بلاها و بلاديدگان

فرج اللّه‏ هدايت‏نيا گنجى

- ۴ -


بخش سوّم : اسباب دفع بلا

در متون دينى ما بعضى امور وسيله دفع بلا معرفى شده‏اند. در اين قسمت نمونه‏هايى از آن ذكر مىشود.

1 ـ پيامبران و امامان

وجود و حضور حجت خدا در روى زمين به عنوان خليفه خدا و انسان كامل بركات فراوانى دارد. يكى از ثمرات مهم حضور فيزيكى و معنوى آنان اين است كه خداوند به واسطه آنها بلا را از اهل زمين دفع مىنمايد. اين مطلب در قرآن و روايات ائمّه معصومين مورد تأكيد قرار گرفته است. قرآن كريم در مورد حضرت خاتم الانبياء فرموده است:

«و ما كان اللّه‏ ليعذِّبهم و انت فيهم» (1)

خداوند مردم را عذاب نمىكند تا تو در بين ايشان هستى.

عذاب كننده خداوند است و او خود مىفرمايد كه تا پيامبر در بين مردم هست عذابم را نازل نمىنمايم. لذا رسولش را در قرآن به «رحمة للعالمين» (2) معرّفى كرده است.

از امام باقر (عليه السلام) سؤال شد كه دليل نياز به نبى و امام چيست. آن حضرت فرموده‏اند:

«به خاطر اينكه خداوند عذابش را از اهل زمين به واسطه حضور نبى يا امام برمىدارد.»

آنگاه با استناد به آيه شريفه فوق (انفال: 33) از رسول خدا نقل مىنمايند كه اهل‏بيت من امان اهل زمين هستند.

«اهل بيتى امانٌ لاهل الارض» (3)

همچنين از رسول مكرم اسلام روايت شده است كه فرمود:

«من در حيات و ممات باعث خير شما هستم.»

وقتى از او سؤال مىكنند كه چگونه سبب خير ما هستى، در پاسخ مىفرمايد:

«امّا فى حيوتى فانّ اللّه‏ عزّوجلّ يقول: (و ما كان اللّه‏ ليعذّبهم و انت فيهم) و امّا فى مماتى فتعرض على اعمالكم فاستغفر لكم.» (4)

امّا در زمان حياتم، به خاطر اينكه خداوند فرمود، تا تو در ميان مردم هستى من آنان را عذاب نمىكنم. و امّا در زمان مماتم، به خاطر اينكه اعمال شما بر من عرضه مىشود و من براى شما طلب مغفرت مىكنم.

از حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) نيز نقل شده كه ايشان فرموده‏اند:

«و بى يدفع اللّه‏ عزّوجلّ البلاء عن اهلى و شيعتي» (5)

خداوند به واسطه من بلا را از اهل و شيعيان من دور مىكند.

حضور فيزيكى اولياء الهى باعث مىشود كه خداوند به اهل زمين ترحّم كند و از حيث معنوى هم وقتى اعمال بدِ بدكاران به آنان عرضه مىشود، برايشان طلب مغفرت مىنمايند تا بخشيده شده و عذاب از آنان دور گردد. سرّ اينكه فرموده‏اند زمين از حجّت الهى خالى نخواهد شد (6) در همين نكته است كه اگر حجّت الهى نباشد، زمين اهلش را خواهد بلعيد. (7)

2 ـ دعا

پيش از ورود در اصل بحث، تعبيراتى را در ارتباط با دعا، ضرورت و ارزش آن بيان مىكنيم:

قرآن كريم:

«اى رسول ما! به امت بگو كه اگر دعاى شما نبود خدا به شما چه توجّه و اعتنايى داشت.» (8)

«خدا را با تضرّع و زارى و به صداى آهسته بخوانيد كه خدا هرگز ستمكاران را دوست ندارد.» (9)

«و خداى شما فرمود كه مرا بخوانيد تا دعاى شما را مستجاب كنم و آنان كه از دعا و عبادت من اعراض و سركشى مىكنند زود با ذلّت و خوارى وارد دوزخ شوند.» (10)

«چون بندگان من از دورى و نزديكى من از تو بپرسند، بدانند كه من به آنها نزديكم و هر كه مرا بخواند دعايش را مستجاب كنم، پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند تا به سعادت راه يابند.» (11) رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم): «دعا، لُبّ و مغز عبادت است.» (12)

