روزنه اي به سوي اسرار الهي

سيد رحيم توکل

- ۴ -


مـرحـوم مـيـرفـنـدرسـكـى (ره )، در سفرى به ميان كفار رفت و با آنان به بحث هاى گسترده اى پـرداخـت . آن بـزرگـوار، به همه پرسش هاى آنان پاسخ داد. برخى از مسيحيان به او گفتند: آقـاى مـيـرفندرسكى ! شما از علماى اسلامى هستيد و ما مسيحى مى باشيم . ما به حق هستيم و شما بـر حـق نيستيد، زيرا كليساهاى ما بسيار محكم است و قدمت دو هزار ساله دارد، اما مساجد شما، همه خراب و در حال ويرانى است . با توجه به اين كه حقيقت هر مذهبى ، نگهبان او مى باشد، پس ما بر حق هستيم .
مـرحوم ميرفندرسكى (ره ) پاسخ داد: آيا مى دانيد چرا مساجد ما زود خراب مى شود، اما كليساهاى شما سال ها و قرن ها دوام دارد؟ گفتند: نه ! فرمود: ما در مساجد خود قرآن تلاوت مى كنيم و نام خداوند را مى بريم و نماز برپا مى كنيم ، سنگينى آن اذكار، موجب سستى ساختمان مى شود. اما شـمـا در كـليـسـاهـا ايـن مطالب را نداريد و بناهاى آن هميشه محكم و استوار است . مسيحيان به او گـفـتـنـد: امـتحان مى كنيم . شما دو ركعت نماز در كليساى ما بخوان تا درستى آن روشن شود. آن بـزرگوار، به كليسا رفت . پس از اذان و اقامه دست به تكبير بلند كرد. وقتى (اللّه اكبر) گـفـت ، بـه سـرعـت از كـليـسـا بـيـرون آمـد؛ زيـرا سـقـف كـليـسـاى اعـظـم مـسـيـحـيان كه دو هزار سال قدمت داشت ، فرو ريخت .
قرائت از روى مصحف :
از بـركات قرآن كريم ، قرائت آن از روى مصحف است . انسان گاهى قرآن را از حفظ و گاهى از رو تلاوت مى كند. از رو خواندن قرآن ، همان (قرائة القرآن فى المصحف ) است .
در روايت آمده است كه چند چيز نور چشم انسان را زياد مى كند؛ نگاه به خانه كعبه ، نگاه به خط قرآن ـ حتى اگر انسان بى سواد باشد ـ نگاه محبت آميز به پدر و مادر و نگاه به آب روان ).
(اگـر انـسـان وارد (بـيـت الله ) شـود، خـداونـد يـكـصـد و بـيـسـت رحـمـت را در آنـجـا نـازل مـى فـرمـايـد؛ شـصـت رحـمـت بـراى طـواف كـنـنـدگـان ، چهل رحمت براى نمازگزاران و بيست رحمت براى نگاه كنندگان به كعبه . )
نـگـاه بـه خـط قرآن و نگاه به آب روان ، هر دو نور چشم را زياد مى كند. آب روان ، ديد و نور چـشـم ظـاهـرى را افزايش ‍ مى دهد. اما قرآن كريم ، چشم باطنى را باز مى نمايد. انسان با چشم ظاهر، مدركات مادى را مى بيند و با چشم باطن مدركات معنوى را مى نگرد.
امام صادق (ع ) فرمود:
(قـِرائَةُ القـُرآنِ فـِى المـُصـْحـَفِ تـُخـَفِّفُ الْعـَذابَ عـَنْ الْوالِدَيـْنِ وَ لَوْ كـانـا كافِرَينِ).(52)
خواندن قرآن از روى آن ، عذاب را از پدر و مادر كم مى كند؛ هر چند آن دو كافر باشند.
پيامبر(ص ) و اصحاب در قبرستان :
پـيـامـبـر اكرم (ص ) با برخى از اصحاب به قبرستان رفتند. اصحاب ،اندكى در كنار قبرى درنگ نمودند. پيامبر اكرم (ص ) فرمود: از كنار اين قبر به سرعت عبور كنيد. پرسيدند: چرا يا رسـول الله ؟ فـرمـود: صـاحـب ايـن قـبـر در عـذاب اسـت ، از آن دور شـويـم تـا در محل عذاب قرار نگيريم .
ساعتى بعد، در بازگشت ، دوباره به كنار همان قبر آمدند. پيامبر اكرم (ص ) فرمود: كنار قبر بـنـشـيـنـيـم و سوره حمد را قرائت كنيم . اصحاب جريان را پرسيدند. حضرت فرمود: به هنگام رفـتـن ، صـاحـب ايـن قـبر در عذاب بود، اما اكنون عذاب از او برداشته شده است ؛ زيرا اين مرد، فـرزنـدى داشـت كه به مكتب رفته و (بسم الله الرحمن الرحيم ) را فرا گرفته و به زبان جارى ساخت . به بركت اين عمل خداوند متعال ، عذاب را از پدر او برداشت .
بـنابر اين ، بايستى از خانه ، هميشه صداى قرآن بلند شود و انسان همواره قرآن تلاوت كند تا براى او بركت و ثواب ثبت شود.
