صراط حميد
(دستور العمل هاى اخلاقى و عرفانى)

حميد كامران ماورديانى

- ۵ -


دست دعا بر آور، شور و نوا بر آور   با سوز و آه بسيار، قم ايها المزمل
بر ماه و بر ستاره ، بارى نما نظاره   اندر دل شب تار قم ايها المزمل
اينك نه وقت خواب است كاين خواب تو حجاب است   از نيل فيض دادار قم ايها المزمل
اى بيخبر ز هستى ! گر از خوديت رستى   يابى به كوى دل بار قم ايها المزمل
بيرون ز ما و من باش ، آزاد چون حسن باش   در راه وصل دلدار قم ايها المزمل
(استاد علامه حسن زاده آملى )
غزل بيدل
 
بيدلى اندر دل شب ديده بيدار داشت   آرزوى ديدن رخساره دلدار داشت
گاه از پندار فصلش مى خراشيدى رخش   گاه در اميد وصلش ‍ گونه گلنار داشت
گاه از برق تجلى مى خروشيدى چو رعد   گاه از شوق تدلى شورش بسيار داشت
گاه ورقاى فؤ داش گرم در تغريد عشق   زمزمه موسيچه سان و نغمه موسيقار داشت
گاه در تكبير و در تهليل حى لا يموت   گاه در تسبيح سبحان سبحه اذكار داشت
گاه آه آتشين از كوره دل مى كشيد   گاه بر سندان سينه مشت چكش وار داشت
گردباد جذبه اش پيچيده همچون برگ كاه   گر چه در اطوار خود طومارها اسرار داشت
تا به خود آمد كه دلدارست آن سلطان حسن   با جمالش در ميان آينه بازار داشت
يار با او عشق مى ورزيد و او دنبال يار   يار اندر ديده اش او انتظار يار داشت
بيدل بيچاره بودى بيخبر از ماجرا   كوست عشق و عاشق و معشوق را يك بار داشت
واقف آمد بر وقوف اهل دل در اين مقام   آن كه فرق و نقض و ترك و رقص را در كار داشت
نجم اندر احتراق جذبه اى بى چند و چون   پرتوى از جلوه جانانه را اظهار داشت
(استاد حسن زاده آملى )
فصل سيزدهم : دستور العمل هاى اخلاقى از حضرت آيت الله حائرى شيرازى (حفظه الله )
خداباورى
هر اندازه كه به خدا خوش بين هستيد، از آن هم خوش بين تر باشيد و به هر اندازه كه خدا را خوب مى دانيد، خدا را از او خوب تر بدانيد.
هر اندازه كه خدا را رئوف مى دانيد، خدا را رئوف تر از آن بدانيد، هر اندازه كه خدا را مراقب و همراه و ياور و رحيم به خودتان مى دانيد، بالاتر از آن بدانيد، ما خدايى اين چنين داريم كسى كه چنين خدايى دارد، چرا ناراحت باشد.
چرا نگران باشد، چرا مردد باشد، چرا دلشكسته باشد؟
كسى كه چنين سرورى دارد، چرا ماءيوس و غمناك باشد؟
كسى كه اينگونه مربى دارد، چرا در رنج باشد، چرا دلهره داشته باشد؟
رحيمى همسفر تو، همراه تو، شريك زندگى تو و غمخوار توست و اين اوهام است كه بين تو و او فاصله مى اندازد و سوء ظن هايى را پيش ‍ مى آورد، سوء ظن ها به خاطر آن است كه انسان نمى داند، و اين ايرادها و اعتراض ها، مانند همان ايرادهاى موسى (عليه السلام ) به خضر (عليه السلام ) است .
همه برخاسته از جهل ماست ، زير فلسفه كار او را نمى دانيم و عمق كارش ‍ را درك نمى كنيم ، گاهى خرده مى گيريم . بر گريديم بپذيريم كه آنچه را كه فهميديم كمتر از آن بود كه هست و آن خيرها كه در هر امرى خدا تصميم گرفته و اجرا كرده است بيشتر آن بوده كه ما فهميديم .
