ميزان الحكمه جلد ۱۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۲ -


ـ امام على (ع ): بردبارى و وقار دوهمزادند كه از بلندى همت زاده مى شوند.
ـ كرم داشتن , زاييده بلندى همت است .

ـ عاليترين همت ها, نزديكترين آن ها به كرم است .

ـ كردار زيبا, از بلندى همت خبرمى دهد.
ـ طمع بريدن از آن چه در دست مردم است , (نشان ) عزت نفس و بزرگى همت است .

ـ امام باقر(ع ): عزت طمع نداشتن رابا بلندى همت به دست آر.
ـ امام على (ع ): پايبندى به قناعت , از والايى همت است .

ـ احسان كردن , از والايى همت است .

ـ اندوه ها به اندازه همت ها و خواسته هاست .

ـ اندوه هاى مرد به اندازه همت اوست .

ـ اندوه ها به اندازه همت هاست .

ـ ننگ و عار (داشتن از زشتى ها) به اندازه همت است .

ـ هر كه همتش بزرگ باشد, هم وغمش بزرگ است .

ـ هر كه همتش بزرگ باشد, مقصدش عالى (يا كمياب ) است .

ـ شجاعت مرد, به اندازه همت اوست .

همت زيركان .

ـ امام على (ع ): فرمانبرى (از خداوند) همت زيركان است نافرمانى (از خدا) همت پليدان است .

ـ دنيا, ميدان تمرين و مسابقه مؤمن است و عمل هم و غم او و مرگ ارمغانى براى او و بهشت جايزه او, دنيا بهشت كافر است ولذت هاى گذرا همت او و مرگ مايه بدبختى او و آتش دوزخ فرجام او.
ـ هركه معرفتش درست باشد, جان اوو همت او از اين جهان فانى روى برتابد.
ـ اگـر هـمـت والاى اصـلاح مـردم را در سـردارى , از خودت آغاز كن , زيرا پرداختن تو به اصلاح ديگران , در حالى كه خود فاسد باشى بزرگترين عيب است .

ـ سـعـادتـمـنـد نباشد, مگر كسى كه همتش (اصلاح ) خودش باشد, پيوسته از آن حساب بكشد و مطالبه كند و با آن بستيزد.
ـ رغبت خردمند, به حكمت است و همت نادان اندر كار حماقت .

ـ همت خويش را مصروف چيزى گردان كه لازم توست و در آن چه به كارت نمى آيد فرو مرو.
ـ خوشا به حال كسى كه همت خود را منحصر به چيزى كرد كه به كارش مى آيد.

كوته همتى .

ـ امـام صادق (ع ): سه چيز انسان را ازرفتن در پى مقامات عاليه و اهداف بلند باز مى دارد: كوتاهى همت , چاره انديش نبودن و سستى انديشه .

ـ امام على (ع ): هر كه همتش حقيرباشد, فضيلتش از بين برود.
ـ با كسى كه همت پست دارد,همنشينى مكن .

ـ رشك بردن بر نعمت دوست , ازدون همتى است .

ـ كسى كه همت ندارد, انسانيت ندارد.
ـ آدم حقير, همت ندارد.
ـ آرزوها همت مردان است .

