ارشادالقلوب ديلمى

ابى محمد حسن ديلمى
مترجم : سيد عباس طباطبائى

- ۱۲ -


پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: به درستى كه براى اهل آتش ناله و فريادى هست از بوى گند فرجهاى زناكاران ، پس حذر كنيد و دورى نماييد از زنا. پس به درستى كه در آن شش خصلت است كه عقوبت اين گناه است سه چيز در دنيا و سـه چـيـز در آخـرت . امـا آنـچـه در دنـيـا اسـت اول ايـنـكـه : نـور صورت را مى برد. دوم اينكه : سبب فقر مـى شـود. سـوم آنكه : عمر زانى كوتاه مى شود. و اما آنچه در آخرت است اول اينكه : سبب غضب حق تعالى مى گردد. دوم ايـنـكـه : سـبـب سـختى محاسبه قيامت مى گردد. سوم اينكه : عـذاب سـخت براى آن هست . به درستى كه روز قيامت زانيان مـى آيـند در حالى كه آتش از فرجهاى آنها شعله مى كشد. و به بوى بد و گند فرجهايشان شناخته مى شوند.
و قـال النـبـى صلى الله عليه و آله : ان الله مستخلفكم فى الدنيا فانظروا كيف تعملون فاتقوا الزنا و الربا.
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: به تحقيق خدا شما را در دنـيـا خـليـفـه قـرار داد پـس دقـت كـنـيـد چـگـونـه عمل مى كنيد. پس از عمل زنا و گرفتن و دادن ربا حذر كنيد و احتراز نماييد.
قـيـل قـالت المـعـتزلة فى مجلس الرضا عليه السلام ان اعـظـم الكـبـائر القـتـل لقـوله تـعـالى : و مـن يـقـتـل مـومـنـا مـتـعـمـدا فـجـزاؤ ه جـهـنم خالدا(224) الآيه و قـال الرضـا عـليـه السـلام : اعـظـم مـن القـتـل عـنـدى اثـمـا و اقـبـح مـنـه بـلاء الزنـا لان القـاتـل لم يـفـسـد بـضـرب المقتول غيره و لا بعده فسادا و الزانـى قـد اقـسـد النـسـل الى يـوم القـيـمـة و احـل المـحـارم . فـلم يـبـق فـقـيـه الا قبل يديه و اقربما قاله .
گـفـته شده كه : جماعت معتزله كه يكى از فرق اسلام هستند در مجلسى كه حضرت عليه السلام تشريف داشتند راجع به بـزرگـتـريـن گـنـاهـان در اسـلام مذاكره نمودند. پس همگى اتـفـاق كـردند كه قتل و كشتن شخص مؤ من بزرگترين گناه اسـت ، چـون خـدا مـى فـرمايد: كسى كه مؤ منى را عمدا بكشد جزاى او جهنم است هميشه ...
حـضـرت رضـا عـليـه السـلام فـرمـود آنـچـه گـنـاهـش از قـتـل نـزد مـن بـيـشـتر است و بلاى آن قبيح تر است زناست ؛ بـراى ايـنـكـه قـاتل با كشتن مقتول فسادى به غير كشتن او انـجام نمى دهد و بعد از كشتن او ديگر فسادى بر آن نيست . و زانـى نـسـل را تـا روز قـيـامـت فـاسـد و تـبـاه مـى كـنـد و حـرامـهـايـى را حـلال مى كند پس فقيهى در مجلس نماند مگر ايـنـكـه دسـت مـبـارك آن حـضـرت را بـوسـيـد و بـه درسـتى فرمايش آن حضرت اقرار كرد.
و قـال صـلى الله عـليـه و آله : اذا كـانت فيكم خمس رميتم بـخـمس اذا اكلتم الربا رميتم بالخسف و اذا ظهر فيكم الزنا اخـذتـم بـالمـوت و اذا جـارت الحكام ماتت البهائم و اذا اظلم اهل الملة ذهبت الدولة و اذا تركتم السنة ظهرت البدعة .
پـيـغـمـبـر صـلى الله عليه و آله فرمود: زمانى كه در شما پـنـج خـصـلت ظاهر شود به پنج بلا گرفتار خواهيد شد: وقـتـى ربـا خـوارى را پـيـشـه خـود سـاخـتـيـد بـه نـقـص امـوال مـبـتـلا مـى شـويد وقتى در ميان شما زنا ظاهر شد به مـرگ ناگهانى مبتلا مى شويد وقتى حاكمان ظلم كردند به مردن حيوانات مبتلا مى شويد وقتى ملتى ظلم كردند دولت و قـدرت آنـهـا از دسـت مـى رود و دشمن بر آنها مسلط مى شود. وقتى سنتهاى دينى را ترك كرديد بدعتها ظاهر مى گردد.
و قال صلى الله عليه و آله : ما نقض قوم عهدهم الا سلط عـليـهـم عـدوهـم و مـا جـارقـوم الا كـثـر القـتـل بـيـنـهـم و ما منع قوم الزكوة الا حبس القطر عنهم و لا ظـهـرت فـيـهـم الفاحشة الا فشافيهم الموت و ما يخسر قوم المكيال و الميزان الا اخذوا بالسنين .
پـيـغـمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هيچ مردمى عهد شكن نشدند مگر اينكه دشمن آنها بر آنها مسلط گرديد و هيچ قـومـى ظلم نكردند مگر اينكه كشتار در بين آنها زياد شد. و هـيـچ قومى از پرداخت زكات امتناع نكردند مگر اينكه از آمدن باران ممنوع شدند.
و در ما بين آنها عمل عفت و فحشاء ظاهر نشد مگر اينكه در ميان آنـهـا مرگ مفاجات شيوع پيدا كرد. و هيچ قومى كم فروشى نكردند مگر اينكه به خشكسالى مبتلا شدند.
و قـال صـلى الله عـليـه و آله : اذا عـمـلت امتى خمس عشر خـصـلة حـل بـهـم البلاء اذا كان الفى ء دولا و الامانة مغنما و الصـدقـة مـغـرمـا و اطـاع الرجـل امـراءتـه و عصى امه و بر صديقه و جفا اءباه و ارتفعت الا صوات فى المساجد و اكرم الرجل مخافة شره و كان زعيم القوم ارذلهم ولبسوا الحرير و اتـخـذوا المـغـنـيـات و شـربـوا المـخـمـور و اكـثـروا الزنا فـارتـقـبوا عند ذلك ريحا حمراء و خسفا اومسخا او ظهر العدو عليكم ثم لا تنصرون .
