صراط حميد
(دستور العمل هاى اخلاقى و عرفانى)

حميد كامران ماورديانى

- ۳ -


با اينكه شراب اين چنين ستمى دارد. (( الكذب شر من الشراب )) دروغ بدتر از شراب است ، براى اينكه شراب عقل شرابخوار را در خطر مى اندازد؛ ولى دروغ عقول ذوى العقول را در معرض خطر قرار مى دهد ممكن است به خاطر يك دروغ هزاران نفر به اشتباه بيفتند، پس دروغ وضعش بدتر از شراب است . انشاء الله موفق شويد كه جزء صديقين شويد.
دو عمل مهم
اگر اين دو كار را انجام دهيد، خيلى پيشروى كرده ايد:
يكى اين كه نماز را اول وقت بخوانيد و ديگر اينكه دروغ نگوييد. خيال نكنيد ضرر مى كنيد. ان شاء الله مورد توفيقات خدا هم واقع مى شويد، و آن وقت اگر اين كارها را كرديد، فهم شما هم عوض مى شود.
يعنى درك ديگر پيدا مى كنيد. الان شايد نتوانيد اين مطالب را از ما قبول كنيد ولى وقتى خودتان به آن رسيديد قبول مى كنيد.
ولايت ، نور الهى
سوال : حقيقت ولايت چيست ؟
ج : ولايت همان تصرف است در نفوس و در عصر ظهور، حضرت در عقول تصرف مى كنند و عقل ها همه كامل مى شود و حضرت در آن عصر، اعمال ولايت مى كنند. چون بدون آن نمى توان با تجهيزات قدرت ها مقابله كرد. البته اين به حسب فكر ماست كه مى گوييم حضرت اين چنين مى كند.
كسى كه ولايت دارد نظرش تغيير نمى كند، چون با ولايت حقيقت روشن است و غير قابل تغيير است ، ولايت نور الهى است . هميشه نظرات يكسان است چون به واقع رسيده است . (( اللهم نوّر قلبى )) اين عمل نورى است .
نياز استاد در سير و سلوك
سوال : آيا تهذيب و سير و سلوك نياز به استاد دارد؟
ج : نفوس مستعد نيازى به استاد ندارد و افراد غير مستعد استاد مى خواهند، كه معلوم نيست چه كاره از آب دربيايند.
تهذيب يا تحصيل
سوال : ما براى نماز شب بلند مى شويم و نماز شب مى خوانيم ، ولى نشاطى نداريم و خسته مى شويم ؟
ج : بايد به خدا معرفت داشت .
سوال : از كجا شروع كنيم ؟
ج : دنبال هوى و هوس نرويد، فقط رضايت خدا را در نظر بگيريد.
تهذيب مقدم است يا تحصيل ؟
ج : البته تحصيل هم براى تهذيب است ، تهذيب بندگى خداست ، تهذيب بر همه چيز مقدم است ، تحصيل و مطالعه هم براى تهذيب است .
آغاز خود سازى
سوال : چگونه و از كجا بايد خود سازى را آغاز كرد؟
ج : پايه و اساس تمام كمالات انسان ، توحيد و منشاء تمام بدبختى هاى انسان شرك است و در ابتداى امر، بايد تمام كوششمان بر اين بود كه موحد شده و خودمان را از هر گونه شرك تزكيه كنيم ، توحيد و برائت از شرك ، در لفظ بسيار ساده است و با بهترين صورت با بيانى خوش ‍ مى توان از آن صحبت كرد، اما در عمل چنان مشكل است كه نمى شود آن را تصور كرد. از اين رو موحد و مومنى كه از مرحله لقلقه زبان گذشته و توحيد و ايمان را وجدان كرده باشد كه اين از تمام معارف اسلام بالاتر است .
