حيوة القلوب جلد پنجم
امام شناسى

علامه مجلسى رحمة الله عليه

- ۱۲ -


فصل دوازدهم : در بيان اخبارى است بر تاويل آيات مؤ منين و ايمان و مسلمين و اسلام به اهل بيت عليه السلام و ولايت ايشان ، و تاويل آيات كفار و مشركين و كفر و شرك و اصنامبه اعداى ايشان وترك ولايت ايشان
ابن شهر آشوب از حضرت امام زين العابدين عليه السلام روايت كرده است ؛ در تفسير قول حق تعالى بئسما اشتروا به انفسهم ان يكفروا بما انزل الله بغيا ان ينزل الله من فضله على ما يشاء من عباده ( 867) يعنى : بد چيزى است آنچه به آن خريدند جانهاى خود را آنكه كافر شوند به آنچه خدا فرستاده است از براى حسد بر اينكه بفرستد از فضل خود وحى را بر هر كه خواهد از بندگانش . حضرت فرمود كه : مراد، حسد بر ولايت اميرالمؤ منين و اوصياء از فرزندان اوست . ( 868)
و على بن ابراهيم روايت نموده است در تفسير قول حق تعالى وكذلك انزلنا اليك الكتاب فالذين آتيناهم الكتاب يؤ منون به و من هؤ لا من يؤ من وما يجحد بآياتنا الا الكافرون ( 869) يعنى : و همچنين فرستاديم بسوى تو كتاب را، پس آنها كه داده ايم به ايشان كتاب را ايمان آوردند به كتاب ، و از اين جماعت نيز بعضى ايمان مى آورند به كتاب و انكار نمى كنند آيات ما را مگر كافران ..
على بن ابراهيم گفته است : مراد به اينها كه كتاب به ايشان داده شده ، آل محمد صلى الله عليه و آله اند كه لفظ و معنى كتاب نزد آنها است ، و از اين جماعت يعنى ساير مؤ منان از اهل قبله . ( 870)
و ايضا روايت كرده است در تفسير آيه كريمه لقد من الله على المؤ منين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم ( 871) يعنى بتحقيق كه منت گذاشت خدا بر مؤ منان چون فرستاد در ميان ايشان رسولى از نفساى ايشان ، فرمود: مراد از مؤ منان ، آل محمد صلى الله عليه و آله اند، ( 872) . و اين بهتر است از آنچه مفسران تكلف كرده اند كه مراد به انفس ايشان جنس ايشان است كه عرب باشند.
و ايضا روايت كرده است در تفسير آيه والذين آمنوا واتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء ( 873) يعنى : آنها كه ايمان آوردند و تابع ايشان گردانيديم فرزندان ايشان را در ايمان ، ملحق گردانيديم به ايشان فرزندان آنها را - در داخل شدن بهشت ، يا رسيدن به درجه پدران - و كم نكرديم به اين ملحق كردن از عمل بدرها ثواب ايشان چيزى را.
مشهور ميان مفسران آن است كه اين آيه در باب اطفال مؤ منان است كه خدا ملحق مى گرداند ايشان را به پدرهاى ايشان در بهشت . ( 874) و در احاديث ما نيز اين مفسران وارد شده است . ( 875)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه : الذين آمنوا پيغمبر صلى الله عليه و آله است و اميرالمؤ منين عليه السلام ، و ذريات ايشان ، ائمه و اوصياء از فرزندان ايشانند كه در امامت و خلافت ايشان را ملحق به اميرالمومنين عليه السلام گردانيد حق تعالى ، و آن حجت و نصى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حق اميرالمومنين عليه السلام بيان كرد هيچ كم نكرد در حق ذريه آن حضرت ، و حجت امامت ايشان يكى است و اطاعت همه يكى است و پيروى همه واجب است . ( 876)
و حق تعالى مى فرمايد قولوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل واسحق و يعقوب والاسباط وما اوتى موسى و عيسى و ما اوتى النبيون من ربهم لا نفربق بين احد منهم و نحن له مسلمون * فان آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا وان تولوا فانما هم فى شقاق فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم ( 877) يعنى : بگوئيد: ايمان آورديم به خدا و ه آنچه نازل شده بسوى ما - كه قرآن باشد - و به آنچه نازل شده بسوى ابراهيم و اسماعيل و اسسحاق و يعقوب و اسباط - كه فرزندان و فرزند زادهاى يعقوبند - و به آنچه داده شده است به موسى و عيسى و به آنچه داده شده اند پيغمبران از جانب پروردگار ايشان ، ما جدائى نمى افكنيم ميان احدى از ايشان و ما از براى خدا انقياد كنندگانيم ، پس اگر ايمان بياورند به مثل آنچه شما ايمان آورده ايد پس بتحقيق كه هدايت بافته اند، و اگر رو بگردانند و ايمان به مثل آنچه شما ايمان آورده ايد پس بتحقيق كه هدايت يافته اند، و اگر رو بگردانند و ايمان نياورند پس ايشان در مقام شقاق و معانده اند پس بزودى خدا كفايت شر ايشان مى كند و خدا شنوا است گفته هاى شما را و دانا است اخلاص شما را.
كلينى و عياشى و ديگران از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده اند كه : خطاب قولوا در اين آيه بسوى آل محمد عليه السلام است ، يعنى على و فاطمه و حسنين و امامان بعد از ايشان عليه السلام ، و شرط فان امنوا يعنى : اگر ايمان بياورند، مراد ساير مردمند كه بايد ايمان ايشان مثل ايمان ائمه عليه السلام باشد و در عقايد و اعمال متابعت ايشان كنند. ( 878)
و اكثر مفسران خطاب قولوا را متوجه جميع مومنان گردانيده اند، فان امنوا پس اگر ايمان بياورند گفته اند: مراد اهل كتابند يهود و نصارى ( 879) ؛ و تاويلى كه در حديث است ظاهرتر است از تاويل ايشان به سبب آنكه ما انزل الينا به اين تفسير انسب است ، زيرا كه نزول قرآن اولا بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت او كه در خانه وحى حاضر بودند شده و بعد از آن به ساير مردم رسيد.
