بلاها و بلاديدگان

فرج اللّه‏ هدايت‏نيا گنجى

- ۲ -


آيا بايد از خدا درخواست نزول بلا كنيم؟

در بخشهاى قبلى گفته شد كه بلايا ممكن است جنبه «تذكّر و تنبّه» داشته باشد و يا اينكه «كفّاره گناهان» شخص مبتلا باشد. با توجه به اين مطالب، ممكن است اين شبهه براى خوانندگان عزيز ايجاد شود كه پس بايد از خداوند درخواست كنيم كه بلاهاى خود را بر ما نازل فرمايد؛ چرا كه سبب تنبّه ما شده و كفّاره گناهان ما خواهد شد و ما ديگر به خاطر گناهان در آخرت مجازات نمىشويم.

در پاسخ به اين شبهه بايد گفت: گرچه بلا آثار و بركات زيادى دارد ولى از سيره اهل‏بيت و بيانات نورانى آنها استفاده مىشود كه نبايد از خدا درخواست نزول بلا كرد، بلكه بايد از خدا خير دنيا و آخرت را مسئلت نمود. قرآن به ما ياد داده است كه بگوئيم:

«ربّنا آتنا فى الدّنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب النّار» (1)

اهل‏بيت (عليهم السلام) در دعاهاى خويش پيوسته از خدا رفع بلا را مسئلت مىكردند كه از باب نمونه مىتوان به دعاهاى امام سجّاد (عليه السلام) در صحيفه سجّاديه اشاره كرد:

«اللّهم لا طاقة لى بالجهد و لا صبر لى على البلاء و لاقوّة لى على الفقر فلا تحظر على رزقى و لا تكلنى الى خلقك.» (2)

احاديثى كه ما را در جهت دفع بلا تشويق به صدقه و دعاء و صله ارحام مىكنند مؤيّد اين مطلب خواهد بود. تحليل مطلب به اين است كه نعمت بودن بلا، يك امر نسبى است، يعنى در قياس به بلائى كه بزرگتر از آن است نعمت است و به عبارت ديگر بلا نعمت مقيّده است نه نعمت مطلقه. انسان به جاى اينكه بلا بخواهد تا به مقام صابرين نايل شود، بهتر است نعمت را طلب كند تا به مقام شاكرين برسد. پيش از نزول بلا، بايد از خدا بخواهيم كه بلا را از ما دور كند، ولى پس از نزول بلا بايد صبر پيشه نمود و احياناً خدا را شكر كرد. اين بهترين حالت يك بنده است.

3 ـ كيفر گناهان (3)

بر اساس آيات نورانى قرآن مجيد و روايات عديده‏اى كه از معصومين (عليهم السلام) به دست ما رسيده و همچنين به شهادت تاريخ، گناه مهمترين عامل نزول بلا و عذاب است، به طورى كه اكثر بلاهاى فردى و اجتماعى، نتيجه سوء گناه و معصيت است و به اصطلاح بين گناه و بلا رابطه علّيت برقرار است.

دنيا محل مجازات نيست، ولى بعضى گناهان باعث تعجيل در نزول عذاب مىشود و مجرم در همين دنيا كيفر عمل خود را مىبيند. قرآن كريم در اين ارتباط مىفرمايد:

«و لو انّ اهلَ القُرى آمنوا و اتّقوا لَفتحنا عليهم بركاتٍ من السَّماء و الارض و لكن كَذَّبوا فَاخَذناهم بما كانوا يكسبون» (4)

اگر مردم شهر و ديار، همه ايمان آورده و پرهيزگار مىشدند، ما درهاى بركات آسمان و زمين را به روى آنها مىگشوديم و لكن چون آيات و پيغمبران ما را تكذيب كردند، ما هم آنان را سخت به كيفر كردار زشتشان رسانديم.

اين آيه دو حكم را بازگو مىنمايد: يكى اينكه تقوى و پرهيزگارى رمز نزول بركات است و تكذيب خدا و نافرمانى انبيا نيز سبب نزول بلا و عذاب خداوند است.

در آيه بعدى خداوند مىفرمايد:

«اَفاَمِن اهلُ القُرى اَن يأتيهم بأسنا و هم نائمون * او اَمن اهلُ القُرى ان يأتيهم بأسُنا و هم يلعَبون * اَفَامِنُوا مكراللّه‏ فلا يأمَنُ مكر اللّه‏ الاّ القوم الخاسرون» (5)

آيا اهل شهر و ديار از آن ايمنند شبانگاه كه در خوابند عذاب ما آنها را فرا گيرد * آيا اهل شهر و ديار از آن ايمنند كه به روز كه سرگرم بازيچه دنيا هستند عذاب ما آنان را فرا گيرد * آيا از مكر خدا غافلند؟ از مكر و انتقام خداوند غافل نبوده و ايمن نيستند جز مردم زيانكار.

اين آيات از نزول ناگهانى بلا و عذاب خبر مىدهد و هشدار مىدهد كه هرگز از عذاب خداوند در امان نيستيد. در سوره بقره نيز فرموده است:

«... فانزلنا على الّذين ظلموا رِجْزاً من السّماء بما كانوا يفسقون» (6)

نزول بلا و مجازات تدريجى

مطلب مهمى كه ذكر آن لازم است، نزول تدريجى بلا است. گاهى اوقات خداوند فرد يا افرادى را مجازات مىكند و بلا را يك دفعه نازل مىنمايد. همانند آنچه كه در داستان انبيا و نزول بلا بر امّتشان نقل شده است. امّا هميشه اينگونه نيست. غالباً انسانها به تدريج به سوى هلاكت و نابودى گام برمىدارند و به همين دليل نامحسوس بوده و مورد غفلت واقع مىشود. گاهى اوقات يك فرد در اثر اصابت گلوله يا وقوع تصادف درجا مىميرد و گاهى اوقات گرفتار يك نوعِ خاصّى از بيمارى مىشود كه ذرّه، ذرّه شدّت پيدا مىكند تا اينكه عاقبت او را نابود مىسازد. در زمان ما هم اينگونه است. ممكن است به خاطر وقوع جنگ بين دو كشور دهها هزار نفر كشته شوند و ممكن است كه يك ملّتى به راحتى و خوشگذرانى روى آورده و در نتيجه به مرگ تدريجى گرفتار شود.

جامعه‏اى كه به ارزشها پايبند نباشد، جامعه‏اى كه به فساد و بىبند و بارى روى آورد، جامعه‏اى كه دچار تفرقه و پراكندگى شود، اين جامعه روز به روز ضعيف‏تر مىشود و زمينه سلطه بيگانگان بر آن فراهم مىگردد و به طرف هلاكت و نابودى گام برمىدارد. بديهى است، وقتى نعمت قدر نهاده نشود تبديل به نقمت خواهد شد:

«ذلك باَنّ اللّه‏ لم يكُ مغيِّراً نعمةً اَنعمها على قومٍ حتّى يغيّروا ما باَنْفُسِهِم» (7)

اين است كه خدا نعمتى كه به قومى داد تغيير نمىدهد تا وقتى كه آن قوم حال خود را تغيير دهند.