امام صادق (عليه السلام): «دعا را از دست ندهيد كه وسيله تقرّبى همانند آن نداريد.» (13)

آنچه نقل كرديم، شمّه‏ايست از آن همه بيانات نورانى كه در خصوص دعا وارد شده است كه در جاى خود بايد به آن پرداخته شود. دعا، آثار و بركات فراوانى دارد كه يكى از آنها دفع بلاست؛ لكن لازم است كه موضوع «دعا قبل از نزول بلا» و «دعا پس از نزول بلا» را بطور جداگانه مورد بررسى قرار دهيم:

الف: دعا قبل از نزول بلا

اصولاً، پس از نزول بلا، دعا براى پيشگيرى بىمعناست، فلذا بايد پيش از نزول بلا درخواست و دعاء صورت گيرد. به همين دليل از امام زين‏العابدين، حضرت على بن الحسين (عليه السلام) نقل شده است: دعا پس از نزول بلا نافع نيست. (14)

مقصود از عدم انتفاع در اين حديث، عدم انتفاع در پيشگيرى است و الاّ دعا پس از نزول بلا براى تقليل عوارض آن يا رفع آثار آن نافع است و به آن توصيه شده است.

در حديث ديگرى از على (عليه السلام) آمده است:

«ادفعوا امواج البلاء عنكم بالدّعاء قبل ورود البلاء...» (15)

امواج بلا را به وسيله دعا، پيش از ورود آن از خودتان دفع كنيد.

در روايتى ديگر از آن حضرت آمده است: «شخص بلا ديده بيشتر از كسى كه فعلاً از بلا در امان است محتاج به دعا نيست.» (16)

ب: دعا پس از نزول بلا

پس از نزول بلا و روى آوردن شدايد و سختىها، دعا و تضرّع و زارى نقش بسزايى در كاهش عوارض آن دارد و در مواردى نيز بلا را برمىدارد. فلذا در روايات ما توصيه شده است كه در چنين مواقعى به دعا پناه ببريم و از آن مدد بجوييم. از نبى مكرّم اسلام نقل شده است:

«افزعوا الى اللّه‏ فى حوائجكم و الجئوا اليه فى مُلّمّاتكم و تضرّعوا اليه و ادعوه فانّ الدّعاء مُخ العبادة.» (17)

در حوايج خويش از خدا استغاثه نمائيد، در شدايد زندگى به پناه خدا برويد و به درگاه او تضرّع كنيد و او را بخوانيد، چه آنكه دعا مغز عبادت است.

هيچ چيزى همانند ارتباط با خدا به انسان آرامش نمىدهد.

«اين ياد اوست كه دل انسان با آن اطمينان پيدا مىكند.» (18)

«دعا سلاح مؤمن است.» (19)

«دعا كليد نجات و گنجينه‏هاى رستگارى است.» (20)

«دعا سپر مؤمن است.» (21)

«دعا اسلحه پيامبران است.» (22)

دعا مسكّنى است كه آرام بخش هر دردى است، فلذا بهترين كار در مواقع نزول بلا و مصيبت روى آوردن به دعاست.

3 ـ استغفار و توبه

همانطور كه در بخش قبلى گفته شد، گناه مهمترين عامل نزول بلا است. يعنى نافرمانى انسانها موجب مىشود كه خداوند آنها را مجازات نمايد. البته دنيا دار مكافات نيست، مجازات اصلى تبهكاران در آخرت است، ولى به منظور پيشگيرى از طغيان بيش از حدّ مجرمين و همچنين ارعاب و اخافه ديگران، در همين دنيا نيز مجازاتهاى سبك و خفيفى نازل مىشود. البته مجازات دنيا، در مقايسه با عذاب سنگين آخرت خفيف است، و الاّ مجازات دنيايى در قياس با تحمّل كم و بدن ضعيف انسان سنگين است. بنابراين، چون عامل نزول بلا گناه و نافرمانى است، براى پيشگيرى از نزول بلا بايد عامل آن را از بين برد. يعنى از خداوند طلب مغفرت نموده و اثر گناه را با آب توبه پاك نمود. وقتى خداوند بنده گناهكار خود را بخشيد، ديگر دليلى براى مجازات و نزول بلا وجود ندارد؛ زيرا كه توبه كننده از گناه به منزله كسى است كه اصلاً گناهى مرتكب نشده است. (23)

با توجه به توضيحات فوق، نقش استغفار در جلوگيرى از نزول بلا روشن است. قرآن كريم در ارتباط با تأثير استغفار در جلوگيرى از بلا مىفرمايد:

«و ما كان اللّه‏ معذِّبهم و هم ليستغفرون» (24)

و خدا آنان را به كيفر نمىرساند و حال آنكه ايشان (از گناهانشان) آمرزش مىطلبند.

