در جستجوى خدا
( شگفتيها و عجائب در گذرگاه آفرينش )

مهدى احمدى

- ۲ -


سال نورى معيار متراژ در نجوم  
براى روشن شدن موضوع معيار سنجش براى فاطمه هاى كرات نسبت به همديگر، مقدمه اى را توجه بفرمائيد. اگر هواپيمايى كه در هر سرعت 1000 كيلومتر سرعت داشته باشد، فاصله بين كره زمين و ماه را در طى 16 شبانه روز مى رود و براى رسيدن به كره خورشيد 6400 روز يعنى 18 سال طول مى كشد.
اگر موشك فضايى در هر ثانيه 12 كيلومتر سرعت داشته باشد فاصله تا ماه را 36 ساعت و تا خورشيد را 400 روز، حدود يك سال و يك ماه مى رود.
و چون فاصله بسيارى از كرات بيش از اين مقدار است با معيار سنجشى مانند كيلومتر نمى شود سنجيد. همانطور كه آهن را به وسيله مثقال و گرم و كيلو وزن نمى كنند بلكه با تن مى سنجند، لذا براى سنجش فاصله هاى زياد از سال نورى استفاده مى كنند. مى دانيم كه نور در هر ثانيه 000/300 كيلومتر راه مى رود.
با اين سرعت در يك ثانيه 8 مرتبه كره زمين را دور مى زند و فاصله بين زمين و ماه را در يك ثانيه و ربع ثانيه مى رود و تا خورشيد را 8 دقيقه و 20 ثانيه طى مى كند. پس نور در هر ساعت 180 ميليون فرسنگ كه حدود 1080 ميليون كيلومتر است راه مى رود. لذا فاصله از زمين تا مشترى را 42 دقيقه و تا پلوتون كه آخرين سياره منظومه شمسى است را كه 6 ميليارد كيلومتر فاصله دارد را با 5 ساعت و نيم طى مى كند. حال براى مساحت طولانى تر از سال نورى استفاده مى كنند كه مقدار سرعت نور در يكسال محاسبه مى شود يعنى اگر نور با سرعت 000/300 كيلومتر در ثانيه به مدت يك سال بدون توقف در هيچ ايستگاهى حركت كند، در مجموع به سال نورى تعبير مى شود. حال فاصله زمين تا ستاره پروكسيما كه نزديكترين ستاره ها است با 41 ميليارد كيلومتر فاصله حدود 4 سال وقت لازم است و براى رسيدن به ستاره عيوق 47 سال و براى رسيدن به ستاره پروين 330!سال و براى رسيدن به كهكشان ما كه منظومه شمسى جزء آن است 45000 سال وقت لازم است . و براى رسيدن به كهكشان المرئة المسلمسله كه نزديكترين كهكشان است 000/800 سال طول مى كشد.
حال با اين ارقام نجومى كه در علم نجومى با محاسبات دقيق محاسبه مى شود آشنا شويم ، متوجه عظمت خلقت آسمانها و زمين مى شويم كه ما فقط در آسمان ، ستاره و سياره اى را به اندازه فانوس كه سو سو مى زند مى بينيم ولى در صد خانه ها پشت تلسكوپهاى قوى با عدسى هاى بسيار ضخيم و قوى رصد مى كنند و به تماشاى آفرينش مى نشينند متوجه امر مهمى خواهند شد كه خالق اين كائنات ، هستى با اين عظمت را كه آفريده است پس خود خالق دارى جايگاه و عظمت بزرگترى است كه براى بشر اينگونه نا شناخته باقى ماند.
ولى بيايم در لابلاى اين همه خلائق از دل آسمانها گرفته تا اعماق زمين و دريا، رد پاى وجود عزيزى را بياييم كه خالق و ناظم هستى است بيايد اى جوان مردان ، از پشت رصد خانه بجاى آنكه ستارگان و سيارات و مصنوعات را رصد كنيم و لازمه اين امر مهم تنبيه بيشتر و توجه خاص ‍ نسبت به پديده هاى عالم است .
شگفتى هاى فاصله كرات سماوى با زمين  
ولقد زينا السماء الدنيا بمصابيح . (30)
(و آينه آسمان دنيا را به وسيله سيارات و ستارگان چراغانى نموده ايم )
نزديكترين همسايه كره زمين ، كره ماه است كه 000/348 كيلومتر با زمين فاصله دارد.
فاصله خورشيد با كره زمين 400 برابر فاصله زمين با ماه است . يعنى حدود 150 ميليون (000/000/150) كيلومتر است .
حجم مشترى كه بزرگترين سياره منظومه شمسى است 1300 برابر حجم زمين است و فاصله خورشيد و زمين است .
يعنى فاصله مشترى با زمين حدود 825 ميليون (000/000/825) كيلومتر مى باشد.
پلوتون آخرين سياره منظومه شمسى است كه 40 برابر فاصله دارد يعنى شش ميليارد (000/000/6000) كيلومتر با زمين فاصله دارد غير از منظومه شمسى ، فاصله ستاره شعراى يمانى 576 هزار برابر فاصله خورشيد زمين است و ستارگانى وجود دارند كه ميليونها و يا ميلياردها برابر فاصله خورشيد و زمين با كره زمين فاصله دارند. پس اگر در دل شب به آسمان بالاى سر خود چشم بدوزيم و با اطلاعات نجومى كه داريم به تماشاى متفكرانه بنشينيم ، پى به قدرت بى انتهاى خالق آسمانها و زمين خواهيم برد. و در آن صورت است كه كمتر حرف خواهيم زد و بيشتر اوقات زندگى خود را صرف تفكر و انديشه پيرامون خلقت هستى و عظمت آن خواهيم نمود كه نتيجه چنين عبادتى رشد ايمان انسان نسبت به خداوند جهان آفرين است .
