سلطان جلال الدين خوارزمشاه آخرين پادشاه سلسله خوارزمشاهيان تنها كسى بود كه در
مقابل سيل بنيانكن مغول مقاومت مى نمود، اما متاءسفانه رفتار نامناسب او با
مردم و زياده روى او در شرابخوارى باعث گرديد كه نتواند كارى از پيش ببرد. صاحب
كتاب الفخرى در اين مورد مى نويسد: هيچ پادشاهى از راه اشتغال به لغو و لعب
آنچنان دچار بد عاقبتى نشد كه جلال الدين فرزند خوارزمشاه شد، وى چون از برابر
مغول مى گريخت او را دنبال كردند چنانكه از شهرى سفر مى كرد ايشان بعد از او به
آن مى رسيدند و چون بامداد به موضعى مى رسيد ايشان شب بعد در آنجا بودند و او
را طلب مى كردند با اين حال وى همواره به نوشيدن شراب و مى ، و شنيدن دف و نى ،
مشغول بود و شب مست به خواب مى رفت و صبح در خمارى برمى خاست و نورالدين منشى ،
شاعر دربارش او را مخاطب ساخته گفت :
شاها ز مى گران چه بر خواهد خاست |
وز مستى هر زمان چه بر خواهد خاست |
شه مست و جهان خراب و دشمن پس و پيش |
پيداست كزين ميان چه بر خواهد خاست |
سرانجام جلال الدين در شب 15 شوال سال 628 در حالى كه مست بود در كردستان به محاصره
مغولان درآمد.
(144)
اما در حال مستى موفق به فرار گشت و صبح روز بعد به دست كردى كه برادرش در جريان
جنگهاى (خلاط) به دست سپاهيان او كشته شده بود به قتل رسيد.
|