و ايضا مقرون ساخته اند به آنچه نازل شده بر ابراهيم و اسماعيل و ساير پيغمبران عليه السلام پس ، پس همچنان كه در قراين اين دو فقره ذكر پيغمبران و رسولان شده ، در اين فقره نيز مناسب آن است كه منزل الهيم امثال و اضراب ايشان باشند از انبياء و اوصياء عليه السلام .
و كلينى و نعمانى روايت كرده اند از حضرت امام محمد باقر عليه السلام در تفسير اين آيه و من الناس من يتخذ من دون الله اندادا يحبونهم كحب الله ( 880) يعنى : و از مردم كسى هست كه مى گيرد بغير از خدا مثلى چند از آنها كه دوست مى دارند ايشان را مانند دوستى خدا؛ حضرت فرمود كه : اينها دوستان ابوبكر و عمرند كه ايشان را امام گرفته اند بغير از امامى كه خدا از براى مردم قرار داده .
و ايضا فرموده است در تفسير اين آيات و لو يرى الذين ظلوا اذ يرون العذال ان القوه لله جميعا و ان الله شديد العذاب * اذ تبرا الذين اتبعوا من الذين اتبعوا رواوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب * و قال الذين اتبعوا لو ان لنا كره فنتبرا منهم كما تبراوا منا كذلك يريهم الله اعمالهم حسرات عليهم و مات هم بخارجين من النار ( 881) يعنى : اگر ببينند آنها كه ستم كرده اند بر خود - به آنچه از براى خدا شريك قرار داده اند - در وقتى كه عذاب را ببينند در قيامت آنكه قوت و قدرت از براى خداست همه و آنكه خدا شديد است عقاب او، در وقتى كه بيزار شوند آنها كه پيشوا بوده اند از آنها كه متابعت ايشان كرده اند و ببينند عذاب را و بريده شود به ايشان سببها و وسيله ها كه در ميان ايشان بود در دنيا، و بگويند آنها كه متابعت كرده اند: كاشكى ما را بازگشتنى مى بود به دنيا پس بيزار مى شديم از ايشان چنانچه ايشان بيزار شدند از ما، چنين مى نمايد خدا به ايشان عملهاى ايشان را حسرتها بر ايشان ، و ايشان بيرون آينده نيستند از آتش جهنم ، حضرت فرمود: بخدا سوگند كه ايشان پيشوايان ظلمند - كه غضب حق اهل بيت نمودند - و تابعان ايشان . ( 882)
و در كتاب تاويل الايات از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده است در تاويل قول حق تعالى ءاله مع الله بل اكثرهم لا يعلمون ( 883) يعنى : آيا خدائى هست با خداوند عالميان ؟ بلكه اكثر ايشان نمى دانند حق را، حضرت فرمود كه : يعنى آيا امام هدايت با امام ضلالت شريك مى تواند بود كه با يكديگر مقرون باشند؟ ( 884)
و ايضا از تفسير ابن ماهيار به سند معتبر روايت كرده است كه حضرت امير المومنين عليه السلام فرمود كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله به من فرمود: يا على ! نيست فاصله اى ميان كسى كه تو را دوست دارد و ميان آن كه ببيند آنچه ديده هاى او به آن روشن شود مگر آنكه مرگ را ببيند، پس اين آيه را تلاوت نمود ربنا اخرجنا نعمل صالحا غير الذى كنا نعمل ( 885) ، فرمود كه : يعنى دشمنان ما چون داخل جهنم شوند گويند: اى پروردگرا ما! بيرون آور ما ار از جهنم تا عمل شايسته بكنيم در ولايت على عليه السلام غير آنچه مى كرديم در عداوت او، پس در جواب او گويند اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر و جاءكم النذير ( 886) آيا عمر نداديم شما را آنقدر كه پند گيرد كسى كه خواهد پند گيرد و آمد بسوى شما ترساننده اى ؟، حضرت فرمود كه : نيست ستمكاران آل محمد عليه السلام را ياورى كه ايشان را يارى كند و از عذاب الهى نجات دهد. ( 887)
و حق تعالى مى فرمايد الذين اجتنبوا الطاغوت ان يعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى ( 888) يعنى : آنها كه اجتناب كردند از بتها و پسشوايان باطل كه عبادت كنند آنها را و بازگشت كردند بسوى خدا، از براى ايشان است مژده و بشارت .