پـيـغـمـبر صلى الله عليه و آله فرمود: هر گاه امت من داراى پـانـزده خـصـلت شـدنـد و بـه آن عـمـل كـردند بلا بر آنها نازل خواهد شد: 1ـ وقتى كه غنيمت جـنگى را دولت شخصى خود كردند. 2ـ امانت را غنيمت شمرده و تصرف كردند. 3ـ صدقه دادن را براى خود ضرر حساب كـردنـد. 4ـ از زنـان اطـاعـت و مـادران را نـافـرمـانـى و اذيـت كـردنـد. 5ـ بـه رفـيـقـان نـيـكـى و پدران را اذيت كردند 6ـ صـداهـا را در مـسـجـد در غير از اذان بلند كردند 7ـ از ترس شـر اشـخـاص آنـهـا را گـرامـى و مـحـتـرم داشـتند. 8ـ افراد رذل و پـسـت در مـيـان مـردم رئيـس و زعـيـم باشند. 9ـ لباس حـريـر و ابـرايشم پوشيدند 10ـ زنهاى خواننده در مجالس عـمـومـى و خـصـوصـى آوردنـد. 11ـ شـرب خـمر كردند 12ـ عـمـل مـنـافـى عـفـت در مـيـان آنـهـا شـايع گرديد. پس در اين حال انتظار داشته باشند باد سرخ يا زمين شكافته شدن و آنـهـا را فـرو بـردن يـا مـسـخ شدن و از صورت آدمى خارج شـدن يـا دشـمـن بـر آنـهـا غـلبـه كردن و از هيچ جانب يارى نشدن .
مـخـفـى نماند كه در اين روايت دوازده چيز بيشتر ذكر نشده و اول روايت كه فرموده پانزده خصلت سه صفت آن ذكر نشده است . (مترجم ).
باب هجدهم : در وصيت لقمان به فرزندش
قـال يـا بـنـى لا يكن الديك اكيس منك و اكثر محافظه على الصـلواه الا تـراه عند كل صلوة يوذن لها و بالاسحار يعلن بصوته و انت نائم .
لقـمـان فـرمود: اى پسرم خروس از تو زيرك تر نباشد و بـيـشتر از تو حفظ اوقات نماز را نكند! آيا او را نمى بينى هـنـگـام هـر نـمـاز بـراى نـمـاز اعلان مى كند و در سحرها با صداى بلند اعلان مى كند و تو در خوابى .
اى پـسـرم كـسى كه مالك زبانش نباشد پشيمان مى شود. و كـسى كه زياد مجادله كند دشنام داده مى شود. و كسى كه در جـاهاى بد و نا مناسب داخل شود مورد تهمت قرار مى گيرد. و كـسـى كـه بـا رفيق بد و ناصالح رفاقت و دوستى كند از آفـات سـالم نـمـى مـانـد. و كـسـى كـه بـا عـلمـاء مجالست و همنشينى كند نفع مى برد.
يا بنى لا توخر التوبه فان الموت ياءتى بغته .
اى پـسـرم تـوبـه را بـه عـقـب نـينداز كه مرگ ناگهان مى رسد.
يـا بـنـى اجـعـل غـناك فى قلبك و اذا افتقرت فلا تحدث النـاس بـفـقـرك فـتـهـون عـليـهـم و لكـن اسئل الله من فضله .
اى پـسـرم بـى نـيازى و غناى خود را در قلب خود قرار ده و اگـر زمـانـى فقير شدى براى مردم از فقر خود چيزى نگو كه سبب مى شود در نظر آنها بى اعتبار و سبك شوى وليكن از فـضـل بـى پـايـان الهـى سـؤ ال كن و بخواه تا به تو مرحمت فرمايد.
يـا بـنـى كـذب مـن يقول الشر يقطع بالشر الاترى ان النـار لا تـطـفـى بـالنـار و لكـن بـالماء و كذلك الشر لا يقطع الا بالخير.
اى پسرم دروغ گفته آن كس كه مى گويد شر را با شر مى توان قطع كرد. آيا نمى بينى آتش را آتش خاموش نمى كند وليكن آب است كه آتش را خاموش مى كند. و همچنين شر قطع نمى شود مگر با خير و خوبى .
يـا بـنى لا تشمت بالمصائب و لا تعير المبتلى و لا تمنع المعروف فانه ذخيره لك فى الدنيا و الاخره .
اى پسرم به شخص مصيبت زده شماتت مكن ! و شخص مبتلا را سرزنش ‍ و ملامت مكن . و از معروف و خوبى ها جلوگيرى نكن و آن را انجام بده كه آن ذخيره است براى تو در دنيا و آخرت .
يـا بـنـى ثـلثـه تـجـب مـداراتـهم المريض و السلطان و المراة و كن قنعا تعيش غنيا و كن متقيا تكن عزيزا.
اى پسرم مداراى با سه كس واجب است : مريض ، سلطان و زن . و قـنـاعـت كـن تا بى نياز زندگى كنى و احتياج به كسى پيدا نكنى . و تقوى داشته باش ‍ تا عزيز باشى .
يـا بـنـى انـك من حين سقطت من بطن امك استدبرت الدنيا و اسـتـقـبلت الاخره و انت فى كل يوم الى ما استقبلت اقرب منك الى مـا استدبرت فتزود لدار انت مستقبلها و عليك بالتقوى فانه اربح التجارات .
اى پـسـرم بـه درسـتـى كـه تـو از وقـتـى كـه از شكم مادر افـتـادى پـشت به دنيا و رو به آخرت نموده اى و تو در هر روز بـه سـوى آنـكـه رو كرده اى پس توشه بردار براى خـانـه اى كـه تو به سوى آن مى روى . و بر تو باد به تقوى كه آن پر نفع ترين تجارت است .
و اذا احدثت ذنبا فاتبعه بالاستغفار و الندم و العزم على ترك العود لمثله .
و هـنـگـامـى كـه گـنـاهـى از تـو سـر زد دنـبـال آن از خـداى متعال طلب مغفرت بنما و از انجام آن گناه پـشـيـمان شو و تصميم بگير كه هرگز به آن گناه عود و بازگشت نكنى .