يوم الحسرة :
يكى از نام هاى روز قيامت ، (يوم الحسرة ) [روز حسرت ] است . انسان با قرائت يك آيه از قرآن كـريـم در مـاه مـبارك رمضان ، به اندازه ختم قرآن پاداش مى گيرد. از اين رو، در آخرت ، انسان براى وقت هاى خود در دنيا حسرت مى خورد كه چرا قرآن نخوانده است و اگر مقدارى خوانده است ، چـرا چـنـد برابر آن را تلاوت نكرده است ؟ از اين رو، همواره حسرت فرصت هاى از دست رفته را مى خورد.
راه عبوديت در سير الى اللّه :
علماى علم اخلاق ، سير و سلوك و عرفان ، همگى معتقدند كه : درسير الى اللّه ، به توشه راه مـحـتـاج هـسـتـيـم . آن تـوشـه (عـبـوديـت ) اسـت . خـداونـد متعال ، بركات خويش را به (بنده ) خود عطا مى كند و ميزان آن به اندازه عبوديت او مى باشد.
مـقـداد، ابـوذر و سـلمـان ، هـر سـه (عبد) بودند. اما عبوديتى كه ابوذر داشت ، از مقداد بيش تر بود. عبوديت سلمان نيز از ابوذر بيش تر بود. بنابر اين ، درهاى رحمت الهى كه براى ابوذر بـاز مـى شـد، بـراى مقداد گشوده نمى شد و درهاى رحمتى كه براى سلمان باز مى شد، براى ابـوذر گـشوده نشد. خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد: (هُوَ الَّذِى يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ اَّيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)(53)
او خـدايـى اسـت كـه بـر بـنـده خـود نـشـانـه هـاى روشـن را نـازل كـرد تـا شـما بندگان را از ظلمات جهل وعصيان بيرون كند و به نور علم و ايمان رهبرى نمايد.
خـداونـد بـزرگ ، بـه جـاى (عـَلى رَسـوُلِهِ)، (عـَلى عَبْدِهِ) فرمود؛ زيرا آيات قرآنى ، به (عبدالله ) داده مى شود و آن مبين عبوديت است . در تشهد نماز نيز مى خوانيم :
(وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسوُلُهُ)
شـهـادت مـى دهـم كـه (اول شخصيت عالم امكان ) پيامبر اكرم (ص ) (عبد) و فرستاده او [خداوند] است .
بـنـابـر ايـن ، (عـبـوديـت ) توشه راه است . گاهى انسان عبادت را به تنهايى انجام مى دهد و زمانى اگر اعمالى را انجام دهد، عده اى به كمك او مى آيند و نتيجه به حساب او گذاشته خواهد شد. پيامبر اكرم (ص ) به سلمان فارسى فرمود:
(يـا سـَلْمان ! اَلْمُؤْمِنُ اِذا قَرَاءَ الْقُرآنَ فَتَحَ اللّهُ عَلَيهِ اَبْوابَ الرَّحْمَةِ وَ خَلَقَ اللّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ يـَخـْرُجُ مِنْ فَمَهِ مَلَكا يُسَبِّحُ لَهُ اِلى يَوُمِ الْقِيامَةِ وَ اِنَّهُ لَيسَ شَى ءٌ بَعْدَ تَعَلُّمِ الْعِلْمِ اَحَبَّ اِلىَ اللّهِ مـِنْ قـَرائَةِ الْقـُرآنِ وَ اِنَّ اَكـْرَمَ الْعـِبـادِ اِلىَ اللّهِ تـَعالى بَعْدَ الاَْنْبِياِء الْعُلَماُء، ثُمَّ حَمَلَةُ الْقـُرآنِ يـُخْرَجوُنَ مِنَ الدُّنْيا كَما يُخْرَجُ الاَْنْبِياءُ وَ يُحْشَروُنَ مِنْ قُبوُرِهِمْ مَعَ الاِْنْبِياءِ وَ يَمُّروُنَ عـَلَى الصِّراطِ مَعَ الاَْنْبِياءِ وَ يَاءْخُذُونَ ثَوابَ الاَْنْبِياءِ فَطوُبى لِطالِبِ الْعُلْمِ وَ حامِلِ الْقُرآنِ مِمّالَهُمْ عِنْدَ اللّهِمِنَ الْكِرامَةِ وَ الشَّرَفِ).(54)
اى سلمان ! هرگاه مؤ من به قرائت قرآن بپردازد، خداوند درهاى رحمت را بر او باز مى كند و در بـرابـر هـر حرفى از قرآن كه از دهان او خارج مى شود، خداوند فرشته اى را خلق مى كند تا تـسـبـيح الهى را تا قيامت به جاى آورد و ثواب آن را به حساب قارى قرآن بگذارند. و بعد از فـراگـيـرى عـلم ، چـيـزى نـزد خـداونـد مـحـبـوب تـر از قرآن خواندن نيست . و بزرگوارترين بـنـدگـان در درگـاه الهـى پس از انبيا، علما و سپس حاملان قرآن مى باشند. آنان همانند انبيا از دنيا خارج مى شوند و در قبرها با انبيا محشور هستند و با انبيا از صراط عبور مى كنند و پاداش انـبـيـا را مـى بـرنـد. پـس ‍ خـوشـا بـه حـال جـويـنـده عـلم و حامل قرآن از آنچه از بزگوارى و شرافت در نزد خدا دارند.)