گناهان جديد و بلاهاى تازه

علاوه بر آنچه گذشت، مطلب قابل ذكر ديگر اينست كه اگر در جامعه گناه خاصى شيوع پيدا نمايد كه در گذشته سابقه نداشت، خداوند هم بلايى نازل مىفرمايد كه در گذشته بر قومى نازل نفرموده بود. در بيانى از امام رضا (عليه السلام) آمده است:

«كلّما احدث العباد من الذّنوب ما لم يكونوا يعلمون، احدث اللّه‏ لهم من البلاء ما لم يكونوا يعرفون» (8)

هرگاه بندگان مرتكب گناهى شوند كه قبلاً مرتكب نشده بودند، خداوند براى آنها بلايى را نازل مىكند كه قبلاً نازل نفرموده و آنها آن را نمىشناختند.

گناه فردى و بلاى عمومى

در ميان گناهان، بعضى از انواع آن نتايج همگانى دارد. از اين جهت كه اثر سوء گناه علاوه بر گناهكار، گريبانگير جامعه نيز خواهد شد و به اصطلاح آتشى است كه تر و خشك را مىسوزاند.

دنيا محل تأثير و تأثّر است و از بدى يا خوبى يك فرد، ديگران نيز متأثر مىشوند، اشخاص ملزم هستند كه از بدى جلوگيرى كرده و خوبى را نيز توصيه نمايند؛ لذا در روايات ما «شيوع مفاسد اجتماعي» (9) ، «غلبه و تسلّط اشرار» (10) ، «عذاب الهي» (11) و... به عنوان پيامدهاى سوء ترك امر به معروف و نهى از منكر معرفى شده است.

البته ذكر اين نكته لازم است كه پيامد عمومى و اجتماعى گناه مربوط به زمانى است كه گناه علنى باشد. يعنى شخصى در مرئى و منظَر مردم اقدام به ارتكاب عمل بد نمايد كه در اين صورت، علاوه بر حكم تكليفى كه دامنگير مرتكب خواهد شد، اثر وضعى گناه به ديگران نيز سرايت خواهد كرد.

اميرالمؤمنين، على (عليه السلام) فرمود: همانا خداوند عامّه مردم را به خاطر گناه عدّه‏اى خاص عذاب نخواهد كرد، زمانى كه آن عدّه خاص در خفا مرتكب آن فعل زشت شوند به طورى كه عامّه مردم از آن باخبر نشوند. اما زمانى كه آن عده خاص علناً مرتكب منكَر شوند و عامّه مردم هم عكس‏العملى نشان نداده و آنها را نهى نكنند، در اين صورت هر دو گروه (عامه و خاصّه) مستوجب و مستحقّ عذاب الهى خواهند شد. (12)

4 ـ امتحان و آزمايش

همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد، يكى از اهداف وجود بلا در زندگى مؤمنين، آزمايش آنهاست و در اين بحثى نيست. اما آنچه كه مهم و قابل بررسى است اين است كه انتساب امتحان به خداى عالم و دانا چه معنا دارد؟ او كه همه چيز را مىداند، عالم به «ما كان» و «ما هو كائن» و «ما يكون» است چرا انسانها را آزمايش مىكند؟ پرسش ديگر اين است كه ابزار امتحان خداوند چيست؟ يعنى خداوند چگونه و به چه وسيله‏اى انسانها را آزمايش مىنمايد؟ همچنين چه آثارى بر امتحانات خداوند مترتّب مىشود؟ اينها سؤالات مهمى هستند كه بايد مورد بحث و بررسى قرار گيرند. بنابراين، بحث در اين بخش حول سه محور است:

الف ـ مفهوم آزمايش خداوند.

ب ـ ابزار آزمايش خداوند.

ج ـ آثار آزمايش خداوند.

الف ـ مفهوم آزمايش خداوند

اصولاً شخص عاقل و صاحب درك و شعور، كارش هدف‏دار است و بدون جهت و غرض عقلايى كارى را انجام نمىدهد. حالا، سؤال اساسى اين است كه هدف از آزمودن غير چيست؟ در پاسخ اين سؤال بايد گفت كه هدف از آزمودن غير، هميشه يكجور و يكسان نيست. گاهى اوقات، انسان شخصى را مورد آزمايش قرار مىدهد تا او را بشناسد و قابليّتهاى او را دريابد و به استعدادهاى او پى ببرد. در بعضى موارد نيز غرض آن است كه آنچه را آزمايش شونده در باطن خويش پنهان كرده است، آن را آشكار نمايد تا بدين وسيله مستحق پاداش و يا عِقاب شود و يا در بعضى موارد، ديگران به ماهيّت و حقيقت شخص آزمايش شونده پى ببرند و نسبت به او شناخت حقيقى پيدا نمايند. مثلاً، معلّمى را در نظر مىگيريم كه براى دادن نمره مناسب به دانش‏آموزان، ناچار است از آنها امتحان به عمل آورد تا هر كس به تناسب ميزان آگاهى و تلاش و كوشش خود نمره بگيرد. اما همين مطلب به گونه‏اى ديگر هم قابل تصوّر است:

دانش‏آموزى مورد توجه ويژه معلّمش قرار دارد و به همين دليل معلّم براى او امتيازاتى را منظور مىنمايد. اما اين امر با اعتراض و انتقاد دانش‏آموزان ديگر مواجه مىشود. معلّم، در اينجا دانش‏آموز مورد نظر را امتحان مىكند تا شايستگى و قابليّت او را براى دانش‏آموزان ديگر روشن نمايد و به آنان بفهماند كه او با ديگران فرق داشته و لياقت بيشترى دارد. اين مسأله در مورد ما انسانها صدق مىكند. در مورد امتحانات الهى مطلب چگونه است؟

آزمايشات خداوند براى كشف مجهول نيست. او نمىآزمايد تا به مجهولى پى ببرد، قابليّتهاى شخصى را بشناسد و استعدادهاى او را كشف كند. چون خداوند «علاّم الغيوب» است. او آگاه به «ما فى الصّدور» است و نيازى به آزمودن انسانها ندارد. حكمت و فلسفه آزمايشات خداوند، آشكار نمودن قابليّتهاى انسانها براى درك بهتر يكديگر و نيز پرورش توانايى و استعدادهاى بالقوّه اشخاص و به فعليت رسانيدن آنهاست. (13) در نتيجه، ثواب يا عقاب بر مبناى آنچه كه انسانها از خود بروز و ظهور مىدهند صورت مىگيرد و اين مقتضاى حكمت پروردگار است. به اين معنا در قرآن كريم نيز تصريح شده است:

«... و ليبتلى اللّه‏ ما فى صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم و اللّه‏ عليم بذات الصّدور» (14)

مقصود اين است كه، خداوند آنچه را كه در سينه‏ها پنهان كرده‏ايد مورد آزمايش قرار مىدهد. جمله «و اللّه‏ عليم بذات الصّدور» بيانگر آن است كه خداوند خود آگاه به همه چيز است ولى براى اينكه ميزان اخلاص و اعتقاد اشخاص ـ كه يك امر قلبى است ـ براى ديگران آشكار شود مورد آزمايش قرار مىدهد.

امير بيان، على (عليه السلام) نيز مىفرمايد:

«و ان كان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لكن لَتظهَر الافعالُ الّتى بها يُستحقّ الثوابُ و العقابُ.» (15)

خداوند گرچه از خود آنان به خودشان عالم‏تر است ولى آزمايش براى آن است كه كردارهايى كه شايسته پاداش و كيفر است (به خودشان) آشكار گردد.