ابن ماهيار روايت كرده است از حضرت صادق عليه السلام كه خطاب كرد به شيعيان كه : شمائيد آنها كه اجتناب نموديد از عبادت طاغوت كه ترك اطاعت خلفاى جور كرده ايد و هر كه اطاعت كند جبارى را پس بتحقيق كه او را پرستيده است . ( 889)
و ايضا ابن ماهيار روايت كرده است كه از حضرت صادق عليه السلام از تفسير قول حق تعالى سؤ ال كردند لئن اشكركتت ليحبطن عملك ولتكونن من الخاسرين ( 890) ، مفسران گفته اند: مراد آن است كه اگر با خدا شريك قرار دهى هر آينه حبط و باطل مى شود عمل تو و البته خواهى بود از جمله زيانكاران - و در بعضى احاديث وارد شده كه : ظاهر خطاب به آن حضرت است و مقصود تنبيه ديگران است چنانچه مى گويند: تو را مى گوئيم همسايه بشنود - ( 891) در اين حديث فرمود حضرت كه : مراد آن نيست كه شما گمان كرده ايد و فهميده ايد، حق تعالى در وقتى كه وحى نمود بسوى پيغمبرش كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام را علم و نشانه هدايت مردم گرداند و او را وصى و جانشين خود قرار دهد. معاذ بن جبل پنهان كسى را به خدمت آن حضرت فرستاد و گفت : شريك نكن در ولايت على عليه السلام ديگران را تا مردم ميل كنند به قول تو و تصديق تو را نمايند، پس خدا در ولايت على عليه السلام ديگران را تا مردم ميل كنند به قول تو و تصديق تو را نمايند، پس ‍ خدا در باب نصب حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آيه اى فرستاد ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك ( 892) يعنى : اى رسول ! برسان به مردم آنچه نازل شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو.، در آن وقت حضرت شكايت كرد بسوى جبرئيل و گفت : مردم در باب خلافت على مرا تكذيب مى كنند و قبول قول من نمى كنند، پس خدا اين آيه را فرستاد كه : اگر با على در خلافت ديگرى را شريك گردانى عمل تو حبط مى شود؛ و نمى تواند بود كه خدا پيغمبرى را بسوى اهل عالم بفرستد و او شفيع گنهكاران باشد و ترسد كه او شريك با خدا قرار دهد، رسول خدا صلى الله عليه و آله اوثق و امين تر بود نزد خدا از آنكه بگويد كه : اگر شريك بياورى به من و حال آنكه او از براى باطل كردن و ترك نمودن بتها و هر معبودى كه غير از خدا باشد، آمده بود، پس مراد آن است كه : شريك گردانى در ولايت على عليه السلام مردان ديگر را. ( 893)
و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تاويل اين آيات وكذلك حقت كلمة ربك على الذين كفروا انهم اصحاب النار يعنى : و همچنين واجب شده است حكم پروردگار تو بر آنها كه كافر شدند آنكه ايشان اصحاب آتش ‍ جهنمند. حضرت فرمود كه : يعنى بنى اميه ، ايشانند كه كافر شدند و ايشانند اصحاب جهنم ؛ پس حق تعالى فرمود الذين يحملون العرش آنها كه بر مى دارند عرش را، حضرت فرمود كه : يعنى رسول خدا صلى الله عليه و آله و اوصياى او كه حاملان علم الهى اند، و من حوله يعنى : وآنها كه بر دور عرشند، فرمود كه : يعنى ملائكه : يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون للذين آمنوا يعنى : تنزيه و ثنا مى كنند پروردگارخود را و طلب آمرزش مى كنند براى آنها كه ايمان آورده اند، حضرت فرمود كه : ايشان شيعه آل محمد عليه السلام اند، ربنا وسعت كل شى ء رحمة وعلما فاغفر للذين تابوا يعنى : مى گويند اى پروردگار ما! فراگرفته اى همه چيز را به رحمت و علم ؛ فاغفر للذين تابوا يعنى : پس ‍ بيامرز آنها را كه توبه كردند، فرمود كه : يعنى توبه كردند از ولايت و محبت ابوبكر و عمر و عثمان و بنى اميه ؛ واتبعوا سبيلك پيروى نمودند راه تو را، فرمود كه : يعنى متابعت اميرالمومنين عليه السلام كردند و او سبيل خدا است ؛ وقهم عذاب الجحيم * ربنا وادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من آبائهم وازواجهم وذرياتهم انكه انت العزيز الحكيم * و قهم السيئات يعنى نگاه دار ايشان را از عذاب جهنم اى پرورگار ما، و داخل كن ايشان را در باغستانهاى اقامت كه از آنجا بيرون نيايند، آن باغستانهائى كه وعده داده اى ايشان را و هر كه شايسته است از پدران و زنان و فرزندان ايشان بدرستى كه توئى غالب و حكيم ، و نگاه دار ايشان را از بديها، حضرت فرمود كه : مراد از سيئات و بديهلا، بنى اميه اند و ساير خلفاى جو و شيعيان ايشان ؛ و من تق السيئات يومئذ فقد رحمة وذلك هو الفوز العظيم * ان الذين كفروا ينادون لمقت الله اكبر من مقتكم انفسكم اذ تدعون الى الايمان فتكفرون * قالوا ربنا امتنا اثنين واحييتنا اثنين فاعترفنا بذنوبنا فهل الى خروج من سبيل يعنى : و هر كه را نگاه دارى از بديه در روز جزا پس بدرستى كه رحم كرده اى او را و اين است فيروزى عظيم ، بدرستى كه آنان كه كافر شدند تدا كرده شوند در قيامت : هر آينه دشمنى خدا بزرگتر است از دشمنى شما مر نفسهاى خود را در وقتى كه خوانده مى شويد بسوى ايمان پس كافر شديد و نگرويديد به آن ، گويند: اى پروردگار ما! ميرانيدى ما دو مرتبه كى در دنيا و يكى در قبر بعد از سؤ ال ، و زنده گردانيدى ما را دو مرتبه يكى در دينا و يكى در قيامت يا در قبر، پس ‍ اعتراف كرديم به گناهان خود پس هيچ زاهى هست به بيرون رفتن از جهنم ؟، حضرت فرمود: مراد از آنان كه كافر شدند، بنى اميه اند؛ و مراد به ايمان ، ولايت على بن ابيطالب عليه السلام است .