بنابر اين ، انسان با قرائت قرآن مجيد، درهاى رحمت خداوند را براى خويش باز مى كند. قرائت قـرآن ، نـوعـى عبوديت عملى است كه عده اى را به خدمت خود در مى آورد و از آن راه ، نورانيت به دسـت مى آورند. اين بركات ، در عالم پس ‍ از مرگ نيز به كمك انسان مى آيد. مرحوم شيخ عباس قمى (ره ) در بحث زيارت قبور مى فرمايد: اگر انسان وارد قبرستانى شد و سيزده بار سوره قـدر و يـازده بـار سـوره تـوحـيـد را بـخـوانـد، خـداوند به بركت آن قرائت ، عذاب مردگان آن قـبـرسـتـان را تـخـفـيـف مى دهد و به تعداد مرده ها، براى قارى ثواب مى نويسند... اگر انسان بالاى قبر عزيزش برود و روى به قبله بنشيند و دست بالاى قبربگذارد و هفت بار سوره قدر را قرائت كند، خداوند متعال به بركت آن ، ملكى را ماءمور مى كند تا در كنار قبر، اعمالى را به جاى بياورد و ثواب آن را از آنِ صاحب قبر قرار مى دهد.
شفاعت قرآن در قيامت :
امام صادق (ع ) درباره شفاعت قرآن از قارى آن در روز قيامت فرمود:
(اِنَّ الدَّواويـنَ يـَوْمَ الْقـِيـامـَةِ ثـَلاثـَةٌ: ديوانٌ فيهِ النِّعَمُ، وَ ديواٌن فيهِ الْحَسَناتُ وَ ديوانٌ فيهِ السَّيِّئاتُ. فَيُقابَلُ بَينَ ديوانِ النِّعَم وَ ديوانِ الْحَسَناتِ فَتَسْتَغْرِقُ النِّعِمُ عامَةَ الْحَسَناتَ وَ يـَبـْقـى ديـوانُ السَّيِّئاتِ فـَيـُدْعـى بـِابْنِ آدَمَ الْمُؤْمِنِ لِلْحِسابِ فَيَتَقَدَّمُ الْقُرآنُ اَمامَهُ فى اَحْسَنِ صوُرَةٍ. فَيَقوُلُ: يا رَبِّ اَنَا الْقُرآنُ وَهذا عَبدُكَ الْمُؤْمِنُ قَدْ كانَ يُتْعِبَ نَفْسَهُ بِتَلاوَتى وَ يـُطـيـلُ لَيـْلَهُ بـِتـَرْتـيـلى وَ تـَفـيـضُ عـَيْناهُ اِذا تَهَجَّدَ فَاَرْضِهِ كَما اَرْضانى . قالَ: فَيَقُولُ الْعـَزيـزُ الْجـَبّارُ: عَبْدى اُبْسُطْ يَمينَكَ فَيَمْلاَُها مِنْ رِضْوانِ اللّهِ الْعَزيزِ الْجَبّارِ وَ يَمْلاَُ شِمالَهُ مـِنْ رَحـْمـَةِ اللّهِ ثـُمَّ يـُقـالُ: هـذِهِ الْجـَنَّةُ مـُبـاحـَةٌ لَكَ فـَاقـْرَاءْ وَاصـْعـُدْ. فـَاِذا قـَرَاءَ آيـَةً صـَعـَدَ دَرَجَةً)(55)
در روز قـيـامـت ، سـه نـوع دفـتـر وجود دارد. دفترى كه نعمت ها در آن ثبت شده است . دفترى كه كارهاى نيك در آن است و دفترى كه كارهاى زشت در آن نوشته شده است . پس دفتر نعمت ها را با دفـتـر كـارهـاى نـيـك بـرابر كنند. نعمت ها، همه كارهاى نيك را فرا گيرد و در خود فرو برد و دفتر كارهاى زشت به جاى ماند. پس آدمى زاده مؤ من را براى حساب بخوانند و قرآن در بهترين صورتى پيش روى او در آيد و گويد:
پروردگارا! من قرآنم و اين بنده مؤ من تو است كه خود را براى خواندن من به رنج مى انداخت و شـبِ خـود را بـا آهـنـگِ خـوش آن سـپرى مى كرد و ديدگان او در هنگام نماز شب ، اشك ريزان بود چنانچه مرا خشنود ساختى ، او را نيز خشنود فرما! پس خداى عزيز و جبار مى فرمايد: اى بنده من ! دسـت راسـت خـود را بـاز كـن و خـداونـد آن را از رضـوان خود و دست چپ را از رحمت خود سرشار سازد. سپس به او گفته شود: اين بهشت براى تو مباح است . پس قرآن بخوان و [در درجات آن ] بالا برو! پس هر گاه يك آيه بخواند، يك درجه بالا رود.
بركات نفسى و مقدّمى :
(بـركـات نـفـسـى )، يـعـنـى : انـسـان عـمـلى انـجـام مـى دهـد و بـركـت وعنايت بر نفس انجام آن عـمـل مـترتب مى شود. اما (بركات مقدّمى ) به اين معنى است كه انسان عملى انجام مى دهد كه آن عـمـل مـقـدمـه عـمل ديگرى مى شود. بدين ترتيب اگر پس از انجام مقدمه ، ذى المقدمه و كارى كه هدف بود، انجام شود، آن بركات را به انسان عنايت مى كنند.
به عنوان مثال ، وجود غسل بر انسان وجوب مقدّمى است ، نه وجوب نفسى . زيرا در نماز، طهارت شـرط اسـت و جـُنـُب بـا انـجـام غـسـل جـنـابـت بـه طـهـارت مـى رسـد. بـنـابـر ايـن ، وجـوب غـسـل بـه خـاطـر طـهارت و در نهايت نماز خواندن است . براى رفتن به مسجد و مسح كردن قرآن كـريـم نـيـز بـه طـهـارت نـيـازمـنـد اسـت و انـسـان جـنـب ، بـا غسل كردن طاهر مى شود. پس وجوب غسل ، وجوب مقدمى است .