البته معارف و مدارك ايمان ، ذات تشكيك (داراى درجات ) است ، مانند نور مراتب مختلفى دارد، مرتبه اعلاى آن مخصوص پيامبر و اولياء خداست و ما نمى توانيم به آن برسيم . ولى نبايد از تلاش غفلت كنيم . بايد در همان مسير بكوشيم تا هر چه بيشتر به اولياء خدا نزديك شويم .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به مرتبه اقامه صلات معراجيه رسيده است . صلاتى كه در (( اياك نعبد و اياك نستعين )) آن ، حصر عبوديت خدا و سلب استعانت از ماسواى حق است . انقطاع از ما سوى الله است . اين صلات منتهاى تكامل بشرى است . انسان بايد در نتيجه معارف ، عبادات و ترك محرمات به اين صلات برسد، صلاتى كه با يك شرك هم منافات دارد. (39)
فصل نهم : دستور العمل هاى اخلاقى از حضرت آيت الله علامه جعفرى (قدس سره )
موانع سير و سلوك
سير و سلوك داراى چند مانع است :
1- سالك در هيچ لحظه اى از لحظات حركت خود نبايد احساس وصول يا امتياز برترى كند، اگر چنين آفتى گريبان (( سالك )) را بگيرد، نه تنها از حركت به مراحل بعدى باز خواهد ماند، بلكه نفس كمال جوى او به قهقرا خواهد رفت .
2- اشتقالات و علايق دنيوى مانند ثروت اندوزى ، مقام جويى ، شهرت طلبى و محبوبيت خواهى ميان مردم ، از امور تباه كننده (( سير و سلوك اند. ))
البته اگر ثروت در مقام وسيله اى جهت تنظيم حيات خود و ديگران باشد، نه تنها مانع راه كمال نخواهد بود، بلكه به خاطر مشقت هايى كه سالك در اين مسير تحمل مى كند عبادت تلقى خواهد شد.
3- اشباع خودخواهى ؛ به هر شكل و با هر وسيله ، مانع نيرومندى براى سير و سلوك است ، ادعاى تزكيه نيز سد راه كمال است ، برخى ادعاى تزكيه را به عنوان بيان واقعيت ، ناشى از خودخواهى نمى دانند، اما عرفاى بزرگ اين مطلب را نمى پذيرند، زيرا همه عظمت ها و امتيازات سالك ، از الطاف الهى است و استناد آنها به خود، نوعى شرك محسوب مى شود.
4- شكوفايى ها و روشنايى هاى خيره كننده كه در حالات عرفانى براى سالك حاصل مى شود از ديگر موانع سير و سلوك است ، برخى از اهل سلوك با بروز اين حالات لذت بار، خود را گم مى كنند و اين حالات را آخرين منزلگاه كمال تلقى مى كنند، در حالى كه اين حالات فقط براى تشويق و تحريك سالك جهت ادامه راه است .
5- به فعليت رسيدن قدرت هاى شگفت انگيز، نظير اطلاع از دلها، امور مخفى اخبار گذشته و آينده ، تصرف در امور مادى و نفوس ، گاه سلوك را از كمال باز مى دارد سالك بايد بداند كه هدف وى وصول به حق است نه تحقق كرامات ، وصول به لقاى الهى ، برتر و عظمت تر از كشف كرامات است .
6- حالت آرامش و آزادى مطلق و با اشراف برنامه عالم هستى از عظمت هاى شگفت انگيز روح است كه اگر سالك آن را از خود بداند، ممكن است از عظمت روح غفلت كرده ، ادعاى اناالحق كند.
7- احساس شكوفايى و ابتهاج روح نشانه ورود به جاذبه الهى و تجلى صفات حق تعالى بودن سالك است . سالك بايد مراقب باشد كه اين احساس سد راه كمال او نشود.
برگرفته از كتاب گنجينه عرفان
1- يكى از شاگردان برجسته بانو اصفهانى مى فرمايد: يك قضيه اى را من براى (عارفه و مجتهده نامى ) حاجيه خانم (معروف به بانو اصفهانى ) نقل كردم كه در يك مجلس روضه اى در كربلا اتفاق افتاده بود، آقاى فاطمى كه مردى اهل بينش و اهل باطن بود مى گفتند كه من ديدم نور قرمزى در مجلس آمد و احتمال مى دادم نور امام حسين (عليه السلام ) است اين نور كه رفت ، نور اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمد، ايشان مى گفت نور اميرالمؤ منين را من مى شناختم ، ديدم نور اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است ، مثل اين بود كه خورشيد به اتاق آمده است . همانجا حاجتى خواستم و حاجتم بر آورده شد من اين را خدمت حاجيه خانم عرضه داشتم ، ايشان فرمودند، ديدن نور، مال اوايل سير و سلوك است اوايل سلوك من بود كه در اين مجالس نور حضرت زهرا (س ) كه مى آمد مى ديدم و مى شناختم و نور حضرت عزرائيل را كه گاهى براى قبض جان كسى به محله ما مى آمد مى ديدم .
