعث آتش فشانهاى متعدد و خطرناكى مى
شد.
در روايتى از معصومين عليه السلام نقل شده است همانطور كه سر ميخ بر
روى چوب مشخص است و خود ميخ در داخل چوب فرو رفته است و انسان فقط سر
ميخ را مى بيند نه خود ميخ را، كوهها هم به منزله سر ميخ هستند كه خود
و ريشه هاى آن در دل زمين فرو رفته اند تا زمين را از متلاشى شدن حفظ
نمايند لذا انسان به عظمت اين خلقت پى خواهد برد. كه كوههاى با اين همه
ارتفاع بلند همانند اورست و دماوند و... به عنوان سر ميخهاى زمين
هستند، پس خود كوهها بايد بسيار بلندتر و عظيم تر باشند كه در داخل
زمين فرو رفته اند. آرى اگر انسان كمى پيرامون خلقت كوهها تفكر كند به
خلق حكيم پى خواهد بود. اگر چه انسانهاى غافل بر روى كوهها راه مى روند
و كوه پيمايى مى كنند ولى هيچ درسى از كوهها نمى گيرند. و اين در حالى
است كه كوهها با انسان سخن مى گويند.
كوهها در زمين همانند سد
عمل مى كنند
و ضرب اسدادها (و خداوند سدهايش كوههايش
را نصب نمود.)
اين كوه ها كه همانند ميخهايى در زمين قرار گرفته اند مانند سدهائى مى
باشند كه قسمتى از زمين را از قسمت ديگر آن جدا مى سازند كه براى ايجاد
فاصله در زمين كوه ها را آفريده است .
همانطور كه سد باعث جدايى قسمتى از زمين مى شود كوهها هم اينگونه اند.
البته اند. البته با كمى دقت متوجه امر ديگرى مى شويم كه كوهها علاوه
بر عظمتى كه براى آرامش زمين مى آفرينند به زيبايى اين كره خاكى افزوده
اند. آنگاه كه برفها بر قله كوهها مى نشينند چه زيبايى خاصى به طبيعت
ارزانى مى دارند. و حال مجموعه آفرينش كوهها با همه شگفتى ها و زيبائى
ها راه روشنى براى شناخت خداوند كريم خواهد بود.
در آفرينش سايه و غار
والله جعل لكم مما خلق ضلالا و جعل لكم من الجبال اكنانا...(21)
(خداوند از آنچه آفريد سايه ها به شما داد و براى شما در دل كوهها،
غارها ساخت و شما را لباسها داد كه از گرما محفوظ بمانيد و پيراهنهاى
زره كه شما را در جنگلها از زخميها باز دارد اين گونه نعمت خود را بر
شما تمام مى كند و گستراند تا شايد شما تسليم خدا شويد و گردن نهيد.)
يكى از زيبائيهاى طبيعت و الهى ، سايه است كه بهره هاى زيادى از آن
برده مى شود. خصوصا سايه هاى درختان بلند و حجيم براى كاروانهاى خسته و
از راه رسيده و از حرارت شعاع آفتاب ، گرمازده شده ، چقدر نشستن زير
سايه درختان در دل بيابانها لذت بخش است .
و همينطور در دل كوهها و صخره ها، غارها و شكافهاى فراوان قرار داده
است تا انسان براى حفظ جان خويش از آن بهره بگيرد و يا براى استراحت
موقت و نجات از خطرات احتمالى از طوفان و سيل و درندگان استفاده نمايد.
آيا هيچ به اين نعمتها انديشيده ايم و يا مثل همه جا و هميشه از كنار
پديده هاى عالم به آسانى و بدون عبرت و درس عبور مى كنيم ؟
كوههاى آتشين در اعماق
زمين الماس توليد مى كنند
مى دانيم كه الماس به خصوص كمياب ترين آنها تنها از يك عنصر
كربن ساخته مى شود. در الماس ، كربن تحت فشار و گرماى بسيار بالا به
كريستال تبديل مى شود. اين اتفاق در اعماق زمين به وقوع مى پيوندد.
