شگفتى هاى آفرينش در كلام اهلبيت (عليهم السلام)
جلد دوم

رضا كوشارى

- ۶ -


سنگهاى آسمانى يا بمباران فضائى

دهانه هاى مدور بر سطح كرات كه در عكسها مى بينيم، بر اثر اصابت شهاب سنگها بر سطح آنها است كه اين چنين ديده مى شوند.
شهاب سنگها قدرت تخريبى دارند به خصوص آنها كه بزرگترند، به طور مثال از حادثه اى كه از راه بسيار دور ديده شد براى شما نقل مى كنيم: در ژوئن 1178 پنج راهب صومعه كانتربى در انگلستان گزارش دادند كه در شبى از كنار ماه، مشعلى فروزان جهيدن گرفت و آتش و زغال قرمز و جرقه به اطراف آن پراكنده شد.
اين خبر در كتابها ماند تا چند سال پيش، دانشمندان علوم فضائى در تحليلى از اين حادثه كه در گذشته اتفاق افتاد، گفتند به نظر مى رسد كه شهاب سنگى بزرگ بر كناره ماه اصابت كرده باشد، با اين كه فاصله ماه تا زمين، ميليونها كيلومتر است ولى حادثه، آنقدر مهم و بزرگ بود كه از زمين، آن صحنه اى كه همانند انفجار مهيبى بود ديده شد.
آيا مى دانيد كه شهاب ها در اصل، شهاب نمى باشند بلكه آنها سنگهاى فضائى هستند كه در برخورد با جو زمين، همانند مشعلى فروزان در يك لحظه نمايان مى شوند، و به اين شكل نورانى و گداخته را در اين لحظه برخورد با جو، شهاب مى گويند.
چشم انسان هيچگاه قادر نخواهد بود كه سنگهاى فضائى را ببيند، چون آنها از ما بسيار دورند. علاوه بر آن قطر، لايه هاى ضخيم جو كه از گازها و بخار انبود كه بر روى هم انباشته شده، همچنين حجاب و پرده اى است كه آن سنگهاى رها در فضا را بر ما پنهان مى كند.
و شناخت انسان در همين حد بود كه در شبها گهگاه شهابى در بالاى سر خود ببيند و ماهيت شهاب و علل گداختى شدن آن در يك لحظه را كسى نمى دانست و همچنين از اوضاع جو، هيچگونه آگاهى وجود نداشت.
ولى امام زين العابدين (عليه السلام) با دقت و درستى، آنها را به عنوان سنگهاى آسمانى معرفى مى كند و از انبوه بودن سنگها در فضا مى گويد و تعريف آن حضرت از آن سنگها در واقع، تعريف قبل از شهاب شدن آنها است، يعنى در خالى كه آنها هنوز شهاب نشده اند، آن حضرت از وجود آنها باخبر است و آنها را به نام شهاب معرفى نمى كند و مردم قديم، تنها آن جرقه نورانى را مى ديدند و به آن شهاب مى گفتند.
امام زين العابدين (عليه السلام) در نفرين به دشمنان كينه توز اسلام و عدالت، از خدا طلب مى كند كه آنها را همواره مورد اصابت سنگ باران هاى فضائى و پى در پى قرار دهد.
به اين نكته از دعاى شماره 27 در صحيفه سجاديه توجه كنيم: و الح عليها بالقذوف
(و پيوسته آنها و ديارشان را به سنگ بارانها، هلاك و خراب گردان)
آن حضرت از خدا مى خواهد تا آن ناكسان را مورد بمباران شديد سنگهاى انبوه موجود در فضا قرار دهد، آن حضرت حتما از وجود سنگهاى بيشمارى كه در فضا وجود دارند باخبر است كه اينچنين مى گويند.
و همچنين آن حضرت كه اين گونه نفرين مى كند، حتما از بلاهاى هولناك آن در صورت اصابت آن سنگهاى فضائى به زمين و فرود آمدن آنها بر ناحيه اى كه سپاهيان بدخواه در آن هستند به خوبى مى داند كه چه بلائى بر سر آنها خواهد آمد.
