جشن تكليف

محمد محمدي ري شهري

- ۴ -


مرز خداشناسى

از آنجا كه بحث گسترده دربارهخداشناسى و صفات خداوند از موضوع اين كتاب خارج است، براى اينكه عزيزانى كه به تكليف مىرسند با حدّاقل چيزى كه در زمينه صفات خدا بايد بدانند، آشنا شوند به ذكر دو روايت زير بسنده مىكنيم:

شخصى از امام باقر (عليه السلام) پرسيد: كمترين حدّ خداشناسى كه كمتر از آن در زمينه شناخت آفريدگار كافى نيست، چيست؟

امام فرمود : «ليس كمثله شئ ولايشبهه شئ، لم يزل عالماً سميعاً بصيراً»

بداند كه مانند خدا چيزى نيست، و چيزى به او شباهت ندارد، هميشه دانا، بينا و شنوا بوده است.

طاهر بن حاتم مىگويد: من به امام كاظم (عليه السلام) چنين نوشتم: آنچه كمتر از آن در شناسايى آفريدگار كافى نيست، چيست؟

امام در پاسخ نوشت «ليس كمثله شئ و لم يزل سميعاً و عليماً و بصيراً و هو الفعال لما يريد»

چيزى مانند او نيست، هميشه شنوا و دانا و بينا بوده، و او هر چه بخواهد، انجام مىدهد.

دليل عقيده به نبوت

دومين دانستنيهاى عقيدتى تكليف، آشنايى با فرستادگان و پيامبران خداست. باور داشتن اين كه آفريدگار جهان هرگز انسان را بدون راهنمايى از جانب خود، رها نكرده است، بلكه در دورانهاى مختلف زندگى بشر آنچه را كه دانستن آن براى رسيدن انسان به كمال اخلاقى و زندگى همراه با آسايش لازم است، به وسيله پيامبران براى او فرستاده است.

خداوند حكيم و مهربان ممكن نيست، انسان را بدون راهنما در راههاى پر پيچ و خم زندگى رها كند!

همين دليل ساده و كوتاه براى نونهالان عزيز، كافى است. اما براى آنان كه حال و حوصله تحقيق بيشتر را دارند، لازم است كمى توضيح دهيم. براى توضيح بيشتر، توجه شما را به دو روايت دقيق و جالب در اين باره جلب مىكنيم:

شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: دليل نبوت و لزوم عقيده به آن چيست؟ امام فرمود: براى اثبات نبوت توجه به چند مطلب لازم است:

1 ـ انسان آفريدگارى دارد كه برتر از انسان و همه آفريدههاست.

2 ـ آفريدگار جهان حكيم است و كار بيهوده انجام نمىدهد.

3 ـ تمام مردم امكان تماس با خداوند را ندارد.

بنابراين، بايد آفريدگار حكيم در ميان آفريدههاى خود پيامبرانى داشته باشد كه مردم را به آنچه براى آنها سودمند است و برنامههايى كه اجراى آن موجب بقاى جامعه و عدم اجراى آن موجب تباهى مردم است، راهنمايى كند.

راهى جز اين نيست كه خداوند بايد ميان خود و مردم پيامبرى داشته باشد و آن پيامبر نيز از خطا مصون باشد تا بتواند پيامهاى الهى را همانگونه كه به او وحى شده، به مردم برساند و مردم را به انجام آنچه برايشان سودمند است و ترك آنچه براى آنها زيانباراست، راهنمايى كند.

تعداد پيامبران

به روايت ابوذر غفارى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) تعداد پيامبران 124000 نفر است، دليل قاطع ديگرى نيز وجود ندارد كه شماره پيغمبران را مشخص كند.

آنچه قطعى و اعتقاد به آن لازم است اينكه خداوند متعال پيامبران بسيارى را براى راهنمايى انسان فرستاده كه اول آنها حضرت آدم (عليه السلام)و آخر آنها خاتم پيامبران محمد بن عبدالله (صلى الله عليه وآله)است.

پيامبران اولوالعزم

قرآن كريم گروهى از پيامبران الهى را با عنوان «اولوالعزم» معرفى كرده است.