و اجـعـل المـوت نـصـب عـينيك و الوقوف بين يدى خالقك و تـمـثـل شـهـاده جوارحك عليك بعملك و الملائكه الموكلين بك تـسـتـحـيى منهم و من ربك الذى هو مشاهدك و عليك بالموعظه فـاعـمـل بـهـا فـانـهـا عـنـد العـاقـل احـلى مـن العـسـل الشـهـد و هى على السفيه اشق من صعود الدرجه على الشيخ الكبير و لا تسمع الملاهى فانها تنسيك الاخره و لكن احـضـر الجـنـائز و زر المـقـابر و تذكر الموت و ما بعده من الاهوال فتاءخذ حذرك .
و مـرگ را در مـقـابـل چـشـم خـود قـرار بـده و ايـسـتـادن در مـقـابل مقام عدل الهى را هميشه در نظر داشته باش و شهادت اعـضـاء و جـوارح خـود را بـه اعـمـال و كـارهـايـت در مـقـابـل خـود مـمـثـل و نـمـايـان نـمـا و از شـهـادت مـلائكـه مـوكـل بـر تو كه اعمال تو را ثبت و ضبط مى نمايند غفلت نـداشـتـه بـاش پـس از آنـهـا حـيـا كـن و از خـداى خـود كـه اعـمـال تـو را مـى بـيـند شرم كن . و بر تو باد به شنيدن مـوعـظـه و نصيحت پس عمل به آن ؛ چون كه شنيدن موعظه و عـمـل بـه آن در نـزد شـخـص عـاقـل از عـسـل صـاف شده شيرين تر است . و آن براى سفيه و نادان مـشـكل تر است از بالا رفتن پير فرتوت از نردبان و پله هـاى سـخـت . و گـوش به چيزهاى بيهوده و گفتار لغو مده ؛ چـون كـه آن سـبـب مـى شـود كه آخرت را فراموش كنى و از نـظـر بـبـرى . ليـكـن بر جنازه ها حاضر شو و به زيارت قـبـور مـؤ مـنـيـن بـرو. بـه يـاد بـيـاور مـردن و هول و وحشت هاى بعد از آن را پس پند و نصيحت خود را بگير و از آن بهره مند شو!
يا بنى استعذ بالله من شرار النساء و كن من خيارهن على حذر.
اى پـسـرم پـنـاه به خدا ببر از زنهاى بد و از خوبان آنها حذر كن و احتراز نما و از شر آنها ايمن مباش .
يـا بـنـى لا تـفـرح بـظـلم احـد بل احزن على ظلم من ظلمته يا بنى الظلم ظلمات و يوم القيمه حـسـرات و اذا ادعـتـك القـدره على ظلم من هو دونك فاذكر قدره الله عليك .
اى پـسـرم به ظلم هيچ ظالمى خوشنود مباش بلكه اگر به كسى ظلم كردى براى آن عمل قبيح محزون و غمگين باش . اى پسرم ظلم سبب تاريكى دل مى شود و روز قيامت باعث حسرت و انـدوه اسـت . و هـرگـاه قـدرت تـو، تـو را واداشت كه به كـسـى ظلم كنى كه از تو ضعيف تر است پس به ياد بياور قدرت و تسلط خدا را بر خودت .
يـا بـنـى تـعـلم مـن العـلمـاء مـا جهلت و علم الناس ما علمت تذكر بذلك فى الملكوت .
اى پـسـرم آنـچه را نمى دانى از علماء ياد بگير. و آنچه را مـى دانـى بـه مـردم بـيـامـوز. چون چنين كردى و اين دو صفت نيكوى ياد گرفتن و ياد دادن در تو پيدا شد در عالم ملكوت به اين دو صفت ياد مى شوى .
يـا بـنـى اغنى الناس من قنع بما فى يديه و افقرهم من مـدعـينيه الى ما فى ايدى الناس و عليك بالياءس عما فى ايدى الناس و الوثوق بوعد الله واسع فيما فرض عليك ودع السـعـى فـيـمـا ضـمـن لك و توكل على الله فى كل امورك يكفيك .
اى پـسـرم بـى نـيـازتـرين مردم كسى است كه به آنچه در دسـت اوسـت قـنـاعـت كـند و فقيرترين آنها كسى است كه به آنـچـه در دست مردم است چشم داشته باشد و بر تو باد كه مـاءيـوس باشى از آنچه در دست مردم است . و اعتماد تو به وعـده خـدا بـاشد. و كوشش كن در آنچه بر تو واجب شده . و رزقى كه براى تو ضمانت شده و به تو خواهد رسيد لازم نـيـسـت سـعـى بـسـيـار در طـلب آن داشـتـه بـاشـى . و توكل بر خدا كن در تمام امور و كارهاى خود تا تو را كفايت كند.
و اذا صليت فصل صلوة مودع تظن ان لا تبقى بعدها ابدا و اياك و ما تعتذر منه فانه لا يعتذر من خير.
و هـر وقـت نماز خواندى نماز تو مانند نماز كسى باشد كه بـا نـمـاز وداع كند و گمان برى كه بعد از آن نماز هرگز بـاقـى نـمـانـى . و دورى كن از آنچه كه بخواهى از آن عذر خـواهـى كـنـى ، چـون كه از كار خوب هيچگاه عذرخواهى نمى شود، يعنى كار بدى نكن كه بخواهى بعدا از آن عذر خواهى كنى .
و احـب للناس ما تحب لنفسك و اكره لهم ما تكره لنفسك و لا تـقل ما لا تعلم و اجهد ان يكون اليوم خيرا لك من امس و غدا خيرا لك من اليوم فانه من استوى يوماه فهو مغبون و من كان يومه شرا من امسه فهو ملعون .
و بـراى مـردم دوسـت دار و بـخواه آنچه را كه براى خود مى خـواهى و آنچه را براى خود مكروه و ناپسند مى دارى براى ديگران نيز مكروه و ناپسند بدار و آنچه را نمى دانى اظهار نـكـن و نـگـو. و كـوشـش كـن تـا ايـنـكـه امـروز تـو بهتر از ديـروزت بـاشـد، و فـرداى تـو بـهتر از امروز تو باشد، بـراى ايـنـكـه هـر كـس دو روزش مساوى و يكسان باشد چنين كـسـى بـه غـبـن و ضـرر گـرفـتـار شـده ؛ چـون يك روز از سرمايه عمر او گذشته و در مقابل آن چيزى به دست نياورده . و هر كس امروزش بدتر از ديروزش باشد او ملعون است ؛ چـون كـارى كـه او را بـه رحـمت خدا نزديك كند انجام نداده ، بلكه موجبات دورى از رحمت خدا را براى خود فراهم ساخته و ملعون و مطرود و دور افتاده از رحمت است .
