در جستجوى خدا
( شگفتيها و عجائب در گذرگاه آفرينش )

مهدى احمدى

- ۴ -


طول مويرگهاى بدن انسان  
هر گاه تمام مويرگهاى شريانى بدن انسانى را سر هم متصل كنند به 000/000/27 كيلومتر خواهد رسيد. و با در نظر گرفتن اينكه طول محيط كره زمين در حدود 000/000/40 كيلومتر است پس طول اين مويرگها در مجموع از طول نيم دور كره زمين بيشتر است .
تاءثير مغناطيس در آهن بدن انسان  
ويتامين آهن بدن انسان بايد منظم باشد تا به عرض قلبى دچار نشود. يكى از سفارشات دينى خوابيدن تا انسان به سمت قبله است چون جريان مغناطيسى زمين در آن سو مى باشد. حال اگر رو به قبله نخوابيم ، آهن در جدار رگها رسوب كرده و آهن بدن كم مى شود و تصلب شرائين و عوارض ‍ قلبى ايجاد و به كبد كه قسمت كننده آهن بدن است ، لطمه شديد وارد مى كند. لذا بايد در جريان مغناطيسى زمين خوابيد كه اين سفارشات در حيلة المتقين و كتب ديگر به عنوان استحباب به سمت قبله خوابيدن مطرح شده است .
از عجائب كبد انسان  
كبد كه به عنوان تصفيه خانه عظيم جسم انسان انجام وظيفه مى كند، بيش از پانصد (500) وظيفه را به عهده دارد و در خود بيشتر از هزار نوع آنزيم تهيه مى كند تا به وسيله آنها قادر باشد وظايف شيميائى خود را انجام بدهد.
در هر ثانيه بيش از ده ميليون (000/000/10) گلبول از گلبولهاى قرمز بدن مى ميرند و در اينجا كبد وظيفه دارد اين گلبولهاى مرده و بى مصرف را در خود تجزيه كرده و براى ساختن گلبولهاى جديد دست بكار شود. (60)
در آفرينش كليه ها  
كليه ها به ابعاد ده در شش سانتى متر در دو طرف در پشت حفره شكم و زير پائين ترين دنده قرار دارند. در بدن انسان دو كليه به عنوان پلايشگاه بزرگ در قالبى بسيار كوچك جاسازى شده است . خون از طريق سرخرگها به كليه ها مى رسد. كوچكترين سرخرگها به سرخرگ موئى تبديل مى شود كه نازك ترين مجارى خونى هستند. هر مجراى كوچك كليه به قدرت لايزال الهى از ميليونها سرخرگ موئى بوجود آمده است .
هر سرخرگ موئى به وسيله غشائى احاطه شده كه خون تصفيه نشده ، با فشار از اين مجارى عبور مى كند. مايع موجود در اين سرخرگها به وسيله ديواره اين رگها جذب مى شوند و آنچه از اين مايع براى بدن ضرورت دارد دوباره به خون باز مى گردد و آنچه كه براى بدن لازم نيست دفع مى شود، انجام اين اعمال نياز زيادى به عكس العمل هاى دقيق اين مجارى دارد.
هر كدام از كليه ها با هماهنگى خاصى به وظايف خود عمل مى كنند و اگر براى هر كدام از آن دو مشكل پيدا شود و نياز به استراحت و يا ترميم و جراحى داشته باشند، كليه بعدى وظيفه كليه از كار افتاده را به نحو احسن انجام خواهد داد. شايد بيماران كليوى و دياليزى را ملاقات كرده باشيد كه در زمان دياليز، خون بيمار وارد دستگاه تصفيه كنند مى شود و پس از تصفيه شدن وارد رگهاى بدن مى گردد. حال به عظمت خلقت كليد فكر كنيد كه چگونه خداوند كريم دستگاه بزرگ دياليز را در دو كليه بسيار كوچك گوشتى جاسازى نموده كه بدون هيچ مخارجى به بهترين شكل خون انسان را پالايش مى كنند و به عنوان پالايشگاه به مى كنند و به عنوان پالايشگاه به ظاهر كوچك و در موقع بسيار وسيع در بدن انسان شبانه روز و در طول عمر انسان عمل مى كنند.
از عجائب خلقت پاهاى انسان  
پا به كمك 26 استخوان و 107 پى و 19 عضله وزن بدن انسان را تحمل مى كند و جابجا مى سازد. حركت و گام بردارى پاها از نظر فيزيولوژى مسئله اى پيچيده و در خور توجه است . پاشنه هاى پا ضربه و فشار سنگينى اوليه را دريافت مى كنند و به اتفاق 15 استخوان ريز آن را به قسمت استخوان منحنى پشت پاشنه مى رساند و با فرمانى مخصوص به سطح و انگشتان و جلو رانده مى شود و در اين حال است كه براى ما تعادل در راه رفتن مهيا مى شود.
انسان در شبانه روز از پاهايش بيشترين استفاده را مى برد ولى كمتر اتفاق افتاده است كه به چگونگى كار پا فكر كند. و به حركات متعدد و متنوع استخوانهاى پا كه هر كدام وظيفه اى خاص را به عهده دارند كه چگونه خداوند صانع به بهترين وجه آنها را جابجا كرده كه هنوز كسى نتوانست ادعا كند كه اگر اين استخوانها طور ديگرى جابجا مى شوند و در كنار هم قرار مى گرفتند كيفيت راه رفتن بهتر مى شده است . و اين از عجائب خلقت خداوند كريم پيرامون پديده استخوانهاى پا و ديگر اعضاى بدن انسان است . براى ساختن مچهاى دست و پا چه ظرافتى بكار گرفته شد كه در حالات مختلف قابل حركت است . دست انسان دارى حركات چرخشى ، چپ و راست ، بالا و پائين و همينطور مانند جرثقيل ، اشياء را برداشته و به هر صورتى اراده كنيم قابل حمل خواهد بود و اين در حالى است كه مفصلها و محل اتصال استخوانها به وسيله مايع مخصوص بطور اتوماتيك گريسكارى شده و هيچ سائيدگى بوجود نخواهد آمد. كيست كه به اين جزئيات بسيار مهم بينديشد و به خداى خويش ايمان راسخ پيدا كند؟
لطيفه اى از يك دوغ فروش  
رهگذرى از دوغ فروشى كه مشگ دوغ بر دوش داشت سوال اعتقادى كرد كه تو خداوند را از چه كجا شناخته اى كه او را عبادت مى كنى ؟ دوغ فروش ‍ در پاسخش گفت . من در نزد خودم به اين فكر فرو رفتم كه سر و ته اين مشگ را با طناب بستم بطورى كه هرگز نبايد دوغ از آن بريزد و يا چكه كند با اين حال باز مى بينم كه هر چند لحظه قطراتى از دوغ از مشك خارج شده و بر روى لباسم مى ريزد ولى خلقت انسان را نگاه مى كنم كه چگونه خداوند قادر متعال اين همه موجودات از جمله انسان را آفريد كه دهان و بينى باز دارد و مخرج بول و غائط را هم تعبيه نموده ولى بدون اختيار انسان ، بول و غائط و يا مواد زائد ديگرى از انسان خارج نمى شود و اين مرا وادار كرده است كه اين خلقت منظم و دقيق و حساب شده بايد خالق حكيمى داشته باشد لذا همين مقدار حكمت براى من كافى است تا به خداى خويش ‍ ايمان آورم .