بى اعتبارى دنيا
برادر و خواهر! ما مى رويم ، و چيزى كه اهميت ندارد رفتن است . اما مساله اين است كه رفتن ، آغاز كار است و يا آخر كار؟
رفتن براى همه آغاز كار است ، نه تنها براى خوبان ، بلكه براى بدها نيز آغاز جريان است ، آغاز زندگى مرد خدا آنجاست زندگى انسان هواپرست نيز در آنجا آغاز مى شود.
تجمع فكر
حرف پراكنده نزنيد، حرف پراكنده را گوش نكنيد تا فكرتان پراكنده نشود.
آفت عُجب
عجب از زنا بدتر است ، زيرا پس از زنا انقلاب وجدانى هست ، اما پس از عجب نيست ، بلكه انقلاب و تحول از بين مى رود.
پاكسازى نيت
نيت هايتان را غربال كنيد تا اشكالات و مشكلاتتان برطرف شود، زيرا خدا گفته است : (( ان تنصروا الله ينصركم )) پس اگر مى بينيد، لا ينصركم ، بدانيد حتما تنصروا الله عيب داشته است و گرنه حرف او درست و راست است . اما چيزى در كار بوده و مويى لاى درز مى رود. بايد آن را دفع كنيد.
تفكر و عبادت
ارزش تفكر يك ساعت ، گاه از عبادت هفتاد سال بيشتر است ، زيرا گاهى مى شود كه 70 سال عبادت به خاطر يك ساعت بى فكرى ضايع مى شود و گاه 70 سال غفلت به خاطر يك ساعت تفكر جبران مى گردد.
رهايى از اندوه
در روايت داريم كه هر كسى دچار غصه اى شد، به سوى قبرستان برود نمى گويد برود به باغ و بستان چرا؟ چون مى خواهد بگويد ريشه غصه و اندوه ، حب دنيا است .
برود در آنجا، فناى دنيا را ببيند. (102)
فصل چهاردهم : آموزه هاى متنوع
خاصيت نماز شب
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايند:
نماز شب موجب رضايت پروردگار و محبت ملائكه ، و سنت انبياء و نور معرفت و اصل ايمان ، و راحتى بدن ، و كراهت و ناخشنودى شيطان ، و سلاح عليه دشمنان و باعث اجابت دعا و قبولى اعمال ، و بركت در رزق ، و شفيع بين انسان و ملك الموت ، و چراغ گور انسان ، و فرش زير پهلوى انسان در قبر و جواب منكر و نكير، و مونس و زائر انسان در قبر تا روز قيامت است و چون روز قيامت شود سايه اى بر بالاى سر او، و تاجى بر سر او و لباسى بر بدن او، و نورى كه پيشاپيش او حركت مى كند و پوششى بين او و آتش و حجتى بين او و خداوند متعال ، مايه سنگينى ميزان او و جواز و گذرنامه عبور از صراط، و كليد بهشت است . (103)
احكام و آداب نماز شب
1- نماز شب مجموعا يازده ركعت است ، كه ده ركعت آن هر دو ركعت به يك سلام خوانده مى شود و يك ركعت به يك سلام .
2- هشت ركعت از يازده ركعت بايد به نيت نماز شب خواند و دو ركعت آن را به نيت نماز شفع و يك ركعت آن را به نيت نماز وتر.
3- فضيلت نمازهاى شفع و وتر بيش از هشت ركعتى است كه به نيت نماز شب خوانده مى شود.
4- انسان مى تواند فقط به نمازهاى شفع و وتر اكتفا كند و هشت ركعت نخواند.
5- اگر وقت براى اداء نماز شب تنگ است مى تواند فقط به نماز وتر اكتفا كند.
6- وقت نماز شب از اول نيمه شب است تا طلوع صبح صادق .
7- افضل آن است كه نماز به هنگام سحر خوانده شود و هنگام سحر عبارت است از يك سوم آخر شب ، و هر قدر به نماز صبح نزديك تر باشد افضل خواهد بود.
8- جايز است انسان نماز شب را نشسته بخواند حتى در حال اختيار ولى اگر مى خواهد نشسته بخواند بهتر است كه دو ركعت را نشسته را يك ركعت ايستاده حساب كنيد.
9- شخص مسافر مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.
