دستورالعمل و مرواريدهاى درخشان (لئالي منثوره)

حاج شيخ عباس قمى (ره )

- ۱۱ -


خاتمه : در آداب قرآن و فضايل بعضى سور و آيات آن
بـدان اى عزيز كه اين كتاب لئالى منثوره ، خلاصه اذكار و آداب و ادعيه ماءثور است كه از كلمات مهابط وحى و خزنه علم الهى اقتباس نموده ام و بجهت اختصار از شرح (و آوردن ) سند آنها صرف نظر نمودم .
پـس قـدر ايـن گـوهـر گـرانـمـايـه را بـدان و بـخـوانـدن و عمل كردن به آن مواظبت نما كه خير دنيا و آخرت در آن جمع است .
و بـر تـو بـاد بـه قـرائت قـرآن و عـمـل كـردن بـه مـضـمـون آن و لااقـل در هـر روز پـنـجـاه آيه از آن را تلاوت كن ، همانا وارد شده است كه درجات جنان به مـقـدار آيـات قـرآن مـى بـاشد، چون روز قيامت شود به قارى قرآن گويند (اقرء و ارق ) يـعـنـى قـرائت كـن و بر درجات بهشت بالا برو، پس در آن روز، درجه قارى قرآن بعد از پـيـامـبـران و صـديـقـان از هـمـه كسى بلندتر است و قرآن را بصورت حسن و حالت حزن بـخـوان و در آيـات آن تـدبـر كن و قرآن را احترام نما و آنرا عظيم شمار و پيش از قرائت استعاذه كن و در هنگام (قرائت ) آيات سجده كن و آن آيات در پانزده موضع است كه در چهار مـوضـع آن سـجـده واجـب ، و در بـقيه آن مستحب است و آن چهار موضع واجب ، آخر سوره نجم (آيه 62) و آخر سوره علق (آيه 19) و لا يستكبرون در سوره سجده آيه 15 و اياه تعبدون در سوره فصلت (يا حم سجده ، آيه 37) مى باشد
و چـون قـرآن را خـتـم نمودى دو دعاى ختم قرآن را كه سابقا ذكر شد بخوان . و نيز دعاى چـهـل و دوم صـحـيفه مكرمه را بخوان كه اول آن دعاى ، (اللهم انك اعنتنى على ختم كتابك ) مـى بـاشـد. و بـعـد از نـمـازهـاى فريضه سوره حمد و آيه الكرسى و شهد الله و قـل اللهـم مـالك المـلك را تـا بـغـيـر حـساب بخواند و مواظبت كن بر قرائت آيه الكرسى بـخـصـوص بـعـد از نـمـازها و در شبهاى بخصوص وقت خوابيدن و در روزهاى جمعه و در وقتى كه چشم ، درد كند.
O و بـر تـو بـاد بـه قـرائت سـوره انـعـام بـخـصـوص در هـر شـب و قـرائت سوره بنى اسـرائيـل و كـهـف و سـه طـواسـيـن (سـوره شـعـرا و سـوره نـمـل و سـوره قـصص كه به ترتيب ، با طسم ، طس ، طسم آغاز مى شود) و سوره سجده و ص و واقـعـه در شبهاى جمعه و تلاوت سوره مؤ منون و صافات در روزهاى جمعه و قرائت دو سـوره عـنـكـبـوت و روم در شـبـهـاى بـيـسـت و سوم ماه رمضان و تلاوت سوره ياسين كه ريـحـانـه قـرآن و قـلب قـرآن است در شب و روز و قرائت سوره الرحمن بعد از نماز صبح روزهاى جمعه و آنكه بخوانى بعد از فباى الآء ربكما تكذبان لا بشى ء من آللائك رب اكـذب .و قـرائت سـوره جـمعه در ركعات اول فريضه هاى شب و روز جمعه و در ركعات دوم آن سـوره تـوحـيـد، مـگر در نماز عشاء كه سوره اعلى و در نماز ظهر كه سوره منافقين خـوانـده مـى شـود و (بـر تو باد به ) تلاوت سور مسبحات (سوره حديد و حشر و صف و جـمـعـه و تـغـابـن و اعـلى ) و سـوره مـلك پـيـش از خـوابـيـدن و قـرائت سـوره هل اتى على الانسان دهر در نماز صبح روزهاى پنجشنبه و دوشنبه و تلاوت سوره عم نباء هر روز به جهت توفيق حج و قرائت سوره اعلى و غاشيه و فجر و تين و تكاثر و عصر و جحد (كافرون ) و نصر، در فرايض و نوافل .