و متخصصان علوم فضائى مى كويند هر لحظه، احتمال تكرار كم و بيش آن حادثه ياد شده در زمين و يا ماه و يا كرات ديگر ممكن است رخ دهد و پيش ‍ بينى اين كه در چه زمانى، جرمى بزرگ بر ماه و يا زمين اصابت كند ميسر نيست و جز خدا، هيچكس واقعيت امر را به درستى نمى داند.
در صورتيكه آن سنگها به جائى اصابت كند، آنچنان جهنمى بر پا مى شود و آتش و جرقه هاى گداخته و لرزش، همه جا را فرا مى گيرد و در واقع، بلاى بزرگ همين است كه در يك لحظه سنگهاى ريز و درشت به طور انبوه، منطقه اى را هدف قرار دهد و آنجا را بمباران كند، كه در آن صورت آنچنان آشفتگى در محيط آنجا به وجود مى آورند كه تمام آثار حيات را از بين مى برد و شكل طبيعى آن ناحيه را در هم فرو مى ريزد.
آن حضرت در كلمه (قذوف) كه مفرد آن (قذف) است استفاده نموده، معمولا معناى اين كلمات بر آن چيزى كه با سرعت و شدت زيادى اصابت و يا پرتاب مى شود به كار مى رود و اينك در زمان، دانشمندان علوم فضا همين معنا را براى سنگهاى فضائى نسبت مى دهند و مى گويند كه حتى يك سنگ بسيار كوچك فضائى در برخورد با جائى و چيزى، همانند يك گلوله كاليبر بزرگ، عمل مى كند تا چه برسد به سنگهاى بزرگى كه دهها تن وزن دارد؟
در فضاى آسمانها و ما بين كرات، سنگهاى كوچك و بزرگ بيشمارى در فضا به صورت تك تك و پراكنده و يا به صورت دسته جمعى و انبوه، به سوئى رها هستند و با سرعت زيادى در حال حركت به سمتى مى باشند گاهى حركت سنگها به سمتى است كه در سر راه آنها كره اى قرار دارد و سنگها به سطح آن كره، با شدت تمام اصابت مى كند و آن حفره ها را به وجود مى آورند.
گاهى دايره حفره ها بيش از هزاران متر عرض و طول دارند و نشانه اصابت سنگ بزرگى در آن محل بوده و گاهى حفره ها كوچكتر و كوچكترند كه نشانه اصابت سنگهاى بزرگترى است.
در زمانى كه آن حضرت اين گونه از وجود سنگها در فضا سخن مى گويد مردم آن زمان با ديدن منظره، خاموش شدن يك شهاب در شب، فكر مى كردند كه مردمى بزرگ و يا پادشاهى اكنون مرده، و اين ستاره عمرش بود كه اينك خاموش شده است.
آن حضرت در دعاى خود با جمله اى كوچك، از موضوع مهم و بزرگ سخن مى گويد و اين هنرى است كه هر كس نمى تواند با يك جكله كوچك، موضوع مهمى را بيان كند.
در كتابهاى علمى، اصطلاح بمباران فضائى به چشم مى خورد ولى براى اولين بار كه اين اصطلاح بكار رفت، امام سجاد (عليه السلام) بود كه اين عنوان را مطرح نمود.(23)

ستاره ها بسيارند و بيشمار

يكى از دعاهاى معروف به نام دعاى عشرات، در آن نكات خوب و آموزنده بسيارى براى ما دارد، از اخلاق و از علم و ايمان گفته شده و خلاصه اين كه تمام خوبيها در آن جمع است.
و لك الحمد عدد كل نجم و ملك فى السماء
(پرودگارا تنها شايسته حمد توئى، و آنقدر تو را سپاس مى گوئيم به اندازه تعداد هر ستاره و هر ملكى كه در آسمانها وجود دارد).
معناى اين جمله براى رساندن مبالغه است يعنى به اندازه تعداد ستاره در فضاى آسمانها، آنقدر زياد است كه غير قابل شمارش مى داند و حمد و ثناى ما از خالق هستى به اين اندازه مثال ياد شده است.
اين جمله مى خواهد به ما بگويد كه تعداد ستاره در فضاى آسمانها تنها اين نيست كه چشمان ما آنها را مى بيند، بلكه بمراتب بيش از اين است كه ما درباره اش فكر و تصور ميكنيم.