10- جوانى كه مى ترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود، مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.
11- همه كسانى كه براى خواندن نماز شب بعد از نيمه شب عذرى دارند مانند سالخوردگى يا كسى كه از سرد شدن هوا مى ترسد و از جنب شدن در خواب بيم دارد و مانند اينها مى تواند نماز شب را قبل از نيمه شب بخواند.
12- خواندن سوره در ركعت هاى نماز شب لازم نيست و مى تواند فقط به خواندن سوره حمد اكتفا كند.
13- مستحب است كه نماز شب را بلند بخواند تا اگر از خانواده اش ‍ كسى مى خواهد به نماز شب برخيزد بيدار شود.
14- اگر نماز شب از كسى فوت شد مى تواند قضاى آن را روز به جا آورد. (104)
كيفيت خواندن نماز شب
نماز شب مجموعا يازده ركعت است .
1- هشت ركعت آن ، كه دو ركعت ، دو ركعت ، مانند نماز صبح خوانده مى شود و به نيت نماز شب مى باشد.
2- دو ركعت نماز شفع : بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد سوره (( ناس )) و در ركعت دوم بعد از حمد سوره (( فلق )) خوانده شود.
3- يك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار (( توحيد )) و يك بار سوره فلق و يك بار سوره ناس بخوانيم و مى توان يك سوره تنها خواند.
سپس دست ها را براى قنوت به سوى آسمان بالا مى بريم و حاجات خود را از خدا مى خواهيم و براى چهل مؤ من دعا مى كنيم و طلب مغفرت مى كنيم .
و بعد هفتاد مرتبه مى گوييم : (( استغفر الله ربى و اتوب اليه ))
از پروردگار خود طلب آمرزش و مغفرت مى كنم و به سوى او بازگشت مى نمايم .
آنگاه هفت مرتبه مى گوييم (( هذا مقام العائد بك من النار ))
و بعد از آن سيصد مرتبه مى گوييم العفو و سپس مى گوييم :
رب اغفر لى و ارحمنى و تب على ، انك التواب الغفور الرحيم
يك تذكر مفيد
قضاى نماز شب را نيز فضيلت بسيار است . چنانچه از امام صادق (عليه السلام ) روايت است كه شخصى به آن حضرت عرض كرد، فدايت شوم چه بسا اتفاق مى افتد كه يك دو، يا سه ماه نماز شب از من فوت مى شود و من آن را به روز قضا مى كنم . آيا اين كار جايز است ؟
فرمودند: به خدا قسم اين كار مايه روشنى چشم تو است و اين جمله را سه بار تكرار كرد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: خداى تعالى به بنده اى كه قضاى نماز شب را بجاى مى آورد مباهات مى كند و مى فرمايد:
اى فرشتگان ، اين چيزى را كه به او واجب نكرده ام قضاء مى كند گواه باشيد كه من او را آمرزيدم . (105)
نماز و شيوه آموزش گام به گام
شيوه تدريجى در تربيت سنتى است كه در اسلام هم به ويژه در عبادات مطرح است . روايات تربيتى اسلام دستور مى دهد: كودك را سه سال آزاد بگذارد. پس از سه سال جمله لا اله الا الله را هفت بار به او تعليم بده و همين كه سه سال و هفت ماه و بيست روز شد. دومين جمله كه مى آموزى (( محمد رسول الله )) باشد كه چهار سال تمام شد صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آموزش داده شود.
در پنج سالگى كودك ، كه قدرت تشخيص دست راست و چپ را يافت ، او را رو به قبله قرار ده و به او سجده بياموز، در پايان سال شش ، نماز و ركوع و سجود را آموزش بده .