پيامبران اولوالعزم پنج نفر بودهاند: حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسى، حضرت عيسى و حضرت محمد «ص». اينان برترين انبياى الهى هستند. علت اين نامگذارى آن است كه اينان صاحب كتاب و شريعت بودهاند و پيامبران معاصر يا بعد از آنها مؤظف بودهاند كه از آنان پيروى نمايند تا آنكه يكى ديگر از پيامبران اولوالعزم ظهور كند.

دليل نبوت پيامبر اسلام

آخرين پيامبر خدا حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) است. پدرش عبدالله، و مادرش آمنه نام داشت.

حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) درس نخوانده و نوشتن ياد نگرفته بود، ولى قبل از بعثت به عقل و ادب و امانت معروف بود. در سنّ چهل سالگى هنگامى كه در غار «حراء» با خدا خلوت كرده بود، به نبوت برگزيده شد و مأموريت يافت كه مردم را به خداى يگانه اسلام دعوت كند.

بهترين و روشنترين دليل نبوت آن حضرت، قرآن كريم است.

وى با اينكه درس نخوانده بود، كتابى آورد كه بزرگترين دانشمندان و قويترين مؤسسات علمى و فرهنگى از تدوين كتابى مانند آن ناتوانند.

قرآن از نظر لفظ و معنا همتا ندارد و بيش از چهارده قرن است كه همواره با صراحت چنين اعلام مىكند:

من سند زنده نبوت حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) هستم، كسانى كه در اين واقعيت شك دارند، آزمايش كنند و كتابى مانند من تأليف كنند!

اگر همه عاقلان جهان ـ از جن و انس ـ جمع شوند، نمىتوانند كتابى مانند قرآن بنويسند.

دشمنان سرسخت اسلام كه در گذشته و حال، از هرگونه امكانات برخوردار بوده و هستند و از هيچ تلاشى براى ضربهزدن به اين آيين الهى دريغ نكردهاند، اگر مىتوانستند تاكنون اين مبارزهطلبى را پاسخ داده بودند.

دليل عقيده به امامت

سومين دانستنيهاى اعتقادى، آشنايى با امامت، يعنى ادامه دهندگان راه انبيا و رهبرانى است كه رهبرى آنها از طريق پيامبران به تأييد خداوند متعال رسيده است.

امامت بدين معناست كه پيامبران الهى هيچگاه مردم را پس از خود بلاتكليف و سرگردان رها نمىكردند، بلكه ادامه دهندگان راه خود را به آنها معرفى مىكردند، زمين هيچگاه از حجّت الهى خالى نبوده و نخواهد بود.

امامت، ادامه راه نبوت است و بدون آن، همه تلاشهاى انبياى الهى براى سعادت و تكامل انسان ناتمام مىماند.

امامت، رمز وحدت جامعه است و بدون آن، اختلافات سياسى و عقيدتى، پيروان مكتب پيامبران را از پاى درمىآورد.

پيشوايان اسلام

پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) از جانب خداوند موظف بود كه مسأله امامت و رهبرى جامعه اسلامى پس از خود را براى مردم بيان كند.

به دليل اهميت موضوع، آن حضرت از سالهاى نخستين بعثت تا هنگام وفات، در هر مناسبتى، مسأله تداوم رهبرى در اسلام و نام و مشخصات رهبر بعد از خود را مطرح مىساخت تا اينكه در سال دهم هجرى و در آستانه وفات خود، پس از برگشت از آخرين حجّ در مكانى بين راه مكه و مدينه به نام «غدير خم» در جمع همه مسلمانهايى كه از نقاط مختلف از سفر حج بازمىگشتند، به دستور خداوند و بطور رسمى اميرمؤمنان على (عليه السلام) را به عنوان جانشين و امام بعد از خود به مردم معرفى كرد. آن سخنان به «حديث غدير» معروف است.

متأسفانه به دليلهاى سياسى، با همه سخنان و رهنمودهاى صريح و روشن پيامبر كه در كتابهاى شيعه و سنى موجود است، مخالفت شد و بدين ترتيب، جهان اسلام به مشكلاتى دچار گشت كه هنوز ادامه دارد.