ذلكم بانه اذا دعى الله وحده كفرتم و ان يشرك به تؤ منوا فلحكم الله العلى الكبير ( 894) يعنى : اين لازم بودن عذاب شما را به سبب آن است كه هر گاه اهل ايمان خدا را به وحدانيت و يگانگى مى خواندند در دنيا، كافر مى شديد، و اگر مشركان شريك با خدا مى خواندند ايمان مى آورديد، پس حكم امروز از براى خداوند بلند مرتبه و بزرگوار است ، حضرت فرمود كه : اين خطاب با سنيان است كه چون خدا را به ولايت على عليه السلام به تنهائى مى خواندند كافر مى شديد، اگر با على عليه السلام در خلافت شريك قرار مى دادند و امامى غير او را نام مى بردند ايمان مى آورديد و قبول مى كرديد امامت او را. ( 895)
و ايضا از حضرت امام باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى فلنذين الذين كفروا عذاب شديدا ولنجزينهم اسوا الذى كانوا يعلمون * ذلك جزاء اعداء الله الناز لهم فيها دار الخلد جزاء بما كانوا بآياتنا يجحدون ( 896) ، فرمود كه : يعنى البته بچشانيم آنان را كه كافر شدند به ترك ولايت اميرالمؤ منين عليه السلام عذابى سخت در دنيا و هر آينه جزا دهيم ايشان را بدترين آنچه مى كردند - در آخرت - اين است جزاى دشمنان خدا آتش جهنم ، ايشان راست در جهنم سراى جاويد يعنى هرگز بيرون نيايند، اين جزا به سبب آن است كه بودند در دنيا كه انكار مى كردند آيات ما را. حضرت فرمود كه : آيات خدا، ائمه عليه السلام اند. ( 897)
و ابن ماهيار روايت كرده است از حضرت على بن الحسين عليه السلام كه فرمود: مائيم اولاى مردم به خدا و سزاوارترين مردم به دين خدا و مائيم آنها كه مقرر كرده است و بيان نموده از براى ما دين خود را، پس فرمود كه شرع لكم من الدين يعنى بيان كرد و ظاهر گردانيد از براى شما دين اى آل محمد صلى الله عليه و آله ما وصى به نوحا آنچه وصيت كرد به آن نوح را كه بعمل آورد و حفظ كند حضرت فرمود كه : پس خدا وصيت كرد ما را به آنچه وصيت كرد به آن نوح را؛ والذى اوحينا اليك وآنچه وحى كرديم بسوى تو اى محمد؛ وما وصينا به ابراهيم وموسى وعيسى وآنچه وصيت كرديم به آن ابراهيم و موسى و عيسى را، حضرت فرمود كه : ما دانستيم علم ايشان را و رسانيديم آنچه دانستيم و به ما سپردند علم ايشان را پس مائيم وارث پيغمبران و وارث اولوالعزم از رسولان ؛ ان اقيموا الدين ، آنكه برپا داريد دين را اى آل محمد؛ ولا تتفرقو فيه ومتفرق و پراكنده مشويد و مجتمع باشيد در دين حق ؛ كبر على المشركين ما تدعوهم اليه بزرگ و دشوار است بر مشركان آنچه مى خوانى ايشان را بسوى آن ، حضرت فرمود كه : يعنى ولايت على عليه السلام ، الله يجتبنى اليه من يشاء و يهدى اليه من ينيب ؛ ( 898) خدا بر مى گزيند و مى كشد بسوى خود هر كه انابه و بازگشت كند بسوى خدا حضرت فرمود كه : يعنى اجابت تو كند بسوى ولايت على عليه السلام ( 899)
و ايضا ابن ماهيار روايت كرده است كه حضرت باقر عليه السلام به محمد بن حنيفه فرمود كه : محبت ما اهل بيت چيزى است كه خدا در جانب راست دل مؤ من مى نويسد، و هر كه اين محبت را خدا در دل او نوشت كسى محو نمى تواند كرد، مگر نشنيده اى كه حضرت عزت مى فرمايد اولئك كتب فى قلوبهم الايمان ( 900) و محبت ما اهل بيت ، ايمان است .( 901)
و ايضا به سندهاى بسيار از حضرت صادق عليه السلام امام رضا عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه ارايت الذى يكذب بالدين ( 902) آيا ديدى آن كسى را كه تكذيب كرد به دين و آن را به دروغ نسبت داد؟، فرمودند كه : مراد به دين ، ولايت على عليه السلام است . ( 903) و فرات بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه صبغة الله و من احسن من الله صبغة ( 904) يعنى طلب كنيد رنگ كردن خدا را و كيست نيكوتر از خدا از براى رنگ كردن به دين و ايمان ؛ نه اينكه ترسايان فرزندان خود را در آب فرو مى بردند و مى گفتند: رنگ مى كنيم به رنگ نصرايت ، حضرت فرمود كه : مراد رنگ كردن مومنان است به ولايت اهل بيت و اقرار به امامت ايشان در روز الست كه پيمان ولايت از ايشان گرفتند. ( 905)
و ايضا روايت كرده است از ابان بن تغلب كه گفت : از حضرت باقر عليه السلام پرسيدم از تفسير اين آيه كه الذين امنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون ( 906) يعنى آنان كه ايمان آوردند و مخلوط نكردند ايمان خود را به ظلم ، اين گروه مر ايشان را است ايمنى و ايشانند هدايت يافتگان ، حضرت فرمود، اى ابان ! شما مى گوئيد كه ظلم در اين آيه شرك به خدا است و ما مى گوئيم اين آيه در شان على بن ابى طالب و اهل بيت او عليه السلام نازل شده است زيرا كه ايشان يك چشم زدن به خدا شرك نياورده اند هرگز و عبادت لات و عزى نكردند چنانكه آن سه خليفه ناحق كردند، و حضرت امير عليه السلام اول كسى بود كه باپيغمبر نماز كرد و تصديق او كرد پس اين آيه در شان او نازل شده است .( 907)
و كلينى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه : مراد آن است كه ايمان آوردند به آنچه محمد صلى الله عليه و آله آورده است از ولايت و امامت حضرت امير المومنين عليه السلام و ذريه او و مخلوط نگردانند به ولايت ابى بكر و عمر و عثمان ، پس ايمان ملبس به ظلم آن است كه به ولايت ايشان مخلوط گردانند. ( 908)
و ايضا در تفسير فرات از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير آيه الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب ( 909) يعنى : آنان كه ايمان آوردند و آرام گرفت دلهيا ايشان به ياد خدا، بدانيد كه به ياد خدا آرام مى گيرد و ساكن مى شود دلها، حضرت فرمود كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله به جناب امير عليه السلام فرمود: مى دانى اين آيه در شان كه نازل شده است ؟ عرض كرد: خدا و رسول خدا داناترند، فرمود: در شان كسى نازل شده كه تصديق كند مرا و ايمان آورد به من و دوست دارد تو را و فرزندان تو را بعد از تو و تسليم كند امامت را از براى تو و امامان بعد از تو. ( 910)
و عياشى از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده است درتفسير اين آيه كه : ذكر خدا، محمد صلى الله عليه و آله است و دلها به او مطمئن مى گردد، و آن حضرت ذكر خداست و حجاب و على بن ابراهيم روايت كرده است كه الذين امنوا شيعيانند؛ و ذكر خدا، اميرالمومنين است و ائمه عليه السلام . ( 911)