و مـواظـبـت كن بخواندن سوره انا انزلناه ، كه ثمره قرآن و عون ضعفاء و عصمت مؤ منين و كـنـز و سـيد زينت قرآن مى باشد و براى خواندن آن در فرائض يوميه و در وقت افطار و سـحـرهـاى ماه مبارك رمضان و براى زياد خواندن آن با استغفار، فضيلت بسيار وارد شده اسـت و اگـر بـتـوانـى در هـر شبانه روز، صد مرتبه آنرا بخوانى نيك است و اگر نمى تـوانـى لااقل بعد از عصر جمعه آنرا ترك مكن و اگر وقت كافى نداشتى ده مرتبه بگو: (همانا براى سوره قدر، قدر بسيارى است .)
و از حـضـرت جواد عليه السلام روايت شده است كه هر كه سوره قدر را در هر شبانه روز هـفـتـاد و شـش مرتبه بخواند حق تعالى خلق فرمايد از براى او هزار ملك كه ثواب آن را سى و شش هزار سال بنويسند... تا پايان روايت . و طريق تفريق ذكر هفتاد و شش مرتبه (انـا انـزلنـاه ) بـر شـبـانه روز چنين است كه بعد از طلوع فجر و پيش از نماز صبح هفت مـرتـبـه و بـعـد از نـمـاز صـبـح ده مـرتـبـه و بـعـد از زبـال پـيـش از بـه جـا آوردن نـوافـل ده مـرتـبـه و بـعـد از نـوافـل زواليـه بـيـست و يك مرتبه و بعد از نماز عصر ده مرتبه و بعد از نماز عشاء هفت مـرتـبه و در وقتى كه براى خوابيدن به رختخواب رود يازده مرتبه . و بر تو باد به قـرائت سـوره (الهـيـكـم التـكـاثـر) در وقـت خـوابـيدن كه باعث ايمنى از فتنه قبر و شر نكيرين است .
و مواظبت كن به قرائت سوره توحيد در همه حال بخصوص در نمازها و بعد از نمازها و در وقـت خـوابـيـدن و بـيـرون رفـتـن از خـانـه و حال شدت و مرض و غيره و اين سوره مباركه معروفست به (نسبه الرب ) و در تعدادى از روايات است كه قرائت آن ثواب قرائت ثـلث قـرآن را دارد. و بـدان كـه بـراى سـوره مـبـاركـه حـمـد و سـوره مـبـدوه بـه قـل (چـهـار قـل ) و بـراى خـواتـيـم (اواخـر) سـوره بـقـره و آيـه سـخـره و آيـه آخـر بـنـى اسـرائيـل و آخـر كـهـف و سه آيه آخر حشر و غير اينها خصائص بسيارى مى باشد و مقام را گنجايش بيش از اين نيست .
O و بر تو باد اى عزيز به دعا و خواندن حق تعالى را براى هر حاجت و مطلبى چه دعا مـخ عـبـادت و احـب اعـمـال و مـفـتـاح هـر رحـمت و نجاح هر حاجت و شفاء دردها و بر طرف كننده قضاهاى مبرم (حكم حتمى الهى ) است .
و مـغـتـنـم بـشـمـار بـراى دعـا اوقـات شـريـفـه را مـانـنـد روز عـرفـه را در ايـام سـال و مـاه رمـضـان را از بـيـن مـاهـهـا و شـب و روز جـمـعـه را از ايـام هـفـتـه و وقـت زوال را از اوقـات روزهـا و ثـلث آخـر شـب را در شبها و همچنين غنيمت دان از براى دعا كردن حـال رقـت و اضـطـرار و مـرض و غـربـت را و هـمـچـنـيـن نـزد قـرائت قـرآن و در حـال سـجـده و روزه و بـعـد از نـمـازهـا و در بـيـن اذان و اقامه آمدن باران و وزيدن بادها و برگشتن سايه ظهر.
و نـيـز مـغـتـنم بايد شمرد امكنه شريفه را مانند عرفات و مشاهد مشرفه و مساجد محترمه و بايد در دعا آداب آنرا مراعات كرد از جمله آنكه : 1ـ دعا بعد از توبه و صدقه و رد مظالم بوده باشد.