استغفار امان مردم از عذاب و نزول بلا است؛ يعنى تا زمانى كه مردم استغفار مىكنند عذاب نخواهند شد. اين بيان در سخنان ائمه نيز وارد شده است. نبى مكرّم اسلام مىفرمايند:

«خداوند دو امان براى امّت من نازل فرموده است. يكى حضور من به عنوان حجّت خدا و ديگرى استغفار است.» (25)

شبيه اين سخن پيامبر، بيان حضرت على (عليه السلام) است كه فرمود:

«دو آسودگى و پناه از كيفر خداوند در زمين بود. يكى از آنها از دست رفت و ديگرى نزد شماست؛ پس به آن چنگ زنيد. امّا پناهى كه از دست رفت رسول خدا است و امّا پناهى كه باقى است استغفار و درخواست آمرزش است.» (26)

توصيه رسول خدا به اينكه بلاها را بوسيله استغفار از خود دور نماييد (27) به خاطر آن است كه بنده مغضوب خدا و مستحق عذاب او با طلب مغفرت و درخواست بخشش محبوب او مىشود و خداوند هم محبوبش را مجازات نمىكند.

«و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللّه‏ و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه‏ توّاباً رحيماً» (28)

4 ـ صدقه

صدقه نيز در دفع بلا و پيشگيرى از آن بسيار مؤثّر است. به چند روايت در اين خصوص اشاره مىشود.

مرحوم علامه مجلسى رحمه‏الله در بحارالانوار، از رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نقل فرمودند:

«الصّدقة تدفع البلاء و هى انجح دواء و تدفع القضاء و قد اُبرم ابراماً...» (29)

صدقه بلا را دفع مىكند و آن مؤثّرترين داروست و قضا را برمىگرداند و لو محكم شده باشد.

حتّى در روايتى از رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نقل شده است كه آن حضرت فرمود:

«الصّدقة تمنع سبعين نوعاً من انواع البلاء...» (30)

صدقه از هفتاد نوع بلا ممانعت و جلوگيرى مىنمايد.

5 ـ صله ارحام

صله ارحام آثار و بركات زيادى دارد كه مقام را گنجايش ذكر آن نيست. يكى از آثار آن دفع بلا است. امام باقر (عليه السلام) فرموده‏اند:

«صلة الارحام تزكّى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تيسّر الحساب و تنسىء فى الاجل.» (31)

صله ارحام اعمال انسان را پاك، اموال انسان را زياد، بلا را دور، حساب را آسان و مرگ را به تأخير مىاندازد.

در اين روايت كوتاه، پنج فايده براى صله رحم بيان شده است. اين از ويژگيهاى كلام معصوم است كه در عين كوتاهى عبارت، از حيث معنا گوياست.

6 و 7 و 8 ـ سالخوردگان، كودكان و چهارپايان

دنيا دار تأثير و تأثّر است، يعنى زندگى دنيايى به گونه‏اى است كه انسانها از خوبى يكديگر بهره‏مند شده و از بديها نيز متأثّر مىشوند. از اين رو، اگر خداوند شخص گناهكار را با نزول بلا و عذاب مجازات نمايد، گاهى اوقات (در بالاهاى عمومي) افراد بىگناه نيز آسيب مىبينند و به اصطلاح،تر و خشك با هم مىسوزند. خداوند بلا را از گناهكاران به خاطر بىگناهان دفع مىكند. در روايات ما به اين مطلب هم اشاره شده است:

عن ابى الحسن (عليه السلام) قال:

«انّ للّه‏ عزّوجلّ فى كلّ يوم و ليلة منادياً ينادى مهلاً مهلاً عباداللّه‏ عن معاصى اللّه‏، فلولا بهائم رتّع، و صبيّة رضّع، و شيوخ ركّع، لصبّ عليكم العذاب صبّاً ترضّون به رضّاً» (32)

همانا خداوند را فرشته‏اى است كه در هر شب و روز ندا مىدهد كه اى بندگان خدا! معصيت ديگر بس است. پس اگر نبودند چهارپايانى در حال چريدن و كودكانى در حال شير خوردن و سالخوردگانى در حال ركوع (عبادت)، هر آينه عذاب را بر شما نازل مىكرديم كه در نتيجه آن كوفته و قطعه قطعه گرديد.