و ايضا فرات از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: محبت ما ايمان است ، و بغض و عداوت ما كفر است ، پس اين آيه را خواند لكن الله حبب اليكم الايمان و زينه فى قلوبكم و كره اليكم الكفر و الفسوق و الفصيان اولئك هم الراشدون ( 912)
يعنى : و ليكن خدا دوست گردانيده بسوى شما ايمان راو زينت داده است آن را در دلهاى شما، و مكروه كرده بسوى شما كفر و فسوق و معصيت را، آن گروه ايشانند راه يافتگان به طريق صلاح و رستگارى ( 913)
و كلينى و على بن ابراهيم روايت كرده اند در تاويل اين آيه كه : ايمان ، اميرالمومنين عليه السلام ، و كفر، ابوبكر است ؛ و فسوق ، عمر؛ و عصيان ، عثمان است . ( 914)
و كلينى روايت كرده است از حضرت صادق عليه السلام در تفسير قول حق تعالى و هدوا الى الطيب من القول و هدوا الى صراط الحميد ( 915) يعنى : هدايت يافته شده اند مومنان بسوى پاكيزه و نيكوئى از گفتار و هدايت يافته شدند به راه خداوند مستحق حمد و ستايش فرمود كه : اين آيه در شان حمزه و جعفر و عبيده و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار نازل شده كه هدايت يافتند بسوى ولايت اميرالمومنين عليه السلام . ( 916)
و على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده است در تفسير قول رب العزه انهم يكيدون كيدا ( 917) يعنى : كافران مكر مى كنند مكر كردنى ، حضرت فرمود: مراد ابوبكر و عمر است و ساير منافقانند كه مكر كردند با رسول خدا صلى الله عليه و آله و با اميرامومنين عليه السلام و با فاطمه عليه السلام ؛ و اكيدا كيدا ( 918) و من مكر با ايشان مى كنم مكر كردنى به آنكه در دنيا حكم اسلامى حكم اسلام را به ايشان جارى مى كنم و در آخرت با كافران ايشان را به جهنم مى برم يا جزاى مكر ايشان را مى دهم ؛ فمهل الكافرين امهلهم رويدا ( 919) پس مهلت ده كافران را، مهلت ده ايشان را اندك زمانى حضرت فرمود كه : چون حضرت قائم مبعوث گردد و ظاهر شود انتقام مى كشد براى من از جباران و پيشوايان باطل از قريش و بنى اميه و ساير مردم . ( 920)
و ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت باقر عليه السلام روايت كره است در تفسير اين آيه اين الذين كفرو من اهل كتاب و الكشركين فى نار جهنم ( 921) يعنى : آنها كه كافر شدند از اهل كتاب و مشركان در آتش جهنم اند، حضرت فرمود كه : مراد آن جماعتند كه قرآن بر ايشان نازل شد پس مرتد شدند و كافر شدند به آنكه بعد از رسول صلى الله عليه و آله معصيت اميرالمومنين عليه السلام كردند. ( 922)
و به روايت ديگر: الذين كفرو من اهل الكتاب آنهايند كه تكذيب شيعه مى كنند؛ و مشركان ، آنهايند كه با اميرالمومنين عليه السلام ، در خلافت قرار داده اند، يعنى ، نبوده اند آنان كه كافر شده اند از تكذيب كنندگان شيعه و آنها كه اميرالمومنين عليه السلام ار از مرتبه اول خلافت به مرتبه چهارم قرار داده اند جدا از كفر و شرك تا بيايد بسوى ايشان بينه ، فرمود كه : يعنى واضح شود حق از براى ايشان ؛ رسول من الله يعنى محمد فرمود كه : يعنى دلالت مى كند مردم را بر الولوالامر بعد از خود كه ائمه عليه السلام اند و ايشانند صحف مطهره ؛ فيها كتب قيمه ( 923) فرمود كه : يعين نزد ايشان است حق واضح ، وما تفرق الذين اوتوا الكتاب يعنى : متفرق نشدند آنها كه تكذيب شيعه كردند الا من بعد ما جائهم البينه ( 924) مگر بعد از آنكه حق به نزد ايشان آمد؛ و ما امروا الا ليعبدو الله مخلصين له الدين فرمود كه : يعنى مامور نشده اند اين اصناف مسلمانان مگر از براى آنكه عبادت كنند خدا را در حالتى كه خالص گردانيده باشند از براى خدا دين را به آنكه ايمان بياورند به خدا و رسول و ائمه عليه السلام ، و ذلك دين القيه ( 925) و اين است دين قيمه فرمود كه : قيمه ، فاطمه زهرا عليه السلام است - و به روايت ديگر: حضرت قائم عليه السلام است -؛ ان الذين امنوا و عملو الصالحات فرمود: يعنى آنها كه ايمان آورده اند به خدا و رسول و به اولوالامر و اطاعت نموده اند ايشان را در آنچه امر كرده اند، اولئك هم خير البرية ( 926) يعنى : ايشان بهترين خلايقند. ( 927)
و به روايت ديگر فرمود كه : اين آيه در شان آيه آل محمد صلى الله عليه و آله نازل شده است . ( 928)
و در امالى ديگر فرمود كه : اين آيه در شان آل محمد صلى الله عليه و آله نازل شده است . ( 929)
و در امالى شيخ از جابر انصارى روايت كرده است كه : روزى نزد حضرت رسول صلى الله عليه و آله نشسته بوديم ناگاه حضرت اميرالمومنين عليه السلام آمد، حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه : آمد بسوى شما برادر من ، پس فرمود: بحق آن خداوندى كه جانم بدست قدرت اوست او و شيعيانش رستگارانند در روز قيامت ، پس فرمود كه : بدانيد بخدا قسم بدرستى كه ايمان او به خدا بيش از همه شما است و او بر پادارنده تر است امر خدا را از شما و وفاكننده تر است به عهد خدا از شما، و او داناتر است به حكم خدا از شما و قسمت بالسويه را بيش از همه رعايت مى كند، و عدالتش ‍ در ميان رعيت بيش از همه شما است و مزيت و فضيلتش نزد خدا از همه بيشتر است ؛ گفت كه جابر كه : پس اين آيه نازل شد، و هر گاه آن حضرت پيدا مى شد اصحاب محمد صلى الله عليه و آله مى گفتند: آمد خيرالبريه . ( 930)
و ايضا از يعقوب پسر ميثم تمار روايت نموده است كه گفت : رفتم به خدمت حضرت امام محمد باقر عليه السلام و گفتم : فداى تو شوم اى فرزند رسول خدا، در كتابهاى پدر خود يافتم كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به پدرم ميثم گفت : دوست دار دوست آل محمد را هر چند فاسق و زناكار باشد، و دشمن دار دشمن آل محمد را هر چند بسيار روزه گيرد و بسيار نماز كننده باشد كه من شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه اين آيه را خواند ان الذين آمنوا - تا - خيرالبرية پس رو به جانب من گردانيد كه : ايشان والله تو و شيعيان تواند ياعلى ، و وعده گاه تو و ايشان حوض كوثر است ، خواهند آمد با روهاى نورانى و دست و پاهاى نورانى و تاجها بر سر.