بـركـات عـلم ، بـركـات مـقـدمـى اسـت ، نـه بـركـات نـفـسـى . زيـرا عـلم مـقـدمـه بـراى عمل است . و خود عمل ذى المقدمه مى باشد. پيامبر اكرم (ص ) در اين باره مى فرمايد:
(اَلْعِلْمُ رَاءسُ الْخَيْرِ كُلَّهُ وَ الْجَهْلُ رَاْسُ الشَّرِ كُلَّهُ)(56)
علم ، آغاز همه اعمال خير است و جهل منشاء همه اعمال شر است . (كُلُّ عِلْمٍ وَبالٌ عَلى صاحِبِه اِلاّما عُمِلَ بِهِ)(57)
تـمـامـى عـلم در قـيـامـت بـر صـاحـب آن وزر و وبـال اسـت . مـگـر آنـچـه بـه آن عمل شده باشد.
بـا توجه به اين مطالب ، بركات قرائت قرآن كريم ، آيا مقدمى است يا نفسى ؟ اگر بركات قـرآن نـفـسـى بود، يعنى از انسان خود قرائت خواسته شده است و با خواندن قرآن به ثواب و بـركـات نـائل مـى شـود. امـا مـفـاد روايـات ايـن اسـت كـه قـرآن را بـراى عـمـل كـردن بـخـوانـيـد. اگـر انـسـان بـا خـوانـدن قـرآن ، بـه آن عمل كرد، به او بركات داده مى شود و اگر نه به او بركاتى داده نخواهد شد.
در روز قـيامت ، پرونده هاى انسان را براى او مى آورند. پرونده نعمت ها با پرونده حسنات به كـنـار مـى رونـد و پـرونـده سـيـئات بـاقـى مـى مـانـد. انـسـان در مـحـكـمـه عـدل خـدا مـضطرب است . قرآن براى شفاعت به جلو مى آيد. شفاعت آنجا، در واقع ادامه شفاعت در دنـيـا اسـت . قـرآن در دنـيـا از انـسـان شـفـاعـت مـى كـنـد و چـون دنـيـا عـالم جـهـل و حجاب است ، آن شفاعت را نمى بيند. اما قيامت چون ظهور واقعيت ها است ، از اين رو، پرده ها كـنـار مى روند و شفاعت قرآن ظاهر مى شود. پيامبر اكرم (ص ) ضمن بحث از (شافعان عالم )، درباره قرآن كريم مى فرمايد:
(فـَاِذَا الْتـُبـِسـَتْ عـَلَيـْكـُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ الْلَّيْلِ الْمُظْلَمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ فَاءِنَّهُ شافِعٌ مـَشـَفَّعٌ وَ مـا حِلُّ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ اَمامَهُ قادَهُ اِلىَ الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ اِلىَ النّارِ وَ هُوَ الدَّليلُ يَدُلُّ عَلى خَيرِ سَبيلٍ)(58)
(پس هر گاه آشوب ها چون شب تار شما را فرا گرفت ، به قرآن رو آوريد؛ زيرا شفيعى است كه شفاعت او پذيرفته است و گزارش دهنده اى است كه گفته اش تصديق شده است . هر كسى آن را پيشواى خود قرار دهد، او را به بهشت رهبرى كند و هر كه آن را پشت سر خود قرار دهد، او را به دوزخ كشاند. قرآن راهنمايى است كه به بهترين راه ها، راهنمايى كند.)
روايـت ، مـبـيـن ايـن نـكـتـه اسـت كـه قـرآن شـاهـد و گواه و ناظر بر كارهاى انسان است و تمامى اعمال در محضر قرآن هستند. اگر كارها بر طبق قرآن بود، قرآن براى انسان دعا مى كند و اگر بر خلاف آن بود، به انسان نفرين مى كند. پس قرآن مواظب كارهاى انسان است .
تمسك به قرآن و مراحل آن :
حديث ثقلين از طريق شيعه و سنى روايت شده است . پيامبراكرم (ص )فرمود:
(اِنـّى تـارِكٌ فـيـكـُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتى اَهْلَ بَيتى فَاءِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ)(59)
مـن در مـيـان شـمـا دو ثـقـل گـذاشـتـم : كـتـاب خـدا و عـتـرت و اهل بيت من . آن دو از هم جدا نمى شوند تا زمانى كه در كنار حوض كوثر به من باز گردند.
قـرآن كـريـم ، ثـقـل اكـبـر و اهـل بـيـت پـيـامـبـر(ص ) ثـقـل اصـغـر اسـت و هـر جـا ثـقـل اكـبـر (قـرآن كـريـم ) در مـعـرض خـطـر قـرار گـيـرد، بـر ثـقـل اصـغـر واجـب اسـت كـه خـطـر را از آن دور نـمـايـد. هـر چـنـد بـه بـهـاى بـيـسـت و پـنـج سال خانه نشينى حضرت على (ع ) باشد و حضرت در اين راه به شهادت برسد و امام حسين (ع ) با يارانش را به شهادت برسانند و خانواده اش را به اسارت ببرند.