بخش چهارم | وظيفه بلا ديدگان

زندگى دنيا توأم با رنج و تعب است و اصولاً خلقت انسان با رنج و مشقّت همراه است. همانطور كه قرآن مىفرمايد: «ما نوع انسان را به حقيقت در رنج و مشقّت آفريديم.» (33)

انسان از بدو تولّد تا دوران كهولت و پيرى حوادث زيادى را پشت سر مىگذارد كه تحمّل آنها براى عامه مردم مشكل است و در بعضى موارد، مشكل به قدرى سنگين است كه براى اشخاص معمولى غير قابل تحمّل است. بعضى افراد، به ويژه كسانى كه در خانواده‏هاى مرفّه بزرگ شده‏اند، وقتى مشكلى براى آنها پيش مىآيد، قادر به حفظ تعادل خود نبوده و حتّى اقدام به خودكشى مىكنند. اين گونه اعمال سبك و بى مغز نتيجه دورى از تعليمات حيات بخش اسلام است. در اين بخش با استفاده از همين تعاليم، راههايى بيان مىشود كه با تمسّك به اين شيوه‏ها، از بار سنگين بليّات و مشكلات كاسته شده و مقابله با آن آسان‏تر خواهد شد.

1 ـ تمسّك به قرآن و پناه بردن به آن

«قرآن چراغى است كه هرگز خاموش نمىشود. دريايى است كه تَهِ آن پيدا نمىگردد. راهى است كه سير در آن گمراهى ندارد. شعاعى است تابان كه روشنى آن بىنور نمىشود. بنايى است كه پايه‏هاى آن ويران نمىشود.» (34)

«خداوند آن را سيرابى تشنگى دانايان قرار داده است. بهار دلهاى مجتهدين و مقصد راههاى نيكان است. دارويى كه پس از آن دردى نمىماند. ريسمانى كه جاى چنگ زدن آن محكم است. صلح و ايمنى كسى كه داخل آن گردد، و هدايت و رستگارى كسى كه پيرو آن باشد. گواه كسى كه به وسيله آن با دشمن جدال نمايد. پيروزى كسى كه آن را حجّت آورد و نگهدارنده كسى كه به آن عمل كند.» (35)

«قرآن ريسمان محكم و استوار خداست و راه اوست كه خيانت نمىكند. بهار دل و چشمه‏هاى عمل و دانش در آن است. دل را جز آن صيقلى نيست.» (36)

«قرآن پند دهنده‏اى است كه خيانت نمىكند. راهنمايى است كه گمراه نمىكند. سخن‏گويى است كه دروغ نمىگويد. كسى با اين قرآن ننشست مگر آنكه چون از پيش آن برخواست هدايت و رستگارى او افزايش يافت يا كورى و گمراهى او كم گرديد. بدانيد كسى را بعد از قرآن نيازمندى نيست؛ پس بهبودى دردهاى خود را از آن بخواهيد. در سختى و گرفتارى از آن كمك بطلبيد، زيرا كه در قرآن براى بزرگترين درد كه كفر و نفاق و تباهى و گمراهى مىباشد شفا و بهبودى است. بدانيد قرآن شفاعت كننده‏اى است كه شفاعتش پذيرفته مىگردد.» (37)

«كجى در آن نيست تا راست گردد (نيازمند اصلاح باشد)؛ تكرار بسيار (بر زبانها) و فرو رفتن در گوش، آن را كهنه نمىگرداند. كسى كه آن را بگويد راستگوست و هر كه از آن پيروى كند پيشى گرفته است.» (38)

«گويايى است كه زبانش خسته نمىشود. خانه‏اى است كه اركان آن خراب نمىشود و غالب است كه يارانش شكست نمىخورند.» (39)

آنچه كه نقل شد قسمتى است از بيانات نورانى اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نهج‏البلاغه، در معرّفى كتاب خدا كه به هيچ وجه مبالغه‏اى در آن صورت نگرفته است. شاهدش گوينده خود اين جملات است كه در علم يگانه، در حِلم نمونه، در سياست اسوه و در ديانت الگو بوده و هست. كسى كه مادر گيتى چون او نمىزايد و شخصيّتى كه دشمن و دوست به فضايل بىشمار او اعتراف كرده‏اند.