ـ به خدا پناه مى بريم از مطامع پست و همت ها و خواسته هاى ناپسند.
ـ و (غالبا) افراد دراز قد, كوتاه همتند.
ـ امـام بـاقـر(ع ): رسـول خدا(ص ) پيش از (ظهور) اسلام , در طائف بر مردى وارد شد و آن مرد از حضرت با احترام پذيرايى كرد پس از آن كه خداوند محمد(ص ) را به سوى مردم فرستاد, به آن مرد گـفته شد: آيا مى دانى آن كسى كه خداوند عزوجل به سوى مردم فرستاده است , كيست ؟
گفت : نـه گـفـتند: او محمد بن عبداللّه , يتيم ابو طالب و همان كسى است كه در فلان و بهمان روز در طـائف مـيـهـمـان تو شد و تو او را گرامى داشتى امام باقر(ع ) فرمود: پس , آن مردخدمت رسول خـدا(ص ) آمـد و سـلام كرد و مسلمان شد آن گاه عرض كرد: اى رسول خدا, آيا مرامى شناسيد؟
حـضـرت فـرمـود: تو كيستى ؟
عرض كرد: من صاحب همان منزلى هستم كه شما در جاهليت در فـلان و بـهـمـان روز وقـتـى بـه طائف آمديد وارد آن شديد و من با احترام از شما پذيرايى كردم رسول خدا(ص ) به او فرمود: خوش آمدى حاجتت را بخواه عرض كرد: دويست گوسفند با چوپانان آن هـا بـه من عطا فرماييد حضرت دستور داد به او دادند آن گاه به اصحاب خود فرمود: اين مرد هـمـت آن رانـداشـت از من همان چيزى را بخواهد كه پيرزن بنى اسرائيلى از موسى (ع ) خواست اصـحـاب عرض كردند: مگر پيرزن بنى اسرائيلى از موسى چه خواست ؟
فرمود: خداوند عزوجل به مـوسـى وحـى فـرمـودكـه پـيش از آن كه مصر را به قصد سرزمين مقدس در شام ترك گويى , اسـتخوان هاى يوسف را با خود ببرموسى از قبر يوسف جويا شد پيرمردى آمد و گفت : اگر كسى جـاى قـبـر او را بـلد باشد آن كس فلان پيرزن است موسى (ع ) در پى او فرستاد وقتى پيرزن آمد, موسى به او فرمود: تو جاى قبر يوسف رامى دانى ؟
عرض كرد: آرى موسى فرمود: پس , آن را به من نشان بده , هرچه بخواهى به تو مى دهم پيرزن گفت : آن را نشانت نمى دهم , مگر اين كه هر چه من بگويم همان را به من بدهى موسى فرمود:بهشت از آن تو باشد پيرزن گفت : نه , من تعيين مى كنم خـداونـد عـزوجـل به موسى وحى فرمود كه نگران نباش , بگذار او تعيين كند موسى به او فرمود: تعيين با تو عرض كرد: مى خواهم روز قيامت در بهشت باتو هم درجه باشم رسول خدا(ص ) فرمود: اين مرد همت آن را نداشت تا از من همان چيزى را بخواهدكه آن پيرزن بنى اسرائيلى خواست !.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): چـقـدرفـاصـلـه اسـت ميان خواسته اين اعرابى و خواسته آن پيرزن بنى اسرائيل !زمانى كه موسى مامور شد از دريا عبور كند و به كنار دريا رسيد, مركب هاى آنان صورت خـود را بـرگرداندند و به عقب برگشتند موسى گفت : خدايا, چه شده است ؟
خداوند فرمود: تو در نـزديـكى قبريوسف هستى پس استخوانهاى او را با خودت ببر اما چون قبر با خاك يكسان شده بـود, موسى جاى آن را پيدا نمى كرد لذا پرسيد: آيا كسى از شما جاى قبر را مى داند؟
عرض كردند: اگـر كسى باشد كه جاى آن را بلد باشد, آن كس پيرزن بنى فلان است او مى داند كجاست موسى دنبال او فرستاد او به فرستادگان موسى (ع ) گفت : چه مى خواهيد؟
گفتند: نزد موسى بيا وقتى به حضور موسى آمد, به او فرمود: تومى دانى قبر يوسف كجاست ؟
گفت : آرى فرمود: پس آن را به مـا نـشان بده پيرزن گفت : نه به خدا, مگراين كه آن چه را از تو بخواهم به من بدهى ! موسى به او فـرمـود: مـى دهـم پيرزن گفت : از تو مى خواهم كه در بهشت با تو در همان درجه اى باشم كه تو هستى موسى فرمود: بهشت را بخواه (كافى است ) گفت : نه به خدا, راضى نمى شوم , مگر اين كه با تـو بـاشـم ! موسى سعى كرد او را از خواسته اش منصرف كند, اماخداوند به موسى وحى فرمود كه آن چه مى خواهد به او بده , زيرا اين از تو چيزى كم نمى كند پس ,موسى خواسته پيرزن را قبول كرد و پيرزن قبر را نشان موسى داد پس استخوان ها را در آوردند و ازدريا گذشتند.

هر كه هم و غمش شكمش باشد.

ـ امـام عـلى (ع ): هر كه هم و غمش چيزى باشد كه وارد شكمش مى شود, ارزش او به اندازه همان چيزى است كه از شكمش خارج مى شود.
ـ پيامبرخدا(ص ): هركه همتش خوراكش باشد, ارزشش به اندازه همان چيزى است كه مى خورد.
ـ امـام عـلـى (ع ): مـبـغـوض تـرين بندگان نزد خداوند سبحان , كسى است كه هم و غم او شكم وشرمگاهش باشد.
ـ چه دور است خير و خوبى از كسى كه هم و غمش شكم و شرمگاه اوست .

كسى كه هم و غمش دنيا باشد.

ـ امام على (ع ): هر كه دنيا هم و غم اوباشد, در هنگام جدا شدن از آن سخت حسرت خورد.
ـ كسى كه هم و غم او دنيا باشد,عوضى به دست نياورد و فريضه اى را ادا نكند.
ـ كسى كه هم و غمش دنيا باشد, درروز قيامت شقاوت و اندوهش به درازا كشد.
ـ هر كه همتش آن چه نزد خداى سبحان است نباشد, به آرزوهايش نرسد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): دل سه گونه است :دل گرفتار دنيا, دل گرفتار عقبى و دل گرفتار مولى دلى كه گرفتار دنيا باشد, سختى و رنج نصيب اوست و دلى كه گرفتار عقبى باشد, درجات بلند نصيبش شود و دلى كه گرفتار مولى باشد, هم دنيا دارد و هم عقبى را و هم مولى ر.

هوس .

خطر هوى و هوس .

قرآن :.
((نـه , (ايـن چنين نيست ) بلكه كسانى كه ستم كرده اند, بدون هيچ گونه دانشى هوس ها خود را پيروى كرده اند پس آن كس را كه خدا گمراه كرده , چه كسى هدايت مى كند؟
و براى آنان ياورانى نخواهد بود)).
((آيا كسى كه بر حجتى از جانب پروردگار خويش است , چون كسى است كه بدى كردارش براى او زيبا جلوه داده شده و هوس هاى خود را پيروى كرده اند)).
ـ امام على (ع ): هوس , شالوده محنت هاست .

ـ فرمانبرى از نفس و پيروى از هوس هاى آن , شالوده هر رنج و سرچشمه هر گمراهى است .

ـ هوس , مركب فتنه است .

ـ در حقيقت نقطه آغاز فتنه ها پيروى از هوس ها و بدعت نهادن احكامى است كه .

ـ هوس , فرو افتادن در پست ترين پستى هاست .

ـ پيامبر خدا(ص ): هوا را بدان سبب هوا ناميده اند كه صاحب خود را فرو مى افكند.
ـ امام على (ع ): هوس ,بزرگترين دشمن است .

ـ در پاسخ به اين سؤال كه چيره ترين ونيرومندترين سلاطين كيست ,فرمود:هوس .

