دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

- ۱۳ -


امام خمينى (ره )

 

زندگى نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر عليه السلام ، روح الله الموسوى الخمينى پاى بر خاكدان طبيعت نهاد.
پدر بزرگوار امام خمينى مرحوم آية الله سيد مصطفى موسوى از معاصرين مرحوم آية الله العظمى ميرزاى شيرازى (ره ) بود كه در برابر زورگوئيها و ستمهاى خوانين و حاكمان منطقه به مقاومت برخاسته بود كه در مسير خمين به اراك وى را به شهادت رساندند. بستگان شهيد براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دارالحكومه وقت ) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.
بدين ترتيب امام خمينى از اوان كودكى با رنج يتيمى آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد وى دوران كودكى و نوجوانى را تحت سرپرستى مادر مؤ منه اش (بانو هاجر) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آية الله خوانسارى (صاحب زبدة التصانيف ) بوده است و همچنين نزد عمه مكرمه اش (صاحب خانم ) كه بانويى شجاع و حق جو بود، سپرى كرد اما در سن 15 سالگى از نعمت وجود آن دو عزيز نيز محروم گرديد.
امام خمينى (ره ) در دوران زندگى همواره با طاغوتهاى زمان در حال مبارزه بود و از دين و آيين اسلامى دفاع مى كرد تا توانست حكومت اسلامى را در كشورى با سابقه 2500 سال شاهنشاهى بنا نهد و سكان هدايت اين كشتى نجات مردم جهان را خود به دست بگيرد.
امام رحمة الله عليه با آنكه همواره در حال مبارزه با ظلم و ستم بود از درس ‍ و بحث نيز غافل نبوده و آثار بسيار گرانقدرى را از خود بيادگار گذاشته است كه در زير به نام برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1. شرح دعاى سحر
2. شرح حديث راءس الجالوت
3. حاشيه امام بر شرح حديث راءس الجالوت
4. حاشيه بر شرح فوائدالرضويه
5. شرح حديث جند عقل و جهل
6. مصباح الهدايه الى الخلافة و الولاية
7. حاشيه بر شرح فصوص الحكم
8. حاشيه بر مصباح الانس
9. شرح چهل حديث
10. سرالصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين )
11. آداب نماز (يا: آداب الصلوة )
12. رساله لقاء الله
13. حاشيه بر اسفار
14. كشف الاسرار
15. انوار الهداية فى التعليقه على الكفاية 2 جلد
16. بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر
17. رسالة الاستصحاب
18. رسالة فى التعادل و التراجيح
19. رسالة الاجتهاد و التقليد
20. مناهج الوصول الى علم الاصول 2 جلد
21. رسالة فى الطلب و الارادة
22. رسالة فى التقيه
23. رسالة فى قاعدة من ملك
24. رسالة فى تعيين الفجر فى الليالى المقمره
25. كتاب الطهارة 4 جلد
26. تعليقة على العروة الوثقى
27. مكاسب محرمه 2 جلد
28. تعليقة على على وسيلة النجاة
29. رسالة نجاة العباد
30. حاشيه بر رساله ارث
31. تقريرات درس اصول آية الله العظمى بروجردى
32. توضيح المسائل (رساله عمليه )
33. مناسك حج
34. تحرير الوسيله 2 جلد
35. كتاب البيع 5 جلد
36. تقريرات دروس امام خمينى
37. كتاب الخلل فى الصلوة
38. حكومت اسلامى يا ولايت فقيه
39. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس
40. تفسير سوره حمد
41. استفتائات
42. ديوان شعر
43. نامه ها عرفانى
44. صحيفه نور
45. وصيتنامه سياسى الهى
سرآنجام در ساعت 20/22 دقيقه روز شنبه سيزدهم خرداد 1368 قلبى از كار ايستاد كه ميليونها قلب را به نور خدا و معنويت احياء كرده بود.
او جلوه اى از جلوه هاى كوثر بود و كوثر ولايت هميشه در زمين و زمانه ها جارى است .