آيا حجم فضا قابل اندازه گيرى است ؟  
با توجه به كشف 100 هزار ميليون كهكشان كه تا كنون در فضاى بيكران ، كشف و يا تخمين زده اند، مقدار فضايى كه براى يك كهكشان در نظر گرفته اند حدود 200 هزار سال نورى است . يعنى نور با سرعت 000/300 كيلومتر در ثانيه در عرض 200 هزار سال از گوشه يك كهكشان تا سوى ديگر همان كهكشان خواهد رفت . و فاصله دو كهكشان مجاور دو ميليون سال نورى مى باشد و با حساب فواصل كهكشانها و ارقام بالاتر، مقدار فضاى لازم براى اين تعداد كهكشان 20 ميليون ميليارد سال نورى براى مى باشد. با توجه به فاصله ها عدد 200 ميليون ميليارد سال نورى براى مجموع فضايى كه در بين كهكشانها واقع است بدست مى آيد كه رقمى بر 220 ميليون ميليارد سال نورى خواهد شد و اين در حالى است كه دانشمندان علم نجوم پى به يك واقعيت ديگر برده اند كه جهان ستارگان و سيارات و فضا در حال گسترش مى باشند و همانند بادكنك بزرگ و بزرگتر مى شوند. لذا جهان در حال انبساط است . (31)
چراغانى آسمان با سيارات و ستارگان  
انا زينا السماء الدنيا بزينه الكواكب (32)
(ما آسمان دنيا را با ستارگان و سيارات مزين و چراغانى كرديم .)
پيامبر اسلام عليه السلام قبل از مشغول شدن به نافله شب به آسمان نگاه مى كرد و آيات مربوط به اختلاف شب و روز و خلقت آسمانها و زمين را قرائت مى فرمود. و امام سجاد عليه السلام در سحر گاهان وقتى مشغول وضو مى شد به آسمان نگاه مى كرد و گاهى اتفاق مى افتاد كه صداى اذان صبح را مى شنيد ولى دستان مباركش هنوز در آب بود و چشمان وى در آسمان سير مى كرد.

ترا بهتر زگردون رهبرى نيست
چرا كين نقش دائم سرسرى نيست
البته در همان قرن اول و دوم اسلام ، مسلمين داراى رصد خانه بودند و اين بخاطر علومى بود كه از قرآن گرفته بودند لذا تحقيقات پيرامون نجوم را آغاز كردند. ولى از آنجايى كه مسلمين را عقب نگه داشتند ديگران گوى سبقت را در ساختن رصد خانه ها و تحقيقات سماوى و نجومى گرفتند.
اگر انسان كمر همت براى شناخت خالق هستى ببندد، هيچ چيز بهتر از تفكر در آفاق و انفس نيست . تفكر در آسمانها از جهات خلقت سيارات و ستارگان و كهكشانها و شنيدن آمار و ارقام آنها و فواصل آنها از يكديگر و كيفيت چرخش و حركات و پيرايش كرات حجيمى كه شنيدن حجم و مسافت و وزن سيارات و ستارگان ، تاب و تحمل و هوش را از انسان متفكر مى ربايد. آرى همين مقدار به همديگر توصيه كنيم كه بيشتر در آسمانها سير كنيم و اين قدرت سير را خداوند به انسان داد كه به تفكر بنشيند.
آيا تعداد ستارگان قابل شمارش است ؟  
تعداد ستارگانى كه تا به حال به چشم مسلح با تلسكوپ رؤ يت شده اند بسيار رقم بالايى را به خود اختصاص داده اند.
ستارگان موجود در همه كهكشانها ده هزار ميليارد ميليارد تخمين زده شد. (000/000/000/000/000/000/000/10/)
اگر همه انسانهاى روى كره زمين اعم از بيسواد و با سواد در هر ثانيه ده ستاره را شمارش كنند و تمام عمر خود را صرف شمردن ستارگان و سيارات نمايند، سى هزار سال طول مى كشد.(33) آفريدگار اين جهان زيباى ستارگان كه با يك نظم دقيق همه كهكشانها را در كنار هم چيده است به طورى كه علاوه بر داشتن زيبائى خاص ، از چرخش مخصوص به خود برخوردارند.
و اين راز بزرگ آفرينش ، متفكران را به سوى توحيد سوق مى دهد.
تعداد ستارگان قابل رؤ يت  
در صد خانه مونت و يلسن كاليفرنيا با تلسكوپى كه قطر عدسى آن 10 متر است تعداد ستارگان قابل ديدن را تا 500 ميليون ستاره و سياره آمار دادند.
براى شمارش اين تعداد ستاره و سياره اگر هر شب تا به صبح در هر ثانيه يك ستاره رؤ يت شود حدود صد سال طول مى كشد. دانشمندان با دستگاه هاى عكس بردارى قوى توانسته اند تعداد 2 هزار ميليون ستاره را روى صفحه مخصوص ضبط كنند كه براى شمردن اين تعداد ستاره 400 سال وقت لازم است . (34)
قطر و وزن كهكشانها  
شكل كهكشانها به حالت مارپيچ است طبق آمارى كه محققان داده اند طول يكى از بازوهاى مارپيچى كهكشان ما، 900 سال نورى و فاصله هر بازو از بازى مجاور خود، 4500 سال نورى است . (35)
قطر كهكشان ما كه منظومه شمسى ما از اعضاى خانواده آن محسوب مى گردد 000/150 سال نورى است . يعنى نور با سرعت 000/300 كيلومتر در ثانيه 000/150 سال طول مى كشد تا قطر كهكشان را طى كند.
ضخامت كهكشان ما بين ده هزار تا پانزده هزار سال نورى است . (36)
وزن كهكشان ما حدود 000/393 تن با 33 صفر در مقابلش تخمين زده شد و دانشمند معروف پير روسو در كتاب از اتم تا ستاره فرمود: وزن كهكشان ماتن با 47 صفر در مقابلش و حجم كهكشان را با رقم 1 كيلومتر مكعب كه در جلوى آن 57 صفر باشد تخمين زده است . (37)
كهكشان المرئة المسلسله كه نزديكترين كهكشان به كهكشان ما مى باشد را 400 ميليارد برابر وزن خورشيد تخمين زدند.
و كهكشانهاى هيولايى در پنهه آسمان وجود دارند كه وزنهاى آنها حدود 100 هزار ميليون برابر وزن خورشيد است .
قطر كهكشان المرئة المسلسله 70 هزار سال نورى است . و نور آن 1700 ميليون برابر نور خورشيد است .
قطر كهكشان سنبله 32 ميليارد ميليارد كيلومتر است . (38)
فرار سيارات و ستارگان و كهكشانها از يكديگر  
ستارگان ، سيارات و كهكشانها با سرعت سر سام آورى از همديگر دور مى شوند. مثلا ستاره ثور با سرعت 55 كيلومتر در ثانيه و ستاره عيوق در هر ثانيه 30 كيلومتر از زمين دور مى شوند.