2ـ دعـا كـننده در حال دعا اقبال به خدا كند و خشوع و خضوع نمايد و بگريد و اعتراف به گـنـاهـان خويشتن كند. 3ـ در حال نعمت و رخا، دعا كند تا در وقت شدت و گرفتارى كه دعا مى نمايد، دعايش بالا رود و ملائكه گويند كه صاحب اين صد را مى شناسيم . 4ـ و بايد دعـاى در حـاجـات خـويـش بـر غـيـر خـدا اعـتـمـاد نـنـمـايـد. 5ـ در حـال دعـا رو بـه قـبـله كـنـد و دسـتـهـا را بـه سـوى آسـمـان بـالا برد بطريقى كه زير بـغـل نـمـايـان بـاشد و كف دو دست را بهم منضم نمايد (دو دست را بهم بچسباند) و نگاهش به كف دستها باشد.
6ـ در دعاى الحاح و مبالغه كند. 7ـ و از دعا كردن زياد، خسته نشود.
8ـ در هـر دعـائى ابتدا كند به تمجيد و تحميد و ثناء حضرت الهى عز شانه و پس از آن صـلوات بـر پيغمبر و آل اطهار عليه السلام بفرستد و دعا را بدان ختم كند و در ما بين ، حاجات خود را بخواهد. 9ـ حاجات را يك يك نام ببرد.
10ـ بـراى بـرادران مـؤ من و خواهران مؤ منه خود در پشت سر ايشان دعا كند تا ملائكه به اضـعـاف (چند برابر) آن ، در حق او دعا كنند و بهتر آن است كه در دعا اجتماع كنند، و اگر عـدد بـه چـهل برسد باعث اجابت است و (آمين گو) با دعا كننده در اجر شريكست . 11ـ چون داعـى حـاجـتـى از خـدا بـطـلبد چيزى بخواهد كه صلاح او در آن باشد و براى او سزاوار بـاشـد و اگـر آثـار اجابت در دعا ظاهر نشد ملول نشود شايد صلاح او نبوده و حق تعالى بـراى او اعـظـم (و بـهـتـر) از آنـرا ذخيره كرده باشد يا آنكه در عوض بلائى از او دفع فـرمـوده كـه اگـر بـه او مـى رسيد هلاك مى گشت و دعا اختصاص به زبان عربى ندارد بـلكـه انـسـان بـه هـر زبـانـى خـدا را بـخـوانـد خـوب اسـت بـلى در دعـاهـاى وارده از اهل بيت عصمت - سلام الله عليهم ـ آثار ديگر است .
O و از بـراى دعـا و خـوانـدن خـدا اقـسـامـى مـى بـاشـد: قـسـم اول : اوراد و اذكـار و ادعـيـه مـوظـفـه بـر روز و شـب اسـت كـه مـشـتـمـل اسـت بـر اصـنـاف و مـقـاصـد. قـسـم دوم دعـاهـاى وارده در ازمـان مـانـنـد اعـمـال شـهـور (مـاهها) و اسابيع (هفته ها) و ايام (روزها) است قسم سوم دعاهاى مربوط به اوقـات اسـت چـون دعـاهـاى وارده ، بـراى حـال تـخـلى و وضو و اعقاب صلوات و زيارات و امثال آن قسم چهارم : و دعاهاى مشتمل بر اعتقادات و توحيد و توبه و استغثه و طلب حوائج و اعـتـذار و اظـهـار حـب و تـذلل و انكسار است مانند بسيارى از دعاهاى صحيفه كامله و ادعيه خـمـس عـشره و مناجات انجيليه و دعاى اعتقاد و دعاى اويس قرنى و اسما حسنى و دعاى امان و دعـاى تـوسـل و دعـاهـاى جـامـع و دعـاى جـوشـن كـبـيـر و جـوشـن صغير و دعاى شيخ و دعاى الصحيفه و دعاى عشرات و دعاى عبرات و دعاى علوى مصر و دعاى فرج و دعاى قدح و دعاى قاف و دعاى كنزالعرش و دعاى مجير و دعاى مشلول و دعاى معراج و دعاهاى يستشير و غير از ايـن دعـاهـا از ادعـيـه ديـگـر كـه اكـثـر آنـهـا مـسـمـى بـه سـمـى نـشـده اسـت و از اهل بيت عصمت (عليه السلام ) رسيده و بحمدالله كتب مصابيح علما و كتب سيد ابن طاووس و كـفـعـمـى و كتاب مفاتيح سبزوارى رضوان الله عليهم و كتاب دعاى بحار (الانوار) و غيره مشحون و (پر) است از اين دعاها و دست همه كس به آنها مى رسد پس البته طالبين سعادت ، از بركات و فيوضات آنها خود را محروم نكنند.
O و بـر تـو بـاد اى عـزيز من به عمل كردن به سنن و آداب وارده از شرع مطهر در باب زى (زيستن ) و تجمل (آراستن ) و عشرت (زندگانى ) و غيرها و احقر بطور اختصار تعدادى از آنها را در كتاب سنن و آداب ايراد كرده ام و در اينجا نيز بطور خيلى مختصر به تعدادى از آنها، در جاهايى كه مناسبتى داشت اشاره كردم .