در سوره شريفه «محمّد (صلّى الله عليه وآله وسلّم)» آمده است:

«و لنبلونّكم حتّى نعلم المجاهدين منكم و الصّابرين و نبلوا اخباركم» (16)

كلمه «حتّى نعلم» در جاهاى ديگر به معنى «تا بدانيم» معنى مىشود، ولى در خصوص اين آيه، اين ترجمه درست نيست، چون با علاّم الغيوب بودن خداوند منافات خواهد داشت، لذا مفسّرين در مفهوم اين آيه كريمه فرموده‏اند: معناى آيه اين است كه «تا اوليا و حزب خدا، اهل جنگ و مبارزه را از ديگران بشناسند و اهل ايمان را از اهل نفاق تشخيص دهند. (17)

در خصوص آيه «... ليعلم اللّه‏ من يخافه بالغيب» (18) فرموده‏اند:

بعيد نيست اينكه فرمود خداوند شما را مىآزمايد تا بداند چه و چه كنايه باشد از اينكه بزودى پيشامدى را مقدّر مىكند تا مردم تشخيص داده شوند كداميك از آنان از عذاب ناديده خداوند مىترسند و كدام يك نمىترسند؛ زيرا جهل در ساحت مقدّس پروردگار راه ندارد. (19)

تنها فرقى كه بين امتحان الهى و امتحانهاى معمول نزد ما انسانها هست اين است كه ما نسبت به باطن حال اشيا جاهليم و مىخواهيم با امتحان، آنچه را كه براى ما مجهول است روشن و ظاهر سازيم، ولى از آنجا كه جهل در ساحت مقدّس خداوند راه ندارد، امتحان او براى كشف مجهول نيست بلكه او مىآزمايد تا انسانها را به تكامل برساند و مستحق پاداش سازد.

ب ـ ابزار آزمايش خداوند

از ديدگاه قرآن مجيد، هر چيزى مىتواند وسيله آزمايش انسان واقع شود. تكاليف دينى براى آزمايش انسانها تشريع شده است. حوادث ناگوار وسيله امتحان اشخاص محسوب مىگردند. حتّى نعمت‏ها و پيش‏آمدهاى مسرّت بخش نيز ابزار امتحان خداوند هستند. قرآن از نعمت‏ها و پيش‏آمدهاى خوب به «بلاى حسن» تعبير كرده است. در سوره انفال آمده است:

«فلم تقتلوهم و لكنَّ اللّه‏ قتلهم و ما رَميْتَ اذْ رَمَيت و لكنَّ اللّه‏ رَمى و ليُبلى المؤمنين منه بلاءً حسناً انَّ اللّه‏ سميعٌ عليمٌ» (20)

در اين آيه سخن از كشته شدن و شكست خوردن دشمنان و فتح و نصرت مؤمنين است ولى از آن به «بلاى حسن» تعبير شده است.

امتحان خداوند متعال در مورد بندگان، گاهى اوقات به خير و شادمانى است براى اينكه بندگان شكرگزارى نمايند و گاهى هم به بدى و ضرر است تا بندگان صبر و بردبارى نمايند. پس منحت (عطا و بخشش) و مِحْنت (نقمت و سختي) هر دو بلا و امتحان خواهد بود. در سوره بقره مىخوانيم:

«و اذ نجّيناكم من آل فرعون يَسومونكم سوء العذاب يُذبِّحون ابنائكم و يستحيون نسائكم و فى ذلك بلاءٌ من ربِّكم عظيم» (21)

در اين آيه نورانى، خداوند به نجات بنى اسرائيل از دست فرعونيان اشاره مىكند و سپس در ذيل آن، دو نمونه از شكنجه‏ها و مظالم فرعونيان را متذكّر مىشود و بيان مىكند كه آنها فرزندان ذكور شما را مىكشند و زنان و دخترانتان را زنده نگه داشته و مورد بهره‏بردارى سوء قرار مىدهند. آنگاه در پايان آيه مىفرمايد كه اين آزمايش بزرگى براى شماست. كلمه «ذلكم» در ذيل آيه مباركه، هم به صدر برمىگردد و هم به ذيل آن، يعنى هم به نجات از دست فرعونيان اشاره دارد و هم به كشتن پسران و اسارت زنان. مفهومش اين است كه آن نعمت و اين نقمت هر دو وسيله امتحان و آزمايش شماست.

امتحان به نعمت‏ها مشكل‏تر است، زيرا صبر و مقاومت در مقابل مشكلات كار سخت و صعبى نيست؛ آنچه كه مشكل است، حق‏شناسى و شكرگزارى در قبال خوشى و راحتى (بلاى حسن) است و اين نوع امتحان و آزمايش مهم‏تر و سخت‏تر است. (22)

چه بسا ملّتى كه دوران سختى، گرفتارى، قحطى، جنگ و غم و اندوه را با موفقيّت پشت سر مىگذارند ولى وقتى كه دوران رفاه، آسايش، فتح و ظفر فرا مىرسد، به تفرقه و اختلاف و يا به عيّاشى و خوشگذرانى رو مىآورند.

تاريخ خود گواه اين حقيقت است. پس از بعثت نبى مكرّم و ظهور دين مبين اسلام، مشكلات يكى پس از ديگرى جامعه نوپاى اسلامى را در فشار و تنگنا قرار داد و مشركين با شيوه‏هاى گوناگون به مبارزه با مسلمانان و در رأس آنان، شخص پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) برخاستند. در چند جبهه اقتصادى، سياسى، اجتماعى و... عرصه را بر جمعيّت اندك مسلمانان تنگ كردند. (23) گاهى آنان را مورد استهزا و تمسخر قرار مىدادند (24) و زمانى آنان را تهديد مىكردند. (25) گاهى اوقات حلقه محاصره اقتصادى را تنگ‏تر مىكردند. با تشكيل باند نفاق به ميان آنان نفوذ كرده و به شايعه و تفرقه مىپرداختند، حتى به قتل و ترور پيامبر هم اقدام كرده بودند. (26) تا آنجا اين فشارها ادامه پيدا مىكند كه جمعى مجبور به مهاجرت مىشوند و به حبشه يا مدينه مىروند، ولى در تمام اين موارد، آنچه كه از مسلمين ديده مىشود، صبر و بردبارى است. با مقاومت و ايستادگى به فتح و ظفر نايل مىشوند و گوهر پيروزى را در آغوش مىگيرند. ولى تأسف‏آور اين است كه پس از استقرار و استحكام پايه‏هاى حكومت اسلامى و آنگاه كه رهبر نهضت، رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) دار فانى را وداع مىگويد، از صراط مستقيمى كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آن را ترسيم كرده بود منحرف مىشوند. با تحزّب، تعصّب و قوميت‏گرايى در برابر اهل‏بيت پيامبر قرار مىگيرند. حق مسلّم على و زهرا (عليهما السلام) را غصب مىكنند و واقع مىشود آنچه كه نبايد بشود. عمر كه يكى از كارگردانان اصلى ماجراى تلخ سقيفه است مىگويد:

«ما به سختىها آزمايش شديم و صبر كرديم ولى وقتى به خوشىها آزمايش شديم صبر نكرديم.» (27)

اين همان چيزى است كه پيامبر از آن اظهار نگرانى كرده و فرموده‏اند:

همانا من بر شما از «آزمايش به راحتي» بيشتر از «آزمايش به سختي» مىترسم. شما به سختىها آزمايش شديد و صبر كرديد ولى دنيا شيرين، زيبا و سرسبز است. (28)