و همينطور يكى از كهكشانها كه در فاصله 30 ميليون سال نورى قرار دارد در هر ثانيه 1200 كيلومتر و كهكشان شجاع در هر ثانيه 60 هزار كيلومتر از ما دور مى گردند. حال با اين سرعت زياد و دور شدن از همديگر ستارگان و سيارات و حركت به سمت و سويى كه هيچ كس بجز خداوند و خالق هستى آگاه نيست ، همه متفكران عالم را به بيدارى و شناخت دعوت مى كنند.(39)
آنترى وايت مى گويد: مورچه اى را تصور كنيد كه در يك جنگل وسيع در حال زندگى باشد. حال آيا اين مورچه مى تواند حجم و وزن و شكل جنگل را تصور كند و آن را با محاسبه بدست آورد؟
تشبيه خوبى است كه انسان نمى تواند حجم و وزن و شكل هندسى فضاى بيكرانه هندسى را درك كند. (40)
كره زمين همانند نقطه حرف نون يك كتاب است  
اگر كتابخانه اى را تصور كنيم كه داراى 000/500 جلد كتاب باشد و هر كتاب داراى 270 صفحه باشد و هر صفحه اين كتاب داراى 30 سطر و در هر سطر 40 حرف حرف وجود داشته باشد. در اين فضاى لاينتاهى هر ستاره اى را عنوان يك حرف از حروف اين كتابها فرض كنيم جايگاه كره زمين در اين عالم هستى به اندازه نقطه حرف نون هم به چشم نمى آيد. و اين در حالى است كه انسان ، كره خاكى را بسيار عظيم مى بيند. (41)
اورانوس آرام ترين ستاره از زبان امام صادق عليه السلام  
منجم مشهورى از عراق به خدمت امام صادق عليه السلام آمد امام عليه السلام از منجم سؤ ال كرد به اينكه نسبت روشنى ستاره سكينه (اورانوس فعلى ) با درجه نور زهره چقدر است ؟ منجم تعجب كرد كه هنوز نامش را هم نشنيده بود عرضه داشت هيچ نمى دانم .
تا زمانهاى بسيار نه چندان دور مردم معتقد بودند كه پنج ستاره به نامهاى عطارد، زهره ، مريخ ، مشترى ، زحل به عنوان خمسه متحيره مى باشند. اورانوس كندترين حركت را در بين ستارگان دارد كه امام به تعبير به سكينه (آرام ) كرد كه دوره كامل چرخش آن 80 سال است .
اورانوس در سال 1871 ميلادى به وسيله سرويليام هرشل كشف شد كه نامش را در تاريخ ثبت كرد و اين ستاره اورانوس نام گرفت . (42)
باران الماس از سياره هاى اورانوس و نپتون  
به گفته دانشمندان و پژوهشگران دانشگاه كاليفرنيا در بر كلى ، سيارات اورانوس و نپتون دانه هاى تگرگ مانند الماس ساخته و فرو مى ريزند. اين دو سيارات گاز گونه كه قطر هر يك به حدود 000/50 كيلومتر مى رسد در فاصله 8/2 و 5/4 ميليارد كيلومترى به دور خورشيد مى چرخند منشاء اين الماسها متان است . با توجه به فشار و حرارت زياد در اين دو سياره مولكولها متان ابتدا مى شكنند و اتمهاى كربن و هيدروژن تبديل مى شوند. سپس اتمهاى كربن به هم مى پيوندند و الماس را مى سازند اين الماسها بايد تحت تاءثير جاذبه سياره به صورت بارانى از كريستال فرود آيند. (43)
شگفتى هاى ستارگان دنباله دار  
ستارگان دنباله دار زيباترين و تماشايى ترين اجرام آسمانى هستند. طول يك ستاره دنباله دار نمونه ، 150 تا 800 ميليون ميليون كيلومتر و عرض آن ممكن است به 000/150 كيلومتر برسد چگالى كم ستارگان دنباله دار، يكى از دلايل شفافيت آنها است . تا به حال 924 ستاره دنباله دار كشف شده كه عمر متوسط آنها 10 سال مى باشد. مدار دنباله دار كشف شده كه عمر متوسط آنها 10 سال مى باشد. مدار دنباله دارها سهمى يا بيضى شكل است . سهمى شكل به منظومه شمسى تعلق ندارد. بلكه از فضاى بين ستاره اى مى آيد و پس از عبور از حول خورشيد به مبداء اوليه خود باز مى گردد. مدار حدود 250 ستاره دنباله دار به شكل بيضى است و در داخل منظومه شمسى قرار دارد. بيشتر ستارگان دنباله دارى كه ما از زمين مى بينيم احتمالا تا هزاران سال آينده مجددا رؤ يت نخواهد شد. ستاره دنباله دار داراى يك هسته مركزى از ذرات منجمد متان ، آمونياك ، يخ و ذرات گرد و غبار تشكيل شده است و موقعى كه به خورشيد نزديك مى شود يخها ذوب و بخار مى شوند و بر اثر حرارت خورشيد مشتعل مى شوند و اين به صورت گيسو مى باشد كه طول گيسوى يك دنباله دار حدود 000/100 كيلومتر است .
بعضى از دنباله دارها از منظومه اى سياره هاى ديگر مى آيند كه با پخش گرد و غبارهاى خود در فضا، زمين در هر روز حدود 3000 تن از آنها را جذب مى كند به يقين مقدار زيادى از گرد و غبارى كه بر فراز شهرها مى نشيند از منظومه هاى بين سياره اى ناشناس مى آيد. (44)
جنس بعضى از ستاره هاى دنباله دار از يخ است  
ستاره هاى دنباله دار شامل تكه يخ ، گاز، صخره ها و گرد و غبار هستند و در واقع اجرامى يخ زده از زمان تولد منظومه شمسى به شمار مى روند كه به دور خورشيد گردش مى كنند. (45)
سنگهاى آسمانى  
سنگهاى آسمانى بر حسب ساختار و تركيب شيميايى به سه دسته تقسيم مى شوند:
1- سنگهاى آسمانى صخره اى كه حدود 90 از سنگهاى آسمانى را تشكيل مى دهند و حاوى 20 آهن مى باشند. آنها از همان موادى ساخته اند كه در سنگهاى زمين مى توان يافت .