تـمـسـك بـه قـرآن كـريـم ، داراى سـه مـرحـله اسـت : قـرائت ، تـدبـر و عـمـل . قـرائت قـرآن مـقـدمـه بـراى تـدبـر و تـدبـر در قـرآن نـيـز مـقـدمـه بـراى عـمـل كـردن بـه آن اسـت . بـنـابـر ايـن ، قـرائت و خـوانـدن قـرآن مـقـدمـه عمل كردن است . امام صادق (ع ) در اين باره مى فرمايد:
(اَلْحافِظُ لِلْقُرآنِ اَلْعامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْكِرامِ الْبَرَرَةِ)(60)
حافظ قرآن كه به آن عمل كند، در آخرت رفيق با فرشتگان پيغام برنده و نيك رفتار است .
اميرمؤ منان على (ع ) در وصيت نامه خود فرمود:
(اَللّهَ اَللّهَ فِى الْقُرآنِ لايَسْبِقَكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرَكُمْ)(61)
خدا را، خدا را درباره قرآن ! ديگران با عمل به آن بر شما پيشى نگيرند.
پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
(رُبَّ تالِ الْقُرآنِ وَ الْقُرآنُ يَلْعَنُهُ)(62)
چه بسا تلاوت كننده قرآن ، كه قرآن او را لعنت كند.
بـنـابـر ايـن ، اگـر انـسـان قـرآن بـخـوانـد .امـا بـه آن عمل ننمايد، قرآن كريم او را مورد لعنت قرار مى دهد. امام صادق (ع ) فرمود:
(اِذا جـَمـَعَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الاَوَّلينَ وَ الاخِرينَ اِذا هُمْ بِشَخْصٍ قَدْ اَقْبَلَ لَمْيُرى قَطُّ اَحْسَنَ صُورَةً مِنْهُ فَاِذا نَظَرَ اِلَيهِ الْمُؤْمِنوُنَ وِ هُوَ الْقُرآنُ قالوُا، هذا مِنّا اَحْسَنُ شَى ءٍ رَاَيْنا فَاِذا اِنْتَهى اِلَيْهِمْ جازَ هـُمْ ثُمَّ يَنْظُرُ اِلَيْهِ الشُّهَداء حَتّى اِذا اِنْتَهى اِلى آخِرِهِمْ جازَهُمْ فَيَقُولُونََ: هذا الْقُرآنُ فَيَجُوزُهُمْ كـُلُّمْ حـَتـّى اِذا اِنـْتـَهـى اِلىَ لْمـُرْسـَليـنَ فَيَقُولُونَ: هذا الْقُرآنُ فَيَجوُزُهُمْ حَتّى يَنْتَهى اِلَى الْمَلائِكَةَ. فَيَقُولُونَ: هذا الْقُرآنُ فَيَجُوزُهُمْ (ثُمَّ يَنْتَهى ) حَتّى يَقِفُ عَنْ يَمينِ الْعَرْشِ فَيَقوُلُ الْجـَبّ ارُ: وَ عـِزَّتـى وَ جـَلالى وَ اِرْتـِفـاعِ مـَكـانـى لاَُكـَرِّمـَنَّ الْيـَوْمَ مـَنْ اَكـْرَمـَكَ وَلاَُهـَيِّنـَنَّ مـَنـْ اَهانَكَ)(63)
(آنگاه كه خداوند خلق اولين و آخرين را در قيامت جمع كند، به ناگاه شخصى را مشاهده مى كنند كـه خـوش صورت تر از او هرگز نديده اند، به سوى آنان مى آيد. پس چون نظر مؤ منان بر او كـه همان قرآن است ، افتد، گويند: اين از ما است و اين بهترين كسى است كه ما او را ديده ايم و چون به آنان رسد، از آنان بگذرد و به شهيدان رسد. آنان او را بنگرند تا از ايشان بگذرد و چـون از هـمـه آنـان گـذشـت ، گويند: اين قرآن است . پس از آنان نيز بگذرد تا به پيامبران مـرسـل رسد. آنان نيز گويند: اين قرآن است . از آنان نيز بگذرد تا به فرشتگان رسد. آنان گـويـنـد. ايـن قرآن است ؛ پس از آنان نيز بگذرد تا به سمت راست عرش رسد و آنجا بايستد. پس خداى جبار فرمايد: به عزت و جلالم و به بلندى مقامم سوگند! البته امروز گرامى دارم آن كه تو را اكرام كرده است و البته خوار كنم ، هر كسى كه تو را خوار كرده است .
2 ـ نماز شب
دومـيـن راه كـسـب ظـرفـيـت ، خـوانـدن نـمـاز شـب و ارتـبـاط بـا خـداونـد در دل شـب اسـت . البـتـه راه بـسـيـار بـزرگـى اسـت و انـبـيـا و ائمـه اطـهـار(ع )و اهل معنويت به آن عنايتى خاص دارند. قرآن كريم مى فرمايد:
(يَا اءَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلا قَلِيلاً نِصْفَهُ اءَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً اءَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْاَّنَ تـَرْتـِيـلاً إِنَّا سـَنـُلْقـِي عـَلَيـْكَ قـَوْلاً ثـَقـِيـلاً إِنَّ نـَاشـِئَةَ اللَّيـْلِ هـِيَ اءَشـَدُّ وَطـْاءً وَاءَقـْوَمـُ قِيلاً)(64)
اى [پـيـامبر] كه در جامه [فكرت و خاموشى ] خفته اى ! هان ! شب را به نماز و طاعت خود برخيز مـگـر كـمـى . كـه نصف يا چيزى كم از نصف باشد. يا چيزى بر نصف بيفزا و به تلاوت آيات قرآن با توجه كامل مشغول باش . ما به وحى خود، كلامى بسيار سنگين بر تو القاء مى كنيم . البته نماز شب بهترين شاهد اخلاص و صفاى قلب و دعوى صدق ايمان است .