معانى در زمين و اعماق آن يافت مى شوند كه داراى الماس هستند. لذا
خداوند كريم در اعماق زمين كوره هائى را ايجاد كرده است كه با حرارت
زيادشان بهترين الماسها را براى بشر مى سازند. اگر مى خواهيد به اين
حقيقت و واقعيت هستى پى ببريد به آتشفشانهاى كه در گوشه و كنار دنيا از
قله هاى كوهها سر بر مى آورند، نگاه محققانه نمائيد تا به اين راز
آفرينش الماس پى ببريد.
پرده از روز بر گيريم تا
شب از راه رسد
و ايه لهم اليل نسلخ منه النهار فادا هم
مظلمون .
(22)
(و آيت و نشانه براى خلق در اثبات قدرت حق ، وجود شب است كه چون پرده
از روز برگيريم ناگهان همه را تاريكى فرا گيرد.)
خداوند متعال ، رفت و آمد شب و روز را نشانه اى از قدرت لايتناهى خود
معرفى كرده است . اگر چه انسان غرق در نعمت ، قدر نعمت را نمى داند ولى
همين مقدار كه براى 12 ساعت يا كمتر و بيشتر پرده سياهى را بر چهره
درخشان روز مى كشند، در عرض هر شبانه روز يكبار به انسان ، انتقال از
عالمى روشن به عالم تاريكى به نام قبر را تذكر مى دهد و او را براى
انتقال براى دار ابدى متذكر مى شود.
برافراشتن آسمانها بدون
ستون
الله الذى رفع السموات بغير عمد ترونها.
(23)
(خداوند همان كسى است كه آسمانها را بدون ستونى كه قابل ديدن باشد
آفريد.)
آيا تا بحال فرصتى دست داده است كه به آسمان نظاره كنيد و سپس در پى
اين تماشاى با چشمان غير مسلح به اين پهنه چراغانى شده ، انديشيده
باشد؟
وجود هزاران كهكشان در آسمان كه تا به حال يك كهكشان خودى كه همان
كهكشان راه شيرى است كه از سمت شمال به سمت جنوب امتداد يافته است تا
اندازه اى شناخت شده و به چشمان خود مى بينيم .
و اين كهكشان داراى ميليادرها ستاره است . كه اكثر آنها داراى حجمهاى
بزرگتر از كره زمين و ماه و خورشيد در منظومه شمسى ما مى باشند. و همه
آنها در حال چرخش و حركت به دور محور خود يا به دود ديگرى هستند و در
فضاى لايتناهى معلقند به طورى كه هيچ ستونى و پايه اى برايشان وجود
ندارد مگر قوه جاذبه اى كه به قول قرآن كريم به چشم ديده نمى شود. و
اين نيروى جاذبه است كه همه كرات سماوى را با فاصله منظم نيست به
همديگر حفظ مى كند. اگر انسان از كره زمين دور شود كما اينكه امروز به
راحتى در بين منظومه شمسى راه پيمايى فضايى مى شود، متوجه اين امر مهم
خواهيم شد كه كره زمين و كره ماه و ديگر سيارات منظومه شمسى همچون
توپهاى در آسمان معلقند.
و همه آنها بدون آنكه ستونى و پايه اى داشته باشند در حال چرخش و
حركتند. و اين عظمت در آسمان اول است . حال هفت آسمان كه بدون ستون
آفريده شده است و هنوز بشر نتوانسته است آسمان اول را تسخير كند و به
كم و كيف ستارگان و سيارات و كهكشانهاى آن پى ببرند و نه آمارى از جهت
كميت بدست آورده است و نه از بعد كيفيت و حجم و اندازه و نوع چرخش و
مسير و مقصد حركتها كه به كجا منتهى خواهد شد آمارى ارائه داده است .
بلكه تنها توانسته است رمز و راز چرخش آنها را بيابد آنهم به كمك قرآن
و روايات معصومين عليهم السلام به پيشرفتهاى علمى دست يافتند و به اين
حقيقت مهم كه نيروى جاذبه در بين كرات موجب چرخش و نظم حركت آنان شده
است و اين به منزله همان ستونهايى است كه به چشم نمى آيند.