و ارض بـمـا قـسـم الله لك فـانـه سـبـحـانـه يـقـول : اعـظـم عـبادى ذنبا من لم يرض بقضائى و لم يشكر نعمائى و لم يصبر على بلائى .
و راضـى بـاش بـه آنـچـه خـدا قـسـمت تو فرموده پس به درسـتـى كـه خـداى سـبحان جلت عظمته مى فرمايد: آن بنده گـنـاهـش از هـمـه عـظـيم تر و بزرگتر است كه راضى به قـضـاى مـن نـبـاشـد و شـكـر نعمتهاى مرا نكند و بر بلاى من صبر نكند.
و اوصـى رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله مـعـاذ بـن جـبـل فـقـال له : اوصـيـك باتقاء الله و صدق الحديث و اداء الاءمـانـة و خـفض الجناح و الوفاء بالعهد و ترك الخيانة و حـسـن الجـوار و صـلة الارحـام و رحـمـة اليتيم و لين الكلام و بـذل السـلام و حـسـن العـمـل و قـصـر الامل و توكيد الايمان و التفقه فى الدين و تدبر القرآن و ذكـر الآخـرة و الجزع من الحساب و كثرة ذكر الموت و لا تسب مـسـلما و لا تطع آثما و لا تقطع رحما و لا ترض بقبيح تكن كـفـاعـله و اذكـر الله عند كل شجر و مدر و بالاءسحار و على كـل حـال يـذكـرك فـان الله تعالى ذاكر من ذكره و شاكر من شـكـره و جـدد لكـل ذنـب تـوبـة السـر بـالسـر و العـلانية بالعلانية .
پـيـغـمـبـر اكـرم صـلى الله عـليـه و آله مـعـاذ بـن جبل را وصيت نمود پس چنين فرمود: به تو وصيت مى كنم كه از خـدا بـتـرسـى و گـفـتـارت راسـت بـاشـد. و امـانت را به صـاحـبـش رد كنى . و تواضع و فروتنى داشته باشى . و با هر كس ‍ عهد كردى به آن وفا نمايى و خيانت را ترك كن . و بـا هـمـسـايه به نيكى رفتار كن . و با خويشان پيوند نما و از آنها نبر به يتيمان رحم كن . در گفتار ملايم و نرم گو باش و درشت گو و خشن كلام نباش ، در سلام بين مسلمين فـرق نـگـذار و بـه هـمـه سـلام كـن . و عملت را نيكو كن . و امـيدت را در دنيا كوتاه كن . ايمانت را محكم كن . در امور دينت دانـا باش . و در قرآن دقت كن تا به معانى آن پى ببرى . و به ياد آخرت باش و از حساب در روز جزا ترسناك باش . و بـسيار به ياد مرگ باش . و به مسلمانى دشنام نگو. و از گناهكاران پيروى ننما و از رحم خويش نبر و قطع نكن . و بـه عـمـل زشـت و قـبـيح راضى مشو كه در اين صورت گناه عمل كننده آن بر تو است . و به ياد خدا باش نزد هر درخت و سنگ و كلوخ ، يعنى هر چه را ديدى به ياد خالق آن باش و در سـحـرهـا و ساير اوقات و حالات به ياد خدا باش ، چون چنين بودى خداى متعال جلت عظمته تو را ياد فرمايد كه خدا يـاد مـى كـنـد كـسـى را كـه بـه يـاد او بـاشـد و كـسـى كـه شـكـرگـزار او بـاشـد شـكـر او را قبول فرمايد. و براى هر گناهى تجديد توبه بنما اگر گناه سرى و پنهانى است توبه آن را هم پنهانى انجام ده و اگر آشكارا و علنى است توبه آن را هم علنى انجام بده .
و اعلم ان الصدق الحديث كتاب الله و اوثق العز التقوى و اشـرف الذكر ذكر الله تعالى و احسن القصص القرآن و شـر الامـور مـحـدثـاتـهـا و احسن الهدى هدى الانبياء و اشرف المـوت الشـهـادة و اعـمـى الاعمى الضلالة بعد الهدى و خير العـلم مـا نفع و شر العمى عمى القلب و اليد العليا خير من اليد السفلى و ما قل و كفى خير مما كثرو الهى و شر المعذرة عـنـد المـوت و شـر النـدامـة يـوم القـيـمـة و مـن اعـظـم خطايا اللسان الكذب .
بـدان بـه درستى كه راست ترين گفتار كتاب است ، يعنى آنچه در كتاب نوشته شده راست تر است از آنچه به زبان بـگـويـند. و محكم ترين عزتها تقوى است . و شريف ترين ذكـرهـا يـاد خـداى تـعـالى است . و نيكوترين قصه ها قرآن كـريـم اسـت و بـدتـريـن چـيـزها تازه ها است . و نيكوترين راهنمايى ها راهنمايى پيغمبران است و بهترين مردنها شهادت در راه خـداسـت . و كـورتـريـن كـوريـها گمراهى بعد از راه يـابـى اسـت . و بهترين علم آن علمى است كه به انسان نفع بـدهـد. و بـدتـريـن كـوريـهـا كورى قلب است . و دست بالا بهتر از دست پايين است ، يعنى دست عطا كننده بهتر از دست سـؤ ال كـنـنـده اسـت و رزق كـم كـه بـه حال شخص كفايت كند بهتر است از توسعه و زيادى كه سبب سـرگـرمـى و بـاز مـانـدن از آخـرت باشد. و بدترين عذر خـواهـى هـنـگـام مـرگ اسـت ؛ چـون فـائده نـدارد. و بـدترين پـشـيـمانى پشيمانى روز قيامت است . و بزرگترين خطاهاى زبان دروغ گفتن است .
و خـيـر الغـنـى غـنـى النـفس و خير الزاد التقوى و راءس الحكمة مخافة الله فى السر و العلانية و خير ما القى فى القـلب اليـقـين و ان جماع الاثم الكذب و الارتياب و النساء حبائل الشيطان و الشباب شعبة من الجنون و شر الكسب كسب الربا و شر المآثم اكل مال اليتيم و السعيد من وعظ بغيره و ليـس لجـسـم نـبـت عـلى الحـرام الا النار و من تغذى بالحرام فـالنـار اولى بـه و لا يـسـتـجاب له دعاء و الصلوة نور و الصـدقـة حرز و الصوم جنة حصينة و السكينة مغنم و تركها مغرم .