شايد بهتر باشد كه توصيف قرآن را از زبان خود قرآن بشنويم. آنجا كه فرموده است:

«و نُنزّل من القرآن ما هو شفاءٌ و رحمةٌ للمؤمنين» (40)

«ايّها الناس قدجاءتكم موعظةٌ من ربِّكم و شفاءٌ لما فى الصّدور و هدى و رحمةٌ للمؤمنين» (41)

ملاحظه مىشود كه در اين آيات، قرآن به «شفاء»، «رحمت»، «موعظه» و «هدايت» توصيف شده است. حال كه قرآن چنين كتابى است، پس شايسته است كه در روزگار فتنه و زمان وقوع بلا و مصيبت به قرآن پناه ببريم و با آيات نورانى آن آرامش پيدا كنيم. حضرت محمّد (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است:

«اذا التَبستْ عليكم الفِتَن كقِطَع اللَّيلِ المُظْلِم فعلَيكم بالقرآن فانّه شافعٌ مشفَّع... و هو الدّليل يدلُّ على خير سبيل.» (42)

آنگاه كه فتنه‏ها چون پاره‏اى از شب ظلمانى به شما هجوم آورد، پس بر شماست كه به قرآن رجوع نماييد. زيرا قرآن نجات بخشى است كه شفاعتش پذيرفته مىشود. قرآن راهنمايى است كه به بهترين راه دلالت مىكند.

اگر انسان مصيبت ديده به قرآن پناه ببرد و در آياتى كه براى صبر كنندگان پاداشهاى بىحساب وعده داده تأمّل و تدبّر نمايد، عامل بسيار مؤثرى براى تقويت نيروى پايدارى او خواهد بود. قرآن به عنوان نمونه، داستان نذر اهل‏بيت را نقل مىكند، اينكه زهرا و على (عليهما السلام) جهت شفاى فرزندان خويش (حسن و حسين (عليهما السلام)) نذر مىكنند كه در صورت بهبودى يافتن آنها، سه روز روزه بگيرند. آنها به نذر خويش وفا مىكنند و هر روز كه روزه مىگيرند، موقع افطار، نيازمندى در خانه آنها را مىكوبد و آنها افطار خود را به او مىدهند:

«يوفون بالنّذر و يخافون يوماً كان شرُّه مستطيراً * و يطعمون الطّعام على حُبّه مسكيناً و يتيماً و اسيراً * انّما نُطعِمُكم لوَجه اللّه‏ لا نريد منكم جزاءً و لا شكوراً * انّا نخافُ من ربّنا يوماً عَبوساً قَمطَريراً * فوقيهم اللّه‏ شَرَّ ذلك اليوم و لقّيهم نَضْرةً و سُروراً * و جزاهم بما صبروا جنّةً و حريراً» (43)

آن بندگان به نذر و عهد خود وفا مىكنند و از قهر خدا در روزى كه شرّ و سختىاش همه اهل محشر را فرا گيرد مىترسند، و هم به دوستى (خدا) به فقير و اسير و طفل يتيم طعام مىدهند و (گويند) فقط به خاطر رضايت خدا به شما طعام مىدهيم و از شما هيچ پاداش و سپاسى هم نمىطلبيم. ما از قهر پروردگار خود به روزى كه از رنج و سختى آن رخسار خلق در هم و غمگين است مىترسيم. خدا هم از شرّ و فتنه آن روز آنان را محفوظ داشت و به آنها روى خندان و دل شادان عنايت كرد و پاداش آن صبر كاملشان را باغ بهشت و لباس حرير بهشتى لطف فرمود.

آرى آنان در بهشت به تختهاى عزّت تكيه زنند. درختان بهشتى بر سر آنها سايه انداخته و ميوه‏هايش در دسترس آنهاست.

پاداش‏هايى كه نقل شد و موارد ديگرى كه در ادامه همين آيات آمده همه به خاطر صبر آنان در قبال گرسنگى و تشنگى و مشكلات براى رضاى خداوند است. چرا كه فرموده است: «و جزاهم بما صَبَرُوا...» يعنى به خاطر صبر كامل آنها، خداوند به آنها پاداش عنايت فرمود. اين آيات و دهها آيه ديگر به ما مىآموزد كه اگر امروز در مقابل سختىهاى زودگذر دنيا تحمل كنيم، در قبال آن خداوند به ما پاداش بىحساب عنايت مىنمايد.