اين خلقت عظيم ، ما را وادار مى كند كه بيشتر از قبل به نظام هستى
بينديشيم و جايگاه خود را در اين نظام آفرينش بيابيم و چشمكهاى ستارگان
را در دل شب و سحر گاهان جواب مثبت دهيم و به آنان بگوئيم كه ما پيش از
آنكه در فكر زيبائيها و چشمك زدنهاى شما باشيم در تفكر عميق فرو رفته
ايم كه كدام معمار توانا بود كه شما را اينگونه زيبا در كنار هم چيده
است بدون آنكه مزاحمتى براى همديگر ايجاد نماييد و آيا به غير از
خداوند كريم به قدرتى ديگر مى شود فكر كرد؟
آسمانها و زمين در سيطره
انسان
الم تروا ان الله سحرلكم ما فى السموات و
ما فى الارض .
(24)
(آيا نديده ايد كه خداوند آنچه را كه در آسمانها و در زمين است مسخر
شما نموده است .)
اى كاش انسان سر بزير، حال كه چشم به آسمان نمى دوزد و در خلقت آسمانها
نمى انديشد، لااقل به زمين و آن چرا كه در زير پايش قرار مى گيرد و از
آن مى گذرد بينديشد. اكثر مردم به آسمان و آنچرا كه در آن آفريده شد
توجهى ندارند. آسمانها و زمين و همه آن چرا كه در آنها به چشم مى آيند
تحت تسخير انسان قرار داده شدند. انسان از كنار پديده ها عبور مى كند و
در طبيعت قدم مى گذرد و با كمى تعمق و تدبر و راز و اسرار آفرينش جلوى
چشم و پاهاى خود پى خواهد برد، و اگر هر چند گاه يك بار سر به آسمان
ببرد و چشم به شمعكهائى كه سوسو مى كنند كه در واقع هر كدام داراى حجم
و وزن عظيمى هستند، بدوزد و انديشه را با ديد چشم خود هماهنگ و عجين
نمايد تا به عظمت خالق يكتا پى ببرد، چقدر شايسته مقام انسان خواهيد
بود.
در گاز بودن آسمانها و
زمين
ثم استوى الى السماء و هى دخان .
(25)
(سپس به خلقت آسمان توجه فرمود در حالى كه دود و گاز بود.)
لا پلاس فرانسوى مى گويد كه آسمان و زمين توده اى از گاز بودند كه
سحابى اريون جديدا كشف شد.
ان السموات و الارض كانتا رتقا ففقنا هما.
(26)
(بدرستى كه آسمانها و زمين بسته بودند و ما آنها را از هم باز كرديم .)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد همه چيز آب بود و آفرينش هم بر آب
بود. پس آتش از آب بلند شد و بعد خاموش گشت و دودى بلند شد بعد آسمان
از دود آفريده شد و زمين از خاكستر آن خلق شد كه در اينجا به سرد شدن
سديم اشاره شده است كه لاپلاس هم مى گويد همينطور است كه پس از افروخته
شدن سديم سرد مى شود.
چرا آسمان به رنگ آبى مى
باشد؟
علت آبى بودن رنگ آسمان و رنگ سرخ و نارنجى بودن غروب ، آن است
كه مولكولهاى هوا، نور بنفش را كه داراى طول موج كوتاه است آسان تر از
نور قرمز با طول موج بلند، پراكنده و پخش مى كند و به عبارت ديگر،
مولكولهاى فوقانى جو، براى پخش رنگ آبى قدرت بيشترى دارند. لذا اين رنگ
آبى در همه جهات پراكنده مى شود، در حالى كه ظهور رنگ سرخ و يا نارنجى
غروب به علت آن است كه پرتو خورشيد هنگام غروب ، قسمت عمده اى از نور
آبى را از دست داده و رنگ سرخ باقى مى ماند.
در آسمان چه خبر است ؟
در آن قسمت از فضا كه تا كنون بشر توانست بررسى كند حدود صد
ميليون كهكشان وجود دارد. كهكشانها كه حداقل هر كدام داراى صد هزار
ميليون (000/000/000/100) صد ميليارد ستاره مى باشند كه همه در حال
چرخش هستند. يكى از كهكشانهاى مجاور كهكشان ما در هر ثانيه 300 كيلومتر
به كهكشان ما نزديك مى شود و كهكشانهاى ديگر با سرعت 1810 كيلومتر در
ثانيه از ما دور مى شود و يكى از كهكشانهاى كه 85 ميليون سال نورى از
ما دور است ، با سرعت 15360 كيلومتر در ثانيه و ديگرى كه در فاصله 135
ميليون سال نورى قرار دارد، با سرعت 22800 كيلومتر در ثانيه از ما دور
مى شوند. ولى بخاطر فاصله زياد، ثابت به نظر مى آيند همانند قطارى كه
از دور با سرعت مى آيد و يا مى رود و يا هواپيما با فاصله زياد در
پرواز باشد ثابت به نظر مى رسند.