2- سنگهاى آسمانى آهنى و صخره اى كه حدود 50 از حجم اين دسته از سنگهاى آسمانى را آهن و بقيه حجم آنها را ساير فلزات تشكيل مى دهند
3- سنگهاى آسمانى آهنى كه در صد بيشترى از آنها آهن و كمتر آن نيكل و كبالت است . (46)
بمباران هوايى توسط شهاب سنگها  
در هر شبانه روز ميليونها سنگ آسمانى از كرات جدا مى شوند و به سوى زمين فرود مى آيند كه هر يك با سرعت 000/100 كيلومتر در ساعت سرعت دارند. و چون با جو زمين كه 1000 كيلومتر ضخامت آن است برخورد مى كنند ذوب و سپس پودر مى شوند و چيزى از آنها به زمين نمى رسد. و الا اگر جو زمين نبود اين بمباران هوايى براى كره زمين بسيار خطرناك بود. و شبانه روز مورد هجوم شهاب سنگها بود. و آرامش و اطمينان از جامعه بشرى و حتى از حيوانات و نباتات رخت بر مى بست و همه در اضطراب زندگى مى كردند.
يكى از فوايد جو زمين اين است كه حرارت و سرما را تعديل مى كند و نمى گذارد حرارت خورشيد مستقيم به زمين برسد و الا آب درياها همه بجوش مى آمد و همه موجودات مى سوختند و در شب درجه سرما به حدود 150 درجه زير صفر مى رسيد و همه موجودات يخ زده و فسرده مى شوند.
لطيفه اى از يك پيرامون خداشناسى  
معروف است كه پيرزنى در رواق منزل در مقابل آفتاب به وسيله چرخ ريسنده مشغول ريسندگى بود. او پشم گوسفند و شترش را با اين چرخ به صورت نخ در مى آورد و نساجى مى كرد. يكى از دوستانش از او سوال كرد كه تو چگونه خدا را شناخته اى كه اينگونه به او ايمان آورده اى و دائما لبانت مشغول ذكر و تسبيح است و در همان حال ريسندگى مى كنى ؟ پيرزن در حالى كه دست از چرخ ريسندگى برداشته بود به سائل گفت : از همين چرخ به وجود خداى خويش پى برده ام . سائل دوباره فلسفه اش را جويا شد. پيرزن در حالى كه نه فلسفه خوانده بود و نه اصطلاحات فلسفى مى دانست جواب اجمالى خود را به تفصيل اينگونه بيان كرد: كه من براى ريسندگى ، اين چرخ را با دستان مى چرخانم تا كم كم اين پشمها تبديل به نخ شوند.
وقتى دستم را نگه مى دارم ، اين چرخ از حالت چرخش خود مى ايستد. پيش خود تفكر كردم كه يك چرخ كوچك ريسندگى نياز به گرداننده دارد، حال اين نظام آفرينش از آسمان و زمين ، اين همه ستارگان و سيارات ، موجودات ريز و درشت ، كوهها و دشتها و صحراها، تقسيم روزى ها، و گردش كره زمين به دور خودش و به دور خورشيدى كه از نور و گرماى آن استفاده مى كنيم ، آيا بدون گرداننده مى توانند باشند؟ عقل من مى گويد حتما قدرتى است كه همه اينها را مى چرخاند و آن قدرت جز خداوند مهربان نيست .
فصل دوم : شگفتى ها و عجائب در آفرينش انسان 
نعمتهاى غير قابل شمارش  
وان تعد نعمت الله لا تحصوها ان الله لغور رحيم . (47)
(و اگر بخواهيد نعمتهاى بى حد خدا را شماره كنيد هرگز نتوانيد كه خدا بسيار غفور و مهربان است .)
آيا هيچگاه به فكر شمارش نعمتهاى خداوند متعال افتاده ايد و اگر چنين فكرى را به ذهن خود راه داده ايد آيا زمان براى شمارش ، گنجايش آن را دارد؟ بر فرض وجود اين زمينه ها آيا آمار موجودات و جوامع در نظام آفرينش در نزد ما حاضر است ؟ آنچرا كه ذهن انسان را بيشتر به خود مشغول مى كند عدم شناخت نعمتها است . چرا كه شمارش نعمات فرع بر علم به آنها است تا انسان بر پديدهاى عالم مسلط نباشد چگونه مى تواند احصاء و شمارش كند. چون بسيارى از اشياء و پديده هاى عالم از دسترس ‍ و ديد چشم انسان خارجند. حال اگر به بخش اعظم نعمتها در آفرينش كه در مقابل ديد چشمان ما حاضرند اكتفا كنيم و بخواهيم يكى پس از ديگرى شمارش كنيم ، حال فكر مى كنيد قابل شمارش است ؟ در ظاهر شايد بتوان ادعا نمود و جواب مثبت داد ولى واقع مطلب اين است كه باز هم از قدرت انسان بيرون است چرا كه كتاب نفسى انسان دارى صفحات فراوان است كه به تنهائى ، توان انسان را براى احصاء سلب مى كند چه برسد به اينكه كتاب آفاق و طبيعت را ورق بزنيم كه آنچرا در زمين و اعماق آن و در دريا و اقيانوسها و در هوا و آسمانها وجود دارند قابل شمردن نخواهند بود.
خلقت بدون الگو و كمك  
قال على عليه السلام خلق الخلائق على غير مثال . (48)
على عليه السلام مى فرمايد: (خداوند موجودات عالم را بدون آنكه نمونه اى و الگويى داشته باشد آفريده است .)
خلقت و اختراع اشياء در بين موجودات ، بدون الگو و نمونه امكان پذير نيست . مثلا براى اختراع و ساختن هواپيما از پرندگان به عنوان الگو بهره گرفته اند كه با توجه و مطالعات فراوان در كميت و كيفيت بالهاى پرندگان و چگونگى پرواز از آنان توانسته اند بالهاى هواپيما را طراحى نمايند و همينطور در ساختن ساختمانها و برجها از نقشه ها و تجربيات ديگران استفاده مى كنند.
خداوند كريم براى خلقت عوالم وجود و موجودات هستى از هيچ نمونه و الگويى استفاده نكرد و در واقع از قبل چيزى وجود نداشت تا الگو و نمونه سازى معنا داشته باشد. و همينطور خداوند مهربان در خلقت مخلوقات خويش از هيچ موجودى استفاده نكرد، و اين در حالى است كه انسانها براى ايجاد اشياء از ديگران بهره مى گيرند. به عنوان مثال ، آنانى كه تصميم گرفته اند آپولو را بسازند از سيصد هزار نفر بهره گرفتند تا به كمك همديگر توانستند آن هواپيماى ابتدايى را اختراع كنند. على عليه السلام مى فرمايد: ولم يستعين على خلقها باحد من خلقه (و خداوند در خلقت موجودات از كسى استفاده نكرده است ) پروردگار عالميان همه موجودات و اشياء عالم را به بهترين و محكمترين وجه آفريده است كه با اين همه پيشرفت علم و تكنيك كوچكترين ضعفى مشاهده نشد چرا كه او حكيم على الاطلاق است .