پوست و شگفتى هاى آن  
پوست از اعضاى مهم بدن محسوب مى شود. پوست در زير ميكروسكوپ همانند قشر كره زمين داراى طبقات مختلف مى باشد. قسمت سطحى پوست به نام اپيدرم كه از سلولهاى پهن تشكيل شده ، چندان صاف نيست و روى آن يك طبقه سلولهاى شاخى كه از نظر شيميايى شبيه ناخن ها هستند پوشيده شده و اين قشر با آنكه نرم است در واقع همانند زره عمل مى كند و در مقابل نفوذ دشمنان از ميكروبها و يا نفوذ آب دفاع مى كند. چه بسا انسان در داخل آب مى رود ولى آب در جسم انسان وارد نمى شود. طبقه ديگرى به نام قشر بازال زير آن قرار دارد كه مركز فعاليت مهم پوست است كه سلولهاى تازه از آن روئيده شده و جانشين سلولهاى مرده و نابود شده مى شوند. در قسمت دوم پوست كه به نام درم مى باشد عروق دموى مواد غذايى را مى رسانند و نوك اعصاب نيز در اين محل قرار دارند كه ما توسط آنها عمل لمس كردن را انجام مى دهيم و يا احساس سرما و گرما و درد يا سوزش مى نمائيم و يا هر چيز ديگرى را لمس و احساس مى كنيم . بين عروق دموى و اعصاب كلافهاى چربى قرار دارند تا شوكهاى وارد شده در اثر ضربه ها را خنثى كنند و مانع تبخيرات بدن مى شوند.
و اگر اين ذخيره چربى نمى بود بدن انسان چهار پنجم آب و وزن خود را از دست مى داد و خشك مى شد و از بين مى رفت .
پوستها اعضاى بدن انسان يك شكل و يك جنس نيستند و هر قسمت از بدن ، پوست متناسب با خودش را دارد. مانند پوست كف دست و پشت متناسب با خودش را دارد. مانند پوست كف دست با پشت دست فرق دارد چون پشت دست بايد مو برويد ولى كف دست نبايد مو داشته باشد چون بايد قدرت لمس داشته باشد.
و يا پوست كف پا با پشت پا از جهت روئيدن مو و ضخامت متفاوتند و يا پوست صورت لطافت خاص بايد داشته باشد بر خلاف پوست سر كه بايد ضخيم و داراى مو باشد تا جلوى سرما و گرما و ضربات را به راحتى بگيرد.
در روزها ميليونها سلول كوچك بشره خارجى توسط لايه زير بافت متولد مى شوند و پس از آمدن به سطح پوست با عبور از سلولهاى ژلاتين (كراتين ) سخت مى شوند و در همين روز ميليونها از اين نوع سلولها در اثر اصطكاك با لباس و استحمام و ساير موارد در زندگى انسان از بين مى روند و مى ميرند لذا در هر 27 روز پوست خارجى تن انسان عوض مى شود و پوست قديمى و كهنه جاى خود را به پوست جديد مى دهد. اين پوست اندازى در حيوانات هم وجود دارد اگر چه متفاوت است مثلا پوست اندازى مار را همگان ديده ايم كه چگونه اين حيوان از لابلاى پوست كهنه خود بيرون مى آيد كه همانند كيسه اى دراز را به جاى مى گذارد كه چند صباح قبل به عنوان پوست تن اين حيوان با همان رنگهاى متنوع و خوش خط و خال بود ولى الان جاى خود را به پوست جديد داده است و عجيب تر اينكه تنوع رنگهاى پوست جديد همانند پوست سابق اين حيوان است بدون هيچ تغيير رنگى پوست جديد مى رويد.
انسان در فعاليتهاى زياد و يا حركت ورزشى در هواى گرم به خاطر وسيعتر شدن شرائين ، خون از داخل متوجه خارج مى شود و رنگ پوست به رنگ خون در مى آيد و گرما را هم از پوست خارج مى كند و بر عكس در هواى سرد شرائين پوست جمع شده و بسته و منقبض مى شوند و خون به سمت داخل مى رود و چهره و رنگ پوست زرد و رنگ پريده مى گردد.
براى ساختن مو در هر سانتى متر مربع ده عدد پياز مو لازم است و در همين مساحت كم ميليونها سلول ملانوسيت قرار دارند كه توليد رنگ (ملانين ) مى كنند كه اين ماده رنگ پوست و موى سر و ابروها و غيره را فراهم مى سازد و اگر اين ماده نباشد موهاى بدن انسان سفيد مى شوند.
از عجائب ديگر پوست سيستم عصبى آن است لذا در نوك انگشتان انسان هزاران پايه عصب وجود دارند كه گزندگى ، سوختگى ، بريدگى پوست باعث متاءثر شدن اعصاب مى شوند و فورا مغز كه سمت فرماندهى دارد را آگاه مى سازند و انسان را وادار به ناله و احساس درد مى كنند.
به هنگام ترس و خشم پياز مو متاءثر شده و موى بدن سيخ مى شود. پوست انسان تا 2000 بيمارى را از خود بروز مى دهد كه بيشتر آنها با استفاده از نور آفتاب و تغذيه سالم كه خداوند آفريده است قابل معالجه است . (61)
حال بياييد كمى به تعمق و تفكر در خلقت پوست بنشينيم كه چگونه پروردگار حكيم اين همه طبقات مهم و حساب شده را در پوست آفريده است . همانند طبقات و پوسته هاى زمين كه هر طبقه اى وظيفه خاص به خود را دارد و دست به دست هم داده تا انسان از آسايش و آرامش در زندگى برخوردار باشد و از سرما و گرما و ضربات و نفوذ ميكروبها و دشمنان تن ، محفوظ بماند و از زيبائيهاى پوستى هم استفاده حلال نمايد. باشد كه انسان با اين همه ظرافت و دقت در آفرينش پوست به خالق آن به راستى و صداقت ايمان آورده و سر تسليم فرود آورد.