و بـر تـو بـاد بـه مـداومـت كـردن بـه روزه سـه روز از هـر مـاه ، پـنـجـشـنـبـه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه ميانى ماه و بر تو باد به روزه گرفتن ماه رجب بخصوص روز اول و ايام البيض و بيست و پنجم و بيست و هفتم آن و روزه گرفتن تـمـام مـاه شـعـبان و روزه شش روز بعد از عيد فطر و روزه دحوالارض ، و روزه نه روز از اول ذى حـجـه و روزه هـيجدهم و بيست و چهارم آن و بر تو باد به روزه ايام البيض يعنى 13 و 14 و 15 هر ماه و بر تو باد به روزه پنجشنبه و جمعه و شنبه ماه حرام .
O و بـر تـو بـاد بـه اداء فـرايـض در اول اوقات آن و اتمام ركوع و سجود و اتيان به فـرائض در مـسـاجـد و جـمـاعـات كـثـرت خـضـوع و خـشـوع و حـضـور قـلب و اتـيـان بـه نـوافـل شـبـانـه روز و آن ضـعـف (و دو بـرابـر تـعـداد) نـمـازهـاى واجـب و مكمل آن است .
O و از جـمله نوافل ، نماز شب است كه تاكيد و توصيه بسيار در حق آن شده است و مواظبت كـن بـه سـايـر نـمـازهـاى مـسـتـحـبـه كـه از جـمـله نـمـاز اول هـر مـاه اسـت و آن دو ركـعـت است در ركعت اول بعد از حمد 30 (سى ) مرتبه توحيد و در ركـعت دوم بعد از حمد 30 (سى ) مرتبه سوره قدر را بخوان و بعد از نماز به هر اندازه كه برايت مقدور است ، تصدق كن كه سلامتى آن ماه را خريده باشى .
O و از جـمـله نـماز حضرت رسول صلى الله عليه و آله است و آن دو ركعت مى باشد و در هـر ركـعـت بـعد از يك مرتبه حمد پانزده مرتبه سوره انا انزلنا مى خوانى و در ركوع و بـعـد از سـر برداشتن و در سجده اول و بعد از سر برداشت و در سجده دوم و بعد از سر بـرداشـتـن در هـر يـك از ايـن شش ‍ موضع پانزده مرتبه سوره انا انزلنا مى خوانى پس تـشـهد مى خوانى و سلام مى گويى و روايت شده است كه چون فارغ شوى گناهى از تو نمى ماند مگر آنكه آمرزيده شده است و هر حاجتى كه بطلبى رواست .
O و از جمله نماز حضرت امير المومنين عليه السلام است و آن چهار ركعت است به دو سلام ، در هـر ركـعـت بـعـد از حـمـد، پـنـجـاه مرتبه سوره توحيد است و اين نماز نيز باعث آمرزش گناهان است .
O و از جـمـله نـمـاز حـضـرت فـاطـمـه زهـرا - صـلوات الله عـليها - است و آن دو ركعت است اول بـعـد از حـمـد، صـد مـرتـبـه سـوره قدر را مى خوانى و در ركعت دوم بعد از حمد، صد مـرتـبـه توحيد مى خوانى و چون سلام نماز دادى تسبيح فاطمه عليه السلام و اين دعا را كـه نـيـز مـعـروف به تسبيح فاطمه عليهاالسلام است بخوان :سبحان ذى العز الشامخ المنيف سبحان ذى الجلال الباذخ العظيم سبحان ذى الملك الفاخر القديم سبحان من لبس ‍ البـهـجـه و الجـمـال سـبـحـان مـن تـردى بـالنـور و الوقـار سـبـحـان مـن يـرى اثـر النـمـل فـى الصـفـا سبحان من يرى وقع الطير فى الهوآء سبحان من هو هكذا و لا هكذا غيره .
و اگـر كـسـى ايـن دعـا را نـتـوانـد بـخـوانـد، عـمـل كـنـد بـه روايـت ديـگـر كـه نـقـل شـده است ، بعد از اين نماز تسبيح مشهور حضرت فاطمه عليهاالسلام را (كه بعد از نمازها خوانده مى شود) بخواند و صد مرتبه صلوات بفرستد.