ـ هوس , همدمى مهلك است .

ـ هوس , جهالت جوانى است .

ـ هوس , (انسان را) به نابودى مى افكند.
ـ پيامبر خدا(ص ): از هوا و هوس به خداپناه بريد.
ـ امام على (ع ): آفت خرد, هوس است .

ـ مهلك ترين چيز, هوس است .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): ابليس گفت : من باگناهان آنان را به هلاكت افكندم و آنان با استغفار مرا هـلاك كـردنـد پس , چون چنين ديدم ,آنان را به واسطه هوس ها به هلاكت انداختم , زيرا (در اين صورت ) خيال مى كنند رهيافته اند واز اين رو ديگر استغفار نمى كنند.
ـ آزار خـود را از نـفست باز دار ودر معصيت خدا از هوس هاى آن پيروى مكن , زيرا در اين صورت , روز قـيـامـت نـفس تو با تو به مخاصمه برمى خيزد و يكديگر را لعن و نفرين مى كنيد, مگر اين كه خداوند متعال به رحمت خود بيامرزد و پرده پوشى كند.

خطر شهوت ها.

قرآن :.
((آن گـاه , پـس از آنـان جـانـشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساختند و از شهوت ها پيروى كردند و به زودى گمراهى را خواهند ديد)).
((و خـدا مـى خـواهد تا بر شما ببخشايد و كسانى كه از شهوت ها پيروى مى كنند, مى خواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ شويد)).
ـ امام على (ع ): شهوت ها, زهرهايى كشنده اند.
ـ شهوت ها دامهاى شيطان است .

ـ شهوت يكى از دو گمراه كننده است .

ـ از شهوت ها دور شويد, زيرا كه شهوت ها شما را به سوى ارتكاب گناهان و هجوم آوردن به سوى بدى ها مى كشانند.
ـ شهوت ها آفت اند.
ـ هر كه به سوى شهوت ها بشتابد,آفت ها به سويش بشتابند.
ـ نفس خود را از شهوت ها باز دار تااز آفت ها سالم مانى .

ـ در شهوت و خشم خود از حدتجاوز مكن , كه تو را بدنام مى كنند.
ـ شيرينى شهوت را, ننگ رسوايى منغص مى كند.
ـ از اندرزهاى خداوند متعال به عيسى (ع ): اى عيسى , زنهار در حال بيدارى گناه مكن و در گاه هشيارى غافل مباش و (كودك )نفس خود را (از شير) شهوت هاى هلاكتبار بازگير و از هر شهوتى كه تو را از من دور مى كند,دور شو.
ـ امـام عـلـى (ع ): بدانيد كه هيچ طاعتى از طاعت هاى خداوند نيست , مگر اين كه به جا آوردنش ناخوشايند است و هيچ معصيتى ازمعاصى او نيست , جز اين كه به جا آوردنش خوشايند و با شهوت همراه است .

ـ بهشت به امور ناخوشايند درپيچيده شده است و دوزخ به شهوت ه.

خطر لذت ها.

ـ امام على (ع ): لذت ها تباه كننده اند.
ـ لذت , باعث غفلت (از ياد خدا و آخرت ) است .

ـ سرآمد آفت ها, شيفتگى به لذت هاست .

ـ كمتر پيش مى آيد كه كسى آزمند لذت ها شود و به واسطه آن ها نابود نشود.
ـ به اندازه هر لذتى , اندوهى است .

ـ بسا لذتى , كه در آن مرگ است .

ـ هر كه از معصيت هاى خدا لذت برد, خداوند او را خوار گرداند.

خدايى است كه پرستيده مى شود.

قرآن :.
((آيا آن كس كه هواى خود را معبود خويش گرفته است ديدى ؟
آيا (مى توانى ) ضامن او باشى ؟
)).
((پـس , آيـا ديـدى كـسـى را كه هواى خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او ودلش مهر زده و بر ديده اش پرده نهاده است ؟
آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟
آيا پند نمى گيريد؟
)).
ـ امام على (ع ): هوا, خدايى پرستيده است خرد دوستى پسنديده است .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): در زير اين آسمان هيچ معبودى كه به جاى خداوند پرستيده شود, نزد خدا منفورتر از هواى نفس نيست .

ـ امام على (ع ): نادان , بنده شهوت خويش است .

هوس ديده بصيرت را كور مى كند.

قرآن :.
((اى داود, مـا تو را در زمين خليفه (و جانشين ) قرارداديم پس ميان مردم به حق داورى كن و از هوس پيروى مكن , كه تو را از راه خدا منحرف مى سازد (و) كسانى كه از راه خدا منحرف مى شوند, به سزاى آن كه روز حساب را فراموش كرده اند, عذابى سخت خواهند داشت )).
ـ امـام عـلـى (ع ): شـمـا را بـه دورى گـزيـدن از هوس سفارش مى كنم , زيرا هوس به كورى فرا مى خواند و آن (باعث ) گمراهى در آخرت ودنياست .

ـ هوس , شريك كورى است .

ـ اگر از هوس خود پيروى كنى تو راكر و كور مى كند و آخرتت را تباه مى گرداند و تو را به نابودى مى افكند.
ـ اگر هوس را بر خود فرمانروا كنيد,شما را كر و كور مى سازد و نابودتان مى گرداند.
ـ هر كه از هوس خود پيروى كند,هوس او را كور و كر و خوار و گمراه مى سازد.
ـ اى بندگان خدا, از محبوبترين بندگان خدا نزد او بنده اى است كه خداوند او را در برابر نفسش يـارى كـرده است جامه هاى شهوت ها را بركنده و (جانش ) از هر خواسته اى تهى گشته , مگر يك خواسته كه خود را وقف آن كرده است بدين سبب از كورى (باطنى ) و مشاركت با هوسرانان بيرون آمده است .