و بـهـتـريـن بـى نـيـازى غـناى نفس است . و بهترين توشه بـراى سـفـر آخـرت تـقـوى و خـوددارى از گـنـاهـان است . و بالاترين حكمت و دانش ترس از خداست در پنهان و آشكار. و بهترين چيزى كه در قلب انسان القاء مى شود يقين است . و بـه درسـتـى كـه دروغ سـبـب جـمـيـع گـنـاهـان اسـت . و زنها ريـسـمـانـهـاى شيطانند كه به واسطه آنها بندگان را به گـنـاهـان مـى كـشـد. و جـوانـى قـسـمـتـى از ديـوانـگى است . بدترين كسب ها رباخوارى است . و بدترين گناهان خوردن مـال يـتـيـم اسـت . آدم بـا سعادت كسى است كه از غير موعظه گيرد. و بدنى كه از حرام بزرگ شده و رشد و نمو نموده غير از آتش و عذاب چيزى براى او نيست . و كسى كه از حرام بخورد آتش از هر چيزى براى او سزاوارتر است . و دعايى بـراى او مـسـتـجـاب نـخـواهـد شد. و نماز نور است و صدقه حـافظ از بليات است و روزه سپرى است محكم براى حفظ از آتش و وقار سبب بهره مندى است و ترك آن موجب ضرر است .
و على العاقل ان يكون له ساعة يناجى فيها ربه و ساعة يـتـفـكـر فـيها صنع الله و ساعة يحاسب فيها نفسه و ساعة يـتـخـلى فـيـهـا لحـاجـتـه مـن حـلال و عـلى العـاقـل ان لا يـكـون سـاعيا الا فى ثلاث تزود لمعاد و مرمة لمـعـاش او لذة غـيـر مـحـرم و عـلى العـاقـل ان يـكـون بصيرا بزمانه مقبلا على شاءنه حفظا للسانه .
و بـر شـخص عاقل است كه بوده باشد براى او ساعتى كه در آن بـا خـداى خـود مـنـاجـات كـنـد، و سـاعـتـى كـه در آن در مـصـنـوعـات خـدا فكر كند و ساعتى كه در آن به حساب خود بـرسد، و ساعتى كه در آن خلوت كند و به حاجتهاى خود از راه حلال برسد. و بر عاقل است كه كوشش او نباشد مگر در سـه چـيـز يـا بـهـره بـردارى بـراى مـعـاد خود، يعنى انجام عـبـادات و خـدمـت بـه خـلق يا اصلاح كردن امر معاش و لوازم زندگى خود و كسانى كه تحت سرپرستى او مى باشند يا لذتى كه حرام نباشد. و بر عاقل است كه به زمان خود بينا بـاشـد و شـؤ ون و شـخصيت خود را حفظ كند و زبان خود را نگهدارى كند.
و فـى تـوريـة مـوسـى (ع ) عـجـبـت لمن ايقن بالموت كيف يـفرح و لمن ايقن بالحساب كيف يذنب و لمن ايقن بالقدر كيف يـحزن و لمن ايقن بالنار كيف يضحك و لمن رآى تقلب الدنيا بـاءهـلهـا كـيـف يـطـمـئن اليـهـا و لمـن ايـقـن بـالجـزاء كـيف لا يـعـمـل و لا عـقل كالدين و لا ورع كالكف و لا حسب كحسن الخلق .
و در تـورات موسى نوشته شده : عجب دارم از كسى كه يقين بـه مـرگ دارد چـگـونـه خـوشنود است . و كسى كه يقين به حـسـاب دارد چـگـونـه گناه مى كند. و كسى كه يقين به قدر دارد چـگـونـه محزون و غمگين است . و كسى كه يقين به آتش دارد چـگـونـه مـى خـنـدد. و كـسـى كـه ديـد دنـيـا بـا اهـل خـود چگونه بى وفايى مى كند چگونه به او مطمئن مى شـود. و كـسـى كـه يـقـيـن بـه جـزا دارد چـگـونـه عـمـل نـمـى كـنـد. و نـيست عقلى مانند دين . و نيست ورعى مانند خـوددارى از گـنـاه . و نـيـسـت حـسـب و نـسبى مانند حسن خلق و گشاده رويى .
و قـال ابـوذر: اوصـانـى رسول الله صلى الله عليه و آله بـسبع خصال حب المساكين و الدنو منهم و هجران الاغنياء و ان اصل رحمى و ان لا اتكلم بغير الحق و ان لا اخاف فى الله لومـة لائم و ان انـظـر الى مـن هـو دونـى و لا انظر الى من هو فوقى و ان اكثر من سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم فانهن الباقيات الصالحات .
ابوذر گفت : پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مرا به هفت خصلت وصيت فرمود: 1ـ دوستى با فقرا و نزديك شدن به آنـهـا و دورى كـردن از اغـنـيـاء 2ـ بـه رحـم و خـويـشـان خود بـپـيـونـدم 3ـ نـگـويـم مـگـر حق 4ـ و در راه خدا از ملامت كننده نـترسم 5ـ و در امور دنيا به پايين تر از خودم نظر نمايم و بـه بـالاتـر از خـود نـظـر نـنـمايم 6ـ و بسيار بگويم : سـبـحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ، كه اينها باقيات الصالحات مى باشند.
و قال : من سلك الجد دامن من العثار و الصبر مطية السلامة و الجـزع مـطـية الندامة و مرارة الحلم اعذب من حلاوة الانتقام و ثـمـرة الحـقـد النـدامـة و مـن صبر على ما يكره ادرك ما يحب و الصـبـر عـلى المـصـيـبـة مـصيبة للشامت بها و الجزع عليها مصيبة ثانية بفوات الثواب و هى اعظم المصائب .
فـرمـود: هـر كـس در راه بـرود از لغـزش ايمن است . و صبر مـركـب سـلامت است . و جزع مركب پشيمانى است . و تلخى حلم گواراتر از شيرينى انتقام است . و ميوه حسد پشيمانى است . و كـسـى كـه صـبر كند بر آنچه مكروه طبع اوست مى رسد بـه آنـچـه دوسـت مـى دارد. و صبر كردن بر مصيبت مصيبتى اسـت بـر شماتت كننده در آن مصيبت . و جزع و ناله و فرياد در مـصـيـبـت مـصـيبت ديگر است ، چون كه ثواب آن از دست مى رود. و اين بزرگترين مصيبت است .