مجموعه مقالات و سخنرانى هاى كنگره بانو اصفهانى
2- جناب حجه الاسلام و المسلمين سيد شهاب الدين صفوى حفظه الله به نقل از آقاى بيات و جناب دكتر على انصارى فرزند آيت الله انصارى نقل مى كردند كه در خدمت آيت الله انصارى نشسته بوديم كه يك سيد مازندرانى كه يكى از اقطاب سلسله دراويش بود با دفترى بزرگ خدمت آقا رسيدند، اين سيد داراى محاسن سفيد بلند و چهره بسيار نورانى بودند و اين نورانيت در اثر ترك خوردن حيوانى بود حتى در منزل آقا درخواست كردند كه در غذاى ايشان از روغن حيوانى استفاده نكنند، بعد از آن سيد به آقا عرض كرد من زحمت زيادى كشيده ام تا طى الارض را به دست آورده ام و تا الان به هيچ كس تعليم نداده ام ولى امروز خدمت شما رسيده ام تا اين كمال را به شما ياد بدهم ، آيت الله انصارى فرمودند من نيازى به طى الارض ندارم ! سيد اصرار مى كردند و مرحوم انصارى استنكاف ، بعد سيد فرمود پس اجازه بدهيد علم كيميا را به شما تعليم بدهم و من طريقه طى الارض و علم كيميا را در اين دفتر نوشته ام ، آقا فرمود ما بهترش را داريم كه ما را از ديگر چيزها بى نياز كرده است و بعد آقا افزود برنامه دين و انجام عبادات براى آدم كردن و رسيدن به مقام توحيد است نه براى به دست آوردن اين امور.
در كوى بى نشانه ها، ص 44. چاپ اول
فصل دهم : دستور العمل هاى اخلاقى از حضرت آيت الله العظمى بهجت دام ظله الوارف
شناخت محرك
الحمد لله وحده و الصلوه على سيد الانبياء محمد و آل ساده الاوصياء و الطاهرين و اللعن الدائم على اعدائهم من الاولين و الآخرين .
و بعد مخفى نيست بر اولى الالباب كه اساس نامه حركت در مخلوقات شناختن محرك است كه حركت احتياج به او دارد و شناختن ما منه الحركه و ما اليه الحركه و ما له الحركه ، يعنى بدايت و نهايت و غرض كه ، آن به آن ممكنات متحرك به سوى مقصد مى باشند، فرق بين عالم و جاهل معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتداء پس اگر محرك را شناختيم و از نظم حركات حسن تدبير و حكمت محرك را دانستيم تمام توجه ما به اراده تكوينيه و تشريعيه او است . خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترين شهيد باشد و واى به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد در عواقب اين حركات جاهل مى گويد: اى كاش خلق نمى شدم ، عالم مى گويد: كاش ‍ هفتاد حركت به مقصد نمايم و باز گردم و حركت نمايم و شهيد حق بشوم . مبادا از زندگى خودمان پشيمان شده بر گرديم صريحا مى گويم به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصى در ياد منعم حقيقى است و نصف ديگر در غفلت ، نصف زندگى حيات او محسوب است و نصف ديگر ممات او محسوب است با اختلاف فوت در اضرار به خويش و عدم نفع .
خداشناس مطيع خدا مى شود و سر كار با او دارد و آنچه مى داند موافق رضاى اوست عمل مى نمايد، و در آنچه نمى داند توقف مى نمايد تا بداند و آن به آن استعلام مى نمايد و عمل مى نمايد يا توقف مى نمايد.