آغاز و فرجام هوس .

ـ امـام عـلى (ع ): مبادا هوس بر شماچيره آيد, زيرا كه آغاز آن فتنه (و گمراهى ) است و فرجامش رنج .

ـ آغاز شهوت , سرمستى است وفرجامش نابودى .

ـ زنهار از چيره آمدن شهوت ها بر دل هايتان , زيرا كه آغاز آن ها بندگى است و انجامشان نابودى .

كسى كه همدم شهوت باشد جانش پيوسته بيمار است .

ـ امام على (ع ): كسى كه همدم شهوت باشد, جانش بيمار و خردش عليل است .

ـ كسى كه شهوت خود را با ترك آن درمان نكند, پيوسته بيمار باشد.
ـ شهوت ها بيمارى هايى كشنده اند و بهترين داروى آن ها, پايدارى در برابر آن هاست .

ـ فرمانبرى از شهوت بدترين درداست .

پرهيز از بندگى شهوت .

ـ امام على (ع ): شهوت ها, نادان را به بندگى مى كشند.
ـ بنده شهوت , خوارتر از بنده زرخريد است .

ـ هر كه شهوت اختياردار او شد وطمع ها به بندگى اش كشيد, خود را بدنام كرد.
ـ بنده شهوت , اسيرى است كه ازاسارت رها نمى شود.
ـ بسا خردى كه در پنجه هوس فرمانروا, اسير است !.

پرهيز از شهوت هاى نهانى .

ـ پيامبر خدا(ص ): از شهوت نهانى بپرهيزيد, (مانند اين كه ) عالم دوست داشته باشد درمجلس او بنشينند (او جلوس كند و مردم به حضورش رسند).
ـ امـام عـلـى (ع ): بار خدايا, اشاره هاى نيم نگاه ها و بيهوده گويى ها و شهوت هاى دل ولغزش هاى زبان مرا بر من ببخشاى .

پيروى از هوس .

قرآن :.
((و خـبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان , كه از آن عارى گشت و آن گـاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد و اگر مى خواستيم , قدر او را به وسيله آن (آيات ) بـالا مـى برديم , اما او به زمين (دنيا) گراييد و از هوس خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است كه اگر بر او حمله ور شوى زبان از كام برآورد و اگر رهايش كنى (باز هم ) زبان از كـام بـرآورد ايـن , مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس , اين داستان را حكايت كن , شايد كه آنان بينديشند)).
ـ امـام عـلى (ع ): هر كه از نفس خود در شهوت هايش فرمان برد, او را در راه هلاكتش كمك كرده است .

ـ هر كه از هوس خود فرمان برد, آخرت خويش را به دنيايش فروخته است .

ـ زنهار از فرمانبرى هوس , زيرا اين كار تو را به سوى هر رنج و محنتى مى كشاند.
ـ امام رضا(ع ): زنهار از بلنديى كه بالا رفتن از آن دشوار و پايين آمدنش سخت و وحشتناك است و مبادا كه از هواى نفس پيروى كنى , زيرا در هواى نفس نابودى آن نهفته است .

ـ امـام كـاظم (ع ) ـ به عبدالرحمن بن حجاج ـ : از بلنديى كه بالا رفتن از آن آسان و پايين آمدنش دشوار است , بپرهيز.
(عـبدالرحمن ) گفت : و حضرت صادق (ع ) مى فرمود: نفس را با هوسش وامگذار, زيراهواى نفس بـاعـث هـلاكت آن است و رها كردن نفس با آن چه هوس مى كند, براى آن مايه دردو رنج است و بازداشتن نفس از آن چه هوس مى كند درمان آن مى باشد.
ـ امـام عـلـى (ع ): اين نفس ها را سركوب كنيد, زيرا كه نفس ها گرايش شديد به شهوت هاى خود دارند, اگر از آن ها اطاعت كنيد, شما را به سوى بدترين فرجام منحرف مى كنند.
ـ امـام صـادق (ع ): همان گونه كه ازدشمنان خود حذر مى كنيد, از هوس هايتان حذر كنيد, زيرا بـراى مـردان دشمنى بدتر از پيروى از هوس هايشان و درويده هاى زبان هايشان (سخنان بيهوده و ياوه ) نيست .

ـ پيامبر خدا(ص ): چه بسيار شهوتى كه ساعتى بيش نپايد, اما اندوهى طولانى در پى آورد.
ـ امام على (ع ): بسا شهوتى كه ساعتى بيش نپايد, اما اندوهى دراز در پى آورد.

مخالفت با هواى نفس .

قرآن :.
((و امـا كـسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس بازداشت پس , جايگاه اوهمان بهشت است )).
ـ امام على (ع ): مخالفت كردن با هوس , شفابخش خرد است .

ـ هر كه با هوس خود مخالفت كند,از دانش فرمان برده است .

ـ نگهدارى از خرد, در گرو مخالفت با هوس و روى برتافتن از دنياست .

ـ مخالفت با هوس , در راس دين است .

ـ اساس دين , مخالفت با هواى نفس است .

ـ مبارزه با هوس , در راس خرد است .

ـ با هوس مخالفت كن , تا به سلامت مانى .

ـ با نفس خود مخالفت كن , تا در راه راست قرارگيرى .

ـ امـام صـادق (ع ) ـ در پاسخ به اين پرسش كه راه آسايش در چيست ـ : در مخالفت با هوس عرض شد: پس , بنده كى به آسايش دست مى يابد؟
فرمود: در نخستين روزى كه به بهشت مى رود.
ـ امام على (ع ): از خرد راهنمايى بخواه و با هوس ناسازگارى كن تا كامياب شوى .