خلقت ازدواج در همه موجودات  
سبحان الذى خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لايعلمون .(49)
(و خداوند شما را از شكم مادرهايتان خارج نمود)
اولين منزل آدمى شكم مادر است كه پس از حدود نه ماه از سه زندان تو در يعنى بچه دان ، رحم و شكم مادر آزاد مى شود. در آن هنگام وجودى زيبا، صورتى پرنگار و از الطاف خدائى تعبيه هايى در آن شود كه عاقل از آن نگرد و در شگفت شود و خيره در آن گردد. چنان كه در وى مغز آفريد و آن را سه طبقه بر هم ساخت در اول فهم نهاد و در دوم عقل و در سود وتر آفريد و در مقابل آن دل را گرم و خشك آفريد تا بخار دل و حرارت آن كه به مغز رسد او را زيان نرساند. دل را كه آفريد رگهاى جهنده در آن پيوست و زندگى در آن روان ساخت . جگر بيافريد و رگهاى پيوسته در آن تا غذاى همه تن در آن روان باشد.
معده آفريد روده را در آن پيوست و جاى نطفه بيافريد و مغز (دماغ ) را نرم وتر آفريد تا سخن درگير. پوست پيشانى را سخت كرد تا موى نرويد. پوست ابرو را ميانه آفريد تا موى رويد ولى دراز نگردد. جاى روشنى چشم را پيه ساخت تا آن را تباه نكند. زبان را جاى پر لعاب قرار داد تا آسان سخن بگويد. بر سر حلقوم پرده اى آفريد تا چون غذا فرو برد سر ناى بسته شود و غذا به لوله تنفس نرود. آنگاه غذا در گرمى جگر سياه در معده پخته شود و شيره پاك آن را به رگها و اندامها مى رساند. (50)
مراحل خلقت انسان اوليه  
ولقد خلقنا الانسان من سلاله من طين ثم جعلناه نطفه فى قرار مكين ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه فخلقنا المضعه عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا اخر فتبارك الله احسن الخالقين .
(هر آينه ما آدمى را از گل خالص آفريديم . سپس او را در مكان آرامى به عنوان نطفه قرار داديم و بعد آن نطفه را تبديل به خون بسته كرديم و آنگاه خون بسته را به پاره اى گوشت مبدل ساختيم سپس آن پاره گوشت را تبديل به استخوان كرده و روى استخوان را گوشت و پوست رويانديم . از آن پس او را آفريده اى ديگر ساختيم پس آفرين بر خداى نيكو آفريننده ترين همه آفرينندگان .)
خداوند عالم به كمال قدرت خويش ، نهاد آدمى را به حكم جود در وجود آورد، و از آب و گل ، چندان گوهر مختلف شكل پيدا كرد. از استخوان و گوشت و پوست و عصب و رگ با دو چشم بينا. دو گوش شنوا، دوست گيرا، دوپاى روا، دماغى كه در آن تخيل محسوسات و تحفظ معلومات است . دلى كه در آن علم و اراده و شجاعت و قدرت و حسد و كينه و انديشه راست آنگاه اين گوهرهاى درياى توانائى خود را به كمال حكمت خويش در رشته تركيب و تنسيق كشيد و آن را به 240 ستون استخوانى راست بداشت و با 708 بند عصب آنها را بهم متصل كرد و 360 رگ به عنوان جوى روان ساخت .
و آنگاه از ميان آن روزانه هاى چشم و گوش و بينى و دهان باز كرد. سپس ‍ شش خدمتگزار به نام نيروى جاذبه ، ماسكه ، هاضمه ، دافعه ، ناميه ، غاذيه براى خدمت برگماشت . و پنج نگهبان به نام پنج حس بويايى ، چشايى ، شمايى ، بينايى و لامسه را به نگهبانى وا داشت و آنگاه دل را بر مثال شاه در اين سراى به تخت نشانيده و زمان تصرف و ترتيب كدخدائى را به كلى در دست دل نهاد. و در اهميت قلب حضرت مصطفى عليه السلام فرمود: در سينه آدمى تكه گوشتى است كه چون سالم باشد همه تن سالم است و اگر بيمار باشد همه تن بيمار است ، آرى و آن قلب انسان است .
