دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

- ۶ -


علامه مجلسي

 

زندگى نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

علامه مجلسى به سال 1037 هجرى قمرى جشم به جهان گشود. پدرش ‍ مولا محمد تقى مجلسى از شاگردان بزرگ و شيخ بهائى است . وى داراى تاليفات بسيارى است از جمله ((احياء الاحاديث فى شرح تهذيب الحديث )) مادرش دختر صدرالدين محمد عاشورى است كه خود از پرورش يافتگان خاندان علم و فضيلت بود.
مهمترين اثر علامه مجلسى كتاب عظيم بحارالانوار است كه بعلت فرصت كم و مشاغل زياد علامه فرصت تصحيح روايات را پيدا ننمود بهمين دليل در مقدمه چنين آورد: ((در نظر دارم كه اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهى مساعدت نمايد شرح كاملى متضمن بر بسيارى از مقاصدى كه در مصنفات ساير علما باشد بر آن بنويسم و براى استفاده خردمندان ، قلم را به قدر كافى پيرامون آن به گردش درآورم .))
حضرت امام خمينى (ره ) نيز درباره بحارالانوار چنين مى فرمايند: ((بحار خزانه همه اخبارى است كه به پيشوايان اسلام نسبت داده شده است ، چه درست باشد يا نادرست ، در آن كتابهايى است كه خود صاحب بحار آنها را درست نمى داند و او نخواسته كتاب علمى بنويسد تا كسى اشكال كند كه چرا اين كتابها را فراهم كردى !))
علامه بجز بحار كتابها در مسائل بسيارى دارد كه از آن جمله اند:
1 - مراءة العقول فى شرح اخبارالرسول (در شرح اصول كافى )
2 - ملاذالاخبار فى شرح التهذيب
3 - شرح اربعين
4 - حق اليقين
5 - عين الحياة
6 - حلية المتقين و ...
علامه پس از درگذشت مرحوم ملامحمد باقر سبزوارى در 1090 هجرى به منصب شيخ ‌الاسلامى دست يافت . كه در اين مسند خدماتى بسيار به ايران و تشيع نمود.
سرانجام اين بيرق تلاش در 27 رمضان 1111 قمرى چشم از جهان فرو بست و پيكر پاكش در كنار مسجد جامع اصفهان و جنب مدفن پدر پاكش ‍ بخاك سپرده شد.
دستورالعملها
 

بسم الله الرحمن الرحيم


 

((والذى وجد هذا الضعيف فى ازمنة الرياضات انى كنت فى مطالعه التفاسير الى ان رايت فى ليلة فيما بنى النوم و اليقظ سيدالمرسلين (ص ) فقلت فى نفسى تدبر فى كمالاته و اخلاقه فكما كنت تدبره يظهر لى عظمته صلى الله و عليه وآله وسلم و انواره بحيث ملا الجو و استيقظت فالهمت بان القرآن خلق سيدالانبياء صلى الله و عليه و آله وسلم فينبغى ان اتدبر فيه لكما ازداد تدبرى فى آية واحدة كان يزداد الحقائق الى ان ورد على من معلوم مالا تتناهى دفعة واحدة فقى كل آية كنت اتدبر فيها كان يظهر مثل ذلك ولايمكن التصديث بهذا المعنى قبل الوقوع فانه كالممتنع العادى ، لكن غرضى من ذكره الارشاد للاخوان فى الله .
و قانون الرياضة ، الصمت عما لا يعنى ، بل عن غير ذكر الله تعالى ، و ترك سمستلذات من المطاعم و المشارب والملابس ، والمناكح ، والمنازل وامثالها، والعزلة عن غير اوليائه تعالى ، و ترك النوم الكثيرة ، ودوام الذكر مع لمراقبة و قد جرب القوم المدوامة على ذكر (يا حى يا قيوم با من لا اله الا انت ) و جربته ايضا، لكن كان اكثر ذكرى (ياالله ) مع اخراج غير تعالى عن القلب بالتوجه الى جنابه تعالى والعمدة هو الذكر مع المراقبة والبوقى ليست الذكر.
والمداوامة على ما ذكر اربعين يوما تصير سبباا لان يفتح الله تعالى على به انوار حكمته و معرفته و محبته ، ثم يترقى الى مقام الفناء فى الله والبقاء بالله كما تقدم الاخبار المتواترة فى ذلك .
و لما كان هذا الطريق اقرب الطريق الى الله تعالى كان معارضة النفس ‍ والشياطين الظاهرة والباطنة فيه اشد فانه لواشتغل الناس جميعا بطلب العلوم يعارضونهم غالبا لان الغالب فى طلب العلوم حب المال والجاه والعزة هند الخلائق وحينئذ يمدهم الشياطين ، اما لو كان الغرض من طلب العلم رضاه ، الى يحصل المعارضات فمالم تحصل ينبغى ان يتدبر فى ان للشيطان فى له غرضا...
و انا فى اربعين سنه متشغل بهداية الناس ولم يتفق ان يجلس احدهم بهذا القانون و ليس ذلك الالعزته و نفاسته ، و فى الهدايات العامة و نشر العلوم الدينية اهتدى اكثر من ماة الف .
و اتفق لى فى هذه الايام ان رايت سيد المصطفتين وسالته صلى الله و عليه وآله وسلم عن اقرب الطرق الى الله سبحانه فقال صى الله و عليه وآله وسلم هو ما تعلم ، والانسان بمجرد قول كاذب يقول : انى اعرف الكيميا يصرف امواله واوقاته فيه مع انه يعلم انه لو كان صادقا لا يحتاج الى الاظهار، بل لا يظهره و ان قتل باشد العذاب و مع هذا يصرف امواله باحتمال الصدق .
والذى اقوله هو عين آيات الله و اخبار سيد المرسيلن والائمة المهتدين الهادين ((عليهم صلوات الله اجمعين ) و صدقه حكماء الظاهر كابى على فى اشاراته فى المنط التاسع فلاباس بان تصرف اوقاتك اربعين يوما فى العبادات ، مع انك مكلف فى جميع عمرك بذلك ، لكن مع التضرع والابتهال اليه تعالى فى حصول هذا المطلب لا بقصد الامتحان ، بل بقصد العبادة لله تعالى كما قله صلى الله و عليه وآله وسلم ، من اخلص لله اربعين صباحا فتح الله تعالى ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه و تقدم قريبا - والحمد لله الذى هدانا لهذا وما كنا لنهتدى لولا ان و هدانا الله .(92)