و قال رسول الله عليه و آله : خير الرزق ما يكفى و خير الذكر ما يـخفى و انى اوصيكم بتقوى الله و حسن النظر و لانفسكم و قـلة الغـفلة عن معادكم و ابتياع ما يبقى بما يفنى و اعلموا انها ايام معدودة و الارزاق مقسومة و الآجال معلومة و الآخرة ابد لا امد له و اجل لا منتهى له و نعيم لا زوال له فاعرفوا ما تريدون و ما يراد بكم و اتركوا من الدنيا ما يشغلكم عن الآخرة و احذروا حسرة المفرطين و ندامة المعترين .
پـيـغـمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بهترين رزق آن اسـت كه به قدر كفايت باشد. و بهترين ذكر آن است كه پنهان باشد. و من به شما وصيت مى كنم به تقوى و ترس از خداى متعال . و نسبت به خودتان نظر خوب داشته باشيد، يعنى خير خود را بخواهيد و موجبات گرفتارى دنيا و آخرت را بـه خاطر هواى نفس و خواهشهاى حيوانى براى خود ايجاد نـكـنـيـد. و از مـعـاد و جـاى بـازگـشـت خـود كـم غـافـل بـاشـيد. و با چيزهاى فانى دنيا كه در دست شماست چـيـزهـاى بـاقـى آخـرت را خـريـدارى نـمـاييد. و بدانيد كه زندگى دنيا روزهاى مختصر و معدودى است . و روزى ها قسمت شـده اسـت . و پـايـان ايـن زنـدگـى در نـزد خـداى متعال جلت عظمته معلوم است . و زندگى آخرت ابدى است كه فـانـى نـمـى گـردد و آخرى براى آن تصور نمى گردد و پايانى ندارد، و نعمتى است كه نابود نخواهد شد و بدانيد كـه چـه اراده مى كنيد و از شما چه خواسته شده است و آنچه از ايـن دنـيـا كـه شـما را از آخرت باز مى دارد ترك كنيد. و دورى كـنـيـد از حـسـرتـى كـه بـراى افراط كنندگان است ، يعنى كسانى كه در اين عالم زياده روى مى كنند در بهره مند شـدن از دنيا در قيامت حسرت مى برند كه مى توانستيم به عـوض ايـنـهـا كـارهـايـى انجام دهيم كه امروز از آن بهره مند شويم و دنيا ما را سرگرم كرد تا دست ما از انجام اين كارها كـوتـاه شـد و هـمـچـنـيـن دورى كـنـيـد از پـشـيـمـانـى اهـل غـرور، يـعـنـى آنـهـا كه گول شيطان و دنيا خورده اند و اوقـات عـمـر عـزيـز خـود را ضـايـع و باطل نموده اند روزى پشيمان خواهند شد.
و اسـتـدركـوا فـيـمـا بـقـى مـافـات و تـاءهـبـوا للرحـيـل مـن دارالبـوار الى دارالقـرار و احـذروا المـوت يفجاءكم على غرة و يعجلكم عن التاءهب و الاستعداد و ان الله تعالى قال : فلا يستطيعون توصية و لا الى اهلهم يرجعون .(225)
و بـا آنـچه از عمر باقى مانده تلافى كنيد و جبران نماييد آنـچه را كه از دست رفت و فوت شد. و مهياى كوچ كردن از مـنـزل هـلاكت و موقت دنيا به سوى خانه اى كه جاى هميشگى اسـت بـاشـيـد. و بترسيد از اينكه مرگ شما دفعة برسد و شـمـا در حـال غـرور بـه دنـيـا باشيد و ديگر نتوانيد مهيا و مـسـتـعـد بـراى زنـدگـى دائمـى خـود گـرديـد، و خـداى مـتـعـال مـى فـرمايد: وقتى مرگ آنها رسيد استطاعت و قدرت ندارند كه وصيت كنند يا به سوى اهلشان برگردند.
فـرب ذى عـقـل اشـغـله هـواه عـمـا خـلق له حتى صار كمن لا عـقـل له و لا تـعـذروا انـفـسـكـم فـى خـطـائهـا و لا تـجـادلوا بـالبـاطـل فـيـمـا يـوافـق هواكم و اجعلوا همكم نصر الحق من جـهـتـكـم او مـن جـهـة مـن يـجـادلكـم فـان الله تـعـالى يـقول : يا ايها الذين امنوا كونوا انصار الله ،(226) فلا تكونوا انصارا لهوائكم و الشيطان .
پـس چه بسيار صاحب عقلى كه هواهاى نفسانى او را از آنچه كه براى آن خلق شده باز داشته تا جايى كه مانند كسانى كـه عـقـل نـدارنـد عـمـل مـى كـنند. و هيچگاه براى نفسهاى خود عذرتراشى نكنيد كه او را در خطاهايش ‍ معذور بدانيد، بلكه او را مقصر و متجاوز بدانيد و با او به خطاب و عتاب رفتار كـنـيـد كـه چـرا چـنين و چنان كردى تا سبب شود طمع او قطع گـردد و ديـگـر مـيـل بـازگـشـت به گناه و معصيت ننمايد. و مـطـابـق خـواهـش نـفـس خـود مـجـادله در بـاطـل نـكـنـيـد. و همت خود را در يارى كردن حق قرار دهيد چه ايـنـكـه از طرف شما حاصل گردد يا از طرف آن كس كه با شـمـا مـجـادله مـى كـنـد، چـون خداوند تعالى مى فرمايد: اى اهـل ايـمـان يـاران خـدا بـوده بـاشـيـد پـس يـاران ميل خود يا شيطان نباشيد.
و اعـلمـوا مـا هـدم الديـن مـثـل امـام ضـلاله ضـل و اضـل و جـدال مـنـافـق بـالبـاطل و الدنيا قطعت رقاب طـالبـيـها و الراغبين اليها. و بدانيد به درستى كه هيچ كـس دين را مثل دو نفر خراب نكرد: يكى پيشوا و رهبر گمراه كـه خـود گـمـراه و ديـگـران را هـم گمراه مى كند. و ديگرى مـنـافـقى كه از راه باطل جدال مى كند. و دنيا گردن طالبين خـود را قـطـع كـرد و آنـان كـه رغـبـت و ميل به آن داشتند نيز به همين سرنوشت گرفتار شدند.
و اعـلمـوا ان القـبـر روضـة من رياض الجنة او حفرة من حفر النيران فمهدوه بالعمل الصالح .
و بدانيد به درستى كه قبر باغى است از باغهاى بهشت يا گـودالى اسـت از گـودالهـاى آتـش . پـس او را بـا اعمال صالح خوابگاه و آرامگاه خود قرار دهيد.