جملات دعاها و يا جملات احاديث، از لحاظ اين كه تمامى آنها بيانات پيامبر گرامى و ائمه معصومين (عليه السلام) است با هم فرقى ندارند چون منشاء و سرچشمه همه آنها از فيض الهى است.
از آنجا كه عشق ما به خالق جهان، غير قابل وصف است و از نعمتهاى فراوانش بهرمند هستيم لذا بى حد و اندازه، شكر گذار درگاه او مى باشيم و احساس عاطفى ما با ذكر بيحد و بى اندازه و بيشمار و گاهى با ذكر مثالى در اين رابطه همچون به اندازه برگهاى تمامى درختان و يا قطرات آب و يا به اندازه تعداد ستاره ها و ملائكه ها، ابراز عواطف خود را در بى نهايت نشان مى دهيم و اين شيوه اى است كه پيشوايان ما در رابطه با معرفت خداوند و سپاسگذارى از او مثالهائى ياد نموده اند و اين چنين به ما آموخته اند.
و اكنون به جنبه علمى اين جمله دعا توجه كنيم كه داراى معنائى بسيار با ارزش است در اين جمله از وجود تعداد بيشمار ستاره ها مى گويد و بايد ببينم كه نظر علم و متخصصان علوم فضا چيست و چگونه پاسخ مى دهند؟
گسترش علم و صنعت در زمان ما آنقدر وسيع است كه انسان به فكر افتاد تا از فضا و ستاره گان نيز تحقيق كند و در اين زمينه، توانست كارهاى خارق العاده اى انجام دهد و در پرتو تلاش بسيار خود، به موفقيتهاى چشمگيرى نائل شد و به مراحل عالى و درخشانى از شناخت و آگاهى رسيد و براى همين است كه اين زمان را به عصر فضا ناميدند.
دانشمندان و متخصصان علوم فضائى اين چنين مى گويند كه در فضاى بى نهايت آسمانها، ميلياردها همچون منظومه شمسى وجود دارند كه در اين فضاى وسيع عالم شناور و در قلمرو و هر منظومه، سيارات ريز و درشت بسيارى پيرامون آن هست، بنابراين در آسمانها آنقدر ستاره هست كه هرگز نمى توانيم آنها را بشمريم.
و نكته جالب اينجا است كه هر روز با توسعه علم و ساخته شدن تجهيزات فضائى مدرنتر، از حقايق تازه ترى با خبر مى شويم و از ابعاد وسيعتر آسمانها و تعداد بيشتر كهكشانها دانسته مى شود و هر روز مى بينيم كه انديشمندان علوم فضا، خبرهاى تازه اى را در اين باره مطرح مى كنند.
با اين همه آگاهى از عظمت خداوند، شايسته و به جا است كه ما بگوئيم، به اندازه ستاره ها كه قابل شمارش نيستند، شكر گذار و ثنا گوى اين همه نعمتها و لطف و عنايت خالق جهان و اين همه عظمت آفرينش او هستيم و بى نهايت شكر گذار او مى باشيم كه ما را از ديار نيستى به ديار هستى به وجود آورد.
حمد و ثناى خداوند در اندازه و مقدار خاصى نمى تواند او را توصيف كنيم لذا به ناچار با ذكر مثالى همچون به اندازه تعداد ستاره ها، مثال مطلوبى براى عرض ادب به آستان مقدس پروردگار است.(24)

كهكشانى برنگ سبز

مطلب جالبى است به شرطى كه خوب بخوانيم تا موضوعش را بهتر بدانيم چون احتمال دارد كه بنده نتوانسته باشم به خوبى، حق مطلب را ادا كنم و چه بسا در تفهيم اين موضوع، بيانم ضعيف باشد و از شما خواننده عزيز، خواهشى كه دارم به خودتان اعتماد كنيد و با دقت بيشتر، موضوع را صحيحتر بفهميد.
عن ابى الحسن (عليه السلام) قال سمعته يقول: ان الله خلف هذا النطاق، زبرجده خضراء، فمن خضرتها اخضرت السماء، قلت و ما النطاق؟ قال عليه السلام الحجاب، ولله ذللك سبعون الف عالم اكثر من عدد الانس ‍ و الجن
يكى از راويان اين حديث مى گويد، شنيدم على (عليه السلام) فرمودند: به يقين بدانيد كه از براى خدا آفريده هائى است در پشت اين آسمان نيلگون، زبر جدى سبز رنگ، و از سبزى درخشان آن، فضاى آسمانش سبز شده است، گفتيم نطاق چيست؟ آن حضرت فرمودند كه حجاب است بين ما و آن، كه آن در پشت اين حجاب، هفتاد هزار جهانى هست كه به تعداد هر كدام از مخلوقات جن و انس مى باشد.