اين تجربه تلخ و زيانبار درس خوبى براى انقلاب اسلامى ماست. بايد از حوادث گذشته عبرت گرفت و آن را چراغى براى آينده قرار داد. مردم مؤمن و انقلابى ما با قيام بر عليه ظلم و ستم، حكومت فاسد پهلوى را سرنگون كردند و نظام مقدّس جمهورى اسلامى را در سرزمين على بن موسى الرّضا (عليه السلام) پايه‏گذارى كردند. هنوز انقلاب در آغاز راه بود كه مشكلات و سختىها آغاز گرديد. غائله كردستان، جنگ تحميلى هشت ساله، محاصره اقتصادى، گروهك‏هاى منحرف و وابسته، ترور شخصيتهاى برجسته نظام و دهها مسأله ديگر، اينها امورى هستند كه هر يك به تنهايى قادرند يك نظام نوپا را متلاشى سازند، اما مردم و دولت ما با همه اين مشكلات دست و پنجه نرم كردند و بر آنها پيروز شدند. هر وقت كه دشمن در جبهه‏اى شكست خورد، در جبهه‏اى ديگر وارد عمل شد و تهاجم گسترده‏اى را آغاز كرد ولى هر بار مأيوس‏تر از گذشته عقب‏نشينى كرد.

امروز كه بيست سال از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى ايران مىگذرد، دوران سازندگى آغاز شده است؛ ملت و دولت ايران مىروند تا در سايه توجهات حضرت ولى عصر (عليه السلام) به ايرانى آباد و آزاد دست يابند و به جهانيان ثابت كنند كه اسلام دين حكومت است. آنچه كه اهميت دارد اين است كه بايد مواظب بود تجربه تلخ تاريخ اسلام تكرار نشود. اميرالمؤمنين، على (عليه السلام) مىفرمايد:

«و لَكُمْ فِى القرون السّالِفَةِ لَعبرَةٌ» (29)

و تاريخ روزگارهاى گذشته براى شما عبرت است.

اين خود موضوعى است كه در اين مختصر بيش از آنچه كه گفته شد مجال نيست.

از آنچه گذشت نتيجه مىگيريم كه خداوند قادر متعال براى آزمايش انسانها از ابزار و وسايلى استفاده مىكند و اين از باب عجز نيست بلكه به اين خاطر است كه طبيعى و عادى جلوه كند. آنچه كه نقش وسيله و ابزار امتحان خداوند را ايفا مىنمايد يا «تكاليف شرعي» است و يا «حوادث طبيعي». در اين قسمت به هر دو قسم اشاره مىكنيم.

به عنوان نمونه به بعضى تعبيرات مرتبط به آن اشاره مىشود:

يكم ـ تكاليف شرعى

1 ـ نماز و محافظت بر اوقات آن

از امام جعفر صادق (عليه السلام) نقل شده است كه آن حضرت فرمود:

«امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصّلاة كيف محافظتهم عليها...» (30)

شيعيان ما را به هنگام اوقات نماز بيازمائيد كه چگونه بر آن محافظت مىكنند.

يعنى بنگريد كه آنان نمازشان را اول وقت مىخوانند يا اينكه بىمبالات بوده و نسبت به آن بىتوجه هستند.

2 ـ روزه

اميرمؤمنان على (عليه السلام) در ضمن يكى از بيانات خود مىفرمايند:

«... و الصّيام ابتلاءً لا خلاص الخلق...» (31)

خداوند روزه را براى آزمايش ميزان اخلاص مردم واجب كرده است.

يك شخص مسلمان مكلّف است تا در زمان معيّن از خوردن و آشاميدن و ساير مبطلات روزه خوددارى كند. در عين گرسنگى و تشنگى، مجاز به خوردن و آشاميدن نيست. پايبندى او به اين تكاليف ميزان اعتقاد او به وعده‏هاى الهى را نشان مىدهد.

3 ـ صيد در حرم براى حجّاج

در قرآن كريم آمده است:

«يا ايّها الّذين آمنوا ليبلونّكم اللّه‏ بشىء من الصّيد تناله ايديكم و رماحكم ليعلم اللّه‏ من يخافه بالغيب...» (32)

عملى كه مجاز است ولى در نقطه‏اى معيّن و در زمان مشخّص ممنوع مىشود، در چنين شرايطى معلوم مىشود كه انسان تا چه اندازه از نافرمانى خداوند مىترسد و به اين وسيله مورد آزمايش قرار مىگيرد.

همانطور كه گفته شد تكاليف شرعى، عموماً اين ويژگى را دارا هستند، يعنى ابزار ابتلا و امتحان هستند. مثلاً خمس و زكاة هم چنين خصوصيتى را دارا هستند. كسانى كه اهل خمس و زكاتند افراد معتقد و مؤمن بوده و امتحان شدگان موفّقى هستند.

4 ـ غيبت امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف)

اين مطلب كه غيبت امام عصر ـ عجّل اللّه‏ تعالى فرجه الشّريف ـ وسيله آزمايش ماست، در روايات اهل‏بيت به آن اشاره شده و تعابير قابل توجهى درباره آن وارد شده است كه در اين قسمت با نقل بخشى از آنها تبرّك جسته و كسب فيض مىكنيم:

«... عن منصور، قال: قال لى ابوعبداللّه‏ (عليه السلام): يا منصور! انّ هذا الامر لا يأتيكم الاّ بعد اياس و لا واللّه‏ حتّى تميّزوا، و لا واللّه‏ حتّى تمحّصوا، و لا واللّه‏ حتّى يشقى من يشقى و يسعد من يسعد.» (33)

راوى از امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه امام فرمود: اى منصور! اين امر (ظهور امام دوازدهم) به شما نمىرسد جز بعد از نوميدى، و نه به خدا (به شما نمىرسد) تا (خوب از بد) جدا شويد، و نه به خدا تا بررسى شويد، و نه به خدا تا شقاوت به فرد شقى رسد و سعادت به فرد سعيد.

همچنين در بيان ديگرى از امام صادق (عليه السلام) آمده است:

«... اما واللّه‏ ليغيّبنّ امامكم سنيناً من دهركم و لتمحّصنّ حتّى يقال: مات، قُتِل، باى وادٍ سلك؟ و لتدمعنّ عليه عيون المؤمنين...» (34)

همانا به خدا كه امام شما سالهاى سال از روزگار اين جهان غايب شود و هر آينه شما در فشار آزمايش قرار گيريد تا آنجا كه بگوئيد: امام مرد، كشته شد، به كدام درّه افتاد؟ ولى ديده اهل ايمان بر او اشك بارد.

دوّم ـ حوادث طبيعي

1 ـ خير و شرّ

حوادث طبيعى، اعم از پيش آمدهاى ناگوار و مسرّت‏بخش ابزار امتحان خداوند هستند. از ديدگاه قرآن خوبى و بدى ـ هر دو ـ فتنه و آزمايش هستند:

«و نبلوكم بالشّرّ و الخير فتنة و الينا ترجعون» (35)

ما شما را به بد و نيك مبتلا كرده و مىآزمائيم و (هنگام مرگ) به سوى ما باز مىگرديد.

در جاى ديگر و با بيان ديگر فرموده است:

«و بلونا هم بالحسنات و السّيّئات لعلّهم يرجعون» (36)

آنها را به خوبيها و بديها بيازموديم، باشد كه (به حكم حق) بازگردند.