فـمـثـل احـدكـم يـعـمـل الخـيـر كـمـثـل الرجـل يـنـفـذ كـلامـه يـمـهـد له قال الله تعالى : فلانفسهم يمهدون .(227)
پـس كـسـى از شـمـا عـمـل خـيـر مـى كـنـد مثل او مثل كسى است كه نفوذ كلام داشته باشد دستور دهد تا لوازم آسايش او را تهيه كنند كه وقتى وارد شد هر چيز به جاى خود آماده باشد. خداى متعال جلت عظمته مى فرمايد: آنها بـه واسـطـه اعـمـال صـالح بـراى خود آسايشگاه تهيه مى كنند.
و اذا راءيـتـهـم الله يـعـطـى العـبـد مـا يـحب و هو مقيم على مـعـصـيـتـه فـاعـلمـوا ان ذلك اسـتـدراج له قال الله تعالى : سنستدرجهم من حيث لا يعلمون .(228)
و هـر گـاه ديديد خداى متعال آنچه بنده دوست دارد به او مى دهـد و حـال آنـكـه آن بنده به گناه و معصيت خود ادامه مى دهد پـس بـدانـيـد ايـن اسـتـدراج اسـت بـراى آن بـنـده . خـدا مـى فـرمايد: به زودى آنها را به عذاب مى افكنيم از جايى كه فهم آن نكنند.
مـعـنـى اسـتـدراج ايـن اسـت كـه : خـداى مـتـعال بنده را در اثر اعمال زشتش ‍ تدريجا جزا مى دهد به نحوى كه خود بنده نمى داند و مغرور مى شود به نعمت هاى الهـى تـا اينكه به يكبار نعمت ها از او سلب مى شود و به حسرت مبتلا مى گردد.
پـس كـسـى كـه در نـعـمـت الهـى واقـع اسـت اولا بـايـد در شـكرگزارى كوشش ‍ كند و ثانيا خائف از سلب نعمت باشد و از خدا بخواهد كه او را موفق بدارد به شكر نعمت و هميشه خـود را مـقـصـر بـدانـد و بـه درگـاه خدا اظهار شرمسارى و تضرع و زارى نمايد.
سـئل ابـن عـبـاس عـن صـفـه الذين صدقوا الله للمخافه فـقـال هـم قـوم قـلوبـهـم مـن الخـوف قرحه محزونه و اعينهم بـاكـيـه و دمـوعـهـم عـلى خـدودهم جاريه يقولون كيف نفرح و الموت من و رائنا و القبر موردنا و القيمه موعدنا و على الله عـرضـنـا و شـهـودنا جوارحنا و الصراط على جهنم طريقنا و عـلى الله حـسـابنا فسبحان الله و تعالى فانا نعوذ به من السـن و اصـفـه و اعـمـال مـخـالفـه مـع قـلوب عـارفـه فان العـمـل ثـمـره العـلم و الخـوف ثـمـره العمل و الرجاء ثمره اليقين .
از عبدالله بن عباس سؤ ال شد كسانى كه از خدا مى ترسند صـفـات و عـلامـات آنها چيست ؟ فرمود: آنها كسانى هستند كه قـلبـهـاى آنـها از ترس ‍ خدا مجروح و محزون است . و چشمان آنها گريان است و اشك آنها بر صورتهايشان جارى است . مـى گـويـنـد: چـگـونـه فـرحـنـاك و خـوشـنـود بـاشـيـم و حـال آنـكـه مـرگ دنـبال ماست ، و محل ورود ما قبر است و قيامت وعـدگـاه مـاسـت ، و بـر مـحضر عدل الهى عرضه داشته مى شويم ، و اعضا و جوارح ما بر ما شهادت مى دهند. و راه عبور مـا بـر صـراط اسـت كـه از بـالاى جـهنم است و حساب ما بر خداى متعال است . كه منزه از هر عيب است و بلند مرتبه است از ايـنـكه به غير او مقايسه شود. و ما پناه مى بريم به او از زبانى كه به توصيف او گويا باشد و اعمالى كه با امر و فـرمـان او مخالف است با اينكه قلوب عارف و آشناى به او هـسـتند. پس به درستى كه عمل نتيجه علم است و ترس از خدا نتيجه عمل است و اميد به رحمت حق نتيجه يقين است .
و مـن اشـتـاق الى الجـنـه اجـتـهـد فـى اسـبـاب الوصـول اليـهـا و مـن حذر النار تباعد مما يدنى اليها و من احب لقاء الله استعد للقائه .
و هر كس مشتاق بهشت باشد كوشش در چيزهايى است كه سبب رسـيـدن به آن است . و كسى كه از آتش مى ترسد از آنچه او را بـه آتش نزديك مى كند دور مى شود و كسى كه خدا را دوسـت دارد و لقـاى رحـمـت او را مى خواهد براى لقاى او مهيا مى شود.
و روى ان الله تعالى يقول فى بعض كتبه يابن آدم انا حى لا اموت اطعنى فيما امرتك اجعلك حيا لا تموت . يابن آدم انـا اقـول للشـى كـن فـيـكـون اطـعـنـى فـيـما امرتك اجعلك تقول للشى كن فيكون .
روايـت شـده كـه خـداى مـتـعـال در بـعـض از كتابهاى خود مى فرمايد: اى فرزند آدم من زنده اى هستم كه نمى ميرم تو مرا اطاعت كن در آنچه به تو امر مى كنم تا تو را زنده اى قرار دهم كه نميرى . اى فرزند آدم من در ايجاد هر چيز مى گويم بـوده بـاش پـس موجود مى شود. اطاعت من كن در آنچه تو را امـر كـردم تـا تـو را چـنـان قرار دهم كه به چيزى بگويى بوده باش پس ‍ موجود شود.
و كـذلك قـال الله تـعـالى فـى كـتابه العزيز: و لكم فـيـهـا مـا تشتهى انفسكم و لكم فيها ما تدعون نزلا من غفور رحيم .(229)
و هـمـچـنـيـن خداى متعال در كتاب عزيزش قرآن كريم فرموده اسـت : و بـراى شـمـاسـت در بـهـشـت آنـچـه مـيـل به آن داشته باشيد و براى شماست آنچه طلب كنيد در حـالى كـه آنـها از جانب خداى آمرزنده مهربان فرود مى آيد، يعنى هر چه هست از رحمت خداست .