(27)
با اين همه چراغانى بودن
آسمان به بيراهه نرويم
قال الصادق عليه السلام :
يا مفضل فكر، فى النجوم و اختلاف مسيرها منها
السريع و منها البطى ء و منها المتعدل السير.
(28)
(اى مفصل فكر كن در نجوم از ستارگان و سيارات و در اختلاف داشتن مسير
حركت آنها كه بعضى از آنها سريع حركت مى كنند و بعضى آرام و بعضى با
سرعت متوسط دور مى زنند.)
حركت سيارات و ستارگان از جمله امور مهمه عالم هستى است كه افكار همگان
را از جمله افكار ائمه معصومين عليهم السلام را هم به خود مشغول داشته
است و اين نشانگر اين امر مهم است كه انسان براى پيدا كردن خداوند و
شناخت بيشتر و بيرون آمدن از پيله تن و غفلت بايد به آسمان بنگرد كه
چگونه حركت مى كنند و با چه ابزارى در فضا معلقند. و اين چه قدرتى است
كه اين كرات عظيم با وزن و حجم غير قابل شمارش و وزن را به هم مشغول
كرده است و اصلا چرا همه آنها را تحت تسخير انسان قرار داده و براى
تكامل انسان آفريده است ؟ مگر انسان كيست و چيست كه مستحق اين همه
تكريم است ؟!
حال آيا سزاوار است انسان با اين همه چراغانى و نورافشانى در عالم بالا
و پايين و با داشتن ماه و خورشيد آسمان و از همه بالاتر با در دست
داشتن خورشيد فكر و عقل باز به بيراهه قدم گذارد و به عبادت حق
نايستد؟!
خورشيد و جاذبه آن
و الشمس تجرى لمستقرلها ذلك تقدير العزيز
العليم .
(29)
(خورشيد به سوى مكان معينى حركت مى كند كه خداوند قادر و عليم بر آن
تقدير كرد.)
قانون نيوتن كه همان جاذبه و قانون گريز از مركز است توسط نيوتن با 14
سال كار و تفكر كشف شده است .
كليه سيارات و كهكشانها طبق اين دو قانون جاذبه و گريز از مركز در حال
حركت و چرخش هستند و اگر اين نيروها نباشند همه به سمت مركز نيرو جذب
مى شوند. مثلا كرات زمين و ماه و مريخ و بقيه منظومه شمسى با همه
اقمارشان به سمت خورشيد جذب مى شوند و در كوره آتشين خورشيد ذوب مى
گردند.
نيوتن و ماكت منظومه شمسى
يكى از دوستان نيوتن با زحمات زياد موفق شد ماكتى از منظومه
شمسى بسازد به طورى كه توپهايى را در كنار همديگر قرار داد به شكلى كه
هر كدام به دور كره خورشيد بايد دور مى زدند ولى با اين همه افكار
نجومى كه داشت به خداوند متعال ايمان نداشت . نيوتن به دوستش گفت : اين
منظومه شمسى كه الان مى بينيم خود بخود بوجود آمد! دوستش با تعجب گفت :
چطور اين زحمات مرا انكار مى كنى ؟ جناب نيوتن گفت تو براى اين منظومه
شمسى كه در آن زندگى مى كنيم خالقى را نمى بينى در حالى كه ماكت منظومه
شمسى تو بايد صانع داشته باشد! اينجا بود كه دوستش به تعمق فرو رفت و
به خداوند متعال ايمان آورد.
سه حركت از عجائب اين كره
آتشين
و سخر لكم الشمس و القمر دائبين (و خورشيد و ماه را در حال حركت
مسخر شما گردانيديم )
خورشيد داراى سه حركت است اگر ظاهرا حركتى را مشاهده نمى كنيم و فقط
طلوع و غروب خورشيد را شاهديم آن هم به سبب چرخش زمين حول محور خود
باعث ايجاد شب و روز مى شود ولى خود كره آتشين خورشيد، داراى سه حركت
است كه به آن اشاره مى كنيم :
1- حركت وضعى كه در هر 5/25 روز يك مرتبه به دور محور خودش مى چرخد.
