دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

- ۷ -


ابن ابى جمهور احسائى

 

دستورالعملها

بسم الله الرحمن الرحيم

بر تو باد به ارج نهادن علم و مدام در خدمت او بودن . مباد زلال علم و را با طمع و سهل انگارى ، آلوده سازى ؛ زيرا اين حالات ، گستاخى و بى حرمتى بر دانش است .
برخى عارفان گفته اند:
((العلم من شرطه لمن خدمه ان يجعل الناس كلهم خدمه و اوجب صونه عليه كمايصون من عاش ، عرضه و دمه ))
ار شرايط فراگيرى و خدمت به دانش ، آن را است كه همه مردم را به نوكرى علم بدارد. صيانت علم را بر خويش فرض شمارد همان طور كه خون و آبروى معاشران و خانواده خويش را پاس مى دارد.
پس از برادر! با تمام توان علم را پاس دار و مكانتش را با به كارگيرى آن در فهم دين ، حفظ كن . بر تو باد به تلاتش بى امان در فراگيرى آن . در تجهت تكميل علم ، از پرسش ، هيچ گاه ، ملول مشو.
از پيامبر(ص )، روايت شده است :
((لو علم الناس بما فى العلم ، لطلبوه و لو بسفك المهج )). (97)
اگر مردم به بهره و فايده علم واقف شوند، با تن دادن به خون ريزى آن را به دست آرند.
يا: ((طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة )).(98)
دانش آموزى ، بر هر زن و مردم مسلمان ، واجب است .
يا:
((اطلبوا العلم و لو بالصين )). (99)
طلب كندى دانش را، هر چند در چين (دور دستترين مناطق ) باشد.
يا:
((يا على من لا يعلم خرج اذا سال عما لا يعلم )). (100)
هان اى على (ع )! نادان وقتى در مقام پرسش بر آيد، از نادانى بيرون آيد.
از كتمان علم و نگفتن آن به دانش پژوهان بپرهيز، چه خداوند متعال فرمود:
((واذ اخذ الله ميثاق الذين اوتوالكتاب لتبيننه للناس و لا تكتمونه )). (101)
پيامبر(ص ) فرمود:
((اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمه ، فمن لم يفعل ، فعليه لعنة الله )). (102)
وقتى بدعتها هويدا شد، بر دانشى مرد است كه علمش را آشكار سازد. كسى كه چنين نكند لعنت خدا بر او باد.
يا:
((من كتم علما نافعا الجمه الله بلجام من نار)). (103)
هر كه علم سودمندى را كتمان كند، خدا بر او دهانه اى از آتش زند.
امام على (ص ) در بايستگى نشر علم و تعليم جاهلان فرمود:
((ما خذا لله على الجهال ان يتعلموا، حتى اخذ على العماء ان يعملوا.)) (104)
مباد علم را به هر كسى بياموزى و بى ضابطه نشر كنى . اين عمل نزد همه مردم ناپسند است سيد بشر، صلى الله و عليه وآله ، فرمود.
((لا تو توا الحكمة غير اهلها فتظلموها)). (105)
حكمت و دانش را به نا اهل مياموز؛ چه اين كار ستم بر او است .
يا:
((لا تلفوا الدر بافواه الكلاب )). (106)
گوهر را در دهان ميفكن
برخى پژوهشيان و متتبعان ، در قالب شعر چنين گفته اند:
و من منح الجهال علما اضاعه و من منع المستوجبين فقد ظلم
آن كه دانش را بر نا اهلان ارزانى باز دارد، آن را ضايع كرده و كسى كه علم را از تعليم به شايستگان باز دارد، بر آنان ستم كرده است .
بسيار بياموز و مباحثه كن ، زيرا علم مرده است كه آموختن آن را زنده كند. اندوخته هاى علمى نيز، مرده اند كه با بحث و بررسى شكوفايى و حيات پيدا مى كنند.
امام جعفر صادق (ع ) فرمود:
((تلاقوا و تحادثوا و تذاكر و افان فى المذاكرة احياء امرنا. رحم الله امرءا احيا امرنا)). (107)
همديگر را ديدار كنيد. بر يكديگر احاديث ما را قرائت كنيد و درباره مطالب آن مذاكره نماييد؛ زيرا بررسى و گفتگوى علمى ، ((امر)) ما را زنده كند. درود و رحمت خدا بر كسى كه ((امر)) ما را احياء كند.
بر تو باد به از بر كردن مطالب علمى و مرور كردن و ياد آورى آنها، زيرا بهترين علم آن است كه در سينه جاى گيرد.
برخى چنين گفته اند:
انى لاكره علما لايكون معى اذا خلوت به فى جوف حمام
من دانش را كه به هنگام تنهايى در حمام (و در اختيار نداشتن نوشته ها) با من نمى باشد، ناپسند، دارم .