مقدار نياز آب و احساس تشنگى در انسان  
بدن انسان در هر شبانه روز به هشت ليوان آب گوارا نياز دارد. اگر چه آب مورد مصرفى بدن روزانه دو تا سه كيلوگرم مى باشد كه بدن به تنهايى با ساخت وسازى كه دارد 350 گرم آب را تاءمين مى كند، ولى با توجه به مقدار آب مورد نياز و مصرف ، بسيار كم است . البته از طريق خوردن غذا مقدار 950 گرم آب كسب مى شود كه با توجه به نياز بدن حدود تقريبى 900 گرم تا 1700 گرم كمبود آب خواهد داشت كه بايد از طريق نوشيدن آب جبران شود.
در صورت نياز بدن به آب و كمبود آن اعضاى نيازمند به آب درخواست خويش به آب را از طريق احساس تشنگى به انسان تفهيم مى كنند تا با نوشيدن آب و نوشابه هاى حلال جبران كمبود آب در بدن را داشته باشد لذا مى بينيم كه خداوند متعال نعمت احساس تشنگى را در انسان آفريده تا ماشين تن انسان از كمبود آب در مضيقه و رنج قرار نگيرد. 147
حسهاى بويايى و چشايى مميزان بدن  
خوردن و نوشيدن از لوازمات اوليه حيات بشر است تا حرارت بدن انسان به 17 درجه برسد و از بيماريها نجات يافته و ويتامينهاى لازم را داشته باشد. خداوند وصانع بزرگ و حكيم ، در دهان انسان حس چشائى (ذائقه ) و در بينى حس بويائى (شامه ) را آفريد كه كنترل كننده و تشخيص دهندگان دقيق خوراكيها و نوشيدنى ها هستند. وقتى مشغول خوردن غذا مى شويم به طريق خودكار مجبوريم آن را ابتدا از نظر اين كنترل كنندگان گمرك و دروازه بدن بگذاريم . اين دو حس ، غذا و خوراكى ها را بازرسى و نتيجه را فورى به شما اطلاع مى دهند. حس چشائى پس از بازرسى نتيجه تلخ ، شيرين ، شور، تند و يا مطبوع و يا غير مطبوع بودن غذا را درك و نتيجه بازرسى خود را به خود مغز (سلطان غدد) گزارش مى دهد تا هورمون مخصوص به هضم غذا را به كار وا دارد و نيز هر گاه خوراكى و ماده مخصوص به هضم غذا را به كار وا دارد و نيز هرگاه خوراكى و ماده خورده شده سمى باشد باز هم به خود مغز دستور استفراغ و اخراج فورى غذا خورده شده را صادر مى كند. حيرت در اينجا است كه تمام اين بازرسى و فعل و انفعالات و دستورات فقط در چند ثانيه انجام مى شود. و از اين نكته نيز غافل نبايد شد كه حس بويايى نيز در اين موارد بيكار نبوده و از همان ابتدا كار خود را با دقت تمام شروع كرده و سالم يا فاسد بودن غذا را تشخيص و نتيجه بازرسى و تشخيص خود را به منظور اقدام و تصميم لازم به مغز گزارش خواهد داد. حال با داشتن اين همه اعضاء فداكارى كه خداوند براى رفاه و سعادت ما در بدن انسان بكار وا داشته حيف نيست خودمان براى جسم خود ايجاد دردسر و ناراحتى و بيمارى كنيم و اعضاى خويش را با ناشكرى ، از حالت سلامت به حالت فرسودگى سوق دهيم ؟
تاءمل در اختلاف اثر انگشتان دست انسان  
همه ما كم و بيش با مقوله انگشت نگارى آشنايى داريم و در مراكز اسنادى همچون ثبت احوال و يا دادگسترى و يا ارگانهاى متعدد ديگر انگشت نگارى شده ايم .
ولى آيا تا بحال هيچ به اين موضوع انديشه نموده ايم كه چطور مى شود دو نفر اثر انگشت آنان با هم مساوى نباشد؟ مگر انگشتان دستهاى انسانها همه از گوشت و پوست و استخوان نيست ؟ مگر جنس پوست دستها متفاوت است ؟ و اين در حالى است كه از جهت جنس پوست مشتركند ولى از بعد خطها و شيارهاى روى پوست متفاوتند و تا الان دو نفر پيدا نشدند كه اثر انگشت سبابه و يا هر انگشت ديگر دست آنان هم شكل و از جهت خطوط و اثر سرانگشتان مساوى و مشترك باشند. مسلما از جهت شياره و فاصله شيارها و طرز قرار گرفتن در كنار هم از همديگر متمايز مى شوند و از همين روش براى شناسايى افراد خصوصا افراد بزهكار و شرور و سارقين استفاده مى كنند. و اين نشانه الهى ، ما را وادار به تدبر در عالم تكوين مى كند كه ميلياردها انسان در كنار همديگر زندگى مى كنند و در جنس و نوع پوست انگشتان دستها مشتركند ولى دو نفر را نمى شود در بين اين همه جمعيت جهان يافت كه اثر انگشت دستها آنان با هم منطبق و مساوى باشد. آيا همين موضوع در ظاهر بسيار كوچك و در عين حال بسيار مهم و يا ارزش ، ما را در شناخت خداوند به تفكر وا نمى دارد؟
در آفرينش ناخنها  
يكى از اعضاى بسيار كوچك ، ناخنها دست و پا مى باشد كه فوائد زيادى در آنها نهفته است ، اگر چه انسان به آسانى از آن مى گذرد ولى با كمى تاءمل بيشتر به فلسفه خلقت آن پى خواهد برد. ناخنها علاوه بر اينكه در كارهاى دست و پا كمكهاى شايان ذكرى انجام مى دهند و در جابجايى اشياء سبك و سنگين بدون داشتن ناخن به آسانى امكان پذير نيست ، بر زيبايى دست و پا نيز نقش دارند.
از نرمى و سختى ناخن و هلالى شيرى رنگ زير ناخن ، بسيارى از بيماريها قابل تشخيص است . هر چه هلالى روشن تر و شفاف تر باشد نشان از فعاليت و سلامت تن است و كمبود كلسيم و بسيارى از كمبودهاى ويتامينى را توسط همين هلالى بن ناخن تشخيص مى دهند.
خالق متعال با آفرينش ناخنها براى دست و پاهاى انسان و ديگر موجودات ، نعمتها را براى خلقت دست و پا به اتمام رسانده و هيچ كمبودى در اين بخش از اعضاى بدن وجود ندارد. ناخن از اعضاى بدون روح است كه بايد اضافات آن را كوتاه كرد.
حال اين ناخن در موقع چه چيزهايى از زوائد بدن را در خود جاى داده است كه با چيدن ، آن را دور مى اندازيم ، مجهولى است از مجهولات و معمائى است كه با پيشرفت علوم حل خواهد شد.