ما پيروان اهل بيت (عليهم السلام) معتقديم كه به موجب فرمايش قطعى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) پس از وفات آن حضرت پيشوايان اسلام دوازده نفرند و نامهاى مقدس آنها بدين ترتيب است:

امام اول ـ حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام)

امام دوم ـ حضرت حسن بن على (عليه السلام)

امام سوم ـ حضرت حسين بن على (عليه السلام)

امام چهارم ـ حضرت على بن الحسين زينالعابدين (عليه السلام)

امام پنجم ـ حضرت محمد بن على الباقر (عليه السلام)

امام ششم ـ حضرت جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام)

امام هفتم ـ حضرت موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام)

امام هشتم ـ حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام)

امام نهم ـ حضرت محمد بن على التقى (عليه السلام)

امام دهم ـ حضرت على بن محمد الهادى (عليه السلام)

امام يازدهم ـ حضرت حسن بن على العسكرى (عليه السلام)

امام دوازدهم ـ حضرت مهدى موعود عجلالله تعالى فرجه

امام عصر(عج)

حضرت مهدى موعود(عج) فرزند امام يازدهم، همنام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)و جانشين دوازدهم آن حضرت و امام عصر ماست.

امام عصر (عليه السلام) در سال 256 يا 255 هجرى قمرى در سامراء متولد شد. پس از شهادت پدر پزرگوارش در سال 260 هـ . ق. امامت به آن حضرت رسيد.

امام زمان(عج) ذخيره الهى براى نجات مستضعفان و نابودى مستكبران جهان است. موعودى كه حكومت جهانى اسلام را تشكيل خواهد داد، و بدين جهت تا زمينه جهانى شدن اسلام فراهم نشود، از ديدهها غايب خواهد بود.

غيبت امام عصر(عج) به دو بخش تقيسم مىشود:

الف ـ غيبت صغرى

اين غيبت از سال 260 هجرى قمرى تا سال 329 بود. در اين فاصله نمايندگان خاص او به نمايندگى از آن حضرت، هدايت و رهبرى مردم را به عهده داشتند. اسامى آنان به ترتيب عبارت است از:

1 ـ عثمان بن سعيد عمرى

2 ـ محمد بن عثمان

3 ـ ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى

4 ـ على بن محمد سمرى

چند روز به مرگ چهارمين نايب خاص امام عصر مانده بوده كه از جانب آن حضرت به وى ابلاغ شد كه تا شش روز ديگر زندگى را بدرود خواهد گفت و پس از وى هيچ كس نيابت خاصّه نخواهد داشت.

بدين ترتيب، غيبت كبرى آغاز شد و تا روزى كه خداوند متعال به آن حضرت اجازه ظهور دهد، ادامه خواهد يافت.

ب ـ غيبت كبرى

اين غيبت از سال 329 هجرى قمرى، پس از درگذشت آخرين نايب خاص امام عصر آغاز شد و تاكنون ادامه دارد، و تا وقتى كه زمينه جهانى شدن اسلام فراهم نشود، ادامه خواهد يافت.

پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در حديثى فرمود:

اگر از دنيا نمانده باشد مگر يك روز، خداوند آن روز را طولانى خواهد كرد تا مهدى از فرزندان من ظهور كرده و دنيا را از عدل و داد پر كند، چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد.

نايبان عامّ امام عصر(عج)

از آنجا كه امامت و رهبرى جهان اسلام، ادامه نبوت است و بدون آن مسلمانان نمىتوانند به وظايف الهى خود عمل كنند، در زمان غيبت كبرى، فقهاى واجد شرايط فتوا و رهبرى، نيابت عام آن بزرگوار را به عهده دارند و مسؤول هدايت و رهبرى جهان اسلاماند و موظفند نيازهاى عقيدتى، فقهى، اخلاقى و سياسى جامعه اسلامى را ـ تا حدّ توان ـ تأمين كنند و با تشكيل حكومتهايى كه مقدمه اجراى مقررات الهى از يكسو و هستههاى مقاومت براى رهايى مستضعفان و جهانى شدن اسلام از سوى ديگر است، زمينه حكومت جهانى امام عصر (عليه السلام)را فراهم سازند.