روشن است كه تعبير «خير و شرّ» و همچنين «حسنه و سيّئه» عام بوده و شامل موارد زيادى خواهد بود.

2 ـ مرگ و زندگى

مرگ و زندگى نيز ابزار امتحان خداوند هستند:

«الّذى خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايّكم احسن عملاً» (37)

خدايى كه مرگ و زندگانى را آفريد تا شما بندگان را بيازمايد كه كدام نيكوكارتر است.

انسان روزى به دنيا مىآيد و جمعى با توّلد او مسرور مىشوند و روزى هم از دنيا مىرود و جمعى ديگر را به غم و اندوه فرو مىبرد. در طول زندگى فراز و نشيبهاى زيادى را پشت سر مىگذارد. همه اين موارد، يعنى تولّد، حيات و مرگ وسيله آزمايش است. انسان آفريده شده است تا مورد امتحان قرار گيرد:

«انّا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه» (38)

اين امتحان سبب تكامل اوست. اميرالمؤمنين، على (عليه السلام) در اين خصوص بيان جالبى دارد. آن حضرت به يكى از ياران خود به خاطر مرگ فرزندش تسليت مىگويد و در ضمن آن مىفرمايد:

اى اشعث! پسرت (هنگام به دنيا آمدن) ترا شاد نمود، در حالى كه (براى تو) بلا و گرفتارى بود و (با مرگش) ترا اندوهگين ساخت، در حالى كه (براى تو) پاداش و رحمت خواهد بود. (39)

3 ـ تفاوتها و كمبودها

«و هو الّذى جعلكم خلائف الارض و رفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم فيما آتاكم» (40)

او خدايى است كه شما را جانشين گذشتگان اهل زمين قرار داد و رتبه بعضى از شما را بالاتر از ديگرى قرار داد تا شما را در اين تفاوت رتبه بيازمايد.

به همين مضمون در سوره‏اى ديگر فرموده است:

«و جعلنا بعضكم لبعض فتنة» (41)

بعضى از شما بندگان را سبب آزمايش بعضى ديگر گردانيديم.

آنچه كه از اين دو آيه و نظاير آن استفاده مىشود اين است كه انسانها با همديگر تفاوت دارند. اين تفاوتها ممكن است مادّى باشد، از قبيل: ثروت، دارايى، قدرت و توانايى. و يا معنوى، مانند: تقوى، پاكدامنى، علم و دانايى. اين تفاوتها نبايد سبب تفاخر باشد بلكه وسيله امتحان و آزمايش است. ثروتمند با سرمايه آزمايش مىشود و فقير با فقر. ثروتمند وظيفه دارد از دارايى خويش انفاق كند و دست افتادگان را بگيرد. فقير هم نبايد نسبت به چيزى كه ندارد تأسّف بخورد و حسادت كند. چرا كه اين دو وسيله آزمايش يكديگرند. همچنين است عالم و جاهل، قوى و ضعيف و غيره. رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده‏اند:

«فقير سبب آزمايش غنى و ضعيف وسيله امتحان قوى خواهد بود.» (42)

اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم در اين باره فرموده‏اند:

«نسبت به غنا و آسايش مسرور مباش و نسبت به فقر و بلا غمگين مشو، چرا كه طلا با آتش و حرارت قيمت پيدا مىكند و مؤمن با بلا و سختى آبديده مىشود.» (43)

در خصوص نعمت و سلب نعمت و اينكه اين دو وسيله آزمايش خواهند بود آيات متعددى وارد شده است كه از جمله آن، اين آيه شريفه است:

«فامّا الانسان اذا ما ابتليه ربّه فاكرمه و نعمّه فيقول ربّى اكرمن * و امّا اذا ما ابتليه فقدر عليه رزقه فيقول ربّى اهانن» (44)

اما انسان، زمانى كه خدا او را به رنج و سختى مبتلا سازد، سپس او را نعمتى براى آزمايش عنايت كند (مغرور شده و) مىگويد خدا مرا عزيز و گرامى داشت، و چون او را براى آزمايش، تنگ‏روزى و فقير كرد (دلتنگ شده و) مىگويد خدا مرا خوار گردانيد.

ملاحظه مىشود كه در اين دو آيه سوره فجر به روشنى بيان شده است كه هم انعام و اكرام آزمايش است و هم فقر و مضيقه مالى.

4 ـ اموال و انفس

اموال و انفس نيز ابزار امتحان خداوند محسوب مىشوند ابتدا از قرآن و سپس آثار و اخبار نمونه‏هايى نقل مىشود:

«و اعلموا انّما اموالكم و اولادكم فتنة...» (45)

بدانيد كه اموال و فرزندان شما امتحان و آزمايش هستند.

در جاى ديگر فرموده است:

«لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم...» (46)

البته شما را به مال و جان آزمايش خواهند كرد.

ملاحظه مىشود كه در آيه اول، اموال و اولاد و در آيه دوم، اموال و انفس مطرح شده است.

در خصوص چگونگى امتحان انسانها به اموال و اولاد، حضرت على (عليه السلام) مىفرمايد: خداوند سبحان آنان را به داراييها و فرزندان آزمايش مىنمايد تا آنكه خشمگين از روزى و راضى به بهره خود هويدا گردد. (47)

سپس حضرت در ادامه مىفرمايند كه گرچه خداوند از خود آنها داناتر است ولى آزمايش براى آن است كه كردارهايى كه شايسته پاداش و كيفر است (به خود ايشان) آشكار گردد.

همان حضرت در خصوص امتحان امت به اموال و اهميت اين مسأله سخن بسيار ارزنده‏اى دارند كه نقل آن مفيد است:

شخصى از امام (عليه السلام) درباره «فتنه» توضيح خواست و پرسيد كه آيا از رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) درباره اين كلمه سؤال كرده‏اى؟ امام در جواب او فرمودند: آنگاه كه آيه «الم * احسب النّاس ان يتركوا ان يقولوا امنّاوهم لا يفتنون» (48) نازل شد، من فهميدم تا زمانى كه پيامبر زنده است و در ميان ماست، فتنه بر ما فرود نخواهد آمد. پرسيدم: يا رسول اللّه‏! اين فتنه‏اى كه خدا ترا از آن خبر داده است چيست؟ رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: اى على! همانا امت من بزودى پس از من مورد آزمايش قرار خواهند گرفت. پس از اين جمله، حضرت امير (عليه السلام) به نقل خاطره‏اى از جنگ احد اشاره كرده و آنگاه مجدداً به اصل سخن برگشته و مىگويد، پيامبر به من فرمود:

«يا على! انّ القوم سيفتنون بعدى باموالهم و يمنوّن بدينهم على ربّهم، و يتمنّون رحمته، و يأمنون سطوته، و يستحلّون حرامه بالشّبهات الكاذبة و الاهواء السّاهية، فيستحلّون الخمر بالنّبيذ، و السّحت بالهديّة و الرّبا بالبيع.»

اى على! زود باشد كه بعد از من مسلمانان به وسيله اموالشان مورد امتحان واقع شوند و به سبب دينشان بر پروردگارشان منّت نهاده، رحمت و مهربانى او را آرزو نمايند و از خشم او ايمن و آسوده خاطر باشند. به سبب شبه‏هاى نادرست و خواهشهاى غافل كننده، حرام او را حلال گردانند؛ پس شراب را به آب انگور و آب خرما، رشوه را به هديه و ارمغان، و ربا را به خريد و فروش حلال مىشمرند.