عملش از روى دليل و توقفش از روى عدم دليل . آيا ممكن است بدون اينكه با سلاح اطاعت خداى قادر باشيم و قافله ما به سلامت از اين رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟ آيا ممكن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غير او باشد؟ پس قوت نافعه باقيه نيست مگر براى خدايان و ضعفى نيست مگر براى غير آنها حال اگر در اين مرحله صاحب يقين شديم بايد براى عملى نمودن صفات و احوال بدانيم كه اين حركت محققه از اول تا آخر مخالفت با محرك دواعى باطله است كه اگر اغناء به آنها نكنيم كافى است در سعادت اتصال به رضاى مبداء اعلى :
افضل زاد الراحل عزم اراده (40) و الحمد لله اولا و آخرا و الصلوه على محمد و آله طاهرين و اللعن الدائم على اعدائهم اجمعين
مرد عمل باشيد
جماعتى هستند كه وعظ و خطابه و سخنرانى را كه مقدمه عمليات مناسب مى باشند با آنها معامله ذى المقدمه مى كنند كانه دستور اين است كه بگويند و بشنوند براى اينكه بگويند و بشنوند و اين اشتباه است . تعليم و تعلم براى عمل مناسب است و استقلال ندارد براى تفهيم اين مطلب و ترغيب به آن فرموده اند: (( كونوا دعاه الناس بغير السنتكم )) (41) با عمل بگويد و از عمل ياد بگيرد و عملا شنوايى داشته باشيد، بعضى مى خواهند معلم را تعليم نمايند.
حتى كيفيت تعليم را از متعلمين ياد بگيرند بعضى التماس دعا دارند و مى گوييم براى چه ؟ درد را بيان مى كنند دوا را معرفى مى كنيم به جاى تشكر و به كار انداختن باز مى گويند: دعا كنيد! دور است آنچه مى گوييم و آنچه مى خواهند، شرطيت دعا را با فضيلت آن مخلوط مى كنند ما از عهده تكليف خارج نمى شويم بلكه بايد از عمل بگيريم و محال است عمل بى نتيجه باشد و نتيجه از غير عمل حاصل بشود اينطور نباشد:
بى مصلحت مجلس آراستند   نشستند و گفتند و برخاستند
خدا كند قوال نباشيم فعال باشيم ، حركت عمليه بدون علم نكنيم توقف با علم بكنيم آنچه مى دانيم بكنيم در آنچه نمى دانيم توقف و احتياط بكنيم تا بدانيم قطعا اين راه پشيمانى ندارد به همديگر نگاه نكنيم بلكه نگاه به دفتر شرع نماييم و عمل و ترك را مطابق با آن نماييم . (42)
تولى و تبرى
كسى كه به خالق و مخلوق متيقن و معتقد باشد و با انبياء و اوصياء صلوات الله عليهم جميعا مرتبط و معتقد باشد و توسل اعتقادى و عملى به آنها داشته باشد و مطابق دستور آنها حركت و سكون نمايد و در عبادات قلب را از غير خدا خالى نمايد و فارغ القلب نماز را كه همه چيز تابع آن است انجام دهد و با مشكوك ها تابع امام عصر (عجل الله الفرج ) باشد، يعنى هر كه را امام مخالف خود مى داند با او مخالف باشد و هر كه را موافق مى داند با او موافق ، لعن نمايد ملعون او را ترحم نمايد و بر مرحم او على سبيل الاجمالى ، هيچ كمالى را فاقد نخواهد بود و هيچ وزر و وبالى را واجد نخواهد بود.
در خانه اگر كس است يك حرف بس است
گفتم كه الف ، گفت دگر، گفتم هيچ ، در خانه اگر كس است يك حرف بس ‍ است بارها گفته ام و بار دگر مى گويم كسى كه بداند هر كه خدا را ياد كند خدا همنشين اوست احتياج به هيچ وعظى ندارد. مى داند چه بايد بكند و چه بايد نكند، مى داند كه آنچه را كه مى داند بايد انجام دهد و آنچه كه نمى داند بايد احتياط كند.
ذكر عملى
هيچ ذكرى بالاتر از ذكر عملى نيست ، هيچ ذكر عملى بالاتر از ترك معصيت در اعتقادات نيست ، و ظاهر اين است كه : ترك معصيت به قول مطلق و بدون مراقبه دائميه ما صورت نمى گيرد.