اى جوانمرد، اين تن آدمى هر چند از آنجا كه ديد تو است مختصر مى نمايد. اما از روى معانى و معالى آن ، گنجهاى مرموزى كه در آن به وديعه نهاده شده عالم اكبر است و اين ستارگان و اختران در آن جهان بر آراسته اند. و اين آفتاب و ماه آنست كه بساط تاريكى را در مى نوردد كه همه جاى آن روشن مى شود و همگى از دل نورانى مرد مؤ من نور مى گيرند. آرى انسان خلق شده خلقتى ديگر است كه خداوند به بندگان داده كه پس از كمال عقل و تميز، چون تكه وجود خاك آدمى در كرم حق پوشيده بود و راز محبت در پرده غيرت پنهان بود، خداوند آن راز را بگشود و آن پرده را پس ‍ زد و بر لوح روح وى به مداد كرم و قلم لطف ، عهد نامه ايمان نوشت (كتب فى قلو بهم الايمان ) به اين هم اكتفا نكرد باز نداى كرم در داد كه من پادشاهم ، تو را مى خوانم كه پادشاه كردم و پادشاهى داد. از روح تو عرشى ساخت و از دل تو كرسى نهاد و از دماع تو لوح محفوظى پيش تو نهاد و حسهاى پنجگانه را فرشتگان ملك وجود تو قرار داد. از علم تو آفتابى و از عقل تو ماهى بر فلك پيكر تو رخشان كرد و تو را بر همه پادشاه كرد و از اين حال بر زيان پيمبرى برفت كه : همه شماها شبانيد و هر يك مسئول شبانى خود هستيد و اكنون كه در اين عجايب فطرت و بدايع خلقت مى نگرى به زبان شكر و ثنا بگو: فتبارك الله احسن الحالقين . (51)
از معجزات بزرگ الهى كه جاى بسى تاءمل و تفكر است ، خلقت اوليه بشر است كه خداوند كريم انسان اوليه يعنى حضرت آدم و حوا را به وسيله گل خالص آفريده است . خلق قادر متعال با ساختن كوزه گلين تن آدمى ، روح مبارك خود را در آن مجسمه گلين دميد.(و نفخت فيه من روحى ) وبا دميدن روح خود خلقت انسان را به تكامل رساند. (52)
پس از ايجاد و انشاء چنين موجود عجيبى ، دست به معجزه بزرگترى زده است كه براى تكثير نسل بشر دو راه وجود داشت اول اينكه به تعداد هر انسان جديدى مجسمه گلين ساخته و روح الهى را در آن بدمد تا خلق جديدى پيدا شود كه اين روش به صلاح و سداد و حكمت الهى نبود بلكه از روش جديدى كه خود معجزه اول بود استفاده نمود كه عصاره انسان خلق شده را در قطره آب گنديده اى خلاصه نموده و در قرار مكين كه همان رحم مادر است قرار داده و در آن مكان آرام رشد و نمو نموده و كم كم تبديل به انسان كامل شد كه از دنياى تاريك رحم پا به عرصه دنيا نهاد. با اين همه پيشرفت تكنيك و صنايع پزشكى بسيارى از مجهولات پيرامون خلقت انسان لاينحل باقى مانده است . اى انسان غافل تا كى سر خويش را همچون كبكى در برف فرو برده اى و به خود نمى آيى كه از كجا آمده اى و چه بودى و به كجا رسيده اى و خلقت و آمدنت براى چه اهدافى بوده است .
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به كجا مى روم آخر ننمايى وطنم
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
دو سه روزى قفسى ساخته اند از بدنم
من به خود نامدم اينجا كه به خود باز روم
آنكه آورد مرا باز برد تا وطنم
انسان ضعيف بايد در مقابل قادر غنى بالذات سر تسليم فرود آورد و در پيشگاه با عظمتش پيشانى عجز بر خاك بسايد و او را عبادت كند. و دائما خود را كوچكتر از آن بداند كه در مقابل قدرت لايزالش عرض اندام نمايد چون هر چه دارد و هر چه هست از او است . اگر همه دانشمندان و حكيمان عالم در يك جا گرد هم بيايند از آفرينش يك پشه عاجزند چه برسد به تفكر در روش خلقت انسان نه ايجاد و خلقت آن . بزگترين افتخار علماى علم پزشكى اين است كه عصاره انسان را در رحم زن پرورش يابد، در دستگاهاى مجهز به گرماى متناسب قرار مى گيرد و تبديل به جوجه مى شود.
انسانى كه در نطفه غرق است  
خداوند كريم ، همه اعضا و جوارح انسان با تمام خصوصيات جسمى و روانى را در نطفه انسان جا سازى كرده است . نطفه اى كه در اوائل انعقادش ‍ به چشم نمى آيد بلكه تنها با ميكروسكوپ قابل رويت است با لقوه يك انسان كامل است .
يعنى قسمتى از آن به عنوان سر انسان كه در آن ، چشم و گوش ، بينى ، حلق ، زبان و لبها قرار دارد و قسمتى از آن به عنوان شكم كه در داخل شكم هم دستگاه گوارش ، قلب و ششها و كليه ها و بقيه اعضاى داخلى انسان لحاظ شده و دستها و پاها حتى انگشتان با آن ظرافت خود در همان نقطه كوچكى كه به چشم نمى آيد آفريده شده اند.
اولين وظيفه نطفه پس از انعقاد اين است كه در اطراف خود پوسته اى شكل مى دهد و خود را در آن پوستين زندانى مى كند كه از آن پس در آن محفظه رشد مى كند و با اين حركت خود را از همه ضربات احتمالى محفوظ مى دارد. و پس از مدتى رشد تبديل به خون بسته اى مى شود و سپس به تكه گوشتى شبيه گوشت جويده شده مبدل مى شود و كم كم به استخوان و آنگاه گوشت و پوست بر روى استخوان كشيده مى شود و با دميد شدن روح به انسانى زنده تبديل شده و از سه زندان تو در تو به دنياى و وسيع پا مى گذارد.
آنچه را كه تا حال گفته شده از بعد تكون جسمى بود و اما از بعد روحى و روانى هم بسيار جاى بحث دارد كه در همان نطفه كوچك همه خصوصيات پدر و مادر از جهات شكل و زنگ و اندازه و خصوصيات پدر و مادر از جهات شكل و زنگ و اندازه و خصوصيات اخلاقى و روانى ملاحظه شده است . آيا اين همه عظمت در آفرينش و تكوين در نطفه انسان براى بيدارى انسان كافى نيست ؟
اى برادر و اى خواهر، هر كه هستى ، صاحب مال و مكنت و مقامى يا از داشتن امكانات اوليه در دنيا محرومى ، همه و همه نيازمند به انديشه و تفكريم . بيائيم بر سر سفره تعقل بنشينيم و از نعمات آن بهره گيريم ، چرا كه انسان اگر انديشيدن را از دست بدهد و زندگى او عارى از فكر و تعقل باشد بايد بداند كه هيچ ندارد اگر چه صاحب اموال و جايگاه رفيع دنيوى باشد و اما اگر تفكر باشد همه چيز دارد و معنوى است اگر چه از جايگاه و اموال دنيايى بهره اى نبرده باشد.