O و از نـوافـل نـمـاز حـضرت جعفر طيار عليه السلام است كه به سندهاى بسيار، در كتب عـامـه و خـاصـه روايت شده است و در ميان نمازهاى مندوبه به قوت سند و كثرت فضيلت ممتاز است و باعث آمرزش گناهان بسيار است و براى قضاء حوائج نافع است و در همه وقت مى توان آنرا بجا آورد و بهترين اوقات آن صدر روز جمعه است و وارد شده است كه اگر هـر روز آنـرا بجا آورى ، بهتر است براى تو از دنيا و آنچه در آن است . و كيفيت اين نماز شـريـف چـنـان اسـت كه چهار ركعت نماز بجا آورد به دو سلام به قصد نماز جعفر، به هر سـوره كـه خـواسـتـه بـاشـد و اگـر در هـر ركـعـت بـعـد از حـمـد سـوره قـل هـو الله احـد بـخـوانـد خـوب اسـت و افـضـل ايـن اسـت كـه در ركـعـت اول بـعـد از حـمـد اذا زلزلت و در ركـعـت دوم (بـعـد از حمد) و العاديات و در سوم از اذاجاء نـصـرالله و در چهارم قل هو الله احد بخواند و در هر ركعت بعد از فراغ از سوره پانزده مـرتـبه بگويد:سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اكبر.پس بر ركوع رود و بـعـد از ذكـر ركوع همين تسبيحات را ده مرتبه بگويد و بعد از ركوع هم (در حالت ايستاده ) ده مرتبه آنرا بگويد و سپس به سجده رود و بعد از ذكر (سجده ) ده مرتبه آنرا بـگـويـد پـس سـر زا سـجـده بردارد و ده مرتبه بگويد پس از آن به سجده دوم رود و ده مـرتـبـه بگويد، پس سر از سجده بردارد و قبل از آنكه برخيزد ده مرتبه آنرا بگويد و آنـگـاه بـراى ركـعـت دوم بـر خـيـزد و در آن ركـعـت نـيـز چـنـيـن (عـمـل كـند پس ‍ تشهد بخواند و سلام بگويد و دو ركعت ديگر را نيز بهمين روش بخواند كـه در نـتـيـجـه ، در هـر ركـعتى هفتاد و پنج مرتبه و در مجموع چهار ركعت ، سيصد مرتبه تـسبيحات اربعه خوانده مى شود و مستحب است كه در سجده آخر بعد از فراغ از تسبيحات ايـن دعـا را بـخـواند:سبحان من لبس الغز و الوقار سبحان من تعطف بالمجد و تكرم به سـبـحـان مـن لا يـنـبـغـى التـسـبـيـح الا له سـبـحـان مـن احـصـى كـل شـى علمه سبحان ذى المن و النعم سبحان ذى القدره و الامره اللهم انى اسئلك بمعاقد العـز من عرشك و منتهى الرحمه من كتابك و اسمك الاعظم و كلمات التامه التى تمت صدقا و عـدلا ان تـصـلى عـلى محمد و اهل بيته و ان تفعل بى كذا و كذا.و اگر كسى اين دعا را نـخواند، فضيلت نماز جعفر را درك كرده است . و مشهور آن است كه نماز جعفر را مى توان بـجـاى نـوافـل شـبـانـه روز انجام داد كه به هر دو حساب شود. و وارد شده است كه اگر كـسـى كـار ضـرورى يـا تـعـجـيـل داشـتـه بـاشد مى تواند نماز جعفر را بدون تسبيحات بـخـوانـد و تـسـبـيحات را در راه بگويد و بالجمله فضيلت اين نماز فراوان است و بايد اخوان مؤ منين بر خواندن آن مواظبت نمايند و اين گوهر گرانبها را قدر بدانند.
O و از جمله نماز حضرت حجت است كه خواندن آن براى مطالب مهمه و حوائج عظيمه نافع اسـت و در همه جا و در هر وقت آنرا مى توان انجام داد و لكن در سحر شب جمعه و روز جمعه و در سرداب سامرا و مسجد جمكران قم خصوصيتى دارد و كيفيت اين نماز شريف اين چنين است كـه دو ركـعـت نـمـاز بـجـا آورد و در هـر ركـعـت يـك بـار سـوره حـمـد و قل هو الله احد را بخواند و چون در حمد به آيه (اياك نعبد و اياك نستعين ) رسد آنرا صد مـرتـبـه بـگـويـد و بهتر آنست كه تسبيح ركوع و سجود تسبيح كبرى (160) باشد و آنرا هفت مرتبه بگويد و بعد از نماز صد مرتبه صلوات بفرستد تا به همه روايات آن عـمـل نـمـوده باشد و چون از نماز فارغ شد بگويد:اللهم عظم البلاء و برح الخفآء و ضـاقـت الارض بـمـا وسـعـت (مـنـعـت ، خ ‌ل ) السـمـاء و اليـك يـا رب المـشـتـكـى و عـليـك المـعـول فـى الشـده و الرخـآء اللهـم صـل عـلى مـحـمـد و آل مـحمد الذين امرتنا بطاعتهم و عجل اللهم فرجهم بقآئمهم و اظهر اعزاره يا محمد يا على يا على يا محمد اكفيانى فانكما كافياى يا محمد يا على يا على يا محمد انصرانى فانكما نـاصـراى يـا مـحـمـد يـا على يا على يا محمد احفظانى فانكما حافظاى يا مولاى يا صاحب الزمـان (سه مرتبه ) الغوث الغوث ، الغوث ، ادركنى ادركنى ادركنى ، الامان الامان الامان .و اين نماز از اعمال نفيسه و كنوز مخفيه است كه نبايد از فوائد آن غفلت نمود.