ـ بازداشتن نفس از هوس , جهاد اكبر است .

ـ پيامبر خدا(ص ): خوشا به حال كسى كه شهوت نقد را به خاطر وعده اى كه آن را نديده است رها كند.
ـ امـام عـلى (ع ): خدا رحمت كند انسانى را كه از شهوت خود باز ايستد و هواى نفسش را سركوب كـنـد, زيرا كه اين نفس خيلى دير (ازشهوت و نافرمانى ) باز مى ايستد و همواره مشتاق نافرمانى و هوس است .

ـ در وصـف بـرادرى ديـنى كه داشت ـ : و هرگاه ناگهان در برابر دو عمل قرار مى گرفت , نگاه مى كرد كدام يك به هواى نفس نزديكتراست , با همان مخالفت مى كرد.
ـ خردمند كسى است كه شهوت خودرا بميراند.
ـ در وصف پرهيزگاران , مى فرمايد: شهوت در وجود او مرده است .

ـ بـرتـرين مردم در پيشگاه خداوند,كسى است كه خردش را زنده كند و شهوت خود را بميراند و براى آباد كردن آخرتش نفس خود را به رنج افكند.
ـ در وصـف رهرو راه خداى سبحان ـ : خرد خويش را زنده كرده و نفسش را ميرانده است ,چندان كه پيكر درشت و ستبر او لاغر و نزار گشته است .

ـ چگونه به حقيقت زهد رسد, كسى كه شهوت خود را نميرانده است ؟
.
ـ امـام سـجاد(ع ) در دعا : خدايا, برمحمد و آل محمد درود فرست و ما را از كسانى قرار ده كه در شـهـوت را بـه روى دل هـايشان بستند و خود را از غفلت رهانيدند و تلخى زندگى را به كام خود شـيـريـن كـردنـد و زمين را بسترنرم خود ساختند و به ريسمان نجات و دستگيره سلامت دست يازيدند.
ـ در مـناجات : خدايا, دل و زبانم ازآن توست و رهايى و امانم به دست توست و تويى دانا به نهان و آشـكار من پس صفحه دلم رااز دشمنى و كينه پاك ساز و زبانم را از زشتگويى خاموش گردان و نـهادم را از تعلقات هوس هابپيراى و مرا با امان خود از گزندها و ناملايمات حفظ كن و درون مرا بـر مـراقـبت از خودت بگمار و بيرونم را با فرمانبرى از خودت سازگار نما و مرا پيكرى روحانى و دلى آسمانى وهمتى پيوسته به خودت عطا فرم.

جنگيدن با هواى نفس .

ـ امـام عـلـى (ع ): بـا شـهـوت ضـديـت كـنـيـد, هـمـچون ضديت دو ضد با هم و با آن بجنگيد, همانندجنگيدن دو دشمن با يكديگر.
ـ بـر هـوس چـنـان چـيره جويى كن , كه خصم براى چيره آمدن بر خصمش مى كند و با آن چنان بجنگ , كه دشمن با دشمن خودمى جنگد.
ـ خردمند وظيفه دارد كه هوس خودرا پيش از دشمن خود, مقهور سازد.
ـ بـا نـفـس هـاى خود بر سر ترك عادت ها بستيزيد تا بر آن ها چيره آييد و با هوس هاى خود مبارزه كنيد, تا بر آن ها تسلط يابيد.
ـ خدا رحمت كند انسانى را كه برهواى نفس خود چيره آمد و آرزوى خويش را دروغ شمرد.
ـ خدا رحمت كند انسانى را كه برهوس خود چيره آمد و از دام هاى دنيا گريخت .

ـ بـر هـوس هـاى خـود چـيـره آيـيـد و از بـا آن هـا بـجـنـگـيد, زيرا اگر شما را به بند كشند به بدترين مهلكه تان مى اندازند.
ـ بـر شـهـوت خـود, پـيش از آن كه ولع آن قدرت گيرد, چيره آى , زيرا اگر قدرت گيرد, بر تو مسلط شود و تو را به دنبال خود بكشد ونتوانى در برابرش ايستادگى كنى .

رستگارى در مخالفت با شهوت است .

ـ امام على (ع ): با پشت كردن به نفس خود, به آن روى آور.
ـ خـدمـت كردن به نفس با نگهداشتن آن از لذت هاست و پروردن آن با دانش ها و حكمت ها و كار كشيدن از آن به عبادت ها وطاعت هاست و اين كارها باعث نجات نفس است .

ـ هر كه شهوت خود را برآورده نسازد, به رستگارى خود دست يافته است .

ـ رستگارى , در مخالفت با شهوت است .

ـ رستگارى نفس , در مخالفت كردن با آن است .

ـ امـام كاظم (ع ): هرگاه دو كار برايت پيش آمد كه ندانستى كدام يك بهتر و درست تر است , بنگر كه كدام يك از آن ها به هوس تونزديكتر است , با همان مخالفت كن , زيرا در مخالفت كردن با هواى نفست صواب بسيار نهفته است .

چيره آمدن هوس بر خرد.

ـ امام على (ع ): هر كه هواى نفسش نيرومند شود, اراده اش سست گردد.
ـ چيره آمدن هوس , دين و خرد راتباه مى كند.
ـ علت شر و بدى , چيره آمدن خواهش هاى نفسانى است .