يك اكتشاف جديد در ناخن انسان  
انسان با نگاه اوليه نسبت به آفرينش ناخنهاى دست و پا، آن را به عنوان عضو زائدى براى انسان تلقى مى كند و اين سؤ ال در ذهن انسان نقش ‍ مى بندد كه براى چه خداوند ناخنها را در سر انگشتان خلق نموده است ؟
اگر چه مهمترين فايده آن استحكام نوك انگشتان است و براى انجام كارهاى سبك و سنگين بسيار مفيد مى باشد ولى با توجه به پيشرفت علم و تكنيك در امر بهداشت و درمان مشخص شده است كه امراض توسط ناخنها دفع مى شوند.
و ديگر اينكه جديدا در اخبار علم پزشكى اعلام شده است كه به وسيله ناخن انسان آزمايشاتى شبيه آزمايش خون انجام مى گيرد و نيازى به آزمايشات شبيه آزمايش خون انجام مى گيرد و نيازى به آزمايشات خون براى تشخيص امراض و بيماريهاى مختلف انسان نيست بلكه مقدارى از ناخن زائد در دست انسان را به وسيله ناخن گير چيده و براده آن را در محلول مخصوصى مى ريزند كه باعث پودر شدن ناخن مى شود و سپس ‍ آزمايشات مختلفى بر روى آن انجام مى گيرد.
و در نتيجه بيماريهاى انسان را تشخيص مى دهند و نيازى به آزمايش خون نيست . و شايد در آينده ها امور مهمه ديگرى از اين عضو كوچك كه به ظاهر يك شى ء زائد و اضافه به نظر مى آيد، كشف شود. از همين عضو كوچك در نوك انگشتان دست و پاى انسان ، مى توان به وجود خالق مقتدر حكيم پى برد و به يقين اعلام كرد كه همه اين امور منظم نمى تواند نتيجه يك تصادف كور مادى باشد. بلكه قادر و ناظمى حكيم ، گرداننده اين امور منظم در ماشين تن انسان است .
خواب يك مرگ موقت است  
الله يتوفى الانفس حين موقها والتى لم تمت فى منامها فيمسك التى قضى عليها الموت و يرسل الاخرى الى اجل مسمى ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون .
(خداوند ارواح مردم را مى گيرد و در حال خواب روح انسان را قبض مى كند و اگر اجل او فرا نرسيد بر مى گرداند و اگر اجلش فرا رسيد روح را نگه مى دارد و انسان مى ميرد و اين نشانه هايى است براى افراد متفكر.)
يكى از نعمتهاى خداوند براى بشر نعمت خواب است كه بدن انسان بر اثر تلاش و كوشش در روز نيازمند به استراحت است ، لذا خداوند خواب را آفريد تا انسان آرامش يابد. عالم خواب براى انسان ، يك نوع مرگ موقت است يعنى انسان با خوابيدنش در شب و يا در روز مى ميرد و دوباره زنده مى شود. و در اين مردن و زنده شدن نشانه اى است براى انسانهاى كه در عين مقوله به تفكر بنشيند تا به ياد مرگ دائمى ، بيشتر تدبر كند و براى شناخت خود و خدا انديشه نمايد.
در عظمت شير مادر  
و الوالدات يرضعن اولاد هن حولين كاملين . (62)
(و مادران اگر اراده شير دهى كامل دارند بايد دو سال كامل فرزندان خود را از شير خود بهره مند نمايند.)
پيامبر اسلام عليه السلام مى فرمايد:ليس للطبى لبن خير من لبن امه (63)
براى كودك هيچ شيرى همانند شير مادر نيست )
و در روايت ديگرى به اعظم بركة تعبير شده است كه با بركت ترين غذا كه همان شير مادر است فرزندان را تغذيه كنيد.
شير مادر كه از زمان باردارى او تهيه و كم كم آماده مى شود تا به محض تولد فرزند مورد بهره بردارى قرار گيرد، داراى همه نوع ويتامينها و پروتئينهاى متناسب با بدن كودك است .
شير مادر با تركيبات شيميايى لازم در هر لحظه و هر مكان طراوت متناسب با تغذيه نوزاد را دارد و از هرگونه آلودگى ميكروبى به دور است . تغذيه كودك از شيرهاى حيوانى و يا شيرهاى ساخته شده به دست بشر اگر چه از جهات فرمولهاى غذائى و شيميايى به شير مادر نزديك است ولى بيماريهاى مختلفى را به دنبال دارد از جمله ميكروب انتروپاتوزنيك كه باعث درد شكم و اسهال كودك مى شود كه اين در شير مادر بسيار اندك خواهد بود.
كودك در اوائل شير خوارگى خود توسط شير اوليه مادر نسبت به بيماريهاى مختلف واكسينه مى شود لذا در لسان روايات سفارش شده است كه لااقل چند روز اول پس از تولد نوزاد از شير مادر تغذيه صورت گيرد. علوم تجربى با پيشرفت چشمگير خود توانسته است راز و رمز اين فرمايش معصومين عليه السلام را دريابند.
دو سال شيردهى به امر خداوند كريم باعث رشد سه پنجم تكاملى مغز بشر مى شود و به همين مناسبت ، ديگر اعضاى طفل رشد بهينه خود را مى نمايد.
پس از انقضاى دو سال شيردهى كه كودك از سينه پر مهر مادر ارتزاق نمود، كم كم از غذاهاى بيرون بهره مى گيرد. البته نكته ظريفى هم در شير دهى وجود دارد كه نبايد غفلت شود به اينكه وقتى كودك در دامن پر مهر مادر قرار مى گيرد تا براى خوردن شير آماده شود، بسيار با اهميت است كه محبتهاى متقابل بين مادر و طفل ايجاد مى شود و همين طور در موقعى كه فرزند براى خوردن شير مى شود و با مكيدن شير از پستان مادر همراه است كه در خود مكيدن شير توسط كودك فوائد زيادى را ذكر كرده اند كه در غير مكيدن ولو اينكه شير دوشيده شده مادر باشد وجود ندارد. خداوند كريم قدرت مكيدن را به نوزاد تازه به دنيا آماده عنايت مى كند تا از غذاى آماده خود بهره گيرد اگر چه هنوز هيچ قدرت ديگرى به غير از مكيدن شير از پستان مادر را ندارد. آيا با اين همه هماهنگيهاى لازم كه خداوند در بين مادر و كودك تازه به دنيا آمده اش قرار داده است نبايد بشر را متنبه سازد تا با خالق خويش صادقانه سخن بگويد و عرضه بدارد كه اى خالق حكيم و رازق و اى قادر مهربان ، همه راههاى هدايت را براى ما باز گذاشته اى ولى ما با غفلت زدگى در شناخت تو از پديده ها و مخلوقات درس معرفت نگرفته ايم و يا لااقل كوتاهى كرده ايم .