ياد خدا
همه مى دانيم كه رضاى خداوند اجل با آنكه غنى با لذات و احتياج به ايمان بندگان و لوازم ايمان آنها ندارد در اين است كه بندگان هميشه در مقام تقرب به او باشند. پس مى دانيم كه براى حاجت بندگان به تقرب به مبدا الطاف و به ادامه تقرب ، محبت به ياد او ادامه ياد او دارد پس مى دانيم كه به درجه اشتغال به ياد او انتفاع ما از تقرب به او خواهند بود. و در طاعت و خدمت او هر قدر كوشا باشيم به همان درجه مقرب و منتفع و به قرب خواهيم بود و فرق ما و سلمان (سلام الله عليه ) در درجه طاعت و ياد او كه موثر در درجه قرب ماست خواهد بود و آنچه مى دانيم كه اعمالى در دنيا محل ابتلاء ما خواهد شد و بايد بدانيم كه آنها هر كدام مورد رضا خداست . ايضا خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است ، پس بايد بدانيم كه هدف بايد اين باشد كه تمام عمر صرفا در ياد خدا و طاعت او و عبادت بايد باشد تا به آخرين درجه قرب مستعد خودمان برسيم و گرنه بعد از آنكه ديديم بعضى ها به مقامات عاليه رسيدند و ما بى جهت عقب مانديم پشيمان خواهيم شد و وفقنا الله لترك الاشتغال بغير رضاه بمحمد و آله صلوات الله عليهم اجمعين
به معلومات عمل كنيد
آقايانى كه طالب مواعظ هستند از ايشان سوال شود آيا به مواعظى كه تا حال شنيده ايد عمل كرده ايد يا نه ؟
آيا مى دانيد كه هر كس عمل كرد به معلومات خود خداوند مجهولات او را معلوم مى فرمايد آيا اگر عمل به معلومات اختيارا ننمايد شايسته است توقع زيادتى معلومات ؟ آيا بايد دعوت به حق از طريق لسان باشد؟ آيا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق نماييد آيا طريق تعليم را بايد بدهيم يا آنكه ياد بگيريم ؟ آيا جواب اين سوال ها از قرآن كريم (( و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا )) (43) و از كلام معصوم : من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم (44)
روشن نمى شود؟ خداوند توفيق مرحمت فرمايد كه آنچه را مى دانيم زير پا نگذاريم و از آنچه نمى دانيم توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود نباشيم از آنها كه گفته اند:
بى مصلحت مجلس آراستند   نشستند و گفتند و برخاستند
استفتائات عرفانى
سوال - چندى است كه اسير محبت به شخصى شده ام و عنان از كفم ربوده شده ، چه كنم ؟
ج : عاقل به اكمل و اجمل و انفع و ادوم محبت پيدا مى كند و ترجيح مى دهد محبت او را بر محبت غير، با اينكه محبت اكمل ، دافع شرور بليات است و به خلاف غير.
سوال : مستدعى است جمله كوتاه ، و رسائى درباره نماز، مرقوم فرماييد كه نصب العين ما قرار گيرد؟
جواب : بسمه تعالى از بيانات عاليه در فضيلت نماز در مرتبه عليا كلام معروف از معصوم (عليه السلام ) است : (( الصلوه معراج المومن )) براى كسانى كه يقين به صدق اين بيان نمايند و ادامه دهند طلب اين مقام عالى را: و از يقينيات خارج نشوند.
سوال : خواهشمندم بفرماييد چطور مى توان بهتر به خداوند و ائمه اطهار (عليه السلام ) انس گرفت ؟
ج : با طاعت خداى تعالى و رسول (صلى الله عليه و آله ) و ائمه (عليهم السلام ) و ترك معصيت در اعتقاد و عمل .
سوال : براى اينكه در انجام فرمان الهى مخصوصا نماز با خشوع باشيم چه كنيم ؟
ج : در اول نماز، توسل حقيقى به امام زمان عجل الله تعالى فرجه كردن كه عمل را با تماميت مطلقه انجام بدهيد.
سوال : براى دورى از رياء چه بايد كرد؟
ج : با عقيده كامل اكثار حوقله (لا حول و لا قوه الا بالله ) گفتن .
سوال : براى درمان عصبانيت چه كنيم ؟
ج : با عقيده كامل زياد صلوات فرستادن (اللهم صل على محمد و آل محمد).