پس از اين بيانات، امام (عليه السلام) از پيامبر مىپرسد كه: اى رسول خدا! در آن هنگام ايشان را به كدام مرتبه‏اى از مراتب حساب آورم؟ آيا آنها را مرتدّ و كافر بدانم يا به فتنه افتاده؟ پيامبر فرمودند: «بمنزلة فتنة» يعنى در مرتبه فتنه و آزمايش. (49)

مسأله اموال و حلال بودن آن و اجتناب از اموال مشتبه باب وسيعى از روايات ما را به خود اختصاص داده است كه در اين مختصر بيش از اين مجالى نيست.

5 ـ ترس و گرسنگى

از جمله مواردى كه به عنوان ابزار امتحان الهى در قرآن كريم و روايات معصومين مطرح شده است «ترس و گرسنگي» است. در سوره بقره مىفرمايد:

«و لنبلونّكم بشىء من الخوف و الجوع...» (50)

و البته ما شما را به ترس و گرسنگى مورد آزمايش قرار مىدهيم.

حوادثى از قبيل جنگهاى خانمان سوز، قحطى، شيوع بيماريهاى خطرناك، سيل و زلزله و امثال اين امور سبب ايجاد ترس در ميان عامه مردم خواهد شد و به دليل كمبود آذوقه در اينگونه موارد گرسنگى نيز به وجود خواهد آمد. از نظر قرآن كريم، اينها سبب ابتلا و امتحان انسانها خواهند شد. ميزان صبر و بردبارى ما، پايبندى به ارزشها و كمك ما به همنوعان مورد ارزيابى قرار خواهد گرفت. اين حوادث، گرچه خسارتهاى مادّى درپى خواهد داشت ولى منشأ خير و بركت نيز خواهد بود.

6 ـ نقص ثمرات و حبس بركات

آسمان، زمين، ابر، باد، كوه، دشت و دريا، همه مأموران الهى بوده و در تحت فرمان او هستند:

«الا و انّ الارض الّتى تحملكم و السّماء الّتى تظلّكم مطيعتان لربّكم و ما اصبحتا تجودان لكم ببركتهما توجّعاً لكم و لا زلفةً اليكم و لا لخير ترجوانه منكم و لكن امرتا بمنافعكم فاطاعتا و اقيمتا على حدود مصالحكم فاقامتا» (51)

آگاه باشيد زمينى كه شما را بر روى خود نگاه مىدارد و آسمانى كه شما را در سايه‏اش قرار مىدهد، فرمانبردار پروردگار شما هستند و به جهت دلسوزى شما، بركت و سود خود را به شما نمىبخشند، و به سبب تقرّب جستن به شما به علت اينكه اميدوار به خير و نيكويى از شما باشند نروييده و نمىبارند، بلكه مأمورند كه سودها به شما برسانند و اطاعت امر كرده، براى انجام مصالح شما قيام نموده‏اند.

اين سربازان الهى، در بعضى مواقع مأمورند كه برخلاف ميل ما انسانها از بخشيدن خوددارى كنند و اين امتحان و آزمايش خواهد بود. در آيه‏اى كه قسمتى از آن را نقل كرده‏ايم، آمده است:

«و لنبلونّكم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثّمرات و بشّر الصّابرين» (52)

همانا ما شما را به سختيهايى چون ترس، گرسنگى، نقصان اموال و نفوس و آفات زراعات بيازمائيم و بشارت و مژده براى صابران است.

تعبير به «الثّمرات» شاهد سخن ماست. آفتها و انواع مختلف حشرات كه مضرّ به حال زراعت هستند، يا كمبود باران كه باعث به وجود آمدن خشكسالى مىشود، به نقص ثمره منجر خواهد شد و اين از باب امتحان است.

مولى الموحدين، اميرالمؤمنين، على (عليه السلام) مىفرمايند:

خداوند بندگان خود را كه به كارهاى ناشايسته و گناه مشغولند به كم شدن ميوه‏ها و بازداشتن بركات و بستن درِ خزانه‏هاى نيكوئيها مىآزمايد تا توبه كننده متنبه گشته، توبه و بازگشت نمايد و گناه را از خود رانده ترك كند و پند گيرنده پند پذيرد و سرخُرده منزجر گردد. (53)

در اين بيان نورانى، امام (عليه السلام) معصيت را عامل نقص ثمرات و حبس بركات مىداند و اين از آثار سوء اقتصادى گناه است كه سلب نعمت مىكند. در سوره شريفه اعراف فرموده است:

«و لقد اخذنا آل فرعون بالسّنين و نقص من الثّمرات لعلّهم يذّكّرون» (54)

فرعونيان را سخت به قحطى و تنگى معاش و نقص و كبود در زراعت و ثمرات آزمايش كرديم تا شايد متذكّر شوند.

7 ـ بيمارى و سختيهاى مرگ

اصولاً انسان وقتى نعمتى را از دست مىدهد به ارزش آن پى مىبرد و لذا گفته‏اند: هر چيزى به ضدّ خودش شناخته مىشود. انسان وقتى فقير شد قدر سرمايه را مىداند، وقتى پير شد قدر جوانى را مىفهمد و وقتى مريض شد قدر سلامتى را مىفهمد. پس، از دست دادن نعمتها عاملى است تا انسان به اهميت و ارزش آن پى ببرد و از آن در آينده درست استفاده كند، و از طرف ديگر كفران نعمت گاهى مستلزم سلب نعمت است. اين است كه وقتى شخصى معصيت مىكند مستحقّ مجازات مىشود. مجازات در دنيا يا به سلب نعمت است و يا به نزول بلا كه در معنى عام كلمه، سلب نعمت نيز خودش بلا هست. بيمارى يكى از انواع آن است. قرآن كريم مىفرمايد:

«اولا يرون انّهم يفتنون فى كلّ عام مرّة او مرّتين ثمّ لا يتوبون و لا هم يذكّرون» (55)

آيا نمىبينند كه آنها در هر سالى يك بار يا دو بار البته امتحان مىشوند، باز هم از كردار زشت خود پشيمان نشده، خدا را ياد نمىكنند.

اينكه مقصود از امتحان به سالى يك يا دو بار چيست و چگونه است، در روايات به بيمارى تفسير شده است. (56)

حضرت ايّوب و گرفتاريهاى او، از جمله بيمارى سخت و صعب‏العلاج كه در سوره «ص» به آن اشاره شده، نمونه ديگرى از آزمايش انسانها به بيمارى است و اين فرداى قيامت حجت بر ما خواهد بود. در حديثى از حضرت صادق (عليه السلام) درباره بلاى حضرت ايّوب آمده است:

«(فرداى قيامت) مىآورند شخص بلا ديده‏اى را كه به خاطر بلا در فتنه افتاده و گناه كرده است. او مىگويد: اى خدا! بلا بر من سنگين شد به گونه‏اى كه در فتنه و گناه افتادم. در اين صورت حضرت ايّوب (عليه السلام) را حاضر كرده و به آن شخص مىگويند: آيا بلاى تو سنگين‏تر بود يا بلاى حضرت ايوّب (عليه السلام)؟ او بيشتر از تو بلا ديد ولى در فتنه و گناه نيافتاده است.» (57)

از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند كه آيا مؤمن به مرض جذام و برص و امثال آن مبتلا خواهد شد؟ امام پاسخ دادند: «آيا بلا به جز مؤمن بر كس ديگر هم نوشته شده است؟».2 كنايه از اينكه اين امر منافاتى با ايمان شخص ندارد و مؤمن حتى به اين بيماريها نيز مبتلا مىشود.

