با كمال تاءسف حكومت عثمانى و ملتش از اين موقعيت بزرگى كه نصيبش شده بود و مى
توانست در پرتو آن جهان را از هر نظر تحت تسخير خود قرار دهد، استفاده نكرد، و پس
از مرگ سلطان سليمان (دهمين سلطان عثمانى ) روز به روز كشور و اقتدار عثمانى رو به
زوال و سقوط گذاشت ، تا آنكه با بروز جنگ جهانى دوم ، دولت عثمانى از اقتدار افتاد
و اروپا با پيشرفتهاى علمى و تكنيكى خود به پيش آمد و بر جهان تسلط يافت .
براى استعمارگران هيچ عاملى خطرناكتر از اتحاد و همبستگى مسلمين و تبديل حكومتهاى
اسلامى به يك حكومت قوى جهانى نبوده از اينرو آنها از ضعف و هواپرستى و اختلاف و
غفلت مسلمين استفاده كرده و امپراطورى عظيم عثمانى را به ممالك متعدد به نامهاى ،
لبنان ، اردن ، عراق ، سوريه ، حجاز، يمن ، عدن ، سودان ، مصر، فلسطين و كشورهاى
كوچك خليج فارس و... تجزيه و قسمت كردند.
و با اين كار در حقيقت قواى خلل ناپذير و بى نظير حكومت اسلامى را متلاشى و تقسيم
نمودند.
داستان تاءسف انگيز امپراطورى عظيم عثمانى اسلامى از چند نظر مايه عبرت است ، كه با
تشريح انگيزه هاى اين شكست و انحطاط مى توان بر آن دست يافت .
بطور كلى انگيزه هاى اين شكست و زوال را مى توان در موضوعات ذيل خلاصه كرد: |