در پايان سال هفتم ، شستن دست و صورت را به او بياموز و در پايان سال نهم ، مساله نماز را جدى گرفته و اگر سركشى كرد با او برخورد تنبيه آميز داشته باشد. (106)
فيض سحر
 
چنين شنيدم كه لطف يزدان بروى جوينده در نبندد   درى كه بگشايد از حقيقت بر اهل عرفان دگر نبندد
چنين شنيدم كه هر كه شبها نظر ز فيض سحر نبندد   ملك ز كارش گره گشايد فلك بكينش كمر نبندد
دلى كه باشد به صبح خيزان عجب نباشد اگر كه هر دم   دعاى خود را به كوى جانان ، به بال مرغ سحر نبندد
اگر خيالش به دل نيايد، سخن نگويم چنانكه طوطى   جمال آيينه تا نبيند، سخن نگويد خبر نبندد
بر شهيدان كوى عشقش ، به سرخ روى علم نگردد   به رنگ لاله كسى كه داغ غمش بلخت جگر نبندد
به زير دستان مكن تكبر ادب نگهدار اگر اديبى   كه سربلندى و سرفرازى گذر بر آه سحر نبندد
ز تيره آه چو ما فقيران شود مشبك اگر كه شبها   فلك ز انجم زره نپوشد قمر ز هاله سپر نبندد
كجا تواند دم از مقامات عاشقى زد   هر آنكه كه نالد به ناله نى چو نى به صد جا كمر نبندد
حكيم صفاى سپاهانى
قاصد عشق
 
قاصد آمد گفتمش آن ماه سيمين بر چه گفت   گفت با هجرم بسازد گفتمش ديگر چه گفت
گفت ديگر باز حد خويش نگذارد برون   گفتمش جمع است از پا خاطرم از سر چه گفت
گفت سر را بايدش از خاك ره كمتر شمرد   گفتمش كمتر شمردم زين تن لاغر چه گفت
گفت جسم لاغرش را از تعب خواهيم سوخت   گفتمش من سوختم در باب خاكستر چه گفت
گفت خاكستر چو گردد خواهمش بر باد داد   گفتمش بر باد رفتم از صف محشر چه گفت
گفت در محشر به آنى زنده اش خواهيم ساخت   گفتمش من زنده گرديدم ز خير و شر چه گفت
گفت خير و شر نباشد در حساب عاشقان   گفتمش اين است احسان از لب كوثر چه گفت
گفت با ما بر لب كوثر نشيند عاقبت   گفتمش چون عاقبت اين است زين خوشتر چه گفت
گفت از خاطر نيفتد هرگزم ياد عظيم   گفتمش ديگر بگو گفتا مگر ديگر چه گفت
عظيم نيشابورى
حسن ختام
اوصاف پرهيزگاران
درس اخلاقى و عرفانى از كلام امير مؤ منان (عليه السلام )
خطبه همام (اوصاف پرهيزگاران ) (107)
(گفته اند يكى از ياران اميرالمؤ منين (عليه السلام )، به نام همام (108) ، كه مردى عابد بود گفت : (( اى اميرالمؤ منين ، پرهيزگاران را براى من بستاى ! چنانچه گويى به آنان مى نگرم ! )) امام در پاسخ او درنگى نمود، سپس ‍ فرمود: (( اى همام از خدا بترس ! و نيكوكار باش كه همانا! خدا با كسانى است كه پرهيزگارند و آنان كه نيكو كردارند )) (109) همان خرسند نگرديد و به سوگند بر امام اصرار ورزيد (110) ، امام (عليه السلام ) خدا را ستود و بر او ثنا گفت و بر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و آل او درود فرستاد، سپس ‍ فرمود:)
اما بعد، خداى سبحان و برتر از همگان ، جهانيان را آفريد حالى كه بى نياز بود از طاعتشان و از نافرمانى شان در امان . چه از نافرمانى آن كه او را عصيان كند بدو زيانى نرسد، و طاعت آن كس كه فرمانش را برد بدو سودى ندهد. سپس روزى آنان را ميانشان قسمت كرد و بداد، و هر يك را در جايى كه در خور اوست نهاد. پس پرهيزگاران خداوندان فضيلتند در اين جهان ، گفتارشان صواب است و ميانه روى شان شعار، و فروتنند در رفتار و گفتار، ديده هايشان را از آنچه خدا بر آنان حرام كرده پوشيده اند و گوش هايشان را به دانشى كه آنان را سودمند است بداشته . و آن را نيوشيده . در سختى چنان به سر مى برند، كه گويى به آسايش اندرند و اگر نه اين است كه زندگى شان را مدتى است كه بايد گذراند، جانهاشان يك چشم به هم زدن در كالبد نمى ماند. از شوق رسيدن به پاداش - آن جهان - يا از بيم ماندن و گناه كردن در اين جهان . آفريدگار در انديشه آنان بزرگ بود، پس هر چه جز اوست در ديده هاشان خرد نمود. بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده اند و در آسايش آن به سر مى برند، و دوزخ چنان كه آن را ديده اند و در عذابش اندرند. دل