ـ هر كه زمام خود را به دست هوس سپارد, شيطان بر او مسلط گردد.
ـ هر كه شهوتش بر او چيره آيد,نفسش سالم نماند.
ـ رستگان از آتش اندكند, چون هوس و گمراهى غلبه دارد.
ـ پيامبر خدا(ص ): بر هر دلى كه شيفته شهوت ها باشد, حرام است كه پارسايى در آن منزل كند.
ـ امام على (ع ): بر هر خردى كه بسته به زنجير شهوت باشد, حرام است كه از حكمت بهره مند شود .

ـ پيامبر خدا(ص ): بر هر دلى كه به شهوت ها آرام گرفته باشد, حرام است كه در ملكوت آسمان ها گردش كند.
ـ امام على (ع ): هر كه هوس او برخردش چيره آيد, رسوا شود.
ـ كسى كه فرمانبر شهوت خويش باشد, هوس بر او پيروز شود.
ـ چيره آمدن شهوت , مصونيت از گناه را از بين مى برد و به هلاكت مى افكند.
ـ برافروخته شدن شهوت , باعث تلف شدن جان مى شود.
ـ زنهار از حاكم شدن شهوت ها برشما, زيرا حال آن ها (يا در دنيا) نكوهيده است و آينده شان (يا در آخرت ) وخيم .

ـ پرهيزگارى را چيزى جز چيره آمدن شهوت , تباه نمى سازد.
ـ شوربخت ترين مردم , كسى است كه هوسش بر او چيره آيد و در نتيجه دنيايش بر او مسلطشود و آخرت خود را تباه سازد.
ـ دربـاره بعثت پيامبر(ص ) ـ : خداونددر روزگارى او را برانگيخت كه مردم گمراه و سرگردان بـودنـد و در فـتنه و فساد دست و پامى زدند هوس ها آنان را دلباخته خود كرده و از راه به درشان برده بود.
ـ پـيامبر خدا(ص ): خداوند عزوجل مى فرمايد: به عزت و جلالم سوگند هيچ بنده اى دلخواه خود را بر دلخواه من مقدم ندارد, مگر اين كه كار او را پريشان سازم و دنيايش را بر وى نابسامان كنم و دلش را به آن مشغول گردانم و از دنيا به او ندهم , مگر همان چه برايش مقدركرده ام .

چيره آمدن خرد بر هوس .

ـ امام على (ع ): بردبارى پرده اى پوشان است و خرد شمشيرى بران پس عيب هاى خود را با بردبارى بپوشان و با خرد خود به جنگ هوست برو.
ـ رستگار شد, آن كه بر هوس خويش چيره گشت و انگيزه هاى نفسانى اش را مهار كرد.
ـ هر كه دوستدار رسيدن به درجات بلند است , بايد بر هوس خويش چيره آيد.
ـ امـام باقر(ع ): با راهنمايى عقل ,خودت را از خطر هوس نگه دار و در هنگام چيرگى هواى نفس بارهجويى از دانش , ايستادگى كن .

ـ امام على (ع ): بنده هرگز حقيقت ايمان را كامل نگرداند, مگر آن گاه كه دينش را بر هوس خود ترجيح دهد و هرگز به هلاكت نيفتد, مگر آن گاه كه شهوت خود را بر دينش برگزيند.
ـ پـس , اى بندگان خدا, برحذر باشيد, همچون حذر كردن كسى كه بر نفس خويش چيره است و شهوت خود را جلوگير است و با ديده خردش مى نگرد.
ـ ولـيـكـن , هيهات كه هوا و هوس من بر من چيره آيد و آزمندى و طمع مرا به برگزيدن غذاهاى لذيد بكشاند.
ـ اى بـنـدگان خدا, از محبوبترين بندگان خداوند در پيشگاه او كسى است كه خدا او را در برابر نـفـسـش يـارى رساند او ازمعدن هاى دين خدا و پايه هاى استوار زمين است , خويشتن را ملزم به پيروى از عدالت كرده ونخستين گام عدل او, زدودن هوا و هوس از نفس خود است .

قويترين مردم كسى است كه بر هوس خود پيروز شود.

ـ امام على (ع ): هر كه بر نفس خودزور شود, به اوج زورمندى رسيده است .

ـ پيامبر خدا(ص ): شجاعترين مردم ,كسى است كه بر هوس خود چيره آيد.
ـ سـليمان (ع ): كسى كه بر هوس خود پيروز شود, نيرومندتر از كسى است كه به تنهايى شهرى را فتح كند.
ـ امام على (ع ): زورمندترين مردم ,كسى است كه با دانش خود بر هواى نفسش زور شود.
ـ پـيـامبر خدا(ص ): پهلوان كسى نيست كه بر مردم زور شود, بلكه پهلوان كسى است كه بر نفس خود زور شود.
ـ بـه عـده اى برخورد كرد كه در ميان آنان مردى در حال بلند كردن سنگى به نام سنگ پهلوانان بـود و مردم از (نيروى ) او تعجب مى كردند پيامبر(ص ) فرمود: آيا به شما بگويم پهلوانتر از اين مرد كيست , مردى كه ديگرى او را دشنام دهد و او بردبارى ورزد و بر نفس خود چيره آيد و بر شيطان خود و شيطان او غلبه كند.

آن چه كه شهوت را ناتوان مى كند.

ـ امام على (ع ): هر چه حكمت (وخرد) قويتر گردد, شهوت ناتوانتر مى شود.
ـ كسى كه خردش كامل باشد,شهوت ها را خوار شمارد.
ـ هرگاه توانايى (در رسيدن به چيزى ) زياد شود, شهوت (به آن ) كاستى گيرد.
ـ هرگاه خرد كمال پذيرد, شهوت ,كاستى گيرد.
ـ خويشتندارى , شهوت را ناتوان مى كند.
ـ هر كه خويشتن را ارج نهد, شهوت هايش در نظر او بى ارج گردد.
ـ پـس , اى بندگان خدا, از خدا پرواكنيد, همچون پرواى خردمندى كه انديشيدن (درباره مبدا و معاد) دل او را مشغول ساخته وزهد به دنيا جلو شهوت هايش را گرفته است .