اختلاف انسانها از جهات شكل و رنگ  
و من آياته السموات والارض و اختلاف السنتكم و الوانكم فى ذلك لايات للعالمين . (53)
(از نشانيهايى خداوند بر توانايى و يگانگى ، آفرينش آسمانها و زمين است و اختلاف زبانها و رنگها است و در آن نشانيها براى مردم جهان است )
با يك جهان بينى اجمالى متوجه امورى مى شويم كه ظاهرا بسيار ساده و پيش پا افتاده به نظر مى آيند، ولى با كمى دقيق شدن متوجه عظمت و فلسفه هاى حكيمانه آنها مى شويم . مثلا اگر شكلها و رنگهاى صورت انسانها متفاوت نمى بود و انسانها همه و يا بيشترشان شبيه هم مى بودند چه مشكلات عديده اى رخ مى داد. مثلا اختلاف در نسبتها پيش مى آمد. پدر و مادر، برادر و خواهر، عمو و دائى ، عمه و خاله و بسيارى از فامليهاى دور و نزديك همديگر را به اشتباه مى پذيرفتند و باعث اختلاف در نظام توارث و امور مهمه ديگر زندگى مى شد و يا اگر صداها با هم شبيه مى شد چقدر انسانها همديگر را به اشتباه صدا مى زند و بسيارى از
فسادهاى اخلاقى و اعتقادى و سياسى اتفاق مى افتاد. و حال بياييد با هم به تفكر بنشينيم كه آيا مى توان در بين حدود پنج ميليارد انسان در نياى ديروز و امروز و فردا، دو نفر، نه صد نفر و هزار نفر بلكه فقط دو نفر انسان از مرد يا زن را پيدا كنيم كه كاملا از جهات اخلاقى و اعتقادى با هم شبيه باشند؟! و اين در حالى است كه جهت پوست صورت از يك جنس واحد و از نوع جنس و از جهت حنجره و تارهاى صوتى هم از جنس واحد و از نوع جنس ‍ چشم ، همه از جنس چربى است . پس اين همه اختلافات ظاهرى كه حتى دو نفر را نمى شود شبيه هم يافت از كجا سرچشمه مى گيرد؟! لذا بايد همگى زبان به اقرار بگشائيم كه تنها از آفريدگار جهان هستى چنين قدرت نمايى سزاوار است . خدايى كه مى تواند انسان را از خاك بيافريند، قدرت خلقت چهره هاى گوناگون و رنگارنگ را هم دارد. فتبارك الله احسن الخالقين . پس آفرين به خدايى كه بدون استفاده از هيچ الگو و نمونه اى ، اينگونه چهره ها را نقاشى نموده است كه هرگز دو انسان را نمى توان يافت كه از جهت چهره و صورت و سيرت و تكلم و سخن گفتن شبيه هم باشد.
و حتى در يك خانواده هم ، چنين شباهتى يافت نخواهد شد ولو اينكه دو برادر و يا دو خواهر باشند.
با توجه به اينكه دو نفر از يك پدر و مادر متولد شده اند. باز خواهيم ديد كه اختلافات زيادى از جهات رنگ در چهره و نماى خارجى صورت و صدا و كيفيت سخن گفتن و راه رفتن و قيافه ظاهرى و اخلاقى و جسمى ديگر مشاهده مى شود. و اين خود نشانه اى از نشانه ها و آيات الهى است كه مى تواند انسان را نسبت به شناخت خالق يكتا رهنمون باشد.
اى برادر تو همين انديشه اى
مابقى استخوان و ريشه اى
امام صادق عليه السلام و طرح 18 سوال در خلقت انسان
روزى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام به مجلس منصور خليفه عصر خود وارد شد. طبيبى هندى را ديد كه كتابى در دست دارد و اظهار معلومات مى كند. طبيب از حضرت پرسيد كه آيا اطلاعاتى در امور طبابت و بهداشت دارى ؟ حضرت فرمود: اطلاعات من فوق معلومات كتاب شما است .
من گرمى را با سردى و سردى را با گرمى و رطوبت را با خشكى و خشكى را با رطوبت و يبوست را با خوراك مرطوب درمان مى كنم و آنچه پيامبر فرمود عمل مى كنم طبيب پرسيد آن چيست ؟ حضرت فرمود: پرهيز، سر هر دمان است و شكم ، خانه هر بيمارى است . حضرت فرمود: حال به سوالات من جواب بده . طبيب با غرور و تكبر عرض كرد بفرماييد تا همه را جواب دهم .
حضرت فرمود: 1- چرا سر انسان يكپارچه نيست بلكه داراى مفصلهاى متعدد است ؟ طبيب گفت نمى دانم .
2- حضرت فرمود: چرا پيشانى انسان داراى خطوط است ؟
طبيب : نمى دانم
حضرت فرمود: چرا ابروها در بالاى چشم قرار داده شد؟
طبيب : نمى دانم
حضرت فرمود پرسيد: چرا خداوند چشمهاى انسان را به شكل لوزى آفريد؟
طبيب نمى دانم
حضرت فرمود: چرا بينى در ميان دو چشم انسان قرار گرفت ؟
طبيب : نمى دانم
حضرت پرسيد؟ بگو بدانم چرا سوراخهاى بين را در زير بينى مستقر كرده اند؟
طبيب : نمى دانم
حضرت پرسيد: چرا دندانهاى جلو تيز و دندانهاى آسياب پهن و انياب دراز هستند؟
طبيب : نمى دانم
حضرت پرسيد: چرا مرد ريش در آورد و زن ريش ندارد؟
طبيب : نمى دانم
حضرت فرمود: چرا كف دست و پاهاى انسان مو ندارد؟
طبيب : نمى دانم
حضرت پرسيد: چرا ناخنها و موهاى انسان احساس درد ندارند؟
طبيب : نمى دانم
حضرت فرمود: چرا قلب انسان صنوبرى شكل است ؟
طبيب نمى دانم
حضرت فرمود: چرا ريه ها (ششها) به دو قسمت ساخته شده و در جاى خود متحركند؟
طبيب : نمى دانم
حضرت فرمود: چرا كبد به شكل محدب است ؟
طبيب : نمى دانم
حضرت پرسيد: چرا كليه ها مانند شكل لوبيا ساخته شده اند؟
طبيب : نمى دانم
حضرت فرمود: چرا دورن كاسه زانوى ما انسانها به سمت عقب است ؟
طبيب : نمى دانم
حضرت باز پرسيد: چرا ميان و زير كف پاگود است و به زمين نمى چسبد؟
طبيب : نمى دانم
حضرت ادامه داد فرمود من مى دانم كه جواب همه اينها چيست ؟ طبيب عرض كرد لطف بفرمائيد پاسخ اين سوالات مهم را به من بگوييد.
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: امام در مورد سر انسان ، خداوند سر را يكپارچه نيافريد و از قطعات مختلف با شكافهائى در ميان قطعات آفريده تا اوج و شدت صداها در آن نپچيد و سر را اذيت نكند.
و خداوند موى سر را خلق كرد تا ضمن حفظ سر از ضربات احتمالى ، سر به وسيله موها تنفس مى كند و بخارات مغز بيرون مى رود و پوششى براى سرما و گرماى بيرون خواهد بود.