ارتباط گريه نوزاد و جارى شدن شير از پستان مادر  
فوران شير از پستان مادر با مكيدن كودك به وضوح روشن است كه با مكيدن نوك پستان مادر كه به صورت رفلكس عمل شده و شير از هر دو پستان مادر جارى مى شود. جالب اينجاست كه در بعضى مواقع جارى شدن شير مادر نيازى به مكيدن كودك نيست بلكه مادر با شنيدن صداى توليد شده در دهان بچه و يا صداى ناشى از حركات زبان و صداى توليد شده از حلق نوزاد و حتى گريه نوزاد، شير از نوك پستان مادر جارى مى شود و اين چه ارتباطى است كه انسان به آسانى از كنار آن مى گذرد و هيچ درس ‍ خداشناسى نمى گيرد؟ (64)
فصل سوم : شگفتى ها و عجائب در آفرينش حيوانات 
تفكر و عبادت  
امام رضا عليه السلام :
ليس العبادة كثرة الصلاة و الصوم انما العبادة التفكر فى امر الله عزوجل .
(عبادت به نماز و روزه بسيار نيست بلكه عبادت همانا تفكر و انديشيدن در امر خدا است .)
راز بقاء در حيوانات  
قسم بينهم معيشتهم . (65)
(خداوند بين موجودات عالم روزى و معيشت آنها را به عدالت تقسيم نمود)
پرواز در لابلاى پرندگان هوا و غواصى در بين موجودات آبزى در اعماق آبهاى درياها و اقيانوسها، يك قانون كلى را به دست انسان متفكر و عاقل مى دهد به اينكه حيوانات هوايى و دريايى ، صحرائى و جنگلى ، چرندگان و پرندگان همه و همه دست به دست هم داده اند تا زمينه رشد بهتر انسان را فراهم سازند. مثل اينكه همگان ماءموران الهى هستند كه موظف به تاءمين نيازمنديهاى اشرف مخلوقاتند. و اين در حالى است كه بعضا مرغان هوائى نصيب ، ماهيان دريا و بالعكس ماهيان دريا خوراك پرندگان هوائى و يا حيوانات آبزى ديگر مى شوند و گاهى گياهان را خوراك حيوانات و گاهى هم حيوانات را نصيب گياهان گوشتخوار مى سازند. خدايا چه حكمتى در اين فعل و انفعالات در بين موجودات وجود دارد كه انسانهاى غافل هنوز رمز و راز زندگى را درك نكرده اند.

هفت شهر عشق را عطار گشت
عاقبت ما اندر خم يك كوچه ايم
و از عجائب تقسيم روزيهاى دنيا اين است كه از باقيمانده غذا در لابلاى دندان يك موجود، غذاى لذيذ و آماده اى براى حيوانات ديگرى مى سازند همانند نهنگها در دريا پس از آنكه از حيوانات ريزتر دريايى شكار كرده و تغذيه شده اند به ساحل دريا آمده و با باز كردن دهان خود، پرندگان مخصوصى وارد دهان نهنگ مى شوند و از غذاهاى باقى مانده در لابلاى دندانها آن حيوان مى خورند بدون آنكه نهنگ فكهاى خود را روى هم بگذارد. و در تقسير فخر رازى جلد 24 آمده است كه اين پرندگان با داشتن خارهاى تيزى بر روى سر، مانع از بلعيدن آنها توسط نهنگها مى شوند. چرا كه اگر نهنگها بخواهند از اين اسرار الهى سرپيچى كرده و اين پرندگان را خوراك خويش قرار دهند، خارهاى تيز سر آن پرندگان در سقف دهان نهنگها فرو رفته و مجروح مى سازند لذا جلوى سوء استفاده احتمالى اين حيوانات غول پيكر را هم سد نموده اند. و از طرفى هم چنين حركت زيبائى كه بين نهنگها و پرندگان انجام مى گيرد نتيجه آن علاوه بر تهيه روزى پرندگان ، اين خواهد بود كه به راحتى دهان و دندانهاى نهنگ مسواك خواهد شد و از لابلاى دندانها غذاى ريز برداشته شده و حيوان از آرامش ‍ خاص برخوردار خواهد شد.
آرى راز آفرينش و چرخش عالم هستى ، براى انسان هوشيار درس ‍ خداشناسى است البته اگر انسان از پوستين غفلت و سستى و تنبلى در راه فكر و انديشه خارج گردد.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
كه هر چيز به جاى خويش نيكوست
در آفرينش حيوانات سوارى  
و الخيل و البغال و الحمير لتر كبوها و زينة و يخلق ما لا تعلمون . (66)
(و اسب و استر و حمار را براى سوارى و تجمل و زيبايى مسخر شما گردانيد و چيز ديگرى هم كه شما هنوز نمى دانيد براى شما خواهد آفريد.)
سه نوع از حيوانات كه تحت تسخير انسان قرار گرفته اند در اين آيه نام برده شدند كه هر كدام خصوصيات خاصى به خود را دارند اگر چه در عمل با هم مشتركند يعنى براى حمل و نقل بار و مسافر استفاده مى شوند. اسب حيوان رامى است كه براى حمل و نقل و سوارى بكار گرفته مى شوند. همانطور كه قاطر و الاغ هم به همين منظور بكار گرفته مى شوند ولى اسب براى براى مسابقات اسب دوانى و مانور در ميادين ورزشى و ميادين جنگى استفاده شايانى مى شود بر خلاف الاغ و قاطر كه يا در اين رابطه ها استفاده نمى شود و يا كمتر استفاده مى شوند ولى در حمل و نقل بار و مسافر در كوههاى سر به فلك كشيده و صخره هاى صعب العبور از قاطر استفاده بيشترى مى برند چون توان و قدرت قاطر در چنين مواقعى بيشتر قابل بهره بردارى قرار مى گيرد. لذا اين حيوانات هم براى حمل و نقل بكار گرفته مى شوند و هم براى زينت الان كه در قرن اتم بسر مى بريم و با اين همه پيشرفت در صنايع ماشين سازى و هواپيما سازى كه بسيار مدرن و فوق مدرن ساخته مى شوند و با يك چشم بهم زدن صدها مسافر را آن هم در فضا از شهرى به شهر ديگر و از كشورى به كشور ديگر منتقل مى كنند، باز هم از اسب و قاطر براى سوارى يا زينت حتى در ممالك پيشرفته و صنعتى بكار مى گيرند لذا براى هميشه تاريخ اين حيوانات حداقل براى سوارى و زينت و زيبايى استفاده خواهند شد.