نطاق به معناى آسمان جائى كه بسيار وسيع است و اين اصطلاح، بيشتر براى فضاى آسمان بكار ميرود، و نزديكترين معناى مشابه آن در فارسى ، اصطلاح گنبد نيلگون است پس نطاق، همين آسمان بسيار وسيع است كه فضاى آن در شب، پر از ستاره مى بينيم.
آن حضرت به ماوراى اين نطاق، فضاى آسمانى وسيع اشاره نموده و مى فرمايد: كه پشت اين آسمانى كه آنرا مى بينيم، جهانى بسيار وسيع است كه در آن كهكشان زبر جدى سبز رنگ هست.
در واقع - جهان يك پارچه است و بزرگ و داراى وسعت و عظمتى غير قابل وصف است و ديد چشمان ما محدود است و قدرت ديد ما تا اين اندازه است كه آسمان را در شب، اين گونه مى بينيم، اما بايد بدانيم كه دانش و تكنولوژى پيشرفته براى ما ثابت كرده كه در پشت آنچه كه مى بينيم، جهان فراخى است كه در آن ميلياردها كهكشان گوناگون وجود دارد و انديشمندان علوم فضا با تلسكوپهاى بسيار پر قدرت و مدرنى كه دارند، منظره هاى با شكوه و شگفت انگيزى را مشاهده مى كنند و علاوه بر تماشا و تحقيق درباره آنها، فيلم و عكس نيز گرفته مى شود.
و گاهى در تلويزيون، فيلمهائى از كهكشانها نشان داده مى شود و در جملات و كتابهاى علمى و درسى نيز، عكسهاى متنوعى از آن منظره ها ديده مى شود.
و آنچه را كه از اين فيلمها و عكسها مى بينيم، منظره هائى بسيار جالب و متنوعى از كهكشانهاى كوچك و بزرگ در شكلهاى مختلف ديده مى شوند و هر كدام از كهكشانهاى كوچك و بزرگ در شكلهاى مختلف ديده مى شوند و هر كدام از آنها وضعيت و شكل خاصى دارند، برخى از آنها بيضوى و يا حلزونى و دائرى و مثلث و يا به شكل مار پيچ و به شكل پروانه و پرنده و اشكال مختلف كه هر كدام از آنها به يك شكلى مى باشد و علاوه بر شكلهاى گوناگون آنها، مى بينيم كه هر كدام از آنها به رنگ هاى خاصى مى باشند، سفيد و سرخ و سبز و زرد و آبى و نارنجى و بنفش و رنگهاى ديگر كه به صورت پرنگ و يا كمرنگ ديده مى شوند، و در پس اينها چيست؟ باز هم خدا مى داند و بس.
همانگونه كه آن حضرت فرمودند پشت اين گنبد نيلگون كه آنرا مى بينيم، زبرجدى سبز رنگ وجود دارد، و اين زبرجد سبز رنگ، كهكشانى است با اين رنگ آميزى، در فضاى دور هر چه ديده مى شود كهكشان مى بينيم كه هر كدام از آنها به صورت يك پارچه و به شكل خاص و به رنگ خاصى هستند.
زبرجد يكى از سنگهاى قيمتى است و رنگ آن سبز متمايل به زردى است هر چند كه به رنگهاى مختلف ديده مى شود ولى اصلى ترين و زيباترين نوع مشهور آن، زبرجد سبز متمايل به زرد است و اين نوع زبرجد از انواع ديگر، با ارزش تر مى باشد.
معناى جمله زبرجد خضراء را امروز مى فهميم كه آن چيست چون به توسط تلسكوپهاى پر قدرتى كه در مراكز تحقيق فضائى وجود دارد.