كـلمـه (قـُمْ) در آيـه شـريـفـه ، فـعـل امـر اسـت . صـيـغـه امر دلالت بر وجوب مى كند. پس اين فعل ، به صورت صيغه امر بر پيامبر(ص ) خطاب شد. يعنى نماز شب بر پيامبر اكرم (ص ) واجـب اسـت . از ايـن رو، از مختصات نبوى ، وجوب نماز شب است كه بر ساير مسلمانان واجب نشده است .
علت وجوب ، پذيرش بارگران مسؤ وليت (قول ثقيل ) است كه فقط توسط پيامبر اكرم (ص ) برداشته شد و در توان هيچ يك از اولياى الهى نمى باشد. از اين رو، نماز شب فقط بر او واجب گرديد و پيامبر اكرم (ص ) ماءمور به تبليغ آن شـد. در ايـن راسـتـا، خـداونـد بـزرگ ، انـسـان را بـه دو كـار مـاءمـور فـرمـود: حمل بار امانت و استقامت در اين راه .
قرآن كريم ، درباره ضرورت استقامت پيامبر اكرم (ص ) و همه مسلمانان فرمود:
(فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلاَ تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)(65)
پس اى رسول ! تو چنان كه ماءمورى ، استقامت و پايدارى كن و كسى كه با همراهى تو، به خدا رجـوع كـرد، (نـيـز پـايـدار باشد.) و هيچ از حدود الهى تجاوز نكنيد كه خدا به هر چه شما مى كنيد، بصير و دانا است .
وقـتـى ايـن آيـه نـازل شـد، مـحـاسـن مـبـارك پـيـامـبر اكرم (ص ) سفيد شد. از حضرت علت آن را پـرسـيدند، فرمود: سوره هود مرا پير كرد! به يقين تنها امر به استقامت خود آن حضرت ايشان را پير نكرد؛ زيرا:
الف ـ جـمله : فاستقم كما امرت ، در آيه پانزدهم سوره شورى نيز آمده است و حضرت نفرموده ، سوره شورى مرا پير كرد.
ب ـ پـيامبر اكرم (ص ) مظهر استقامت ، ايمان ، يقين و تقوى است و استقامت ، با كار و فعاليت آن حضرت معنا مى يابد. بنابر اين ، جمله مزبور پيامبر اكرم (ص ) را پير نكرد؛ بلكه به خاطر نـزول جمله : (وَ مَنْ تابَ مَعَكَ) آن حضرت پير شد؛ زيرا همراهان پيامبر نيز ماءمور به استقامت شـدنـد، در حـالى كه بسيارى از آنان با آن حضرت همگام نبودند و اين براى آن حضرت بسيار ناراحت كننده بود.
انسان و بار امانت :
قرآن كريم درباره حمل امانت توسط انسان مى فرمايد:
(إِنَّا عـَرَضـْنـَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ اءَن يَحْمِلْنَهَا وَاءَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً)(66)
مـا بـر آسـمـان هـا و زمـيـن و كـوه هـا عـرض امـانـت كـرديـم . هـمـه از تحمل آن امتناع ورزيدند تا انسان پذيرفت و انسان نيز بسيار ستمكار و نادان بود.
از كلام اميرمؤ منان على (ع ) بر مى آيد كه مراد از (امانت ) در آيه شريفه ، همان (نماز) است ؛ زيـرا وقـتى اذان ظهر مى شد، رنگ صورت حضرت تغيير مى كرد و آن كوه با صلابت ، لرزان مى شد. از ايشان پرسيدند:
يا على ! چرا رنگ شما پريد؟ حضرت در پاسخ فرمودند:
(جاءَ وَقتُ الصَّلاةِ، جاءَ وَقْتُ الاَْمانَةِ)(وقت نماز و اداى امانت رسيد).
به نظر مى رسد، امانت ، تكليف الهى است و چون نماز تكليف است ، پس به عنوان يك مصداق مى بـاشـد. بـنـابـر ايـن ، مـراد آن اسـت كـه تـكـليـف الهـى را بـر آسـمـان و زمـيـن و كـوه نازل كرد؛ اما آنها خوددارى كردند وانسان حمل آن بار امانت راپذيرا شد.
انـسـانـى كـه بـه تـحـمل بار امانت ، تكليف و استقامت ماءمور شد، نياز به الگو و نمونه دارد. بنابر اين ، خداوند عزّوجلّ مى فرمايد:
(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)(67)
پيامبر اكرم (ص ) براى شما الگوى نيكويى است .
پـيـامـبـر اكـرم (ص ) نـمـونـه اسـت و حـضـرت در حـمـل بار امانت ، استقامت ، نماز شب و ناله هاى دل شب ، بهترين الگو و نمونه براى انسان ها مى باشد.