و اگر پيشانى بدون مو آفريده شد به خاطر اينكه چشم به راحتى بتواند ببيند و نور بگيرد و خطوط رسم شده در روى پيشانى براى ريزش عرق از جهت چشم به طرفين صورت است .
خداوند ابروها را بالاى چشمها قرار داد تا به اندازه لازم نور به چشم برسد و از شدت جريان نور جلوگيرى كنند لذا گاهى دست را بالاى ابروها قرار مى دهيم تا مانع نور اضافى شود.
و اما بينى كه در ميان دو چشم قرار گرفت چون نور را از هم جدا كند و به اندازه كافى و متعدل به چشم ها برسد. و خداوند چشمها را به شكل لوزى آفريد تا استفاده داروها به وسيله ميل و همچنين شستن چشم كثافات و جرمها به سادگى از گوشه چشم خارج شوند.
و سوراخهاى بينى در زير بينى قرار گرفت تا چرك و كثافات مغز و آنچه در بينى و موهاى آن به وسيله هوا و تنفس وارد مى شود با آب بينى به پايين سرازير شود و بوهاى خوش و بخور لازم از آن به بالا كشيده گردد. و لب و آبخوره را روى دهان بنا نهاد تا از ورود مستقيم و بدون مانع كثافات دماغ بوسيله آن شناخته گردد.
و دندانهاى جلو را تيز آفريده تا غذا به وسيله آنها گرفته و تكه تكه شود و دندانهاى آسيا را پهن آفريد تا غذا نرم و آسيا گردد و دندان انياب را درازتر خلق كرد تا ميان سنايا همانند ستونى استوار باشد. و كف دست و پا مو ندارد تا بتوان چيزها را لمس و احساس كرد.
و مو و ناخن را بدون حس خلق كرد تا موقع چيدن ، احساس درد نشود.
و قلب را صنوبرى شكل آفريد تا موقع استقرار نوك آن به سمت پايين آويخته باشد و اين نوك باريك در ميان و فاصله ريه ها (ششها) خنك بماند. و اما شش ها (ريه ها) را دو پارچه آفريد تا قسمتى از قلب در ميان آنها در تنگنا قرار گرفته و از خنكى آنها استفاده كند. و اما كبد (جگر) را محدب آفريد تا معده با سنگينى و وزن خود به آن فشار نياورد و بخاطرات مسموم از آن خارج شود.
و اما كليه ها لوبيايى شكل آفريده شد چون كليه ها محل ريزش منى است كه قطره قطره بر آن مى چكد و اگر كروى يا چهار گوش بود، نطفه ها بهم اتصال مى يافت و هنگام مقاربت و خروج باعث لذت نمى شود
چون منى از قسمت فقرات و پشت به سوى كليه ها حركت مى كند گاه منقبض و گاه منبسط مى شود و منى را قطره قطره پرتاب مى كند. كاسه زانوها را به سمت عقب ميان خالى و خمش را به سمت جلو بنا نهاده چون انسان در ميان دستها و با كمى تعادل به عقب راست راه مى رود و اگر غير از اين مى بود و زانوها از سمت جلو خم مى شد انسان نمى توانست راست راه برود و براى حفظ تعادل مجبور به كمى خم شدن بود.
و اما زير كف پاها را تهى و خالى كرد تا كاملا به زمين نچسبند و انسان در اين حالت وضع چابكى و جهش بيشترى دارد. از طرفى اگر پاها كاملا صاف به زمين مى چسبيد هم باعث ناراحتى پا و گرم شدن مى شد و هم با كوچكترين سنگريزه ناراحت مى شد. سپس طبيب از حضرت خواست تا پيرامون بدن انسان توضيحات بيشترى بدهد.
حضرت فرمود: انسان داراى 208 استخوان است و داراى 12 عضو اصلى و 360 رگ و گوشت و پى و اين استخوانها تشكيل يافته و رگها بدن را از خون آبيارى مى كنند و استخوانها كالبد ما را نگه مى دارند و گوشتها، استخوانها را و اعصاب ، گوشتها را نگهدارى مى كنند.
در هر يك از دستها به تعداد 41 استخوان وجود دارد كه 35 استخوان مربوط به كف دست و 2 قطعه مربوط به مچ و يك قطعه استخوان بازو و سه قطعه براى كتف است .
در هر يك از پاها تعداد 41 استخوان كه 35 قطعه از آن مربوط به كف پاها و 2 قطعه ساق ها و 3 قطعه در زانو و يك قطعه در ران و 2 قطعه در نشيمنگاه وجود دارد.
و ستون فقرات هم از 18 قطعه كه در هر يك از دنده هاى طرفين به تعداد 9 دنده و گردن از 8 قطعه و سر از 36 قطعه و در دهان هم به تعداد 28 تا 32 دندان قرار دارد. (54)
آفرينش حكيمانه انسان اقتضاء كرنش در مقابل آن خالق حكيم را دارد. حكيمى كه همه خلائق با نظمى كه در آنان هويدا است مديون حكمتهاى آن ذات حقند. چه بسيار زيبا است كه با نگاهى مدبرانه و آگاهانه به وجود انسان و خلقت آن ، عشق و محبت آن خالق متعال را در دل جاى دهيم و دائما به ياد و ذكر او مشغول شده و لحظه اى خود را از محضر آن حكيم جدا ندانيم و عقربه آنات زندگى ما به سمت و سوى رضايت حق در حركت باشد.
عجائب مغز سر انسان  
مغز انسان در هر ثانيه بيش از پنجاه ميليارد (000/000/000/50) پيام عصبى حتى در موقع خواب از اندام دريافت مى كند.
تعداد سلولهاى مغز انسان بالغ بر ده هزار (000/10) عدد مى باشد.
ارتباطات مختلف بدن انسان با بيش از سيزده ميليارد نرون (سلول عصبى ) انجام مى گيرد كه از اين مقدار ده ميليارد مربوط به مغز و بقيه مربوط به پوست و ساير اندام شبكه عصبى كه در مركز بصل النخاع قرار دارد مى باشد. در هر ثانيه بيش از يكصد ميليون (000/000/100) پيام را از اندام مختلف عصبى دريافت مى كند و در همين فرصت (يك چشم بهم زدن ) يك ثانيه اين پيام را برسى و مورد مطالعه قرار مى دهد و فقط چند صد عدد از اين پيامها را كه قابل اهميت مى داند اجازه ورود مى دهد و به اطلاع مغز مى رساند.