خوشبختانه، فيلم و عكس كهكشان زبرجدى سبز رنگ هم ديده مى شود، در وسط اين كهكشان، چيزى به شكل نگين بيضى درخشنده و صيقلى است و محيط اطراف آن را به صورت مخملى سبز رنگ احاطه كرده مانند گلى كه برگهاى شكفته به اطراف آن، حلقه زده، و اين نگين كه در ميان اين كهكشان است به نحوى ديده مى شود كه گويا اين قسمت، برجسته تر از اطراف خود مى باشد و اينك حقيقت كلام مبارك آن حضرت، ثابت و معلوم شده است كه در پشت اين گنبد نيلگون، فضائى بسيار وسيع و بى نهايت وجود دارد و در آن كهكشانى زبر جدى سبز رنگ با همان وصفيات ياد شده ديده مى شود، در حالى كه تيزبين ترين چشم، آنها از روى زمين، هيچگاه قادر نيست اين كهكشان را رؤ يت كند، و نكته جالب اينجا است كه حتى با تلسكوپهاى معمولى هم نمى توانيم چنين صحنه هائى را در آن فضاهاى بسيار دور را ببينيم.
آن شخص از آن حضرت سوال مى كند كه نطاق چيست؟ او مى فرمايد: حجاب (نهان) است يعنى آنجا كه چشمان ما قادر به ديدنش نمى باشد و به چشم ما آن ناپيدا، قابل رويت نيست.
آن حضرت مى فرمايد: كه پشت اين نطاق (آسمان نيلگون) به تعداد هر كدام از انس و جن، هفتاد هزار عالم است، خوشبختانه انديشمندان علوم فضائى، تعداد كهكشانها را از ميليارد و بيليارد، پا را فراتر گذاشته اند و عدد و ارقام تا به آنجا مى رسد كه از بى نهايت بگويند خود را از شر محاسبات سخت، راحت مى كنند، يعنى آنقدر كهكشان زياد است كه قابل شمارش ‍ نمى باشد، پس على (عليه السلام) اولين كسى بود كه از وجود كهكشانهاى بسيار و غير قابل شمارش اشاره نمود و مثال و تشبيه بسيار جالبى را براى آن ذكر كرد، يعنى به تعداد انس و جن مى باشد در حالى كه نه تعداد انسانها معلوم است و نه تعداد جن، و مفهوم ديگر اين مثال اين است كه تا آنجا كه ممكن است انسانها را مى توان مشاهده كرد پس تا آنجا كه ممكن است انسانها را مى توان مشاهده كرد پس تا آنجا كه بشر مى تواند دم و دستگاه خود را مدرنتر و پيشرفته تر كند به واسطه آنها كهكشانهاى آسمانها را تماشا كند، و مفهوم به تعداد جن اين است كه كهكشانهاى بسيارى هست كه به هيچ نحوى، بشر به رويت آنها موفق نمى شود همانطور كه جن قابل رويت نيست.
آن حضرت مى گويد به تعداد هر كدام از اين موجودات، در ماوراى اين آسمان نيلگون، عوالمى جدا دارد و همانطور كه مى دانيم هر كهكشان براى خودش عالمى جدا دارد كه بيان وصف و بحث هر كدام، جدا از كهكشان ديگرى است، و هفتاد هزار به معناى بسيار بودن كهكشانها است و آنرا با مقايسه كردن با تعداد جن و انس، مرتبط ساخته كه در واقع، معناى تعداد كهكشانها را به بى نهايت ربط داده است.
آن حضرت مى فرمايد:: زبرجده خضراء خضرتها اخضرت السماء (كهكشانى زبرجدى يعنى سبز متمابل به زردى وجود دارد كه از سبزى آن فضاهاى محيط اطراف آن را سبز رنگ، نمايان كرده است.
و همانطور كه علم روز ثابت كرده، اين كهكشانهاى رنگى كه عبارت از انبوه ستاره در يك مجموعه است، محيطهاى اطراف آن به يك رنگ نمايان مى شوند و اين بر اثر تابش نورى است كه از خورشيدهاى آن به اين شكل در مى آيد و اين صحنه ها در مجموع و به طور كلى، كهكشان به اين شكل ديده مى شوند و آن حضرت از تاثير نور تابيده شده بر فضا و محيط بين ستاره ها در مجموعه اى به نام كهكشان اعلام نموده است
همانطور كه آن حضرت از پشت اين فضاى آسمان نيلگون باخبر است يقينا انواع از كهكشانهاى كه با رنگ ديگر وجود دارد نيز به خوبى آگاه است.
