آورده اند كه متوكل خليفه در مجلس شراب بود. كس فرستاد تا امام على النقى عليه
السلام را آوردند. وى را در پلهوى خود بنشاند و قدحى خمر پيش وى داشت . گفت :
معاذالله ، اين خمر بود و هرگز با گوشت و پوست من آميخته نشود. مرا از اين معاف
دار. گفت : معاف داشتم و ليكن مرا صوتى بشنوان . حضرت امام به آواز اين آيت بخواند
كه :
كم تر كوا من جنات و عيون و زروع و
مقام كريم و نعمة كانوا فيها فاكهين كذلك و اور ثناها قوما اخرين
(621).
حكايت حال فرعونيان است . گفت : بسا باغ و بستان و كشتزار و چشمه هاى آب روان و
مقامهاى بزرگوار از كوشكها(622)
و منظرها بگذاشتند و برفتند و نعمتها كه در او خويش عيش و خوش منش بودند، همه فرو
گذاشتند و ما آن را ميراث به قومى ديگر داديم . متوكل ملعون گفت : از اشعار مرا
چيزى بشنوان . امام على النقى عليه السلام مناسب معنى اين آيت گفت ؛ شعر:
باتوا على قلل الجبال تحرسهم
|
غلب الرجال فما اغنتهم القلل
|
و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم
|
الى مقابر هم يا بئس ما نزلوا
|
نادا هم صارخ من بعد دفنهم
|
اين الاساور و التيجان و الحلل
|
اين الوجوه التى كانت منعمة
|
من دونها تضرب الا ستار و الكلل
|
معنى اين است : كسانى كه مقام ايشان بر سر كوهها بودى در حصارهاى استوار، حارسانشان
(623)، شجاعان روزگار و مردان كارزار بودند، چون مرگ آمد نه كوهها مانع
شد و نه حارسان دافع . از تخت مرادشان به تخته گور آوردند و منادى از پس دفن ايشان
آواز داد كه كجا شد آن مال و نعمت ؟ كجا شد آن زر و زيور شما؟ كجا شد آن حله ها
(624) و تاجهاى مرصع
(625) شما؟ چگونه است حال آن رويهاى شما كه در پس پرده ها بوديد كه آفتاب
و ماه را بدان رشك
(626)
آمدى ؟ از گور به زبان حال آواز آيد كه بيا و حال ما ببين كه به چه رسيده است آن
رويهاى ماهين و تنهاى سيمين و بلورين كه ، خانه هاى كرمان و طعمه موران و ماران و
كژدمان شده است . شعر:
(فافصح القبر عنهم عند ما سئلوا
|
تلك الوجره عليها الدود ينتقل
|
اى ديده اگر كورنه اى گور ببين
|
وين عالم پر فتنه و پر شور ببين
|
در زير لحد در دهن مور ببين )
|
بيدار كنون باش كه در گورنه اى
|
رفتند بسى به گور اگر كورنه اى
|
گيرم كه زخواجگى به افلاك رسى
|
جز طعمه مار و خورده مورنه اى |
|