ـ خـداونـد مـتـعال به موسى (ع ) وحى فرمود : به ياد داشته باش , كه تو ساكن قبر خواهى بود اين يادآورى تو را از بسيارى شهوت هاباز مى دارد.
ـ امام على (ع ): هر كه سراى ماندگار را دوست داشته باشد, لذت ها را از ياد برد.
ـ هر كه مشتاق بهشت باشد, ازشهوت ها چشم پوشد.
ـ هـمواره به ياد داشته باش كه هرلذتى به سر مى آيد و هر نعمتى از كف مى رود و هر گرفتارى و بـلايـى بـرطـرف مـى شـود, زيرا اين يادآورى در پايندگى نعمت و زدودن شهوت و از بين بردن گـردنكشى مؤثرتر است و به گشايش نزديكتر و در برطرف ساختن غم و اندوه و رسيدن به آرزو سزاوارتر مى باشد.

آن چه خرد را تقويت مى كند.

ـ امام على (ع ): با سركوب كردن نفس در برابر آن ايستادگى كن , تا پيروزى شوى .

ـ در سـفارش به شريح بن هانى هنگامى كه او را سالار سپاه اعزامى خود به سوى شام كرد, فرمود: بـدان كـه اگـر از تـرس مواجه شدن با امرى ناخوشايند, نفس خود را از بسيارى از آن چه دوست مى دارد باز ندارى , هوس هاتو را به سوى زيان هاى فراوانى كشانند پس جلو نفس خود را بگير و آن را باز دار.
ـ نفست را از خودت باز دار, تا فرمانبردار تو شود.
ـ چگونه از شهوت باز ايستد, كسى كه نگهدارى (و لطف خداوند) او را يارى نكرده باشد؟
.

برترين طاعت ها ترك شهوت هاست .

ـ امام على (ع ): برترين پارسايى ,دورى كردن از شهوت هاست .

ـ ترك شهوت در راس پرهيزگارى است .

ـ برترين طاعت ها, دورى كردن از لذت هاست .

ـ ترك شهوت ها, برترين عبادت و زيباترين عادت است .

ـ امـام صـادق (ع ): هـر كـس وقـتـى خشم مى گيرد يا به چيزى رغبت پيدا مى كند يا مى ترسد و ياهوس چيزى را مى كند خويشتندارى كند, خداوند پيكر او را بر آتش حرام گرداند.
ـ امام على (ع ): جان هاى خود را ازآلودگى شهوت ها پاك سازيد, تا به درجات بلند دست يابيد.
ـ بهترين مردم , كسى است كه جان خودرا از شهوت ها پاك گرداند و خشم خويش را سركوب كند و پروردگارش را خشنود سازد.

هر كه بر شهوت خود غلبه كند خردش آشكار شود.

ـ امام على (ع ): هر كه بر شهوت خودغالب آيد, خردش آشكار گردد.
ـ خرد را در برابر هوس يارى رسان , تا اختياردار عقل شوى .

ـ پـيـامبر خدا(ص ): هركه علم او برهواى نفسش چيره آيد, اين علم سودمند است و هر كه شهوت خود را زير پايش نهد, شيطان از سايه او بگريزد.
ـ امام على (ع ): كسى كه اختياردارشهوت خود نباشد, اختياردار خرد خود نخواهد بود.
ـ بر شهوت چيره آى , تا حكمت برايت كامل شود.
ـ با شهوت , عقلى نيست .

ـ در هيچ دلى حكمت با شهوت ,همنشين نمى شود.
ـ شهوت و حكمت , با هم جمع نمى شوند.

هر كه بر شهوت خود غلبه كنداختياردار نفس خود شود.

ـ امام على (ع ): نگاهدارنده نفس خوداز انگيزه هاى لذت ها مالك (آن ) است و رها كننده آن به حال خود, هلاك شده .

ـ چيرگى شهوت بزرگترين هلاكت است و پادشاهى بر آن , بالاترين پادشاهى است .

ـ بزرگترين پادشاهى , پادشاهى برنفس است .

ـ ارجمندترين اميران , كسى است كه هوس بر او امير نباشد.
ـ هـر كـه بـر نـفـس خـود مسلط شود,كارش بالا گيرد هر كه نفسش بر او مسلط گردد, قدر و منزلتش پست شود.
ـ خوشا به حال كسى كه بر نفس خودغلبه كند و نفسش بر او غالب نشود و مالك هوس خود باشد و هوسش مالك او نباشد.
ـ پيراستگى از هر عيبى , با تسلطبر شهوت حاصل مى شود.

هر كه بر هوس خود چيره شود دنياناگزير به او رو مى كند.

ـ پيامبر خدا(ص ): خداوند عزوجل مى فرمايد: سوگند به عزت و جلالم كه هيچ بنده اى دلخواه مرا بـر دلـخـواه خـودش تـرجـيح ندهدمگر اين كه فرشتگانم را به نگهبانى از او بگمارم و آسمان ها و زمـيـن ها را ضامن روزى اوگردانم و در پس تجارت هر تاجرى به فكر او باشم و دنيا به رغم ميل خود (يا ذليلانه ) به او روآورد.
ـ خـداى مـتـعـال مى فرمايد: به عزت وجلال و علو و شكوه و بلندى مقام خود سوگند, كه هيچ بنده اى خواست مرا بر خواست خودش ترجيح ندهد, مگر اين كه اجل او را در جلو چشم او نگه دارم و آسمان و زمين را ضامن روزيش كنم و از پس تجارت هر تاجرى به فكر او باشم .