هاشان اندوهگين است و - مردم - از گزندشان ايمن ، تن هايشان نزار، نيازهايشان اندك و پارسا به جان و تن . روزى چند را با شكيبايى به سر بردند كه آسايشى دراز مدت را برايشان به دنبال آورد، تجارتى سودمند بود كه پروردگارشان براى آنان فراهم كرد. دنيا آنان را خواست و آنان دنيا را نطلبيدند، اسيرشان كرد و به بهاى جان ، خود را از بند آنان خريدند. اما شب هنگام ! راست برپايند، و قرآن را جزء جزء با تامل و درنگ بر زبان دارند و با خواندن آن اندوهبارند و در آن خواندن داروى درد خود را به دست مى آرند و اگر به آيه اى گذشتند كه تشويقى در آن است ، به طمع بيارمند و جانهاشان چنان از شوق بر آيد كه گويى ديده هاشان بدان نگران است ، و اگر آيه اى را خواندند كه در آن بيم دادنى است ، گوش دلهاى خويش بدان نهند، آنسان كه پندارى بانگ بر آمدن و فرو شدن آتش دوزخ را مى شنوند. - با ركوع - پشت هاى خود را خمانيده اند و - با سجود - پيشانى ها و پنجه ها و زانوها و كناره هاى پا را بر زمين گسترانيده ، از خدا مى خواهند گردنهاشان را بگشايد - و از آتش رهاشان نمايد. و اما در روز، دانشمندانند خويشتندار، نيكوكارانند پرهيزگار، ترس آنان را چون تير پيراسته تراشيده كرده است و نزار. چون كسى بدان ها نگرد، پندارد بيمارند، اما آنان را بيمارى نيست ، و گويد خردهاشان آشفته است . اما آن پريشانى را سبب ديگرى است .
موجب آشفتگى شان كارى است بزرگ . از كردار اندك خود خرسندى ندارند، و طاعت هاى فراوان را بسيار نشمارند. پس آنان خود را متهم شمارند و از كرده هاى خويش بيم دارند. اگر يكى از ايشان را بستايند، از آنچه - درباره او - گويند بترسد، و گويد: (( من خود را از ديگران بهتر مى شناسم و خداى من مرا از خودم بهتر مى شناسد. بار خدايا! مرا مگير بدانچه بر زبان مى آرند، و بهتر از آنم كن كه مى پندارند، و بر من ببخشاى آن را كه نمى دانند. ))
و از نشانه هاى يكى از آنان اين است كه در كار دين نيرومندش بينى و پايدار، نرمخوى هشيار، و در ايمان استوار، و در طلب دانش حريص و با داشتن علم بردبار و در توانگرى ميانه روش بينى و در عبادت فروتن و به درويشى نكو حالى نمودن ، و در سختى شكيبايى كردن ، و جستجو كردن آنچه رواست ، و شادمان بودن به رفتن راه راست . و دورى گزيدن از طمع كه خواركننده انسانهاست . كارهاى نيك مى كند و در هراس است ، روز را به شب مى رساند و در بند سپاس است . بامداد مى كند ذكر گويان ، شب را به سر مى برد ترسان ، و روز مى كند شادمان . ترسان از غفلتى كه ورزيده و شادمان از بخشش و آمرزشى كه بدو رسيده . اگر نفس او در آنچه بر آن دشوار است فرمان وى نبرد، او نيز در آنچه نفس او دوست دارد، اطاعتش ‍ نكند. روشنى ديده اش در چيزى است كه ماندگار است . (111)
و ناخواهان چيزى است كه ناپايدار است . (112) بردبارى را با دانش در مى آميزد و گفتار را با كردار - هم -. او را بينى كه آرزويش اندك است و لغزش هايش كم . دلش آرميده است و جانش خرسند و ناخواهان ، خوراكش اندك است و كارش آسان ، دينش استوار - و مصون از دستبرد شيطان - شهوتش مرده ، خشمش فرو خورده ، نيكى از او بيوسان (113) ، - و همگان - از گزندش در امان . اگر در جمع بيخبران است - به زبان خاموش و دل او به ياد خداست . پس او را در شمار ذكرگويان آرند. و اگر در جمع يادآوران باشد، از بيخبرانش به حساب نيارند. بر آن كه بر او ستم كند ببخشايد، و بر آن كه وى را محروم سازد عطا فرمايد، و با آن كه از او ببرد پيوند نمايد. از گفتن سخن زشت دور بُوَد. گفتار او نرم است و هموار، از وى كار زشت نبينند، و كار نيكويش آشكار. نيكى او همه را رسيده ، و بدى وى را كس نديده . به هنگام دشوارى ها بردبار است و در ناخوشايندها پايدار، و در خوشى ها سپاسگزار. بر آن كه دشمن دارد ستم نكند، و درباره آن كه دوست دارد گناه نورزد. پيش از آنكه بر او گواهى دهند حق را بپذيرد.