پس در همه حال ، پاسش بدار و با او دمخور باش ؛ زيرا آفت علم ، فراموشى است . تنها بر ثبت علوم در كتابها اطمينان مكن ؛ زيرا كتاب پاسبانى تباه كننده است ، چنانكه گفته اند:
لا تفر حن بجمع العلم فى كتب فان للكتب آفات تفرقها
النار تحرقها و الماء يغرقها واللبث (108) يمزقها واللص يسرقها
به گردآورى دانش در كتابها، شادمان مباش ؛ زيرا كتاب را آفاتى است دانش ‍ بر باد ده . آتش آن را مى سوزاند، آب غرقش مى كند، گذشت زمان فرسوده و پاره اش مى كند و دزد آن را مى برد.
وقتى خداوند، به تو اين نعمت را عنايت كرد و به دست يابى اين فضيلت و برترى ، انعام نمود، همراه اين دانش تقواى او بدار و از حرامهاى او، دروى كن . زيرا آلوده شدن به گناهان ، نعمت را زايل سازد. چه نيكو سروده است :
اذا كنت فى نعمة فارعها فان المعاصى تزيل النعم
ودوام عليها بشكر الاله فان الاله شديد النقم
هنگامى كه نعمتى به تو روى آورد، پاسش دار. همانا گناهان و نافرمانيها آن را زايل مى كند. آن نعمت را با شكر معبود جاودان كن . البته خداوند تلافى كننده سختى است .
پيامبر (ص ) فرمود:
((ادم الطارة يدم عليك الرزق )). (109)
بر تهذيب و طهارت نفست مداومت كن ، تا روزيهاى مادى و معنوى ات پايدار ماند.
سفارش مى كنم تو ار بر پاس داشتن حقوق استاد و معلمت . نخست بايد بدانى ، او، راهنما، هادى ، مرشد و فراخواننده تو، به علم و دانش است . بلكه او، هداتى و سازندى تو را هم خويش كرد. او، كسى كه رنجهاى تن فرسايى را براى راهنمايى تو به جان خريد تا تو از روى تحقيق و بصيرت ، به راه حق رهنمون شدى و اهل هدايت و صاحب توفيق گشتى پس او، پدر حقيقى ، استاد معنوى و نعمت بخش تو پس از خداست .
بنابراين ، با تمام توان حق او را پاس بدار و از او به بزرگى بين مردم ياد كن .
در احترام و ستايش ان بكوش ، تا از جرم عظيم عاق پدر معنوى و ناسپاسى اش در امان مانى .
دستورات او را فرمان بر، زيرا سيد عالميان پيامبر كرام ، صلى الله و عليه وآله ، فرمود:
((من علم شخصا مسالة ، ملك رقه . فقيل له : ايبيعه ؟ قال لا، و لكن يامره و ينهاه )). (110)
هر كه شخصى را يك مطلب بياموزد، در حقيقت مالك او شود. پرسيدم : يعنى مى تواند او را بفروشد؟ پاسخ داد: نه . حق امر و نهى نسبت به او پيدا مى كند.
بايد از او حكم و دستور بخواهد، چون شاگرد، مامور به فرمان بردارى استاد خويش است .
درباره مواظبت بر حقوق استاد و چگونگى آن ، آمده است : وقتى وارد مجلسى كه او حضور دارد، شدى ، سلام كن و از او احترام خاصى به عمل آور. در پايين پاى مجلس او بنشين و حضور او را بزرگ شمار. در حضور او با ديگرى مشورت كن . صدايت بلندتر از صداى او نباشد. مواظب باش در حضور تو، هيچ كس غيبت او نكند. وقتى پرسش مطرح مى شود، پيش از استاد، پاسخ مگو. با تمام رو به او توجه كن . به حرفهايش نيك گوش بدار و به درستى گفته هاى او معتقد باش .
در حضور مردم ، سخنش را رد مكن و هنگام خستگى و بى حوصلگى زياد سوال مكن .
با دشمنان او، همراه مشو و دوستان او را دشمن مدار. وقتى پرسش مى كنى و او پاسخ نمى دهد، تكرار مكن .(111) چون مريض شد به عيادتش ، شتاب كن . هنگامى كه غايب مى شود از حال او پرس و جو كن .
هنگامى كه به ديدار يار شتافت ، بر جنازه او حاضر شو.
چون چنين كردى ، خداوند قصد تو را، از استفاده از محضر او، براى تقرب به خدا و جلب خوشنودى حق ، مى داند. ولى اگر رفتارت با استاد چنين نبود، سزاوار آنى كه خداوند دانش و شرف را از او بگيرد.
اين وصيت من به توست . به خدا مى سپارمت . او، مرا بس است و بهترين وكيل مى باشد.
اين مختصر را نيازمند درگاه خداى بى نياز، محمد بن على بن ابراهيم بن ابى جمهور احساوى ، قلمى كرد.
والسلام .