عقيده به معاد

چهارمين دانستيهاى عقيدتى، آشنايى با جهان پس از مرگ است. اعتقاد به معاد، يعنى ايمان به زندگى پس از مرگ براى رسيدگى به اعمال نيك و بدانسان و پاداش آن.

از نظر اسلام، انسان با مرگ نابود نمىشود، بلكه از جهانى به جهان ديگر منتقل مىشود. پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در اين باره فرمود:

گمان مبريد كه با مردن نابود مىشويد، بلكه از خانهاى به خانه ديگر منتقل مىگرديد.

عالم برزخ

فاصله ميان مرگ تا قيامت، عالم برزخ يا عالم قبر ناميده مىشود. روح انسان پس از مرگ به عالم برزخ منتقل مىشود و پس از يك بازجويى كوتاه، اگر از نيكان باشد زندگى شيرين و گوارا، و اگر از بدان باشد، زندگى تلخ و ناگوارى را آغاز مىكند، يا در كنار پاكان و مقربان درگاه خدا در نعمت و يا در كنار شيطانها و پيشوايان گمراهى در رنج و زحمت خواهد بود، و اين زندگى تا روز قيامت ادامه خواهد داشت.

روز قيامت

روز قيامت، همه مردم براى رسيدگى نهايى به اعمالى كه در دنيا انجام دادهاند، زنده خواهند شد. اين روز به اندازه پنجاه هزار سال طول خواهد كشيد! و به همه اعمال انسان بطور دقيق رسيدگى خواهد شد. اگر نتيجه رسيدگى، خوب باشد، به بهشت جاويد راه خواهد يافت و در آنجا براى هميشه از بالاترين لذتها و شاديهايى كه قابل تصور نيست، برخوردار خواهد بود و اگر نتيجه رسيدگى، بد باشد، در زندانى به نام جهنم، محبوس خواهد شد و در آنجا براى هميشه در سختترين عذابها و رنجها قرار خواهد گرفت.

دليل عقيده به معاد

اعتقاد به معاد، از راههاى مختلفى قابل اثبات است. براى آنان كه پا به سنّ تكليف مىگذارند، به چند راه ساده آن اشاره مىكنيم:

الف ـ وعده خدا

سادهترين دليل اثبات معاد، وعده خداوند است. اگر ثابت شود كه خداوند، زندگى پس از مرگ را وعده داده، عقيده به معاد براى عقل قابل قبول است.

همه انبياى الهى، اين وعده خداوند متعال را تكرار كردهاند. بيش از 41 قرآن كريم درباره معاد است. در هر صفحهاى از اين كتاب آسمانى اين وعده الهى بگونهاى مطرح شده است.

بنابراين، كسى كه توحيد و نبوت را پذيرفته است، نمىتواند به معاد اعتقاد نداشته باشد.

ب ـ برهان حكمت

اگر جهان پس از مرگ، وجود نداشته باشد و حساب و كتابى در كار نبوده و زندگى آدمى با مردن به پايان برسد، آفرينش انسان بىهدف و بيهوده خواهد بود، در حالى كه خداوند حكيم، كار بىهدف و بيهوده انجام نمىدهد.

ج ـ برهان عدالت

در صورتى كه جهان پس از مرگ وجود نداشته باشد، نيكوكاران وبدكاران با مرگ به يك نقطه مساوى مىرسند و اين خلاف عدالت است وخداوند عادل، كارى را كه خلاف عدل است، انجام نمىدهد.

فصل دوّم دانستنيهاى اخلاقى

پس از دانستنيهاى عقيدتى مهمترين چيزى كه آشنايى با آن براى نوجوان ضرورت دارد، دانستنيهاى اخلاقى است.

شرح همه دانستنيهاى اخلاقى، از حوصله اين كتاب خارج است، در اين فصل تلاش مىكنيم تا ضرورىترين مسائل اخلاقى مورد نياز جوانان را در سه قسمت به ترتيب زير مطرح كنيم:

1 ـ اخلاق جنسى

2 ـ رذيلتهاى اخلاقى

3 ـ فضيلتهاى اخلاقى

مبحث اوّل اخلاق جنسى

اخلاق جنسى، مهمترين قسمت دانستنيهاى اخلاقى تكليف است وبه همين دليل جدا از فضيلتها و رذيلتهاى اخلاقى و پيش از آنها مطرح مىشود. مقصود از اخلاق جنسى، صفات، عادتها، حالتها و روشهايى است كه با غريزه جنسى ارتباط دارند. مانند: عفت و پاكدامنى، حيا، حجاب، حرمت روابط نامشروع، خودارضايى و.

بيدار شدن غريزه جنسى، مهمترين مسأله آغاز تكليف، بخصوص براى نوجوانان پسر است. همراه با بيدارى اين غريزه، طوفانى در درون نوجوان ايجاد مىشود كه اگر درست و بموقع مهار نگردد، انواع انحرافات را به دنبال خواهد آورد.

راههاى پيشگيرى از انحرافات جنسى

اسلام براى هدايت غريزه جنسى و پيشگيرى از انحراف آن دو رهنمود اساسى ارائه كرده است، يكى براى كسانى كه توانايى ازدواج دارند، ولى به بهانههاى واهى زيربار تشكيل خانواده نمىروند و ديگرى براى كسانى كه قدرت ازدواج ندارند. رهنمود اول، تأكيد بر ازدواج و نكوهش ترك آن در مورد كسانى است كه قدرت ازدواج دارند و رهنمود دوم تقويت نيروى پاكدامنى در مورد كسانى است كه قدرت ازدواج ندارند. اينك شرح اين دو رهنمود:

1 ـ تأكيد بر ازدواج:

با تسريع در ازدواج فرزندان كه به بلوغ جنسى رسيدهاند، مىتوان از اغلب انحرافات جنسى پيشگيرى كرد. پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)فرمود:

هر جوانى كه در آغاز سالهاى جوانى ازدواج كند، شيطانى كه مأمور گمراهى اوست، فرياد مىكشد: «واى از او! واى از او! كه 32 دينش را از دسترس من حفظ كرد.» بنابراين، چنين كسى پس از ازدواج بايد تقواى الهى را در حفظ 31 باقيمانده مراعات كند.

و در زمينه نقش تجرّد در آلودگى و تباهى جوان و تأكيد بر تسريع در ازدواج فرمود:

«شراركم عزّابكم، ركعتان من متأهل خير من سبعين ركعة من غير متأهل»

بَدانِ شما افراد مجرّد هستند! دو ركعت نمازِ شخص متأهل بهتر از هفتاد ركعت نماز شخص مجرّد است.

امام رضا (عليه السلام) فرمود: جبرئيل بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرود آمد و گفت: پروردگارت به تو سلام مىرساند ومىفرمايد:

دوشيزگان همانند ميوه بر درختند كه وقتى رسيد، به منظور پيشگيرى از فاسد شدن بايد آن را چيد وگرنه تابش خورشيد و وزش باد آن را فاسد و دگرگون مىكند. دوشيزگان نيز وقتى به بلوغ جنسى رسيدند، براى حفظ آنها راهى جز ازدواج وجود ندارد. در غير اين صورت، فتنه آنها را تهديد مىكند.

پيامبر(صلى الله عليه وآله) با شنيدن اين پيام، دستور داد كه مردم جمع شوند. سپس بر فراز منبر، پيام الهى را به آنان ابلاغ كرد.

طبق اين احاديث، تجرّد، منشأ بيشتر انحرافات و مفاسد اجتماعى است و اين انحرافات، با ازدواج دختر و پسر در آغاز بلوغ جنسى، قابل پيشگيرى است.

عذرهاى ناموجه

وقتى سخن از ضرورت ازدواج نوجوان به ميان مىآيد، بطور معمول عُذرهايى به عنوان مانع مطرح مىشود كه بسيارى از آنها، براى كسانى كه به مبانى اسلام معتقدند، پذيرفتنى نيست.

نادارى

آنچه بيش از هرچيز ديگر در نظر مردم، مانع ازدواج نوجوان محسوب شود، آماده نبودن امكانات مادى است. اين بهانه از نظر قرآن كريم مردود است. خداوند در اين كتاب آسمانى، ضمن تشويق مردم به فراهم كردن مقدمات ازدواج افراد مجرد، مىفرمايد نيازمندى نبايد مانع ازدواج باشد و وعده مىدهد كه خداوند نيازمنديهاى آنان را تأمين خواهد كرد.

طبق وعده الهى، امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه به بهانه نادارى ازدواج نكند، به خداوند بدگمان است، زيرا او مىفرمايد: «اگر نيازمند باشند، خداوند آنها را از فضل خود بىنياز مىكند.»

مسائل موهوم

يكى ديگر از چيزهايى كه موجب تأخير ازدواج مىشود، اهميت دادن به امتيازات خيالى است; چهبسا افرادى در انتظار همسرى اسم و رسمدار يا پولدار، سالها نمىتوانند براى انتخاب همسر تصميم بگيرند.

اسلام، ملاك شايستگى فرد براى همسرى را ديندارى مىداند، نه مال و جمال، و موقعيت اجتماعى وخانوادگى.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود:

«تنكح المرأة على اربع خلال: على مالها و على دينها و على جمالها و على حسبها و نسبها فعليك بذات الدّين»

ازدواج گاه به انگيزه ثروت او، گاه به انگيزه دين او، گاه به انگيزه زيبايى او و گاه به دليل موقعيت اجتماعى و خانوادگى اوست، توصيه من اين است كه با زن ديندار ازدواج كنى.

اگر مردم مسلمان به توصيه اسلام، به نادارى و شؤون موهوم اهميت ندهند، بسيارى از جوانان مىتوانند ساده و دور از هرگونه تشريفات، زندگى شيرين و سالمى داشته باشند و بطور قطع، خداوند طبق وعده خود، مشكلات زندگى آنان را بتدريج حلّ مىكند و نيازهاى آنان را تأمين مىنمايد.

2 ـ تقويت نيروى عفّت:

در مواردى كه به دلايل واقعى و غيرقابل انكار ـ نه به بهانههاى واهىـ شرايط ازدواج براى نوجوان ميسّر نيست، رهنمود اسلام براى پيشگيرى از انحرافات جنسى، تقويت نيروى عفّت است.

قرآن كريم پس از اينكه در آيه 32 از سوره نور، توصيه مىكند كه مقدمات ازدواج افراد مجرّد را فراهم كنند و يادآور مىشود كه مبادا بهانه فقر و نادارى، مانع اجراى اين سنّت گردد، در آيه بعد خطاب به كسانى كه براساس دلايل واقعى قادر به ازدواج نيستند، مىفرمايد:

«وليستعفف الّذين لايجدون نكاحاً حتى يغنيهم اللّه من فضله»

آنان كه مقدمات ازدواج برايشان فراهم نيست، بايد «عفّت» پيشه كنند تا خداوند از فضلش آنها را بىنياز سازد.

عفّت، يعنى مقاومت در برابر شهوت. عفيف كسى است كه در برابر خواستهاى نفسانى و كششهاى جنسى مقاومت كرده و خود را حفظ كند.

هرچند افراد مجرّد نياز بيشترى به تحصيل و تقويت نيروى عفت دارند، ولى همسر داران نيز از پرورش اين ويژگى مهم اخلاقى بىنياز نيستند، چهبسا افرادى كه به دليل عدم مقاومت در برابر كششهاى جنسى، با وجود همسر به انحرافات اخلاقى مبتلا شدهاند. تمام مردم به تحصيل عفت، دعوت شدهاند، و تحصيل آن به عنوان بالاترين عبادت مورد تأكيد قرار گرفته است.

امام باقر (عليه السلام) در اين باره فرمود:

«ما عبدالله بشىء افضل من عفّة بطن وفرج»

هيچ عبادتى با ارزشتر از عفّت شكم و عفّت جنسى نيست.

الف آفات عفّت

عفت، مقاومت در برابر شهوت است، هرچه شهوت را تحريك و تقويت كند، آفتِ عفت است و پرهيز از آن به منظور پيشگيرى از انحرافات جنسى بخصوص در مورد نوجوانانى كه قدرت ازدواج ندارند، واجب و لازم است. در اينجا مهمترين آفات عفت را بطور اختصار توضيح مىدهيم.