8 ـ دنيا

يكى ديگر از ابزارهاى امتحان، دنياست. دنيا و اقبال و ادبار آن وسيله بسيار خوبى جهت آزمايش انسانهاست. بعضيها اينگونه‏اند كه وقتى دنيا به آنها رو كند و يا به آنها پشت كند، تغيير حالت مىدهند و قادر نيستند در هر دو حالت تعادل خود را حفظ كنند. اينكه دنيا وسيله آزمايش است، در يكى از بيانات اميرالمؤننين (عليه السلام) اينگونه آمده است:

«فانّ اللّه‏ سبحانه قد جعل الدّنيا لما بعدَها و ابتلى فيها اهلها ليَعلم ايُّهم احسنُ عملاً و لَسْنا للدّنيا خُلقنا و لا بالسّعى فيها اُمرنا و انّما وُضعنا فيها لنُبتَلى بها...» (58)

خداوند سبحان دنيا را براى آخرت قرار داده است و اهل دنيا را در آن بيازمود تا بداند (به ديگران هويدا سازد) كه كردار كدامين ايشان نيكوتر است. ما براى دنيا آفريده نشده و به كوشش در (كار) آن مأمور نگشته‏ايم. ما را به دنيا آورده‏اند تا با آن آزمايش شويم.

نكته قابل توجه در بيان فوق اين است كه ما «در دنيا» و «به وسيله دنيا» مورد آزمايش قرار خواهيم گرفت. فرموده است: «و ابتلى فيها... لنبتلى بها».

ممكن است انسان فقير بوده و تهيدست باشد و در چنين صورتى مدّعى شود كه من زاهد هستم. اما اگر همين فرد وقتى ثروتمند شد، باز هم زاهدانه زندگى كرد و تغيير حالت نداد، معلوم مىشود كه در ادّعاى خود صادق بوده است و اصولاً زهد حقيقى به همين معنا است. حضرت امير (عليه السلام) فرموده‏اند كه زهد و پارسايى بين دو كلمه از قرآن است: اينكه خداوند فرمود: «تا هرگز بر آنچه از دستتان رفته اندوه مخوريد و بر آنچه به شما داد شادى نكنيد.» (59)

پس دنيا، آسمان، زمين و هر آنچه كه در آن است وسيله آزمايش است:

«انّاجعلنا ما على الارض زينة لها لنبلوهم ايّهم احسن عملاً» (60)

ما آنچه كه روى زمين است را زينت آن قرار داده‏ايم تا بيازمائيم كه كداميك از آنها نيكوكارتر هستند.

مقصود اين است كه زرق و برق دنيا صرفاً وسيله آزمايش است.

9 ـ شكست در جنگ

جنگ هميشه دو طرف دارد: يك طرف پيروز مىشود و طرف ديگر شكست مىخورد. قرآن به مؤمنين وعده داده است كه در صورت عمل به تكاليف و صبر و بردبارى پيروزى از آنِ آنهاست: «انتم الا علون ان كنتم مؤمنين»1 يعنى: شما اگر مؤمن باشيد برتر هستيد. اما مسلم است كه سپاه مسلمين هميشه و در همه جنگها پيروز از ميدان خارج نمىشوند، بلكه در بعضى موارد اين دشمن است كه به پيروزى مىرسد. جنگ اُحد نمونه بسيار خوبى براى آن است. در جنگ هشت ساله ايران و عراق هم مواردى وجود داشته كه رزمندگان ما در عمليات‏ها به اهداف خود دست پيدا نمىكردند. اگر بخواهيم اين مسايل را تحليل كنيم، بايد بگوئيم كه خداوند براى پيشگيرى از غرور احتمالى و تذكّر و تنبّه، پيروزى لشكر حق را به تأخير مىاندازد. پس از پيروزى مسلمانان بر دشمن مجهّز و مسلّح در جريان جنگ بدر، در جنگ احد مسلمانان شكست خوردند. عده‏اى از دستورات پيامبر سرپيچى كردند و همين مسأله باعث شكست مسلمين و شهادت جمع زيادى از آنها شد. قرآن كريم در تحليل اين قضيه مىفرمايد:

«... منكم من يريد الدّنيا و منكم من يريد الاخرة ثمّ صرفكم عنهم ليبتليكم...» (61)

برخى براى دنيا (تحصيل غنيمت) و بعضى براى آخرت مىكوشيديد؛ پس، از پيشرفت و غلبه شما را بازداشت تا شما را بيازمايد.

در جاى ديگر مىفرمايد:

«ولو يشاء اللّه‏ لانتصر منهم و لكن ليبلوا بعضكم ببعض...» (62)

اگر خدا بخواهد، خود از كافران انتقام مىكشد و همه را بىزحمت جنگ شما، هلاك مىكرد و ليكن اين جنگ براى امتحان خلق به يكديگر است.

اين آيه، خود جنگ را وسيله آزمايش معرّفى كرده است و آيه قبلى شكست و عدم پيروزى را وسيله امتحان معرفى نموده است. ذكر اين نكته ضرورى است كه پيروزى لشكر باطل و شكست سپاه حق دايمى نبوده و استمرار ندارد؛ بلكه مقطعى بوده و پيروزى نهايى از آن مؤمنين است.