ـ امـام عـلـى (ع ): خـداى مـتـعـال مـى فـرمـايد: سوگند به عزتم كه هيچ بنده اى دلخواه مرا بر دلـخـواه خـودش برنگزيند, مگر اين كه هم و غم او را متوجه آخرت كنم و دلش را توانگر گردانم وآسمان ها و زمين را ضامن روزى او سازم و دنيا به رغم ميل خود (يا ذليلانه ) به او رو كند.
ـ امـام بـاقـر(ع ): خـداوند عزوجل مى فرمايد: به عزت و جلال و عظمت وشكوه و بلندى جايگاهم سـوگـند, كه هيچ بنده مؤمنى در چيزى از امور دنيا خواست مرا برخواست خودش مقدم ندارد, مـگـر ايـن كـه به او غناى نفس بخشم و هم و غمش را مصروف آخرت سازم و آسمان ها و زمين را ضامن روزى او قرار دهم و از پس تجارت هر تاجرى به فكر او باشم .

ـ خـداونـد عـزوجل مى فرمايد: به عزت و جلال و عظمت و علو و بلندى مقامم سوگند, كه هيچ بـنده اى خواست مرا بر خواست خودش برنگزيند, مگر اين كه شغل و زندگى او را رو به راه كنم و آسمان ها و زمين را ضامن روزيش گردانم و در پس تجارت هر تاجرى به فكر او باشم .

ـ امـام كـاظـم (ع ) از پندهاى آن حضرت به هشام بن حكم ,: اى هشام , خداوند عزوجل مى فرمايد: سـوگـند به عزت و جلالم كه هيچ بنده اى خواست مرا بر خواست خود برنگزيند, مگر اين كه به او غناى نفس بخشم و هم وغمش را متوجه آخرت گردانم و كار و بار او را رو به راه كنم و آسمان ها و زمين را ضامن روزيش قرار دهم و از پس تجارت هر تاجرى به فكر او باشم .

ـ امام على (ع ): بازداشتن شهوت ,برايش نابودكننده تر است و برآوردنش نيرومندتر مى كند.
امانت .

امانت .

قرآن :.
((و از اهل كتاب كسى است كه اگر بار شترى نزدش به امانت گذارى آن را به تو برمى گرداند و از آنان كسى (نيز) هست كه اگر دينارى به او امانت سپارى آن را به تو بازنمى گرداند, مگر آن كه دائمـا بـر (سـر) وى بـه پـا ايستى اين بدان سبب است كه آنان گفتند: در مورد كسانى كه كتاب آسمانى ندارند بر زيان ما راهى نيست و بر خدا دروغ مى بندند, با اين كه خودشان هم مى دانند)).
ـ پيامبر خدا(ص ): هيچ بنده اى نيست كه معلوم شود به باز گرداندن امانت حريص است , مگر اين كه خداوند متعال از طرف او اداى امانت كند پس , اگر بميرد و امانت را برنگردانده باشد و خداوند مـتعال بداند كه براى بازگرداندن آن حرص مى زده است , خداوند بعد از مرگش كسى را بگمارد كه آن امانت را ازجانب او ادا كند.
ـ به كسى كه به تو خيانت كرده است خيانت مكن كه تو هم چون او خواهى بود.
ـ امام صادق (ع ): كسى كه وديعه اى رابه او سپرده اند و كسى كه سرمايه اى ((2)) را براى تجارت در اختيارش گذاشته اند امين هستند (وضمان و تاوان به عهده آنان نيست ).
ـ هر متاعى كه به رسم وديعه سپرده شود و مضمونه (از جنس طلا و نقره ) نباشد, تاوان ندارد.
ـ پيامبر خدا(ص ): كسى كه امين قرارگيرد, تاوانى بر گردن او نيست .

ـ كـسـى كه وديعه اى به او سپرده مى شود چنانچه در آن خيانت نكند, تاوان به عهده اش نيست , و نيز كسى كه عاريه اى مى گيرددر صورتى كه در آن خيانت نكند, تاوانى به عهده اش نمى باشد.

سپرده هاى خداوند.

ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در وصف فرشتگان ـ :خداوند آنان در آن جا امانتداران وحى خويش قرار داد و سپرده هاى امر و نهى خود را به وسيله آنان براى پيامبران فرستاد.
ـ در وصـيـف پـيـامـبـران ـ : پيام هاى خداوند را كه به آنان سپرده شده بود نسل به نسل به دوش كشيدند, تا آن كه با پيامبر مامحمد(ص ), حجت او تمام و كامل شد.
ـ اى مردم , از خدا بترسيد و كتاب اورا كه پاسداريش را از شما خواسته است پاس داريد و حقوقش را كه به وديعه نزد شما سپرده است محافظت كنيد, زيرا كه خداوند پاك شما را بيهوده نيافريده و به حال خود(بدون وظيفه و تكليف ) رهايتان نكرده است .

ـ خـدايـا, نـخـسـتـيـن چـيز ارزشمند وگرامى كه از من مى گيرى جان گرامى من باشد و از نـعـمـت هـايـى كـه نـزد مـن بـه وديعه سپرده اى جان من نخستين سپرده اى باشد كه از من باز مى ستانى !.
ـ خداوند به هيچ انسانى خردى به وديعه نسپرد, مگر اين كه روزى به واسطه آن او را نجات داد!.