نماز شب اميرمؤ منان (ع ):
راوى مـى گـويـد: شـبـى امـام عـلى (ع ) را در نـخـلسـتـان ، در حال نمازديدم . من نير به نماز امام (ع ) توجه داشتم كه مى خواند:
(اَلرَّحـْمـنِ الرَّحـيمِ. مالِكِ يَومِ الدّين ) در اينجا ناله حضرت بلند شد و با گفتن (اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيـّاكَ نـَسْتَعينَ) امام (ع ) نقش بر زمين شد. به جلو رفتم و آقا را تكانى دادم ؛ اما تكانى نمى خورد. به خود گفتم : امام (ع ) رحلت فرمود. به سرعت به خانه حضرت زهرا(س ) رفتم . پس از كـوبـيـدن در، عـرض كـردم : اى زهـرا! سرت سلامت باد! على از دنيا رفت . حضرت زهرا(س ) فـرمـود: عـلى را در چـه حـالى ديـدى ؟ عرض كردم : به نماز ايستاده بودو در حين نماز ناله اى كرد و افتاد.
حـضـرت زهـرا(س ) فـرمود: على نمرده است ؛ اين كار همه شب او مى باشد. پيامبر اكرم (ص ) و ائمه اطهار(ع ) الگوى ما هستند. بايد به پيروى از آنان در هنگام سحر، به نماز شب بايستيم . خـداونـد مـتـعـال در بـرخى از موارد سوگند ياد مى كند كه نشانه اهميت آن موارد است . در قرآن كريم ، به (شفع )، (وتر) و (صبح ) سوگند ياد شده است :
(وَالْفـَجـْرِ، وَلَيـَالٍ عـَشـْرٍ، وَالشَّفـْعِ وَالْوَتـْرِ، وَاللَّيـْلِ إِذَا يـَسـْرِ، هـَلْ فـِي ذلِكَ قـَسـَمٌ لِذِي حِجْرٍ)(68)
سـوگند به فجر و سوگند به ده شب (اول ذى الحجة )، سوگند به حق جفت و فرد، و سوگند بـه شـب تـار هـنـگـامـى كـه به روز روشن مبدل شود. آيا در اين امور (كه سوگند ياد شد) نزد اهل خرد و لياقت ، سوگند نيست ؟
(وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ، وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ)(69)
سـوگـنـد به شب تار، هنگامى كه روى (جهان را) تاريك گرداند. و سوگند به صبح روشن ، وقتى كه دم زند.
دانى كه خروس سحرى چرا كند نوحه گرى
گويد كه از عمر گشت شبى و توبى خبرى
سلطان محمود و اياز
سـلطـان محمود غزنوى ، غلامى به نام (اياز) داشت و بسيار به اوعلاقمند بود. برخى شب ها، بـا لبـاس مـبـدل بـه شـهـر مـى رفـتند تا از اوضاع مردم مطلع گردند. شبى به حمام خرابى رسـيـدنـد كه سقف آن فرو ريخته بود. به داخل حمام نگاه كردند. پيرمرد و پيرزن گدايى با لبـاس هـاى پـاره و يك كاسه گلى شكسته در وسط حمام ، با هم صحبت مى كردند. پيرمرد به زن پـيرتر از خود گفت : اى زن ! آيا خدا از تو زيباتر هم آفريده است ؟ سلطان با شنيدن اين جمله خنديد و اياز بلندتر به خنده افتاد. سلطان به اياز گفت : چرا تو خنديدى ؟
اى سـلطـان ! تـو بـه حـال ايـنـان مـى خـنـدى و عـده اى نـيـز بـه حال تو مى خندند.
چگونه ؟
اى سلطان ! عده اى در دل شب وضو گرفته و روى به قبله مى ايستند. وقتى دستانشان را براى تـكبيرة الاحرام بلند مى كنند، به تو و تاج و تخت تو مى خندند و مى گويند: ما در چه لذتى هستيم و سلطان محمود در چه لذتى است !
نماز شب علماى عظام :
يـكـى از هـم مباحثه هاى حاج سيد مصطفى خمينى (ره ) مى گويد: شبى با حاج سيد مصطفى (ره ) در مـنـزل ايـشـان مـباحثه علمى مى كرديم . چون شب به درازا كشيد، همان جا خوابيديم . نيمه هاى شب ، صداى ناله اى به گوش من رسيد. حاج سيد مصطفى (ره ) را از خواب بيدار كرده و گفتم : صداى ناله اى مى آيد. ايشان گفت : برو بخواب ! وقتى اصرار كردم ، گفت : نماز شب حضرت امام خمينى (قدس سره ) است . اين كار همه شب امام است . ما به اين كار او عادت كرده ايم .
اگر حضرت امام خمينى (قدس سره ) با صلابتى خاص فرمود: (آمريكا هيچ غلطى نمى تواند بكند،) به اين دليل است كه : در دل شب ، نماز شب مى خواند.
امام خمينى (ره ) و شهادت حاج سيد مصطفى :
حـضـرت امـام (ره ) دربـاره حـاج سـيد مصطفى مى فرمايد: (او اميد آينده اسلام بود.) وقتى خبر شـهـادت او را بـه امام مى دهند، امام بدون هيچ اشك و آه و ناله اى ، فقط آيه مباركه : (انا للّه و انـا اليـه راجـعـون )(70)، را بـر زبـان جـارى ساخت و فرمود: (مرگ سيد مصطفى از الطاف خفيه خداوند است .)