O و بر تو باد اى عزيز من به كسب كردن مكارم اخلاق كه اعظم سعادات نفس ، تخليه آن است از صفات ناپسند و تحليه (آراستن ) آن به ملكات ارجمند است پس اجتناب كن و معالجه كـن خـود را از رذيـله : 1- جـهل 2- شك 3- شرك 4- مكر و حيله 5- تهور 6- جبن 7- ايمنى از مكر الله 8- ياس از رحمت خدا 9- دناعت همت 10- ضعف نفس 11- بى غيرتى 12- عجله 13- سـوء ظـن 14- غـضـب بـيجا 15- غلضت و درشتى 16- كج خلقى 17- عدوات و خصومت 18- فـحـش و شـتـم 19- عـجـب 20-كـبر 21- عصبيت 22- كتمان حق 23- قساوت قلب 24- متابعت شـكـم و فـرج 25- مـحـبـت دنـيـاى دنـيـه 26- حـرص 27- طـمـع 28- بـخـل 29- خـوردن مـال حـرام 30- خـيـانـت و غـدر 31- خـوض در بـاطـل 32- تـكلم به سخنان بى فايده 33- خوار كردن بندگان خدا 34- ظلم 35- ترك اعـانـت مـسـلمـيـن 36- كـوتـاهـى در امـر به معروف و نهى از منكر 37- قطع رحم 38- عقوق والديـن 39- عـيـب جويى از مردم 40- فاش كردن رازهاى پنهان (ديگران ) 41- نمامى 42- افساد 43- شماتت 44- مراء و جدال 45- سحزيه و استهزاء 46- افراط در شوخى و مزاح 47- غـيـبـت 48- دروغ 49- مـحـبـت جـاه و شـهـرت 50- ريـا 51- نـفـاق 52- غـرور 53- طـول امـل 54- فراموشى از اعمال 55- غفلت از مراقبه و محاسبه نفس 56- اعتراض و انكار بـر واردات الهـيـه 57- بـى اعـتـمادى به خدا 58- كفران نعمت 59- جزع و بى صبرى در مصيبت 60- حسد و امثال اين اوصاف خبيثه از رذائل ديگر.
O و جـد و جهد كن در تحصيل اخلاق حسنه كه اضداد اين اوصاف است و از ذكر اين اوصاف رذيله ، اخلاق حسنه نيز معلوم گرديد.
O و بـدان اى بـرادر عـزيـز كـه آدمى مركب از دو چيز است يكى اين بدن ظاهر كه آنرا تن گـويـنـد و مركب از عناصر چهارگانه (بلغم ، سوداء، صفراء، خون ) كه از جنس اين عالم اسـت و ديـگـر نـفـس كـه گـاهـى از آن بـه روح و دل و عـقـل تـعـبـير كنند و آن جوهر مجرده ايست از عالم ملكوت و به سبب همين گوهر نفيس و جوهر عـجـيـب اسـت كـه آدمـى بر ساير حيوانات ، ترجيح مى يابد و آدمى را به سبب اين دو چيز (بـدن و روح ) الم و لذت ، و مـحـنـت و راحـتى ، مى باشد، آلام بدن عبادت است از امراض و بيمارى ها و علم طب موضوع است براى بيان اين امراض و معالجات آنها. و بيماريهاى روح عـبـارت اسـت از اخـلاق رذيله كه موجب هلاكت سرمديه است و صحت روح ، اتصاف اوست به اوصاف قدسيه پس همچنان كه ، آدمى در امراض تن براى تن درستى و باز نماندن تن از لذات خـسـيـسـه جـمـاع و غذا و امثال آنها، محتاج به طبيب و شرب و دوا و پرهيز، مى باشد، همچنين محتاج بلكه احوج است به معالجه رذائل و رجوع به علم اخلاق ، زيرا بيمارى روح صاحبش را از رسيدن به لذت ابديه و سعادت سرمديه باز مى دارد.