2- حركت از جنوب به شمال و آسمان كه در هر ثانيه 19 كيلومتر و نيم راه
مى پيمايد. و اين منظومه شمسى ، مجموع سياراتش را با خود مى برد. حال
به كجا مى رود و نهايت مقصد كجاست خالقش بهتر مى داند.
3- در هر 200 ميليون سال يك مرتبه با سرعت 225 كيلومتر در ثانيه به دور
مركز كهكشان مى گردد كه اقمار منظومه شمسى با آن همراه است .
سيارهاى خورشيد عبارتند از: عطارد، زهره ، زمين ، مريخ ، مشترى ، زحل ،
اورانوس ، نپتون ، پلوتون مى باشند.
اين 9 سياره علاوه بر حركت وضعى كه به دور خود مى چرخند داراى حركت
انتقالى هم هستند كه همه برگرد خورشيد پروانه وار مى گردند. البته هر
كدام به خورشيد نزديكترند سريعتر دور مى زنند و هر كدام از خورشيد
دورترند آهسته تر دور مى زنند. مثلا عطارد در مدت 88 روز با 47 كيلومتر
در ساعت و زهره 224 روز با سرعت 34 كيلومتر و زمين 365 روز و 6 ساعت با
سرعت 29 كيلومتر دور مى زنند. و همينطور مريخ با يك سال و با سرعت 26
كيلومتر و مشترى 11 سال با سرعت 13 كيلومتر و زحل 29 سال با سرعت 9
كيلومتر و اورانوس 84 سال با سرعت 7 كيلومتر و تپتون 164 سال با سرعت 6
كيلومتر و پلوتن 249 سال و با سرعت 5 كيلومتر در ساعت دور مى زنند.
تا حال 32 قمر براى منظومه شمسى كشف شد كه زمين داراى يك قمر است و
مشترى 12 قمر و بقيه هم تعدادى قمر دارند. البته عطارد و پلوتون و زهره
داراى قمر نيستند. اين 32 قمر بطور منظم به دور سيارات خود مى گردند
يعنى قمرى كه براى زمين هست دئما به دور كره خاكى دور مى زند كه مدت 29
روز و نيم و هر ثانيه يك كيلو متر به دور زمين مى چرخد.
سرعت ستارگان حداقل از 10 كيلومتر در ثانيه شروع و به 3000 كيلومتر در
ثانيه مى رسد.
وزن جرم خورشيد و زمين
جرم خورشيد داراى وزن بسيار سنگينى است كه دانشمندان وزن خورشيد
را 330 هزار برابر وزن زمين دانسته اند. وزن كره زمين حدود 6000
ميليارد تن تخمين زده اند. حال وزن خورشيد سر از يك رقم بسيار زياد
نشانگر عظمت اين كره آتشين است . حال چگونه خداوند حكيم ، خورشيد با
اين عظمت را در فضاى لايتناهى معلق نموده تا با شعله هاى مواد مذاب
خود، جهان آفرينش را روشنايى بخشد كه كره زمين از جمله آن سياراتى است
كه متنعم به نعمات خورشيد است . البته همه موجودات زنده بدون تابش
خورشيد، حيات خود را از دست خواهند داد.
حجم كره زمين 000/000/320/083/1 كيلومتر مكعب مى باشد.
ستارگان ديگر گاهى صدها و يا هزاران بلكه بعضى از ستارگان ميليونها و
ميلياردها برابر وزن و حجم خورشيد داراى وزن و حجم مى باشند كه تصور آن
براى بشر غير ممكن و يا مشكل است . البته شنيدن و خواندن اين آمار
سرسام آور، انسان را به عظمت و قدرت خداوند بيشتر آشنا مى كند و هر چه
اين شناخت گسترش يابد اقرار به عجز و ناتوانى انسان را در پى خواهد
داشت و جايگاه انسان در بين آفرينش هستى و عظمت خالق متعال براى
حقجويان و واقع بينان واضح تر مى گردد.