پس حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه : در كتاب على عليه السلام چنين نوشته است . ( 931) و احاديث بسيار در باب نزول اين آيه در شان حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام روايت شده است ، ( 932) و احاديث بسيار در باب نزول اين آيه در شان حضرت اميرالمومنين عليه السلام روايت شده است ( 933) ، و بعضى در مجلد احوال آن حضرت مذكور خواهد شد.
و بعد از اين حق تعالى فرموده است رضى الله عنهم و رضوا عنه ( 934) يعنى : خدا از ايشان راضى شد و ايشان از خدا راضى شدند.
از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده اند كه : خدا راضى است از مؤ منان در دينا و آخرت ، و مؤ من هر چند در دنيا از خدا راضى است اما در دلش چيزى هست براى آنچه مى بيند از تمحيص و ابتلاء و امتحان ، و چون در روز قيامت ثوابهاى خدا را كه براى او مقرر كرده مى بيند در آن وقت راضى مى شود از خدا آنچه حق و سزاورار رضا و خشنودى است . ( 935) و ايضا روايت كرده است از ابان بن تغلب كه : حضرت صادق عليه السلام اين آيه را تلاوت نمود وويل للمشركين # الذين لا يؤ منون و هم بالاخرة هم الكافرون ( 936) يعنى : واى بر مشركان ! آنان كه نمى دهند زكات را و ايشان به آخرت كافرند، پس فرمود كه : اى ابان ! آيا گمان مى كنى كه خدا از بت پرستان و مشركان زكات اموال ايشان را طلب مى كند و ايشان با خدا خداى ديگر مى پرستند؟ ابان گفت : پس كيستند ايشان ؟ حضرت فرمود كه : يعنى واى بر آنها كه با امام اول شريك قرار دادند و رد نكردند بسوى امام آخر آنچه گفت در حق او امام اول و ايشان به او كافرند. ( 937) و على بن ابراهيم روايت نموده است در تفسير قول خدا واذكروا نعمة الله عليكم و ميثاقه الذى واثقكم به اذ قلتم سمعنا واطعنا ( 938) يعنى : ياد كنيد نعمت خدا را بر شما و پيمان او را كه بر شما محكم گرفت چون گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم . فرمود كه : چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله پيمان گرفت بر ايشان به ولايت و امامت حضرت على بن ابى طالب عليه السلام گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم ، پس شكستند پيمان را بعد از آن حضرت .( 939) و كلينى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير قول خدا هو الذى خلقكم فمنكم كافر و منكم مؤ من ( 940) يعنى : اوست كه خلق كرده است شما را، پس بعضى از شما كافرند و بعضى مؤ من ، فرمود كه : دانست خدا ايمان ايشان را به ولايت ما و كفر ايشان را به ولايت ما در روزى كه پيمان از ايشان گرفت در صلب آدم و ايشان ذره اى چند بودند. ( 941) و ايضا روايت كرده است از حضرت امام محمد باقر عليه السلام كه : خدا خطاب كرده است جناب امير عليه السلام را در قرآن در آنجا كه فرموده است ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤ ك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجداو الله توابا رحيما # فلا وربك لايؤ منون حتى يحكموك فيما شيججر بينهم ثم لا يجدوا فى انفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا تسليما ( 942) يعنى اگر آنان كه ايشان چون ستم كردند بر نفسهاى خود مى آمدند بسوى تو پس طلب آمرزش ‍ مى كردند از خدا و طلب آمرزش مى كرد براى ايشان رسول ، هر آينه مى يافتند خدا را قبول كننده توبه و مهربان ، پس نه بحق پروردگار تو كه ايمان ندارند ايشان تا آنكه حكم سازند تو را در آنچه نزاع و اختلاف افتد ميان ايشان پس نيابند در خاطر خود تنگى از آنچه حكم كنى تو انقياد كنند حكم تو را انقياد كردنى . حضرت فرمود: اين خطاب با جناب امير عليه السلام است در باب صحيفه ملعونه كه ابوبكر و عمر و جمعى از منافقان نوشتند و با يكديگر عهد كردند كه هر گاه خدا محمد صلى الله عليه و آله را از دنيا ببرد نگذارند كه خلافت به بنى هاشم برسد، ( 943) مراد از ما شجر بينهم اين است كه ستمى بر خود كردند، يعنى ايشان كافر شدند به اين عمل و ايمان ايشان درست نمى شود مگر آنكه بيايند به نزد جناب امير> پس ‍ استغفار كنند و طلب مغفرت كند از براى ايشان رسول خدا صلى الله عليه و آله ، و اين قرينه است براى آنكه مخاطب به اين خطاب حضرت رسول نيست و اگر نه بايست واستغفرت لهم بگويد، هر آينه توبه ايشان قبول خواهد شد، پس بعد از آن بيان فرمود كيفيت توبه ايشان را كه توبه ايشان مقبول نيست و ايمان ايشان درست نيست مگر آنكه نه خدمت اميرالمؤ منين عليه السلام بيايند و اقرار به گناه بكنند و آن حضرت را حكم نمايند كه : اگر مى خواهى ما را به تلافى اين خطا كه كرديم بكش و خواهى عفو كن و ببخش ، پس هر حكمى ، كه از اينها بكند؛ در حق ايشان راضى باشند و دلتنگ نباشند، هرگاه چنين كنند توبه ايشان مقبول مى شود.