در آخر آيه اشاره اى اجمالى در رابطه با خلقت وسائل و ابزار جديدترى شده است كه با كمى تاءمل متوجه مى شويم كه خداوند به آنچه را كه بعدها به وسيله مخلوقش يعنى انسان به همراه پيامبر درون خود يعنى عقل ، اختراع خواهد شد عالم و آگاه بود و همه اين اختراعات در پيشگاه ذات احديت حاضر و مشهود بود و اگر انسان توانست دست به خلقت ابزار ماشينى دراز كند و هر آنچه را كه در خدمت خود گرفته است از آفريده هاى پروردگار عالم است . اگر براى طراحى ماشين و هواپيما از عقل و هوش ‍ خود بهره گرفت و از تجربيات پرندگان و كيفيت و بالهاى آنها استفاده كرد همه از راهنمائيهاى عقل ، همان پيامبرى كه خداوند كريم در انسان به وديعت گذاشته است بهره گرفته شد.
حال اين انتساب اختراع به مخترعين ، يك انتساب مجازى است . آنكه در واقع و حقيقت مبدع و نو آورى داشت همان ذات حق است كه با راهنمائيهاى و هدايتهاى خود به توسط عقل ، بشر را به سوى ساختن دنيائى جديد و با تكنيك و صنعت جديدتر هدايت فرمود. بهترين شاهد و قرائن اين مدعا اين است كه خداوند آهن را در لابلاى خاك و سنگ پنهان كرد تا پس از آگاهى يافتن از كيفيت استخراج آن از معادن استخراج كند و با آتشى كه خداوند به عنوان يك نعمت در دست انسان قرار داده است ، فلزات را از خاك و سنگ جدا نموده و در صنايع بكار گيرد.
شتر و عظمت خلقت آن بنگريد  
افلا ينظرون الى الابل كيف خلقت . (67)
(آيا به چگونگى خلقت شتر نمى نگريد؟)
شتر از موجودات عظيم و مخلوقات خداوند متعال است كه متناسب با محيط زندگى خود آفريده شده است .
وقتى به افلاطون گفتند كه در سرزمين حجاز حيوانى زندگى مى كند كه با دست و پاى دراز و داراى دو زانو مى باشد، فرمود اين حيوان بايد گردن درازى داشته باشد تا بتواند به راحتى بچرد.
از عجائب خلقت اين حيوان داشتن دو زانو مى باشد تا به راحتى پاهاى بلندش را جمع كند و بنشيند.
داشتن كوهان كه از چربى است به عجائب خلقت اين حيوان افزوده است كه غذاى بسيارى را به صورت چربى در كوهان خود ذخيره مى كند تا در مسافرتهاى طولانى از آن بهره گيرد لذا شتر مى تواند حدود 800 كيلومتر راه برود و بار متناسب با قدرتش و مسافر را بر دوش خود حمل كند بدون آنكه از آب و غذا استفاده نمايد.
و اما غذاى اين حيوان در صحراها كه معمولا از تيغ ‌هاى فراوان و خطرناك پوشيده شده است و هر حيوانى نمى تواند از آن استفاده كند، شتر به راحتى از آن تيغها مى خورد بدون آنكه اذيت شود.
پاهاى پهن شتر راه رفتن در شنزارها را آسان مى كند. رام بودن اين حيوان از خصوصيات بارز آن است كه يك نوجوان مى تواند چهل شتر را به صورت قطار با بارهاى سنگين حركت دهد و اين در حالى است كه اگر اين حيوان ، رام خلق نمى شد بلكه به صورت حيوان وحشى خلق مى شد، چهل نفر انسان قوى نمى توانستند جلوى يك شتر را بگيرند و آن را تحت تسخير خود در آورند.
اينجا به عظمت خداوند بينديشيم كه چگونه حيوانات مختلف را تحت تسخير انسان قرار داده است تا از آنها بهره مند شده و استفاده هاى متنوع نمايد.
حتى از گوشت شتر هم استفاده مى شود همانطور كه زا شير و پشم شتر بهره هاى فراوان مى بريم . قرآن مى فرمايد به شتر نگاه كنيد و به راحتى از كنارش عبور نكنيد بلكه نظاره كنيد. نظاره ، نگاه و تماشاى با تفكر است كه انسان در خلقت شتر تفكر كند كه چگونه آفريده شده است . به پلكهاى چشمانش نگاه كنيد كه داراى دو پلك است بر خلاف حيوانات ديگر چون اين حيوان در بيابانها و شنزارها حركت مى كند و در طوفان شن بايد طى مسافت كند لذا در همان حال كه شنهاى روان به سر و صورتش باريدن مى گيرد با پلكهاى چشمانش همچون برف پاكن ماشين ، جلوى چشمانش ‍ را از شنهاى روان پاك نموده و با راحتى مى تواند در بيابانهاى به حركت خود ادامه دهد. درست است كه شتر و اسب و استر و الاغ جاى خودشان را به ماشين و هواپيما داده اند ولى براى هميشه تاريخ جاى تعمق و تفكر در خلقت شتر و امثال آن باقى است و نداى قرآن براى هميشه بلند است كه به خلقت شتر بينديشيد كه چگونه خلق شده است .
مخفى شدن حيوانات در زمان مرگ  
امام صادق عليه السلام فرمود: اى مفصل ، حيوانات چون آثار مرگ را در خود احساس كنند در جائى كه بوى لاشه آنها بيرون نيايد مخفى مى شوند و در آنجا مى ميرند و الا عفونت بدن آنها باعث بيمارى مانند طاعون مى شود.(68)
در آفرينش گربه  
گربه از جمله حيوانات اهلى است كه در كوچه ها و حياط خانه ها و روى ديوارها براى همگان قابل رؤ يت است و بعضا انس زيادى با اين حيوان پيدا مى كنند تا جايى كه در اتاقهاى منزل مسكونى راه مى يابد. حس بويايى اين حيوان بسيار قوى است بطورى كه اگر گربه اى را كيلومترها از خانه و يا محل زندگى آن دور سازند پس از مدت كوتاهى دوباره به همان مكان بر مى گردد. اين حيوان از حس بويايى خود براى پيدا كردن غذاى مورد نياز خود استفاده مى كند. نوع خلقت اين حيوان به گونه اى طراحى شد كه به راحتى مى تواند از در و ديوار بلند بالا رفته و با پرشهاى خود فاصله ها را همچون روى پلى عبور كند. و اگر كمى در كيفيت دست و پا و چنگالهاى اين حيوان دقت شود متوجه خواهيم شد كه يك تناسب بسيار حساب شده در بين اعضاء اين حيوان و نيازمندى ها و شكار نمودن اين حيوان ، وجود دارد. و در مجموع نشانگر نظم بسيار دقيقى در نظام آفرينش است كه ناظمى آگاه به نوع نيازها و ساختار ظاهرى و باطنى در خلقت آنها نظارت داشته است و اين در حالى است كه همه آفرينش از جوامد و نباتات ، گياهان و حيوانات ، بدون داشتن هيچ الگو و نمونه اى آفريده شده اند، بر خلاف انسان كه بدون الگو هرگز نخواهد توانست اشيائى را بسازد ولى خداوند كريم بدن آنكه از الگوئى استفاده كرده باشد و يا كمكى از موجودات ديگر گرفته باشد همه آفرينش را براى اولين بار ايجاد و خلق نمود كه هرگز نقصى در آنها پيدا نشده است .