به عقيده بنده، حالا كه آن حضرت از وجود اين همه كهكشان سخن گفته، بايد بدانيم كه چرا آن حضرت به اين كهكشان زبرجدى، اشاره خاص ‍ نموده، حتما علتى دارد كه آنرا مخصوصا ياد نموده و شايد اين كهكشان، ويژگيهاى خاصى دارد و چه بسا در آن عجايب و شگفتيها و اسرار ناشناخته بسيارى در آن هست كه غرض و هدف از اين يادآورى، انديشمندان علوم فضائى عصر حاضر و زمانهاى آينده است تا آنها را متوجه اين كهكشان كند و فكر و ذهن آنها را جلب آن كند تا شايد با تحقيقاتشان، از احوالات بسيار جالب آن با خبر شوند تا به عظمت و شگفتيهاى آفرينش پروردگار، پى ببرند.
يكى از مثالهاى قديمى كه در قالب يك خط شعر است شاعر چه بسيار زيبا گفته اند:
انسان تا سخن نگفته باشد   عيب و هنرش نهفته باشد
بنابر اين على (عليه السلام) از موضوعات علمى بسيارى كه بيان نموده، ميتوان او را بهتر شناخت و لا اقل، اين شخصيت الهى را از اين يك موضوع علمى مى توانيم، شخصيتش را بهتر درك كنيم و اين موضوع براى ما، مى تواند دليلى قوى و حجتى روشن و آشكار باشد كه چرا پيامبر گرامى على (عليه السلام) را جانشين بعد از خود اعلام نموده و او را لايق و شايسته رهبرى مردم دانست.
پيامبر گرامى در واقع، به اين مردم، افتخار داد كه همچنون على (عليه السلام) بر آنها امير المومنين باشد.
پيامبر گرامى به مردم مى گفت: انا مدينه العلم و على بابها (من شهر علومم و على (عليه السلام) دروازه هاى آن است) و اينك حقيقت گفتار آن بزرگوار بر ما ثابت شده است.
واينك معلوم مى شود آنهائيكه با خواسته بر حق پيامبر گرامى مخالفت كردند در واقع با خدا مخالفت كرده اند و آنهائيكه با على (عليه السلام) مخالفت كردند در واقع، آنها با عقل و علم مخالفت كردند.
آن مردم بى لياقت كه با نا ديده گرفتن خلافت بر حق على (عليه السلام) بعد از پيغمبر، در واقع آنچنان ضربه اى به اسلام زدند كه تا امروز و آينده حساب و كتاب ضررها و آثار بد آن قابل شمارش نيست.
و حرف آخر اين است كه پس از چهارده قرن، اينك دانشمندان و متخصصان علوم به نكته اى پى بردند كه آن حضرت بيان فرمود، و اينك به حقيقت آن رسيدند.
هزاران دانشمند با تحقيقات بسيار و پيوسته خود را دست به دست هم دادند تا دانسته ها و يافته هاى آنها تكميل شد، و صنعتگران ماهر و كار انديش، هر گونه ابزار و لوازم و تجهيزات مدرنى را كه لازم بود ساختند و يارى خوب براى پيشبرد اهداف دانشمندان بود
ولى ما مردم عادى كه نه صنعتگريم و نه انديشمند، لااقل از آنها نباشيم كه آن حضرت، از مردمى كه در آخر الزمان با رفتار و كردار بد خود، تيشه بريشه اسلام ميزنند ياد نموده است و از آنها نباشيم كه آن حضرت مردمى را معرفى مى كند كه با تظاهر به فساد و بى بند و بارى و گناه انجام مى دهند، و انشاء الله از پيروان و علاقه مندان به حضرت مهدى (عليه السلام) و منتظران ظهور آن يگانه منجى عالم بشريت باشيم.
پيامبر گرامى فرمودند كه اسلام در آخر الزمان غريب است همانگونه كه در آغاز ظهور اسلام، اسلام غريب بود چون عده اى مردم بيخبر در آنروزها با اين آئين الهى مخالفت كردن و ما از آنها نباشيم كه در اين آخرالزمان، با رفتار و كردار خود به اسلام بى اعتنا باشيم و اين آئين الهى را كم اهميت نشان بدهيم و اسلام را خوار كنيم.(25)