دستورالعملها
 

بسم الله الرحمن الرحيم

هان اى عزيز! از خواب بيدار شو، از غفلت تنبه پيدا كن دامن همت بر كمر زن و تا وقت است فرصت را غنيمت بشمار، و تا عمر باقى است و قواى تو در تحت تصرف تو است ، و جوانى برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده ، و ملكات رذيله بر تو چيره نگرديده ، چاره اى كن ! و دوائى براى رفع اخلاق فاسده و قبيحه پيدا كن ، و راهى براى اطفاء نائره (فرونشاندن شعله ) شهوت و غضب پيدا نما.
بهترين علاج ها كه ((علماى اخلاق و اهل سلوك )) از براى اين مفاسد اخلاقى فرموده اند، اين است كه هر يك از اين ملكات زشت را كه در خود مى بينى ، در نظر بگيرى ، و بر خلاف آن تا چندى ، مردانه قيام و اقدام كنى ، و همت بگمارى برخلاف نفس تا مدتى ، و بر ضد خواهش آن رذيله ، رفتار كنى ؛ و از خداى تعالى در هر حال ، توفيق طلب كنى كه با تو اعانت كند در اين مجاهده .
مسلما، بعد از مدت قليلى ، آن خلق زشت ، رفع شده و شيطان و جندش ‍ (لشكريانش ) از اين سنگر، فرار كرده ؛ جنود رحمانى به جاى آنها، بر قرار مى شود.
مثلا: يكى از ذمائم اخلاق كه اسباب هلاكت انسان است ، و موجب فشار قبر است ، و انسان را در دو دنيا، معذب دارد، بد خلقى با اهل خانه يا همسايگان يا هم شغل يا اهل بازار و محله ، است كه اين زائيده غضب و شهوت است .
اگر انسان مجاهد، مدتى در صدد برآيد كه هر وقت ناملائمى پيش آمد مى كنى از براى او، و آتش غضب شعله ور مى شود، و بناى سوزاندن باطن را مى گذارد، و دعوت مى كند او را به ناسزا گفتن و بدگوئى كردن ؛ برخلاف نفس اقدام كرده ، عاقبت بد و نتيجه زشتى اين خلق را ياد بياورد، در عوض ‍ ملائمت به خرج دهد، و در باطن شيطان را لعن كند، و به خدا از او پناه ببرد. من به شما قول مى دهم كه اگر چنين رفتار كنى ، بعد از چند مرتبه تكرار آن ، به كلى ((خلق )) عوض شده و ((خلق نيكو)) در مملكت باطن شما منزل ، مى كند.
ولى اگر مطابق ميل نفس رفتار كنيد! اولا: در همين عالم ، ممكن است شما را نيست و نابود كند.
((پناه مى برم به خداى تعالى از غضب )) كه مى شود در يك آن ، انسان را در دو دنيا هلاك كند؛ خداى نخواسته موجب قتل نفس بشود. ممكن است ، انسان در حال غضب به نواميس الهيه ، ناسزا بگويد؛ چنانكه ديده ايم ، مردم در حال غضب كه ((رده )) (سخنى كه سبب ارتداد مى شود) گفتند و مرتد شدند.
حكماء فرموده اند: ((كشتى بى ناخدا كه در موج هاى سخت دريا گرفتار شود، به نجات نزديك تر است از انسان در حال غضب )).
يا اگر خداى نخواسته اهل جدال و مراء، در مباحثه علميه ، هستى ، كما اينكه بعضى از ما طلبه ها گرفتار اين سريره زشت هستيم ، مدتى برخلاف نفس ، اقدام كن . در مجالس رسمى كه مشحون به علماء و عوام است ، مباحثه پيش آمد كرد، ديدى طرف صحيح مى گويد، معترف به اشتباه خودت بشو، و تصديق آن طرف را، بكن .
اميد است در اندك زمانى رفع شود اين رذيله . خدا نكند كه حرف بعضى از اهل علم و مدعى مكاشفه درست باشد، مى گويد: ((براى من در يكى از مكاشفات كشف شد كه تخاصم اهل نار كه خداى تعالى اطلاع مى دهد، مجادله اهل علم و حديث است .)) انسان اگر احتمال صحت هم بدهد، بايد خيلى در صدد رفع اين خصلت باشد.