O پـس هـان ! اى جـان بـرادر حـديـث بـيـمـارى روح را سـهل نگير و معالجه آنرا بازيچه مشمار و مفاسد اخلاق رذيله را اندك مدان و صحت روح را بـه صـحـت تن قياس مكن و اگر چه تطويل كلام در اين مقام مناسب نيست لكن چون سخن به ايـنجا رسيد چنان صلاح ديدم كه يك قانون كلى براى معالجه امراض نفسانيه ذكر كنم و كـتـاب را بـه آن خـتـم نـمايم و از خداوند شافى مسئلت مى كنم بحق انبياء و ائمه طاهرين عـليـهـم السـلام كـه اطـبـاء روحـانـى مـا مـريـضـان هـسـتـنـد كـه تـوفـيـق خـود را شـامـل حـال مـا گرداند كه به دستور العمل ايشان رفتار كنيم و به مرارت دواهاى نافعه مـقـرره صبر كنيم و از پيروى خواهشهاى نفسانيه شهويه پرهيز نمائيم ، تا شايد كه از دار الشفاء مباركه امراض مزمنه ما شفا يابد و بر كام ما طعم لذائذ اخرويه گوارا نمايد.
و آن قـانـون كـلى كـه بـراى طـالب پـاكـى نـفـس از امراض خبيثه لازم است نسخه اى است مشتمل بر چند دواء:
اول : آنـكـه اجتناب از مصاحبت بدان و اشرار را لازم داند و دورى از همنشينى صاحبان اخلاق بد را واجب شمرد.
 

حافظ نخست موعظه پير مى فروش اين است  
  كه از معاشر ناجنس ‍ احتراز كنيد

و احـتـراز كـنـد از ديـدن و شـنـيـدن قـصـه هـا و حـكـايـتـهـاى ايـشـان و اسـتـمـاع نـكـنـد افعال صادره از ايشان را بلكه در صدد آن باشد كه مصاحبه كند با صاحبان اخلاق حسنه و بزرگان دين و ملت و پيوسته مطالعه كند و استماع نمايد حكايت پيشينيان و گذشتگان ايشان و كيفيت احوال و اقوال ايشان را زيرا كه صحبت با هر كسى مدخليت عظيم دارد و طبع انـسـان دزد اسـت و آنـچـه را كـه مـكرر از كسى ديد قهرا اخذ مى كند و ديدن و شنيدن حكايت ايشان نيز تاثير دارد.
دوم : آنكه هميشه مواظب اعمالى باشد كه از آثار صفات حسنه است و خواهى نخواهى نفس را بـر افـعـالى وا مـى دارد كـه مـقـتـضـاى صـفـتـى اسـت كـه طـالب تحصيل آن ، يا در صدد بقا و محافظت آن مى باشد.
سـوم : آنـكـه پـيـوسـتـه مـراقـب احـوال و مـتـوجـه اعـمـال و افـعـال خـود بـاشـد و هـر عـمـلى كـه مـى خـواهـد انـجـام دهـد ابـتـدا در آن تـامـل كند تا خلاف مقتضاى خلق حسن از او سر نزند و اگر احيانا از او امرى به ظهور آمد كـه مـوافق صفات پسنديده نيست نفس خود را تاديب كند و در مقام تنبيه و مؤ اخذه آن برآيد بـديـن طـريـق كـه اول خـود را سـرزنـش كـنـد و بـعـد از آن مـتـحـمـل كـفـارات آن و هـمـچـنـيـن مـتـحـمـل امـورى شـود كه بر او ناگوار است و هيچ وقت ، از حال خود غافل نشود و از جد و جهد در كسب صفات نيك يا حفظ آنها باز نماند.
چـهـارم : آنـكه احتراز كند از آنچه باعث تحريك قوه شهويه يا غضبيه مى شود مثلا چشم و گـوش و دل را بـاز دارد از شـنـيـدن و تـصوير كردن هر چيزى كه غضب يا شهوت را به هـيـجـان مـى آورد و بـيـشـتـر سـعـى او در حـفـظ دل بـاشـد از خـيـال آنـهـا، زيـرا كـه در تـصـور و خيال ، آتش شهوت و غضب تيز مى گردد و سپس به اعـضـاء و جـوارح سـرايـت مـى كـنـد و مـجـرد ديـدن يـا شـنـيـدن بـدون ايـنـكـه دل را بـه آن مـشـغـول كـند چندان تاثيرى ندارد و كسى كه اين دو قوه را از هيجان محافظت نكند مانند كسى است كه شير درنده يا سگ ديوانه را رها كند و بعد از آزاد نمودن خلاصى خود را بجويد.