صـاحـب جـواهـر نـيز در حال نوشتن يك دوره فقهى كتاب عظيم (جواهر الكلام ) بود. به او خبر نـاگـوارى دادند كه فرزند جوان شما از دنيا رفت . ايشان سر را بالا كرد و گفت : (انا لله و انـا اليـه راجـعون ) سپس فرمود: او را غسل دهيد، براى نماز خواهم آمد. مقدارى از كتاب جواهر را نـوشـت و سـپـس بـالاى سـر جـوان خـود رفـت . مـلاحـظـه كـرد كـه هـنـوز غـسـل او تـمـام نـشـده اسـت . در گـوشه اى نشست و شروع به نوشتن جواهر كرد. در حاشيه همان صفحه نوشت :
(اين روايت را در كنار بدن بى جان پسرم نوشتم و ثواب آن را به روح او هديه كردم .)
آنـگـاه به پسر بى جان خود گفت : (تو رفتى و تكليفت به پايان رسيد؛ اما من مكلف به آخر رساندن اين كتاب هستم .)
صـاحـب ريـاض ، كـتـاب فـقـهـى ارزشـمـنـدى را نوشت كه از جهات مختلفى حائز اهميت است . وى نـقـل مـى كـنـد: حـكـومـت سـتـمـكـار آن زمـان در نـجـف ، عـلمـا و شـيـعـيـان را بـه قـتـل مـى رسـاند. من خانواده ام را به يكى از روستاهاى اطراف نجف بردم تا در امان باشند. به اتفاق يكى از فرزندانم در نجف ماندم تا كتاب رياض را به پايان برسانم . روزى صدايى از كـوچـه بـه گـوشـم رسـيـد. فـهـميدم كه قصد خانه ما را دارند. به همراه فرزندم ، در زير بوته هاى حياط منزل پنهان شديم . آنان به خانه وارد شدند و پس از جستجو كسى را نيافتند. خـدا رحم كرد و بچه نيز به گريه نيامد. پس از رفتن آنان ، بچه را در خانه خواباندم و به نوشتن رياض پرداختم .
در كـربـلا، قـصد قتل شيخ طوسى (ره ) را كرده بودند. شيخ طوسى براى نجات جان خويش ، بـه نـجـف فـرار كـرد و حـوزه عـلمـيـه نـجـف را تـاءسـيـس نـمـود كـه ايـن حـوزه بـيـش از هـزار سال است كه شاگرد تحويل جهان اسلام داده است .
نـكـتـه حـائز اهـمـيـت در ايـن نـمـونه ها آن است كه علماى شيعه ، چگونه به اين نعمات و كرامات بـزرگ دسـت يـافـتـه انـد؟ دليـلش آن اسـت كـه آنـان (نـمـاز شـب ) مـى خـوانـدنـد و در دل شـب ، بـا خـداونـد مـتـعـال راز و نـيـاز مـى كـردنـد و از درگـاه او عـظـمـت و جلال كسب مى كردند.
مقامات حضرت مريم (س ) و نماز شب :
حـضـرت مـريـم (س ) كـسـى اسـت كـه سوره نوزدهم قرآن كريم ، به نام آن بانوى بزرگوار نازل شده است . او مادر يكى از پيامبران اولوالعزم ، يعنى : حضرت عيسى (ع ) است . آن حضرت ، فرزند خود را به طور عادى حمل ننمود. بلكه همراه با اعجاز بود. در شاءن حضرت مريم (س ) آيه تطهير نازل شد:
(وَإِذْ قـَالَتِ الْمـَلاَئِكـَةُ يـَا مـَرْيـَمُ إِنَّ اللّهَ اصـْطـَفـَاكِ وَطـَهَّرَكِ وَاصـْطـَفـَاكِ عـَلَى نـِسـَاءِ الْعَالَمِينَ)(71)
و زمـانـى كـه فـرشـتـگان گفتند: اى مريم ! خداوند تو را برگزيده و پاكيزه گردانيد و بر زنان جهانيان برترى بخشيد.)
حـضـرت مـريـم (س ) كـسـى بود كه با ملائكه صحبت مى كرد و ملائكه در محراب با او هم كلام بودند. در قرآن كريم مى خوانيم :
(يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ)(72)
اى مريم ! فرمانبردار خدا باش و نماز را با اهل طاعت بجاى آر.
از مـقـامات حضرت مريم اين كه حضرت زكريا و علماى يهود، دور هم جمع شدند تا يكى از آنان سـرپـرسـتى او را عهده دار شود. در اين ميان حضرت زكريا(ع ) تربيت او را به عهده گرفت . هـمـچـنـين ، درباره مقام بزرگ حضرت مريم (س ) در قرآن كريم آمده است كه زكريا از او كه در محراب عبادت بود، پرسيد: اين رزق و مائده اى كه در كنار تو است ، چيست ؟ مريم پاسخ داد:
(هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ)(73)
(اين از جانب خداوند است . همانا خدا به هر كه خواهد، روزى بى حساب دهد.)
در اواخـر عمر حضرت مريم (س ) ، آن بزرگوار و حضرت عيسى (ع ) از مردم رانده شدند و به بيابان ها رفتند. تا اين كه گرسنگى آن دو را در فشار قرار داد. به ناچار، علف هاى بيابان هـا را مـى خـوردند تا جائى كه شكم هايشان به رنگ سبز گراييد. حضرت مريم (س ) از شدت گـرسـنـگـى دار دنـيا را وداع كرد، در حالى كه حضرت عيسى (ع ) براى يافتن غذا، از مادر جدا شده بود. پس از رحلت حضرت مريم (س ) ، حضرت عيسى (ع ) قبرى آماده كرد و مادر را درون آن نهاد و سر آن را بست و از او پرسيد: