جشن تكليف

محمد محمدي ري شهري

- ۱ -


اشـاره

انقلاب شكوهمند اسلامى ايران، جنبشى معنوى براى رسيدن به اسلام ناب محمدى(صلى الله عليه وآله) بود. در اين حركت الهى، بسيارى از شيوههاى ارزشمند و سنتهاى نيكوى از ياد رفته، زنده شد و شيوهها و سنتهاى ناپسند، از جامعه اسلامى رخت بربست.

«جشن تكليف» از شيوههاى ارجمند و سنتهاى در خور ستايش است كه برگزارى آن پس از انقلاب اسلامى رواج يافت. اكنون در مدارس، شهرها و آباديهاى اين مرز و بوم، شاهد جشنهاى زيبا و دلپذيرى با عنوان «جشن تكليف» هستيم. اين سنت ارزنده و آموزنده، در خانهها نيز برگزار مىشود و بدين ترتيب، بسيارى از فرزندان ايران اسلامى، با اين سنّت والا گام در وادى مقدس تكليف گذاشته، به قافله نور مىپيوندند.

دانشمند بزرگ، عارف وارسته و انسان نمونه، «سيد بن طاووس»نخستين كسى است كه اين «سنّت حسنه» را بنياد نهاد و روز تشرف به تكليف را عيد اعلام كرد. او در اين باره مىنويسد:

يكى از چيزهايى كه خداوند جلّ جلاله مرا بدان رهنمون شد و تاكنون كسى را نيافتهام كه در اين باره با من سخنى بگويد، بزرگداشت هنگام تشرف به تكليف و فضايل بزرگ آن است، تا آنجا كه همه ساله فرا رسيدن آن روز را جشن مىگيرم، و خداوند شرافت احياى مراسم آن و سپاس و ستايش و ثناى خورشيدها، ماهها و ستارگان آن را به من عنايت مىفرمايد.

اين مربى بزرگ در اثر جاودانهاش «كشفالمحجة» به فرزندش پيش از رسيدن به سن تكليف، مىنويسد:

فرزندم، محمّد! هنگامى كه خداوند تو را به شرف عقل مفتخر گردانيد و تو را شايسته همنشينى و گفتگو با خود و حضور در پيشگاه اقدسش دانست، اين هنگام را يادداشت كن و آن را برترين و بهترين «عيدها» بدان و سالگشت تكليف را جشن بگير و خداى را سپاس گوى كه گوهر عقل را به تو هديه كرده است. من اگر هنگام فرا رسيدن تكليف زنده بودم، آن روز را عيد قرار مىدهم و به شكرانه آن انفاق مىكنم. و اگر پيش از رسيدن به اين آرزو زندگى را بدرود گفتم، به تو و ديگران وصيت مىكنم كه روز بالغ شدن و به تكليف رسيدن را عيد بدانيد و به شكرانه اين موهبت الهى انفاق كنيد.

سيد بن طاووس(قدس سره) به اين آرزو مىرسد و به شكرانه اين فضل بزرگ، هنگام تشرف فرزندش «محمد» به تكليف و پانهادن او به وادى نور را جشن مىگيرد و كتابى زيبا در اين باره مىنگارد كه در نخستين فصل آن چنين آمده است:

چون وقت تشرف فرزندم محمد به اين فضيلت رسيد و او به انوار عقل منوّر گرديد، روز پنجشنبه نهم ماه محرّم سال 659 بود و من همراه با خانواده در مهمانسراى ربّانى علوى «نجف اشرف» بوديم. آن روز فرزندم محمّد، پانزده سال تمام از سنين عمرش گذشته بود، كه خداوند متعال جلّ جلاله اقبال و انعام خود را بر ما و او تمام كرد. منجّم معتبرى را در خانه خود در جوار مشهد مولايمان حضرت على صلواتاللّه عليه حاضر كردم تا وقت و ساعت ولادت او را معين كند.

تاريخ ولادت او دو ساعت و پنج دقيقه روز مذكور بود. در اين لحظه بقدر توان، سپاس خداوند جلّ جلاله را به جا آوردم كه اين فرزند را بدينجا رساند و ما را به نعمت كرامتى كه براى او برگزيد، رهنمون شد.

سيّد بن طاووس كه از مربيان بزرگ و چهرههاى والا و كم نظير علماى شيعى است، لحظه تكليف را برترين لحظهها و بزرگترين عيدها دانسته و انسان را به بزرگداشت آن مىخواند. راستى آيا لحظهاى زيباتر و شيرينتر از لحظه ورود در وادى نور و ارتباط با خالق زيباييها وجود دارد؟!

آن بزرگوار سنت نيكوى «جشن تكليف» را بنياد نهاد و اين افتخار را در تاريخ اسلام به نام خود ثبت كرد.

با همه گسترشى كه اين سنت گرانقدر در جامعه اسلامى ما يافته است، كتابى كه ابعاد «جشن تكليف» را بنماياند و جايگاه والاى آن را بازگويد و مربيان و اولياى فرزندان را با چگونگى آن آشنا كند و عزيزانى را كه پا به عرصه تكليف مىگذارند در آشنايى به وظايفشان يارى رساند، نگاشته نشده است.

اميد آنكه، به لطف خداوند، اين نوشتار به شكوفايى هر چه بيشتر استعدادهاى انسانى نونهالان كشورهاى اسلامى كمك كند و راه را براى نگارش كتابهاى بهتر در اين زمينه هموار سازد.

معناى تكليف

قبل از بحث درباره «جشن تكليف» لازم است به چند سؤال پاسخ داده شود; اول اينكه تكليف چيست؟

تكليف در لغت به معناى واگذار كردن كارى دشوار به ديگرى و در اصطلاح به معناى رسيدن پسر و دختر به سنّ بلوغ و رشد است.

از نظر اسلام، وقتى پسر و دختر به سنّ بلوغ رسيدند، اگر ساير شرايط تكليف را دارا باشند، بايد مقررات الهى را بدقت رعايت كنند. اين مقررات شامل: واجبات (يعنى كارهايى كه خداوند انجام آنها را از انسان خواسته) و محرمات (يعنى كارهايى كه خداوند آنها را ممنوع كرده است)، مىشود.

از آنجا كه مقررات الهى براى انسان، محدوديت ايجاد مىكند و اجراى آن، بخصوص در آغاز بلوغ، دشوار است، به مقررات الهى تكليف گفته مىشود، وقتى انسان به سنّى رسيد كه رعايت اين مقررات بر او لازم شد، مىگويند: به تكليف رسيد و مكلّف شد.

فلسفه تكليف

دوّمين سؤال اين است كه چرا خداوند براى زندگى انسان، مقررات وضع كرده و بدين وسيله انسان را محدود نموده است؟

براى پاسخ به اين سؤال ابتدا بايد بدانيم كه انسان چگونه موجودى است؟

امام على (عليه السلام) در اين باره فرمود:

خداوند در فرشته، عقل را بدون شهوت قرار داد و در حيوانات، شهوت را بدون عقل نهاد و در انسان، عقل و شهوت را تركيب كرد. با اين تركيب، كسى كه عقلش بر شهوتش چيره شود، بهتر از فرشته است و كسى كه شهوتش بر عقلش پيروز گردد، از حيوانات بدتر است.

تفسير انسان به «تركيبى از فرشته و حيوان و آميختهاى از عقل وشهوت» تصوير روشنى است از حقيقت ناشناخته انسان.

بىترديد، جز آفريدگار انسان، كسى حقيقت اين موجود پيچيده وشگفت را نمىشناسد و استعدادها و نيازهاى واقعى او را نمىداند و در نتيجه، نمىتواند براى تكامل انسان، برنامهريزى كند.

تكليف، برنامه آفريدگار جهان براى تكامل انسان است.

عقل، انسان را در راه رسيدن به تكامل ـ كه فلسفه آفرينش اوستـ به باورهاى درست، اخلاق و رفتار نيك مىخواند; در مقابل، شهوت او را به باورهاى نادرست، اخلاق و رفتار ناپسند مىكشاند.

تكليف، انسان را از چنگال هوسهاى سركش و نيازهاى دروغين رها مىكند و در راهى كه عقل مىپسندد، قرار مىدهد.

امام على (عليه السلام) در نصيحتهاى خود به فرزندش امام مجتبى (عليه السلام)فرمود:

خداوند جز به نيكى، به تو فرمان نداده و جز از بدى، تو را باز نداشته است.

برنامه تكليف، در واقع همان برنامه عقل براى تأمين سعادت و تكامل انسان است; واجبات، دعوت به نيكها و محرّمات، بازداشتن از بديهاست.

امام على (عليه السلام) فرمود اگر خداوند مردم را از محرّمات خود نهى نمىكرد، بر انسان عاقل واجب بود كه از آنها اجتناب كند.

فرمان قطعى عقل، براى انسان كافى است و خداوند متعال نيز جز كارهاى زشت را ممنوع نكرده است. از اين رو، امام معصوم مىفرمايد: حتّى اگر خداوند كارهاى ناپسند را ممنوع نساخته بود، افرادى كه فرمان عقل را مىپذيرند، مرتكب كارهاى زشت نمىشدند.

امام على (عليه السلام) اين مسأله بسيار مهم را با صراحت بيشتر چنين توضيح مىدهد:

«لوكنّا لانرجو جنّة ولانخشى ناراً و لاثواباً و لا عقاباً لكان ينبغى لنا أن نطلب مكارم الأخلاق فإنها تدلّ على سبيل النّجاح»

به فرض اينكه در ما اميد بهشت و ترس از آتش دوزخ نباشد و به ثواب و عقاب الهى عقيده نداشته باشيم، باز هم سزاوار است در پى ارزشهاى اخلاقى باشيم، زيرا اين كار، آدمى را به راه موفقيت و پيروزى هدايت مىكند.

اين نكته بسيار دقيق در زمينه فلسفه تكليف، در حقيقت از آيه 90 سوره نحل گرفته شده و دقت در آن پژوهشگران با انصاف را با صداقت پيامبر اسلام و عمق تعاليم آسمانى ايشان آشنا مىكند.

عثمان بن مظعون از اصحاب پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)، داستان آشنا شدن خود را با اسلام چنين تعريف مىكند:

من در آغاز كه مسلمان شدم، به دليل اصرار فراوان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود، بدينگونه كه حيا موجب پذيرفتن پيشنهاد پيامبر(صلى الله عليه وآله) شد. من در واقع، اسلام را باور نكرده بودم، تا اينكه يك روز خدمت آن حضرت بودم كه حالت وحى به ايشان دست داد. ديدم مدّتى چشم به آسمان دوخت; گويا چيزى دريافت مىكند. پس از زوال اين حالت، حال آن حضرت را پرسيدم. فرمود: در حالى كه با تو سخن مىگفتم، ناگاه جبرئيل اين آيه را برايم آورد:

بيقين، خدا به عدل و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مىدهد و از فحشا و ناپسند و ستم باز مىدارد، شما را اندرز مىدهد كه پند پذيريد.

وقتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين آيه را برايم خواند، اسلام در دلم استقرار يافت و در حقيقت، ايمان آوردم. بىدرنگ نزد عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمدم و جريان را با او در ميان گذاشتم. ابوطالب با شنيدن سخنان من، به قبيله قريش چنين فرمود:

اى خاندان قريش، از محمّد پيروى كنيد، زيرا او شما را به چيزى جز اخلاق ستوده دعوت نمىكند.

در اينجا ممكن است، اين سؤال مطرح شود كه اگر عقل بتنهايى مىتواند «حُسن» تكاليف خدا و «قبح» ترك آن را درك كند، پس چه نيازى به دين و برنامههاى انبياست؟

در پاسخ مىتوان گفت: عقل بتنهايى نمىتواند جزئيات برنامههاى تكامل انسان را بشناسد; آنچه را كه عقل تأييد مىكند، اصول برنامههاى دين است. اگر شرايط درك مصالح و مفاسد احكام، براى عقل فراهم شود، عقل در جزئيات برنامهها نيز همان را مىگويد كه دين گفته است، ولى چون هميشه اين شرايط فراهم نيست، وحى و نبوت بايد به كمك عقل بيايد تا برنامه تكامل انسان، بخوبى تنظيم و تكميل شود.

فلسفه جشن تكليف

سومين سؤال اين است كه چرا براى تكليف جشن بگيريم؟

در پاسخ اين سؤال بايد گفت: فلسفه تكليف ـ كه شرح آن گذشت ـ فلسفه جشن تكليف نيز هست. امّا توضيح بيشتر:

عيد در لغت از ريشه «عَوْد» به معناى بازگشت است، روزهايى هم كه نعمتهاى از دست رفته به فرد يا جامعه بازمىگردد، عيد ناميده مىشود، ولى بتدريج اين كلمه در هر روز فرخنده و مبارك به كار رفته است. روزى كه نعمتى از جانب خداوند به انسان مىرسد، آن روز عيد است، چه نعمت مادى باشد و چه معنوى. هر چه نعمت الهى بزرگتر باشد، عيد از فرخندگى و شكوه بيشترى برخوردار بوده و مايه شادمانى بيشترى است.

پس هر روزى كه انسان كار ناشايستهاى انجام ندهد، براى او روز عيد است. امام على (عليه السلام) در اين باره فرمود:

«كلّ يوم لايعصى اللّه فيه فهو يوم عيد»

هر روزى كه در آن خداوند نافرمانى نشود، روز عيد است.

مهار كردن هوسها و دورى از گناه، نعمتى بزرگ و موفقيتى چشمگير است. هر روزى كه اين موفقيت به دست آيد و براى هركس كه اين نعمت فراهم شود، فرخنده و مبارك است.

الف ـ مائده آسمانى

حضرت مسيح (عليه السلام) روز نزول مائده آسمانى را كه به تقاضاى ياران و به دعاى آن حضرت نازل شد، «عيد» و مائده آسمانى را «عيدى خدا» ناميد:

عيسى گفت: خداوندا! پروردگارا! مائدهاى از آسمان بر ما فرست تا عيدى براى اوّل و آخر ما باشد و نشانهاى از تو، و به ما روزى ده كه تو بهترين روزى دهندگانى.

اين مائده آسمانى سفرهاى بود كه قدرى نان و ماهى، خوراك آن را تشكيل مىداد!

تكليف نيز مائدهاى آسمانى و از جانب خداوند متعال است، ولى نه مائده نان و ماهى! بلكه مائده روحانيت و معنويت، مائده عشق و محبت و مائده شكوفايى انسانيت.

آيا روز نزول مائده نان و ماهى عيد است، ولى روز نزول مائده تكليف الهى، عيد نيست؟!

آيا مائدهاى كه شكم را سير مىكند، جشن و سرور دارد، ليكن مائدهاى كه جان را به سوى پاكى پرواز مىدهد، سزاوار شادى و مسرّت نيست؟!

ب ـ بزرگداشت يومالله تكليف

يكى از نكتههاى برجسته تربيتى و سازنده اى كه قرآن كريم بر آن تأكيد دارد، يادآورى و بزرگداشت «ايّامالله» است:

«وذكّرهم بايّام الله إنّ فى ذلك لآيات لكل صبّار شكور»

ايّامالله را به آنها يادآور شو، كه براستى در اين، نشانههاى روشنى است براى هركس كه بسيار مقاوم و سپاسگزار است.

ايامالله يعنى روزهاى خدا. با توجه به اينكه تمام روزها، روزهاى خداست، «ايام الله» به آن گفته نشده است، ايامالله روزهاى خاصى است كه در آن آيهاى از آيههاى الهى كه نشانه قدرت و تدبير و حكمت اوست، به صورت «نعمت» و يا «نقمت» بر فرد يا جامعه نازل مىشود.

يادآورى و بزرگداشت خاطره اين روزها و بررسى عوامل موفقيتها و شكستها مىتواند نقش سازندهاى در هشيارى انسان و جامعههاى انسانى داشته باشد. و با الهام از همين پيام آسمانى است كه ما خاطره روزهاى مهم تاريخ اسلام و انقلاب اسلامى ايران را گرامى مىداريم.

با توجه به اين مقدمه، روز تكليف يكى از مصداقهاى روشن «ايامالله» است كه قرآن كريم بر بزرگداشت خاطرهاش تأكيد دارد، در ميان نعمتهاى الهى، نعمتى بزرگتر و ارزندهتر از نعمت «اجازه رسمىِ ورود به محضر آفريدگار هستى و ارتباط و انس با خالق زيباييها» نيست! بزرگداشت روز نزول اين نعمت، گام مؤثرى در برنامهريزى براى بهرهبردارى بهتر و بيشتر از آن است.

ج ـ بزرگداشت شعاير الهى

يكى ديگر از عنوانهاى منطبق با بزرگداشت جشن تكليف، عنوان «تعظيم شعاير الهى» است كه قرآن كريم بدان توصيه كرده و از آن به عنوان يكى از نشانههاى تقواى دلها نام برده است:

«و من يعظّم شعائرالله فإنها من تقوى القلوب»

همانا بزرگداشت شعاير الهى، نشانه پرهيزكارى دلهاست.

شعاير الهى، امورى است كه بگونهاى انسان را متوجه خدا و فرمانهاى او مىكند. اين امر مىتواند زمان، مكان، نوشته و يا هر چيز ديگرى باشد. بنابراين، هر چيزى كه خدا و فرمان او را به انسان و جامعه انسانى نشان دهد، از شعاير الهى محسوب شده، بزرگداشت آن، بزرگداشت خدا و بىاعتنايى به آن، بىاعتنايى به پروردگار خواهد بود.

هر قدر شعاير الهى، بهتر و روشنتر خدا و فرمان او را نشان دهد، شايسته تعظيم بيشترى است.

قرآن كريم، «صفا و مروه» را يكى از شعاير الهى مىداند. هر كس كه حركت عاشقانه زائران خانه خدا را ميان اين دو كوه ببيند، بىاختيار به ياد خدا مىافتد.

قرآن، قربانى در سرزمين «منا» را نيز از شعاير الهى مىداند. اين اقدام، پيروى از سنت ابراهيم خليل در اعلام آمادگى براى از دست دادن بهترين عزيزان در راه خداست، نشانه ديگرى از عظمت خداست.

لحظه به تكليف رسيدن انسان نيز از شعاير الهى و بلكه از بزرگترين آنهاست; البته براى كسانى كه همچون سيد بن طاووس، ديده بينا دارند.

مطالبى كه درباره فلسفه جشن تكليف گذشت، نشان مىدهد كه چرا سيد بن طاووس، آن فقيه و عارف كمنظير، روز تشرف به تكليف را عيد و بلكه از بزرگترين عيدها اعلام مىكند، و اين عيد را اصل و اساس تمام عيدها مىداند:

سزاوار چنين است كه روز تشرف به شرف تكليف را از بزرگترين عيدها قرار دهد، زيرا آن، اصل و اساس تمام عيدها است! هم در دنيا و هم در آخرت، و ساير عيدها فرع آن هستند.

آن بزرگوار، به كسانى كه به عيد تكليف بها و اهمّيت نمىدهند، هشدار داده و با سخنان زير، آنها را مورد نكوهش قرار مىدهد:

چرا روز تشرف به تكليف نزد آدمىزاده كه بندهاى ناتوان است، تا اين حدّ بىمقدار بوده كه روزش مجهول و نامش در ميان اهل تكليف، متروك است؟!

من تاكنون ياد ندارم، كسى را يافته باشم كه براى اين روز مهم، آماده شده باشد و به اداى حق بزرگ آن همّت گمارد و آنچه از تعظيم براى خداوند جل جلاله واجب است، مراعات كند و يا براى از دست دادن چنين نعمتى تأسف خورد; گويا روزى نيست كه خداوند از آن سؤال كند؟!

من خود و فرزندان و خاصان خود را توصيه مىكنم كه حق اين روز بزرگ را ادا كنند، و با تعظيم و تجليل با آن برخورد نمايند، و اعتراف كنند كه آنچه بدان دست يافتهاند از شرف عيدها و سعادت دنيا و آخرت، و آنچه بدان توان يافتهاند از آسانى و خرسندى، از بركت تشرف به تكليف است. همانا اين روز، اصل ارزشمند همه آنهاست و دريچه وصول آنها به سعادت دنيا و آخرت است.

بايد بدانند كه حجّت بر من و آنها و هركس كه سخنم به او رسد، در رابطه با شرافت اين روز و بزرگداشت حقيقت آن، تمام است.

آثار تربيتى جشن تكليف

روشن شد كه فلسفه همه شعاير الهى، از جمله جشن تكليف، نقش تربيتى آن در اصلاح و رشد جامعه انسانى است. هر يك از شعاير الهى كه قدرت بيشترى در ايجاد جاذبه معنوى و حركت انسان به سوى خوبيها داشته باشد، از اهميت افزونترى برخوردار بوده و بزرگداشت آن ضروريتر است.

بررسى آثار جشن تكليف، نشان مىدهد كه در ميان اقدامات تربيتى متناسب با لحظه بلوغ، هيچ كارى مانند آن مفيد و سازنده نيست. جشن تكليف در آغاز زندگى نوين فرزندان، مىتواند آنها را دگرگون كند و نقش مهمى در حفظ نظام ارزشى و تربيتى جامعه دارد. اين آثار عبارتند از:

الف ـ خاطرهاى سازنده

نخستين اثر جشن تكليف، ايجاد يك خاطره شيرين تربيتى و معنوى، در ذهن پسر و دختر است. خاطرهاى كه هيچگاه فراموش نمىشود و براى هميشه راهنماى انسان است.

نونهالان مسلمان در لحظه تكليف، سه دستهاند:

اوّل: كسانى كه نمىدانند لحظه تكاليف آنها چه موقعى است، يا خبر دارند، ولى به آن اهميت نمىدهند. آنان خاطرهاى از لحظه تكليف خود ندارند.

دوّم: افرادى كه تصوير مبهمى از سختيهاى تكليف به آنها داده مىشود. مثلا به آنها مىگويند: از فرداى تكليف، نماز بر تو واجب مىگردد، روزه ماه مبارك رمضان لازم مىشود و. خاطره چنين كسانى از لحظه تكليف، آغاز محدوديتها و سختيهاست.

سوّم: اشخاصى كه معناى روشنى از ارتباط انسان با خدا و نقش تكليف در سعادت هميشگى انسان به آنها داده مىشود; به آنان مىگويند: لحظه بلوغ، جشن تكليف آنهاست، در اين لحظه به فرمانپذيرى آفريدگار مفتخر مىگردند، و مائده آسمانى تكليف براى آنها نازل مىشود، لحظه تكليف زيباترين لحظه زندگى و سرفصل همه زيباييها در زندگى آنان است. خاطره آنان از لحظه تكليف، خاطره شيرين پيوند با خداى مهربانى است كه اين همه لطف و محبت را به او ارزانى داشته است.

اين خاطره شيرين و سازنده تا پايان زندگى، راهنماى انسان به نيكيها و زيباييها خواهد بود.