پس بعد از اين فرمود ولو انهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيرا لهم ( 944) حضرت فرمود: يعنى اگر بكنند آنچه پند داده شدند به آن در باب على عليه السلام كه در آيه سابقه مذكور شد هر آينه بهتر خواهد بود از براى ايشان .( 945) و ايضا از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده است در تفسير اين آيه بل تؤ ثرون الحيوة الدنيا ( 946) يعنى : بلكه اختيار مى كنيد زندگانى دنيا را، حضرت فرمود كه : يعنى ولايت ابوبكر و عمر و عثمان و ساير خلفاء جور كه دنيا با ايشان بود، والآخرة خير وابقى ( 947) وسراى آخرت بهتر و باقى تر است ، حضرت فرمود كه : مراد ولايت حضرت امير المؤ منين عليه السلام است كه ثواب آخرت مترتب است بر آن . ( 948) و ايضا از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه فاقم وجهك للدين حنيفا ( 949) يعنى : پس راست گردان روى خود را براى دين حق در حالتى كه ميل كننده باشى از دينهاى باطل فطرة الله التى فطر الناس عليها ( 950) يعنى : از خلقتى كه خدا مردم را بر آن خلق كرده . ( 951) و على بن ابراهيم و صفار و ابن بابويه به سندهاى معتبر از حضرت رضا و حضرت صادق عليه السلام روايت نموده اند كه : مراد آن است كه مفطور گردانيده ايشان را بر معرفت در روز الست به توحيد كه لا اله الا الله و محمد رسول الله و على ولى الله است ، تا اينجا داخل توحيد است ، ( 952) و هر كه اقرار به امامت على بن ابيطالب عليه السلام نكرده است به يگانگى خدا اقرارش درست نيست و مشرك است .
و ايضا به سند معتبر روايت نموده است از حضرت صادق عليه السلام در تفسير قول حق تعالى ان الذين آمنوا ثم آمنوا كفروا ثم ازدادوا كفرا لم يكن الله ليغفر لهم ولا ليهديهم سيبلا ( 953) يعنى : آنان كه ايمان آوردند، پس كافر شدند، پس ايمان آوردند، پس كافر شدند، پس زياده كفر را، نخواهد بود كه خدا بيامرزد ايشان را و نه آنكه هدايت كند ايشان را به راهى از راههاى خير و نجات ، حضرت فرمود: اين آيه در حق ابوبكر و عمر و عثمان نازل شده كه ايمان آوردند به پيغمبر صلى الله عليه و آله در اول امر يعنى به زبان ، و كافر شدند يعنى كفر خود را ظاهر كردند در وقتى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرض كرد بر ايشان ولايت اميرالمؤ منين را و فرمود: من كنت مؤ لاه فعلى مولاه يعنى : هر كه من مولا و صاحب اختيار اويم على مولاى اوست ، پس حضرت تكليف بيعت به آنها كه به ناچار به زبان اقرار كردند و بيعت با اميرالمؤ منين عليه السلام نمودند، پس كافر شدند در وقتى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت فرمود پس اقرار به بيعت با اميرالمومنين عليه السلام نمودند، پس كافر شدند در وقتى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت فرمود پس اقرار به بيعت نكردند پس ‍ كفر را زياد كردند و آنها را كه با اميرالمؤ منين عليه السلام در روز غدير بيعت كرده بودند جبر كردند كه با ابوبكر بيعت كنند، يا آنكه حضرت امير عليه السلام را جبر به بيعت كردند، پس باقى نماند از براى اين گروه هيچ جزو و بهره اى از ايمان ،. ( 954) و فرمود در تفسير اين آيه ان الذين ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبين لهم الهدى الشيطان سول لهم واملى لهم ( 955) يعنى : بدرستى آنها كه برگشتند از دين بر پشتهاى خود - يعنى به كفرى كه در آن بودند - بعد از آنكه ظاهر شده بود از براى آنها هدايت ، شيطان زينت داد براى ايشان ضلالت ايشان را و دراز گردانيد آرزوهاى ايشان را، حضرت فرمود كه : ايشان ابوبكر و عمر و عثمانند كه از ايمان برگشتند به ترك ولايت اميرالمؤ منين عليه السلام . ( 956) و ايضا فرمودند در تفسير اين آيه ومن يرد فيه بالحاد بظلم نذفه من عذاب اليم ( 957) يعنى : هر كه اراده كند در جرم كارى كه ميل كند از حق و مقرون باشد به ستم ، بچشانيم او را عذاب دردناك ، حضرت فرمود كه : اين آيه در باب ابوبكر و عمر و ابوعبيده كه كاتب ايشان بود در وقتى كه داخل كعبه شدند و عهد و پيمان بستند بر كفر خود و انكار آنچعه نازل شده بود در شان اميرالمؤ منين عليه السلام ، پس ملحد شدند در ميان خانه خدا به ظلمى كه كردند بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله و ولى آن حضرت على بن ابيطالب عليه السلام پس دورند از رحمت خدا گروه ستمكاران . ( 958) و ايضا روايت نموده است از حضرت صادق عليه السلام در آيه كريمه انكم لفى قول مختلف # يوفل عنه من افك ( 959) يعنى : بدرستى كه شما در قول مختلفيد، فرمود