آنچه را بدو سپارند تباه نكند و نگهبانى آن را به عهده گيرد. آنچه را به ياد او آرند از ياد نبرد، و مردمان را با لقب هاى زشت ياد نكند، و همسايگان را آزار ندهد و به مصيبت هاى ديگران شاد نشود و در كار بيهوده در نيايد و از راه حق برون نرود. اگر خاموش بُوَد خاموشى اندوهگينش ننمايد، و اگر بخندد آواز او برنيايد و اگر بر وى ستم كنند شكيبايى پيش گيرد، تا خدا انتقام او را گيرد. نفس او از او در زحمت است و مردم از وى در راحت .
خود را براى آخرتش به رنج انداخته ، مردمان را از - گزند - خويش ‍ آسوده ساخته . از آن كه دورى كند به خاطر بى رغبتى به دنياست و پرهيزگارى ، و بدان كه نزديك شود از روى نرمى است و آمرزگارى . نه دورى گزيدنش از روى خويشتن بينى است و بزرگى فروختن ، و نه نزديكى وى به مكر است و فريفتن .
(گوينده روايت گويد: پس همام بيهوش گشت و در آن بيهوشى جان داد. اميرالمؤ منين (عليه السلام ) گفت :) به خدا از همين بر او مى ترسيدم .
(سپس گفت :) پندهاى رسا با آنان كه شنواى آن هستند چنين كند؟!
(مردى گفت : (( اى امير مؤ منان چرا با تو چنين نكند؟ )) فرمود:) واى بر تو! هر اجلى را زمانى است كه از آن پيش نيفتد، و سببى است كه از آن درنگذرد. آرام باش و ديگر بار چنين سخن به زبان مياور كه آن دم شيطان بود كه بر زبانت دميد.
مناجات
خدايا ظاهرمان را به عبادت ، باطنمان را به معرفتت ، دلمان را به معيتت ، روحمان را به مشاهدتت سرمان را به پيوستگى با حضرتت روشن ساز و بر محمد و آل محمد عليهم السلام درود فرست و به آبروى آنان بى عذاب بخششمان ده ، بى حساب بهشتمان ده ، بى عتاب عفومان كن و بى حجاب ديدارت روزيمان كن . (114)
پروردگارا...
(پروردگارا گفته ها و نكته هاى اخلاقى و عرفانى از بزرگان طريق سير و سلوك و عرفان به نيت چهارده معصوم عليهم السلام تهيه و جمع آورى نمودم تا در اختيار جوانان عزيز اين مرز و بوم به ويژه طالبان معرفت و اخلاص ، فرهنگيان فرهيخته ، معلمان دروس معارف اسلامى و مربيان پرورشى مدارس قرار گيرد. باشد كه قلبى بيدار و راه گم كرده اى به صراط مستقيم هدايت گردد و چراغ پرفروغى باشد كه خانه تاريك قلب و قبرم را روشنايى بخشد، آمين ) نگارنده

والسلام