گربه اى براى گربه كورى غذا مى برد  
جمعى مشغول خوردن غذا بودند كه هر چند دقيقه يك بار گربه اى به نزديك سفره مى آمد و تكه استخوانى را جلوى گربه مى انداختند و گربه به دندان مى گرفت و مى رفت تا چند بار اين صحنه تكرار شد و بر ايشان جاى سئوال بود كه اين حيوان غذا را به كجا مى برد و چرا خودش مصرف نمى كند! يكى از افراد روى سفره براى تعقيب گربه بلند شد و پشت سر گربه حركت كرد تا اينكه متوجه شد كه گربه به پشت بام خانه خرابه اى رفت . او هم با نردبان به پشت بام راه يافت تا اينكه صحنه عجيبى را مشاهده كرد كه گربه كورى در پشت بام آن منزل مخروبه زندگى مى كند و اين گربه سالم برايش غذا تهيه مى كند. وقتى به نزد دوستانش برگشت با تعجب گفت عطوفت حيوانات بعضا از عطوفت بين انسانها بيشتر است .
آرى خداوند اين محبت و نوع دوستى را در بين حيوانات هم قرار داده است تا موجود كورى در پشت بام يك منزل متروكه هم گرسنه و تشنه نماند.
وفادارى سگ از شگفتى هاى آفرينش  
يكى از وفادارترين حيوان در بين حيوانات ، سگ هست كه سگهاى خانه دار و همراه گله گوسفند و حيوانات اهلى با شامه قوى كه خداوند در آنها قرار داد صاحب را از دشمن تشخيص مى دهند. اين حيوان با وفا با حس بويايى خود صاحبش را مى شناسد. حتى سگ شكارى از بوى ردپاى شكار در لابلاى علفها متوجه سمت عبور حيوانات مى شود. اين حيوان تمام حفاظت حياط منزل يا گله حيوانات اهلى را به عهده مى گيرد. چوپانى تعريف مى كرد كه بره اى تازه بدنيا آمده را نزد سگ گله به امانت گذاشتم تا گوسفندان را به چرا ببرم . بعد از چندين ساعت كه برگشتم بره را سالم يافتم به طورى كه سگ به بهترين وجه از آن محافظت مى كرد با توجه به اينكه به سگ هيچ غذائى نداده بودم و اين حيوان عجيبى داشت لذا خوراك خوبى به حيوان دادم و مشغول خوردن آن شد و در پيش خود گفت : خدايا چگونه اين حيوان با توجه به گرسنگى زيادش از خوردن اين غذاى لذيذ بره آن هم دور از گله و چوپان و صاحبش دست كشيد تا نهايت وفادارى و امانت دارى را ثابت كند ولى در بين انسانها بعضا افرادى پيدا مى شوند كه نه تنها به امانت خيانت مى كنند بلكه شنيده شد در روز روشن چوپان گله گوسفندى را كشتند و بدنش را آتش زدند و گوسفندان را بار كاميون نمودند و بردند! آبا به اين آيات انديشيده ايد كه قرآن مى فرمايد: بعضى از انسانها از جهت صفات درونى از حيوانات هم پست ترند اولئك كالانعام بل هم اضل . (69)
از شگفتى هاى خلقت ماهى درس بگيريم  
ماهيها از جمله موجودات آبزى هستند كه داراى عجائب و شگفتى خاص ‍ هستند. بر خلاف موجودات خشكى كه از شش براى تنفس برخوردارند ماهيها از آبشش براى تنفس استفاده مى كنند كه هواى داخل آب را به وسيله آبشش جدا مى كنند و تنفس مى كنند. اگر آفرينش عوالم وجود بر پايه تصادف مى بود پس چرا در يك مورد هم خلاف طبيعت اتفاق نيفتاد. مثلا حيوانات خشكى همه از كيسه هاى هوا يعنى ششها برخوردارند، ولى آبزيها همانند ماهيان چون دائما در آب زندگى مى كنند بايد از آبشش برخوردار باشند تا همانند فيلترى عمل كند كه هوا را از لابلاى آب جدا و پالايش كند. حال چرا بر عكس نشد مثلا يك نوع ماهى پيدا شود كه داراى شش باشد و يك موجود خشكى پيدا شود كه داراى آبشش باشد اين تناسب بدن و نيازمندى خاص به خودش را ايجاد و انشاء مى كند.
حتى در يك مورد از بين ميليونها نوع از انواع مختلف موجودات خطا و اشتباه راه پيدا نكرده است . آيا اين همه نظم دقيق ما را بيدار نمى كند، تا در مقابل قدرت بى انتهاى او زانوى ادب بر زمين بگذاريم و پيشانى را بر خاك نهيم و عرضه بداريم : اى خداى حكيم و عالم به همه حقائق و ملكوت عوالم وجود، ما را از غفلت زدگى و خواب زمستانى بيدار كن و ما را به بهارى رهنمون كن كه همانند گلهاى بهارى بيدار شده و سر از خواب غفلت برداشته و همچون شاخه هاى گلهاى زيبا و خوشبو سر به آسمان بلند برداريم و صداى ذكر و تسبيح و تقديس ماگوشهاى فرشتگان و ملائك را نوازش دهد. حال با كمى دقت به ساختمان وجودى ماهيها پى به خالق آن خواهيم برد كه چگونه بدن اين موجود را با پولكهاى سفيد و بلورين و زرين پوشانده است و لباس بسيار زيبا كه با فلسها بافته شده تا از هرگونه موانع در امان باشد. در آفرينش باله هاى اين موجود و حركات زيباى آن بيشتر فكر كنيم كه اگر باله ها بدين صورت نبود هرگز ماهى نمى توانست به اين زيبايى در آب شنا كند.
تخم ريزى هاى ماهيان هم انسان را به وجود خالق يكتا راهنمايى مى كنند. آنان در انتخاب مكان تخم ريزى دقت مى كنند تا مورد هجوم امواج دريا و دشمنان قرار نگيرند و يا همانند ماهى آزاد از دريا به رودخانه ها مى روند تا تخم ريزى نمايند و نوزدان هم از رودخانه خارج نمى شوند تا قدرت كافى براى زندگى در دريا را پيدا كنند و سپس وارد درياى متلاطم شوند.