كه : گفتار مختلف ايشان در ولايت على بن ابيطالب عليه السلام بود، برگردانيده مى شود از بهشت هر كه برگردد از ولايت على عليه السلام . ( 960) و ايضا كلينى و ابن ماهيار از حضرت باقر عليه السلام روايت كردند كه : اين آيه چنين نازل شد فابى اكثر بولاية على الا كفورا يعنى : ابا كردند مردم مگر انكار ولايت على عليه السلام را. ( 961) و فرمود: اين آيه نيز چنين نازل شده است وقل الحق من ربكم فى ولاية على فمن شاء فليؤ من و من شاء فليكفر انا اعتدنا للظالمين آل محمد نارا احاط بهم سرادقها يعنى بگو: حق و قول درست از جانب پروردگار شما ايت در ولايت على عليه السلام ، پس هر كه خواهد ايمان بياورد و هر كه خواهد كافر شود، ما آماده كرده ايم از براى ستمكاران به آل محمد صلى الله عليه و آله آتشى كه احاطه كرده به ايشان پرده هاى آن .( 962) و در كتاب تاويل الآيات از اخطب خوارزم كه علماى سنيان است روايت كرده كه او از ابن عباس روايت كرده است كه : جماعتى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله پرسيدند كه : اين آيه در حق كه نازل شده است وعد الله الذين آمنوا و عمولوا الصالحات منهم مغفرة واجرا عظيما ( 963) يعنى : وعده كرده است خدا آنها را كه ايمان آورده اند و عملهاى شايسته كرده اند از ايشان آمرزش گناهان و مزدى عظيم را؟ حضرت فرمود كه : چون روز قيامت شود بسته شود علمى از نور سفيد و ندا كند منادى كه : برخيزد سيد مؤ منان و برخيزد با او آنها كه ايمان آوردند بعد از مبعوث شدن محمد صلى الله عليه و آله ، پس برخيزد سيد مؤ منان و برخيزد با او آنها كه ايمان آوردند بعد از مبعوث شدن محمد صلى الله عليه و آله ، پس برخيزد على عليه السلام و علمى از نور سفيد بدست او دهند و در زير آن علم جميع سابقان اولان از مهاجران و انصار باشند، مخلوط نمى شوند با ايشان غير ايشان تا آنكه بنشيند بر منبرى از نور رب العزه و عرض نمايند جميع را بر آن حضرت يكى يكى و هر يك را مزدش ‍ و نورش را به او عطا مى كند، پس چون تا آخر ايشان مى رسد گويند: دانستيد صفت خود را و منازل خود را در بهشت ؟ بدرستى كه پروردگار شما مى گويد كه : شما را نزد من آمرزش و مزد عظيم هست ، يعنى بهشت ، پس حضرت برخيزد و اين گروه در زير علم او باشند تا ايشان را داخل بهشت گرداند و غير آنها را داخل جهنم گرداند. پس ‍ اين است معنى قول حق تعالى والذين آمنوا بالله ورسله اولئك هم الصديقون والشهداء عند ربهم لهم اجرهم و نورهم ( 964) يعنى آنان كه ايمان به خدا و رسولهاى او آوردند، ايشان بسيار تصديق كنندگانند پيغمبران را و شهيدان يا گواهانند نزد پروردگار ايشان ، مر ايشان را است اجر ايشان و نور ايشان ، حضرت فرمود كه : يعنى سابقين اولين و مؤ منان و آنها كه ولايت اميرالمومنين عليه السلام دارند، والذين كفروا وكذبوا بآياتنا اولئك اصحاب الجحيم ( 965) يعنى : و آنان كه كافر شدند و تكذيب كردند به آيات ما، ايشانند اصحاب جهنم ، فرمود كه : يعنى كافر شدند و دروغ پنداشتند ولايت را و انكار كردند حق على عليه السلام را. ( 966)
مترجم گويد كه : احاديث در تاويل اين نوع آيات بسيار است كه در بحارالانوار ذكر شده ، ( 967) و بعضى در مجلد احوال حضرت امير عليه السلام است كه مذكور خواهد شد انشاء الله . و تاويل ايمان به ولايت اهل بيت عليه السلام ظاهر است زيرا كه جزو عمده ايمان است و مستلزم ساير اجزا نيز هست ، و اصول و فروع ايمان به بيان ايشان معلوم مى شود، و تاويل به ايمان به ايشان به اعتبار همين جهات و كمال ايشان در ايشان واضح است ، و تاويل كفر به انكار ولايت نيز معلوم است زيرا كه جزو عمده ايمان از ايشان مسلوب است . و ايضا انكار آنچه پيغمبر آورده است عين كفر است و تاويل شرك به شريك گردانيدن در ولايت يا انكار ولايت به چند وجه است :
اول آنكه : در برابر امامى كه خدا منصوب كرده ديگرى را نصب نمودن با خدا شريك شدن است .
دوم آنكه : اطاعت كسى كردن كه خدا نفرموده باشد، حكم پرستيدن او دارد چنانچه حق تعالى مكرر در قرآن فرموده كه : عبادت شيطان مكنيد؛ اطاعت او را عبادت فرموده و فرموده كه : اهل كتاب و علما و رهبانان خود را خدايان گرفته اند بغير از خدا، اطاعت ايشان را در باطل پرستيدن شمرده .
سوم آنكه : حق تعالى بسيارى از چيزها كه نسبت به دوستانش واقع شده به خود نسبت داده ، چنانچه ظلم بر ايشان را ظلم بر خود شمرده ، و اطاعت و بيعت ايشان را اطاعت و بيعت خود قرار داده ، پس مى تواند بود كه شريك با ايشان قرار دادن را شريك با خود قرار داده باشد.