پاورقى:‌


1 ـ ترجمه: «پروردگارا! ما را از نعمتهاى دنيا و آخرت ـ هر دو ـ بهره‏مند گردان.» بقره: 201.
2 ـ ترجمه: «خدايا! مرا بر سختيها طاقت نيست، و بر بلا صبر، و بر تهيدستى وفقر تحمل ندارم، پس روزيم را باز مدار و مرا به خلق خويش وامگذار.» صحيفه سجاديه، دعاى 22، دعاؤه عند الشّدة.
3 ـ گناهان آثار سوء فراوانى دارد. از جمله آثار آن: كوتاه شدن عمر (بحارالانوار: 73/354)، قساوت قلب (بقره: 74)، مصيبت (شورى: 30)، بسته شدن مراكز ادراك (نحل: 108)، ذلّت و بيچارگى (بقره: 61)، تغيير سرنوشت انسان (رعد: 11)، فساد در جامعه (روم: 41)، سلب نعمت (انفال: 53)، دورى از رحمت الهى (نور: 23)، هلاكت و نابودى (انعام: 6)، عذاب آسمانى (بقره: 59)، عذاب اُخروى (جنّ: 23) و غيره.
4 ـ اعراف: 96.
1 ـ همان: 97، 98 و 99.
5 ـ ترجمه: «ما نيز به كيفر بدكارى و نافرمانى، برايشان عذابى سخت از آسمان نازل كرديم.» بقره: 59.
6 ـ انفال: 53.
7 ـ بحارالانوار: ج 73، ص 343 و 354.
8 ـ بحارالانوار: ج 100، ص 78.
9 ـ همان مأخذ: 77.
10 ـ حرّ عاملى، وسائل الشيعه: ج 11، ص 407.
11 ـ «ايّها الناس! انّ اللّه‏ لا يعذِّب العامّة بذَنب الخاصّة اذا عملت الخاصّه بالمنكَر سرّاً من غير ان تعلم العامّة، فاذا عملت الخاصّة المنكَر جهاراً فلم يغيّر ذلك العامّة، استوجب الفريقان العقوبة من اللّه‏» ميزان الحكمة: ج 6، ص 268.
12 ـ «و اذا قيل ابتلى فلان كذا و ابلاه، فذلك يتضمّن امرين: احدهما، تعرّف حاله و الوقوف على ما يجهل من امره و الثّانى، ظهور جودته و رداءته. فاذا قيل فى اللّه‏ تعالى بلا كذا او ابلاه فليس المراد منه الاّ ظهور جودته و رداءته دون التعرّف لحاله و الوقوف على ما يجهل من امره اذ كان اللّه‏ علاّم الغيوب...» مفردات الفاظ قرآن: ذيل واژه بلى.
13 ـ ترجمه: «تا خدا آنچه را كه در سينه دارند بيازمايد و هر چه در دل دارند پاك و خالص گرداند و خدا از راز درونها آگاه است.» آل عمران: 154.
14 ـ نهج‏البلاغه: ح 90، ص 1128.
15 ـ ترجمه: «و البته ما شما را در مقام امتحان مىآوريم تا آنكه در راه خدا مجاهده و كوشش دارد و بر رنج آن صبر مىكند مقامش را معلوم سازيم و اخبار و اظهارات شما را هم بيازمائيم.» محمّد: 31.
16 ـ «معناه: حتّى يعلم اوليائى و جزبى اهل الجهاد منكم و يعرف اهل الايمان من اهل النّفاق» مختصر تفسير الطّبرى بهامش القرآن الكريم: ص 510، ذيل آيه 31، از سوره محمّد (صلّى الله عليه وآله وسلّم).
17 ـ مائده: 94.
18 ـ ترجمه تفسير الميزان، ج 6، ص 204.
19 ـ ترجمه: «(اى مؤمنان!) نه شما، بلكه خدا كافران را كشت. (اى رسول!) چون تو تيرافكندى، نه تو، بلكه خدا افكند تا مؤمنان را به پيشامد خوشى بيازمايد كه خدا شنوا و داناست.» انفال: 35.
20 ـ بقره: 49.
21 ـ «و القيام بحقوق الصّبر اَيسر من القيام بحقوق الشّكر فصارت المِحنة اعظم البلاءين» مفردات الفاظ قرآن: ذيل واژه بلى.
22 ـ «... فائتمرت بينها: ان يكتبوا بينهم كتاباًيتعاقدون فيه على اَن لا ينكحوا الى بنىهاشم و بنىالمطلب و لاينكحوا و لا يبيعوهم شيئاً ولا يبتاعوا منهم، فكتبوا بذلك صحيفة و تعاهدوا و تواثقوا على ذلك ثمّ علّقوا الصّحيفة فى جوف الكعبة توكيداً بذلك الامر على انفسهم.» طبرى، محمّد بن جرير، تاريخ الطبرى، بيروت ـ لبنان: ج 2، ص 335 و 336.
23 ـ «اذا لقوا الذين آمنوا قالوا آمنّا و اذا خَلَوا الى شياطينهم قالو انّا معكم، انّما نحن مستهزؤن» بقره: 14.
24 ـ «و اذا يمكر بك الّذين كفروا ليثبتوك او يقْتلوك او يُخرِجوك» انفال: 30.
25 ـ همان
26 ـ «بُلينا بالضَّرّاءِ فَصَبَرْنا و بُلينا بالسَّرّاءِ فلم نَصْبِرْ» مفردات الفاظ قرآن: ذيل واژه بلى.
2 ـ «لاَنا لفتنة السَّرّاء اَخوف عليكم من فتنةِ الضّرّاء، انّكم اِبتليتُم بفتنة الضَّرّاء فصَبرتم، و انّ الدّنيا حلوةٌ خَضِرةٌ» ميزان الحكمه: ج 7، ص 390.
27 ـ نهج‏البلاغه: ص 594.
28 ـ بحارالانوار: ج 74، ص 391.
29 ـ نهج البلاغه: ح 244، ص 1197.
30 ـ ترجمه: «اى اهل ايمان! خدا شما را به چيزى از شكار مىآزمايد كه در دسترس شما و تيرهاى شما آيند تا بداند (معين و معلوم گردند) كه چه كس در باطن از خدا مىترسد...» مائده: 94.
31 ـ اصول كافى، كتاب الحجة، باب المتحيص و المتحان: حديث 3.
32 ـ اصول كافى، كتاب الحجة، باب فى الغيبة: حديث 3.
33 ـ انبياء: 35.
34 ـ اعراف: 168.
35 ـ ملك: 2.
36 ـ دهر: 2.
37 ـ «... يا اشعث، ابنك سرّك و هو بلاء و فتنة و حزنك و هو ثواب و رحمة.» نهج‏البلاغه: ح 283، ص 1227.
38 ـ انعام: 165.
39 ـ فرقان: 20.
40 ـ «الفقير عند الغنى فتنة، و الضّعيف عند القوى فتنة» ميزان الحكمة: ج 7، ص 391.
41 ـ «لا تفرح بالغناء و الرّخاء و لا تغتمّ بالفقر و البلاء، فانّ الذّهب يجرّب بالنّار و المؤمن يجرّب بالبلاء.» همان مأخذ: ج 1: ص 481.
42 ـ فجر: 15 و 16، همچنين به همين مضمون سوره زمر، آيه 49.
43 ـ انفال: 28.
44 ـ آل عمران: 186.
45 ـ «فانّ اللّه‏ سبحانه يقول: (و اعلموا انّما اموالكم و اولادكم فتنة) و معنى ذلك انّه سبحانه يختبرهم بالاموال و الاولاد ليتبيّن السّاخط لرزقه و الرّاضى بقسمه.» نهج‏البلاغه: ح 90، ص 1127.
46 ـ عنكبوت: 2 و 1.
47 ـ نهج‏البلاغه: كلام 155، ص 490 و 491.
48 ـ بقره: 155.
49 ـ نهج‏البلاغه: خ 143، ص 433.
50 ـ بقره: 155.
51 ـ «انّ اللّه‏ يبتلى عباده ـ عند الاعمال السيّئة ـ بنقص الثّمرات و حبس البركات و اغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائب و يقلع مقلع و يتذكرّ متذكّر و يزدجر مزدجر...» نهج‏البلاغه: خ 143، ص 433.
52 ـ اعراف: 130.
53 ـ توبه: 126.
54 ـ بحارالانوار: ج 93، ص 18.
55 ـ «... و يجاء بصاحب البلاء الّذى قد اصابته الفتنة فى بلائه، فيقول: يا ربّ! شدّدت على البلاء حتى افتتنت فيؤتى بايّوب (عليه السلام) فيقال: ابليّتك اشدّ او بليّة هذا؟ فقد ابتلى فلم يفتتن.»، بحارالانوار: ج 12، ص 341، ح 2.
56 ـ اصول كافى، كتاب ايمان و كفر، باب شدت ابتلاى مؤمن، حديث 27.
57 ـ نهج‏البلاغه: كلام 55، ص 1038.
58 ـ «و قال (عليه السلام): الذّهد كلّه بين كلمتين من القرآن؛ قال اللّه‏ سبحانه: (لكيلا تأسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا على ما اتاكم...)» نهج‏البلاغه: ح 431، ص 1291.
59 ـ كهف: 7.
60 ـ آل عمران: 139.
61 ـ آل عمران: 152.
62 ـ محمّد: 4.