و قـال رسـول الله صلى الله عليه و آله : ثلاث مهلكات و ثلاث منجيات فاما المهلكات فشح مطاع و هوى متبع و اعجاب المرء بـنـفـسـه و اما المنجيات فخشية الله فى السر و العلانية و القـصـد فى الغنى و الفقر و العدل فى الرضا و الغضب .
پـيـغـمـبـر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سه چيز هلاك كننده است و سه چيز نجات دهنده . اما هلاك كننده ها عبارتند از: 1ـ بـخلى كه در وجود شخص باشد و آن را اطاعت كند، يعنى ظاهر كند 2ـ ميل و خواهش ‍ نفسانى كه از آن پيروى شود. 3ـ و ايـنكه شخص خود پسند باشد و خود را بزرگ شمارد. و اما نجات دهنده ها عبارتند از: 1ـ ترس از خدا در پنهان و آشكار. 2ـ مـيـانـه روى در امـر مـعـاش در حـال بـى نـيازى و فقر 3ـ رفـتـار و گـفـتـار عـادلانـه در حـالى كـه از طـرف مقابل خود راضى باشد يا غضبناك .
و قـال الحـسـن عـليـه السـلام : لقـد اصـبـحت اقوام كانوا يـنـظـرون الى الجـنـة و نـعـيـمـهـا و النـار و جحيمها يحسبهم الجاهل مرضى و ما بهم من مرض و قد خولطوا و انما خالطهم امـر عـظيم خوف الله و مهابته فى قلوبهم و كانوا يقولون ليس لنا فى الدنيا من حاجة و ليس لها خلقنا و لا بالسعى لهـا امـرنـا انـفـقـوا امـوالهـم و بذلوا دمائهم و اشتروا بذلك رضـا خـالقـهـم عـلمـوا اشـترى منهم اموالهم و انفسهم بالجنة فـبـاعـوه و ربـحـت تـجـارتـهـم و عظمت سعادتهم و افلحوا و انجحوا.
امام حسن عليه السلام فرمود: هر آينه به تحقيق در اين عالم كـسـانـى صـبح كردند كه نظر به بهشت و نعمت هاى آن مى كـردنـد و آتـش و حـرارت آن را مـى ديـدنـد كـسـى كـه جـاهـل بـه حـال آنـهـا بود چون آنها را مى ديد گمان مى كرد مـريـض هـسـتـنـد و حـال آنكه در آنها مرضى نيست آنان از امر عـظـيـمـى مـضطربند خوف و هيبت خدا در قلبهاى آنها آنان را مـضطرب كرده است . و چنين مى گويند: ما را به دنيا حاجتى نـيـسـت و بـراى آن خـلق نـشـده ايم و ماءمور كوشش براى آن نـيـستيم . مالهايشان را در راه خدا انفاق و بخشش ‍ مى كنند. و خـونـهـاى خـود را بـراى حـفـظ ديـن مـقـدس اسـلام بـذل مـى كـنـنـد و بـه ايـن وسـيـله رضـايـت خـداى خـود را تحصيل و خريدارى مى كنند. مى دانند مالها و جانهاى آنها از آنـهـا خريدارى شده و در مقابل بهشت به آنها داده شده . پس فروختند و تجارت با نفعى انجام دادند و سعادت بزرگى به دست آوردند و رستگار شدند و به مطلوب خود رسيدند.
فـاقـتـفـوا آثـارهـم رحـمـكـم الله و اقـتدوا بهم فان الله تـعـالى وصـف لنـبـيـه صـلى الله عـليـه و آله صفة آبائه ابـراهـيـم و اسـمـاعـيـل و ذريـتـهـمـا و قال فبهديهم اقتده و اعلموا عبادالله انكم ماءخوذون بالاقتداء بـهـم و الاتـبـاع لهـم فـجـدوا و اجـتهدوا و احذروا ان تكونوا عـوانـا للظـالم فـان رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله قـال مـن مـشـى مـع ظـالم يـعـيـنـه على ظلمه فقد خرج من ربقة الاسلام و من حالت شفاعته دون حد من حدود الله فقد حاد الله و رسـوله و مـن اعـان ظـالمـا ليبطل حقا لمسلم فقد برء من ذمة الاسلام و من ذمة الله و ذمة رسوله .
پس آثار آنها را پيروى كنيد خدا شما را رحمت كند و به آنها اقـتـدا كـنـيـد. پـس بـه درسـتـى كـه خـداونـد مـتعال براى پيغمبرش وصف فرمود صفت پدرانش ابراهيم و اسـمـاعـيـل و ذريـه آنـهـا را فرمود به هدايت آنها اقتداء كن و بـدانـيـد اى بـنـدگـان خدا شما در اقتداى به آنها مورد سؤ ال هـسـتيد و از پيروى از آنها مؤ اخذه خواهيد شد. پس جديت و كـوشـش كـنـيـد و بـپـرهيزيد از اينكه كمك ظالم باشيد. به درسـتـى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كـه بـا ظـالمـى بـرود كه او را يارى كند پس به تحقيق از قـيـد اسـلام خارج شده است ، و كسى كه شفاعت در عدم اجراى حـدى از حـدود اسـلام نـمـايـد و مانع اجراى آن شود با خدا و رسـول او دشـمـنـى كـرده و كـسـى كـه ظـالمـى را بـراى باطل ساختن حق مسلمانى كمك نمايد او از اسلام بيرون رفته و از ذمه خدا رسول خارج شده است .
و من دعا لظالم بالبقاء فقد احب ان يعصى الله . و من ظلم بحضرته مؤ من او اغتيب و كان قادرا على نصره و لم ينصره فـقـد بـاء بـغـضب من الله و رسوله و من نصره فقد استوجب الجنة من الله .
و هـر كـس بـراى بـقـاى ظـالمـى دعا كند همانا دوست دارد كه معصيت خدا شود و كسى كه در حضور او به مؤ منى ظلم شود يـا غـيـبت مؤ منى گردد و او بر يارى كردن او قادر باشد و يـارى نـكـنـد پـس بـه تـحـقـيـق كـه مـشـمـول غـضـب خـدا و رسـول شده است . و كسى كه او را يارى كند پس به تحقيق كه از جانب خداوند متعال بهشت بر او واجب شده .
و ان الله تـعـالى اوحـى الى داود قـل لفلان الجبار انى لم ابعثك لتجمع الدنيا على الدنيا و لكـن لتـرد عـنـى دعـوة المـظـلوم و تـنصره فانى اليت على نفسى ان انصره و انتصر له ممن ظلم بحضرته و لم ينصره .