((روى عن عدة من الاصحاب ، انهم قالوا: خرج علينا رسول الله صلى الله عليه و آله )) يوما و نحن نتمارى فى شيى ء من امر الدين ، فغضب غضبا شديدا لم يغضب مثله ! و قال : انما هلك من كان قبلكم بهذا. ذروا المراء؛ فان المؤ من لا يمارى ، ذروا المراء فان المؤ من لا يمارى ؛ ذروا المراء فان الممارى قدتمت خسارته . ذروا المراء قان الممارى لا اشفع . ذروا المراء فانى زعيم بثلاث ابيات فى الجنه فى رياضها و اوسطها و اعلاها، لمن ترك المراء و هو صادق . ذروا المراء فان اول مانهانى عنه ربى ، بعد عباده الاوثان المراء)).
و عند ((صلى الله عليه و آله )): ((لا يستكمل عبد حقيقة الايمان حتى يدع المراء و ان كان محقا)).
(182)
(از گروهى از ياران پيامبر روايت شده است : روزى پيامبر(ص ) بر ما درآمد در حاليكه ما مشغول جدل و مراء در مسئله اى از مسائل دينى بوديم آن حضرت به گونه اى خشمگين شد كه همانندش را نديده بوديم ؛ سپس با همان حالت خشم فرمود: پيشينيان شما به همين ((مراء)) تباه شدند، رها كنيد مراء را همانا مؤ من مراء و ستيزه گوئى نمى كند. مراء را رها كنيد، مؤ من ((مراء)) نمى كند رها كنيد مراء را، زيان كارى و خسران انسان ستيزه گوبه نهايت رسيده است . واگذاريد ((مراء را)) من در روز قيامت شفاعت او نكنم . مراء را رها كنيد كه من براى آنانيكه اين صفت پست را رها كنند و راست كردار باشند در بهشت سه خانه را در سه جاى آن گلزار، وسط، و بالاى آن ضامنم . از مراء دورى كنيد كه پروردگار من مرا پس از بت پرستى از او خوى نكوهيده نهى كرده است .)
نيز از آن حضرت نقل شده است : ((هيچ بنده ايمانش به كمال حقيقى نرسد تا آنگاه كه ((مراء)) را ترك كند، گرچه حق با او باشد.))
احاديث در اين باب ، بسيار است . چقدر زشت است كه انسان به واسطه يك مغالبه جزئى كه هيچ ثمرى و اثرى ندارد، از شفاعت رسول اكرم (ص ) محروم بماند و مذاكره علم را كه افضل عبادات و طاعات است اگر با قصد صحيح باشد به صورت اعظم معاصى در آورد، و تالى عبادت اوثانش ‍ كند.
در هر حال ، انسان بايد، يك يك اخلاق قبيحه فاسده را در نظر گرفته به واسطه خلاف نفس از مملكت روح خود بيرون كند. وقتى غاصب بيرون رفت ، صاحب خانه خودش مى آيد محتاج به زحمت ديگرى نيست ، و عده خواهى نمى خواهد.
چون كه مجاهده نفس در اين مقام به اتمام رسيد، و انسان موفق شد كه جنود ابليس را از اين مملكت خارج كند و مملكتش را سكناى ملائكه الله و معبد ((عبادالله صالحين )) قرار داد؛ كار ((سلوك الى الله )) آسان مى شود؛ و راه مستقيم انسانيت روشن و واضح مى گردد؛ و ابواب بركات و جنات به روى او مفتوح مى گردد و خداى تبارك و تعالى به نظر لطف و مرحمت به او نظرى مى كند و در سلك اهل ايمان منخرط مى شود؛ و از اهل سعادت و اصحاب يمين مى شود، و راهى از ((باب معارف الهيه )) كه غايت ايجاد جن و انس است ؛ بر او باز مى شود، و خداى تبارك و تعالى در آن راه پر خطر از او دستگيرى مى فرمايد. (ان شاءالله )