پاورقى:‌


1 ـ انفال: 33.
2 ـ «و ما ارسلناك الاّ رحمةً للعالمين» انبياء: 84.
3 ـ «النّجوم امان لاهل السّماء و اهل بيتى امان لاهل الارض، فاذا ذهبت النّجوم اتى اهل السّماء ما يكرهون، و اذا ذهب اهل بيتى اتى اهل الارض ما يكرهون.» تفسير نورالثقلين، افست علميه قم، ج 2: ص 152.
4 ـ همان مأخذ.
5 ـ بحارالانوار: ج 52، ص 30.
6 ـ «اللّهم بلى لا تخلو الارضُ مِن قائم للّه‏ بحجّة، امّا ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً مغموراً» نهج‏البلاغه: كلام 139، ص 1158.
7 ـ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «لو بقيت الارض بغير الامام لساخت» ميزان الحكمة: ج 1، ص 168.
8 ـ فرقان: 77.
9 ـ اعراف: 55.
10 ـ مؤمن: 60.
11 ـ بقره: 183.
12 ـ المججة البيضاء: ج 2، ص 282.
13 ـ المحجة البيضاء: ج 2، ص 283.
14 ـ «الدُّعاء بعد ما ينزل البلاء لا يُنتفع به» ميزان الحكمة: ج 3، ص 249.
15 ـ همان مأخذ.
16 ـ همان مأخذ.
17 ـ بحارالانوار: ج 93، ص 302.
18 ـ رعد: 28.
19 ـ اصول كافى، باب انّ الدّعاء سلاح المؤمن: حديث اول.
20 ـ همان مأخذ: حديث دوم.
21 ـ همان مأخذ: حديث چهارم.
22 ـ همان مأخذ: حديث پنج.
23 ـ «التّائب من الذّنب كمن لا ذنب له» بحارالانوار: ج 6، ص 21.
24 ـ انفال: 33.
25 ـ «انزل اللّه‏ امانين لامّتى: (و ما كان اللّه‏ ليعذّبهم و انت فيهم و ما كان اللّه‏ معذّبهم و هم يستغفرون) فاذا مضيت تركت فيهم الاستغفار الى يوم القيامة» ميزان الحكمة: ج 7، ص 248.
26 ـ «كان فى الارض امانان من عذاب اللّه‏ و قد رُفع احدهما فدونكم الاخَر فتمسَّكوا به: امّا الامانُ الّذى رُفع فهو رسول اللّه‏ (عليه السلام) و امّا الامان الباقى فالاستغفار، قال اللّه‏ تعالى: و ما كان اللّه‏ ليعذّبهم و انت فيهم و ما كان اللّه‏ معذّبهم و هم يستغفرون.» نهج‏البلاغه: ح 85، ص 1125.
27 ـ «ادفعوا ابواب البلايا بالاستغفار» ميزان الحكمة: ج 7، ص 246.
28 ـ ترجمه: «و اگر هنگامى كه آنان بر خود به گناه ستم كردند از كردار خود نزد خدا توبه كرده و به تو (پيامبرّ رجوع مىكردند كه بر آنها استغفار كنى و از خدا آمرزش بخواهى، البته در اين حال خدا را توبه‏پذير و مهربان مىيافتند.» نساء: 64.
29 ـ بحارالانوار: ج 96، ص 137.
30 ـ ميزان الحكمة: ج 5، ص 321.
31 ـ بحارالانوار: ج 74، ص 111.
32 ـ بحارالانوار: ج 73، ص 344 و ميزان الحكمة: ج 3، ص 448.
33 ـ بلد: 4.
34 ـ نهج‏البلاغه: خ 189، ص 641.
35 ـ همان مأخذ.
36 ـ همان مأخذ: خ 175، ص 573.
37 ـ همان مأخذ: 567 و 566.
38 ـ همان مأخذ: كلام 155، ص 490.
39 ـ همان مأخذ: خ 133، ص 412.
40 ـ ترجمه: «و ما آنچه از قرآن فرستيم، شفاى دل و رحمت الهى براى اهل ايمان است.» بنى اسرائيل: 82.
41 ـ ترجمه: «مردم عالم! نامه‏اى كه همه پند و اندرز و شفاى دلهاى شما و هدايت و رحمت مؤمنان است از جانب خدا براى نجات شما آمد.» يونس: 57.
42 ـ ميزان الحكمة: ج 8، ص 65.
43 ـ دهر: 7 تا 12.