توليد 600 ولت برق در ماهى براى چيست ؟  
يك نوع ماهى در آمريكاى جنوبى در رودخانه آمازون و اورنكو به نام هيكليس وجود دارد كه براى شكار ماهيان ديگر و يا قدرت نمايى در مقابل دشمن 600 ولت برق توليد مى كند كه هيچ موجودى طاقت اين برق فشار قوى را ندارد. و با توجه به هادى بودن آب براى الكتريسيته هيچ حيوانى نمى تواند به اين ماهى نزديك شود چرا كه دچار برق گرفتگى شديد مى شود. خداوند در هر موجودى سلاح دفاعى قرار داد براى اكثر ماهيها تيز رو بودن در غواص و براى اين نوع ماهى وجود برق قوى و براى گاو، شاخ و براى عقرب و مار نيش و همينطور براى موجودات ديگر به تناسب وزن ، حجم ، شكل و قدرت ، راههاى دفاع از خودشان را آموخته است .
خفاش  
خفاش يا شب پره كه در روزها قادر به پرواز نيست بلكه شبها بيرون مى آيد و تلاش مى كند. اين حيوان با ارسال امواج مخصوصى متوجه وجود مانع در جلوى روى خود مى شود، چرا كه پس از برخورد امواج به مانع بر مى گردد و اين حيوان امواج را دريافت مى كند و مقدار فاصله خود با مانع را تخمين زده و مسير خود را عوض مى كند تا به مانع برخورد نكند. آيا اين همه تنظيم اعضاى بدن يك حيوان كوچكى همچون خفاش نشانگر وجود خالق متعال نيست ؟ و آيا براى انسانهاى خفاش صفت كه همه خلائق و آفرينش و موجودات متنوع را معلول تصادفات در عالم طبيعى مى بينند، زنگ بيدارى نيست ؟
به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به دريا بنگرم دريا تو بينم
بهر جابنگرم كوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بينم
پرواز پرندگان در هوا  
الم يروا الى الطير مسخرات فى جو السماء ما يمسكهن الا الله ان فى ذالك لايات لقوم يومنون . (70)
(آيا پرندگان را در پر زدن در آسمان و در هوا نمى بينيد؟ آنها را نگاه نمى دارد مگر خداوند همانا در اين امر نشانيها از توانايى خدا براى گروه ايمان آورندگان است .)
خداوند منان در اين آيه شريفه به اسرار هوا و فضا و مسخرات موجودات هوائى سخن به ميان آورده است . اگر قرار است موجودات هوايى در فضا حركت كنند بايد براى آنان دو بال آفريد و شكل و كيفيت بالها هم به گونه اى طراحى شده اند كه بهتر از اين نمى شد اختراع كرد. پرندگان با استفاده از سيستم ظريف و مستحكم بالها و پرهاى دمشان به راحتى مى توانند در هوا مانور داده و به هر سمت و سويى كه اراده كنند پرواز نمايند. عجيب تر از خلقت پرندگان ، رابطه بين پرندگان و هواى موجود در آسمان است ، چرا كه اگر هواى موجود در فضاى بيكران به قطر 1000 كيلومتر خلق نمى شود هيچ پرنده اى قادر به پرواز نبود چون پرندگان به وسيله بالهايشان هوا را جابجا كرده و خود را به سمت بالا مى كشند. همانند شناگر در دريا كه با كنار زدن آب و فشارى كه بر آب وارد مى كند خود را به سمت جلو سوق مى دهد لذا در ساختن هواپيما هم از پرندگان و كيفيت پروازشان بهره گرفتند و اولين بار قبل از ساختن هواپيماهاى غول پيكر با موتورهاى بسيار قوى كه صدها تن مسافر و وسائل همراهشان را جابجا مى كنند، با دو بال مصنوعى كه ساخته اند پرواز كرده اند البته انتساب اختراع و اكتشافات فضايى به انسان يك انتساب مجازى است چرا كه خداوند، بشر را به اين سو هدايت فرمود. ساختمان بدن پرندگان دارى ويژگيهاى خاصى است كه نشان از صانع حكيم دارد. پرندگان داراى استخوانهاى تو خالى و پايه پرهايشان هم توخالى مى باشد تا وزن آنها را به حداقل رسانده و پرواز را آسان گرداند مفاصل زانو و قوزك پا در يك جهت حركت كرده و مفاصل ران و انگشتان در جهت مخالف عمل مى كنند. اين مفاصل همانند فنر عمل كرده و از وارد شدن ضربه بر بدن پرندگان ، در هنگام فرود آمدن بر زمين جلوگيرى مى كنند.
درجه حرارت بدن پرندگان بين 100 تا 114 درجه فارنهايت مى باشد كه از پستانداران هم گرمترند. ضربان قلب آنها ده برابر ضربان قلب انسان است كه كمك شايانى در پرواز آنها مى كند.
چون در پرواز پرندگان انرژى زيادى مصرف مى شود.
و سرعت ضربان قلب آنان ، بيشتر باعث به جريان افتادن اكسيژن و قند تازه در سراسر بدن حيوان مى شود. دستگاه تنفس پرندگان مجهز به 9 كيسه هوايى مى باشد كه هواى و اكسيژن لازم را تاءمين مى كنند.
پرهاى پرندگان داراى دو نوع اوليه و ثانويه مى باشند كه پرهاى اوليه نقش ‍ هدايت پروازى را دارند و پرهاى ثانويه براى جلو رفتن و بالا راندن پرنده است ، حركت بالها مانند حركت پارو در قايقرانى در آب است . پرندگان از هواى گرم فضا براى پروازشان كمك مى گيرند خصوصا پرندگان از بزرگتر از هواى گرم بيشتر بهره مند مى شوند. چون هواى گرم هميشه به سمت بالا مى رود و هواى سرد در پايين قرار مى گيرد. لذا پرندگان هواى گرم را زير بالهاى خود مى گيرند تا هواى گرم پرنده را به همراه خود به سمت بالا ببرد و اين باعث بال زدن كمتر پرنده مى شود تا انرژى كمترى مصرف كند.
سرعت بال زدن بعضى از پرندگان از يك مرتبه در ثانيه شروع مى شود تا به 16 مرتبه در ثانيه متناوب است ولى يك سرى از پرندگان بين 50 تا 75 مرتبه در ثانيه بال مى زنند.
بيشتر پرندگان داراى چهار انگشت بر روى پاها هستند كه سه تا در جلو و يكى در عقب پا قرار دارد. پرندگانى مثل داركوب و طوطى انگشت اول و چهارم رو به عقب و انگشتان دوم و سوم رو به جلو قرار دارند كه باعث سهولت حركت اين نوع از پرندگان بر روى درخت و تنه درختان است لذا مشاهده مى كنيد كه يك تناسب بسيار دقيق بين حيوان و محيط زندگى و نيازمندى هاى آن وجود دارد و درضمن قدرت شنوايى پرندگان بسيار زياد است . كه به آسانى همه حركات دشمن و صياد را متوجه مى شوند. (71)