سوال : بعضى از طلاب از ما در مورد درمان (( ريا )) و عجب و كبر و سمعه و شهوت و غير آن سوال نموده اند، نظر شريف چيست ؟
ج : همه اين رذائل از ضعف در شناخت خداوند سرچشمه مى گيرد و آنها به وسيله اش با انس گيرنده ترين انس گيرندگان در عبادت رفع و دفع مى شوند، اگر انسان بداند كه خداوند متعال در همه حالات و زمان ها از هر خوبى خوب تر است از انس با او تعالى منصرف نخواهد شد.
سوال : يا در سير به سوى خداوند، بايد استاد داشت و با فرض نبودن استاد چاره چيست ؟
ج : استاد تو، علم توست ، به آنچه مى دانى عمل كن ، آنچه را كه نمى دانى ، كفايت مى شود.
سوال : زهد حقيقى چيست و چگونه زاهد حقيقى باشيم ؟
ج : (( زهد )) آن است كه مالك نفس خودت باشى و در هر عملى و ترك آن مراقب اذن خداى متعال باشى .
سوال : بالاترين ذكر و بهترين ذكر چه ذكرى است ؟
ج : بسمه تعالى - بالاترين ذكر به نظر حقير (( ذكر عمل )) است ، يعنى ترك معصيت در اعتقاد و در عمل ، همه چيز محتاج به اين است و اين ، محتاج به چيزى نيست و مولد خيرات است .
سوال : اين جانب تصميم دارم كه قرب الهى پيدا كنم . لطفا مرا راهنمايى فرماييد:
آيا اين كار نياز به استاد دارد؟
ج : بسمه تعالى - استاد، علم و معلم واسطه است ، عمل به معلومات بنمائيد و معلومات را زير پا نگذاريد، كافى است .
سوال : علاج غرور، چه راهى است توصيه فرماييد؟
ج : بسمه تعالى - اكثار (( حوقله )) علاج غرور است يعنى (( لا حول و لا قوه الا بالله ))
سوال : براى حضور قلب در نماز و تمركز فكر چه بايد كرد؟
ج : بسمه تعالى - در آنى كه متوجه شديد، اختيارا منصرف نشويد.
سوال : اين جانب به وسواس ، مبتلا هستم ، لطفا جهت برطرف شدن آن مرا راهنمايى فرماييد؟
ج : اكثار تهليل ، علاج وسواس (وساوس ) است (لا اله الا الله )
سوال : با نذر و قسم ، تصميمات اخلاقى مى گيرم ، بعد از مدتى عزمم سست مى شود و شكست مى خورم چه كنم ؟
ج : يك دقيقه خود را در ياد خدا ديديد، اختيارا منصرف نشويد، و به انصراف و غفلت غير اختيارى ، اهميت ندهيد.
سوال : اين جانب تصميم دارم كه به خداوند، قرب پيدا كنم و سير و سلوك داشته باشم ، آن چيست ؟
ج : بسمه تعالى - چنانچه طالب ، صادق باشد (( ترك معصيت )) كافى و وافى است براى تمام عمر، اگر چه هزار سال باشد. (45)
فصل يازدهم : دستور العمل هاى اخلاقى از رهبر معظم انقلاب ، حضرت آيت الله خامنه اى مد ظله العالى
فرمايشات سيزده گانه
1- تقوى در اسلام به معناى مراقبت دائمى انسان از خود، انگيزه ها و مسيرى است كه براى حركت خود انتخاب كرده است و اين مراقبت ، مستلزم نوعى هوشيارى ، خوديابى ، پرهيز و برحذر بودن است .
2- اصلاح نفس وظيفه اى است كه روحانيون و علماى دين بر دوش خود دارند.
3- روحانيون و علماء به عنوان مرزداران عقيده در هر نقطه اى از كشور بايد مراقب خطر بزرگ وارد شدن خرافات به دين باشند و هر موضوع انحرافى را با كمال قدرت و بدون هيچ ملاحظه اى بيان كنند.
4- براى تامين عزت ، آبرو، رفاه ، اقتدار جهانى و پيشرفت ملى بايد از طريق علم وارد شويم .
5- در راس روحانيت فقها و مراجع بزرگ تقليد هستند كه دشمن نمى تواند آنان را از لحاظ علمى و تقوايى تخطئه كند.