پـنـجـم : آنـكـه فـريـب نـفـس خـود را نـخـورد و افـعـال خـود را حمل بر صحت نكند و در طلب عيوب خويش استقصا و سعى بليغ نمايد و به نظر دقيق در تجسس خفاياى معايب خود بر آيد و چون به چيزى از آنها برخورد در ازاله آن سعى كند و بـدانـد كـه هـر نـفـسـى ، عـاشـق افـعـال و صـفـات خـويـش اسـت و بـه ايـن جـهـت اعـمـال و افـعـالش در نـظـرش خـوب جـلوه دارد و بـدون تـامـل و بـاريـك بـيـنـى بـه عـيـوب خـود بـر نـمـى خـورد و طـالب تحصيل مكارم (اخلاق ) بايد از اصدقاء و دوستان ، معايب خود را تفحص نمايد و بر ايشان است كه او را مطلع سازند و بهتر است كه يك تن از دوستان مهربان را از ميان آنان انـتـخـاب كـنـد و بـه او بـگـويـد كـه پـيـوسـتـه مـراقـب احـوال مـن بـاش و در نـفس من تامل فرماى كه اگر در اخلاق من ناپسندى ديدى كه براى من پـسـنـديـده اسـت مـرا بـر آن مـطـلع گـردان تـا بـه تـبـديـل آن سـعـى نـمـايـم پـس هـر گـاه او را بـر عـيـبـى آگـاه كـرد خـوشـحال شود و از او منت پذيرد و در صدد رفع آن برآيد تا آن دوست را اعتمادى به هم رسـد (و عـيـوب ديگر را نيز بيان نمايد) و لكن اين نحو دوست عزيز الوجود است و بـسـا بـاشـد كه نفع دشمن در اين خصوص بيشتر باشد زيرا كه دوست در مقام تجسس از عـيـوب ، كـم بـر مـى آيـد بـلكـه چـون نظر او دوستى است شايد به عيوب او برنخورد؛ چنانچه گفته شده :
 
و عين الرضا عن كل عيب كليله  
  و لكن عين السخط تبدوا المساويا

پس دانا كسى است كه چون دشمنان او عيبى از او اظهار كنند در مقام شكر گزارى ايشان بر آيد و آن عيب را از خود دفع نمايد.
 
چه خوش گفت آن مرد دارو فروش  
  شفا بايدت داروى تلخ نوش

و از مـعـالجـات نـافـعه براى امراض روحانيه آن است كه انسان مبتلا، ديگران را آئينه عيب نـمـاى خـود گـردانـد پـس آنـچـه را كـه از ايـشـان سـر مـى زنـد، تـامـل در حـسـن و قـبـح آن نـمـايـد و بـه قـبـح هـر چـه بـر خـورد، بـدانـد كـه چـون آن عـمـل از او نـيـز سـر زنـد، قـبـيـح اسـت و بـه حـسـن هـر چـه بـرخـورد، بـدانـد كـه ايـن عمل از او نيز حسن است ، پس در ازاله قبايح خود بكوشد و در كسب اخلاق حسنه سعى نمايد. و بـايـد طـالب اوصـاف جـمـيـله در هـر شـب و روز دفـتـر اعـمـال و كـردار خـود را گشوده ، سرا پايش را مرور نمايد و تفحص كند از آنچه كه از او صـادر شـده است پس اگر كردار ستوده و كار خوب از او صادر گشته حمد خداى را بجاى آورد و شـكـر تـوفـيق كند و اگر مرتكب كار قبيحى شده و كار بدى از او سر زده است با نـفس خود عتاب كرده و خويشتن را ملامت كند و توبه و انابه نمايد و از چيزهاى كه مدخليت تـام دارد در ايـن مـقـام بـلكـه در هـر مـقـصـدى و مـقـامـى ، كـثرت مسئلت و تضرع و زارى و ابـتـهـال اسـت بـه درگـاه خـالق ذوالجـلال و قـادر متعال .
(پـايـان كـتـاب لئالى منثوره ، از تاليفات مرحوم حاج شيخ عباس قمى - رضوان الله تـعالى عليه ـ كه در سال 1344 هجرى قمرى ، برابر با 1304 هجرى شمسى نوشته شده است .)