6- كسانى كه اهل سلوك طريق خدا هستند بر سر قدرت جنگ نمى كند، بلكه تمامى هم و غم آنان دستيابى به هدفهاى خدايى است .
7- همه برادران و خواهران را به رعايت تقواى الهى در عمل ، در بيان ، در انديشه و فكر، در شنيدن و در گفتن دعوت مى كنم .
8- بايد خودمان را اصلاح كنيم ، اخلاق خودمان را درست كنيم ، خودمان را از لحاظ باطن به خدا نزديك كنيم ، به عنوان يك فرد مجاهدت شخصى بكنيم .
9- تحول انقلابى يعنى اين كه انسان هر رذيلت اخلاقى ، هر اخلاق زشت ، هر روحيه بد و ناپسندى كه موجب آزار ديگران يا عقب ماندگى خود انسان است ، آن را كنار بگذارد و به فضايل و زيبايى اخلاقى ، خود را آراسته كند.
10- گناه ميان ما و رحمت و تفضلات الهى ، حجاب مى شود، استغفار، اين حجاب را بر مى دارد و راه رحمت و تفضل خدا به سوى ما باز مى شود.
11- اخلاق اسلامى ركن اساسى براى تربيت انسان هاست و انسان مسلمان بايد در سه بعد، تربيت ، دانش و عمل اسلامى بارز باشد.
12- روح تعاون و كمك و دست گيرى از نيازمندان يك روش اسلامى است كه بايد روز به روز در جامعه تقويت شود.
13- انسان همواره در معرض ابتلاء و امتحان قرار دارد و تنها با رعايت و حفظ تقوا مى تواند به خود مصونيت بدهد. (46)
فصل دوازدهم : دستور العمل هاى اخلاقى از علامه حسن زاده آملى
اجتناب از هرزه خوارى و هرزه كارى
آن كه روزى خود را از هرزه خوارى و هرزه كارى ، و از گزاف و ياوه سرائى ، بلكه زياده گويى خلاصه از مشتهيات و تعشقات حيوانى باز بدارد، مى بيند كه اقتضاى تكوينى نفس اين است كه از رياضت ، ضياء و صفا مى يابد و آثار او را نور و بهايى است . پس اگر رياضت مطابق دستور العمل انسان ساز، اعنى منطق وحى (( ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم )) بوده باشد، اقتضاى تكوينى نفس به كمال غائى و نهايى خود نائل آيد. (47)
يونسى مشرب ، ايوبى مشهد
انسان يونسى مشرب خداى جل جلاله را ذكر به يونسى بخواند كه :
لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين
و چون ايوبى مشهد شده است حق تعالى را به نداى ايوبى ندا كند كه :
رب انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمين و على هذا القياس (48)
قرآن حكيم است
انسان كامل بايد در قرآن و انسان تعقل كند، قرآن را سفره پرنعمت رحمت رحيميه الهى و وقف خاص انسان يابد، هم آن را بى پايان يابد كه كتاب الله است .
چرا كه قرآن حروف آن اسرار، كلمات آن جوامع كلم ، آيات آن خزائن ، سوره هاى آن مدائن حكم ، مدخل آن باب رحمت بسم الله الرحمن الرحيم وقف خاص مخلوق فى احسن تقويم واقف آن رحمن و موقوف عليه آن انسان است .
قرآن حكيم است و آيات او حكمت و حكمت بهشت است و درجات بهشت به عدد آيات قرآنند و جايى كه حكمت اندوخته است شهر بهشت است و ولايت در اين شهر آرى ولايت بهشت است ، ولايت زبان قرآن است ، ولايت معيار و مكيال انسان سنج است و ميزان تقويم و تقدير ارزش انسانهاست . پس هر كس صحيفه وجود خود را مطالعه كند كه تا چه پايه قرآن است .
يعنى مدينه حكمت و شهر بهشت است .
مشاهده محبوب
آن كه در ارتباط بى تكيف و بى قياس خود با پروردگارش درست بينديشد، دريابد كه صلوه سبب مشاهده است و مشاهده محبوب قره عين محب است لذا رسول الله (صلى الله عليه و آله ) فرمود: (( جعلت قره عينى فى الصلوه ))