ترجمه :
دريافته هايى را كه اين بنده ، از دوران رياضت و خودسازى بدست آوده ام ، مربوط به زمانى است كه به مطالعه و تحقيق تفاسير پرداخته بودم ، و شبى بين خواب و بيدارى حضرت محمد((ص )) را زيارت كردم . با خود گفتم كه : شايسته است تا در كمالات و اخلاق وى دقيق شوم ، هر چه ندبر من فزونتر مى گشت ، عظمت و نورانيت آن حضرت گسترده تر و روشنتر مى نمود. از اين روى ، دريافتم كه خلق و سرشت او، قرآن است ، و بايد در قرآن بينديشم . هر چه دقت من در آيه اى بيشتر مى شد، دريافت فزونترى از حقايق نصيبم مى گرديد. بگونه اى كه يك باره حقايق بيكرانى به جانم سرازير مى شد. و چنين موهبتى ، در پى هر تدبر من در آيه اى پديد مى آمد.
البته ، براى كسى كه به چنين توفيقى دست نيافته ، باور اين سخن ، غير ممكن مى نمايد، چرا كه غير عادى به نظر مى رسد، اما - در نام وياد اين مطالب - راهنمائى و برادران ايمانى ام را قصد نموده ام . آن دستور ((خودسازى و رياضت )) عبارت است از:
از هر كلامى كه سود ندارد، و بلكه از غير ياد حق تعالى ؛ زبان به كام كشيدن . از لذتها و خوشيهاى (غير ضرورى و باز دارنده )، خوردنيها، پوشيدنيها، زناشوييها، مسكنها و...، دست كشيدن .
از مراوده با غير اولياءالله دورى جستن .
خواب فراوان را ترك نمودن .
ياد خداوند متعال را، همراه با مراقبت ، پيشه خود ساختن .
ديگران ، مداومت بر ذكر ((يا حى يا قيوم لااله الا انت )) را پى مى گرفتند، و من نيز آن ذكر را آزموده ام . اما بيشترين ذكر من ((يالله )) است ، با دور افكندن غير حق از قلب ، و با توجه به ذات بارى تعالى . البته ، مهم و اساسى ، همان ذكر حق تعالى ، با مراقبت است ، كه ديگر چيزها به پايه ذكر نمى رسد.(93)
پايدارى - به مدت چهل روز(94)- بر آنچه كه (از قانون تمرين و رياضيت ) بر شمرديم ؛ باعث مى شود، كه در بهايى از انوار: حكمت ، معرفت و محبت الهى گشوده گردد، و سپس ، آدمى به مقام فناء و بقاء باالله ترقى كند و راه يابد. (چنانكه روايات فراوانى در اين باب گذشت ) و از آن روى كه اينم شيوه خودسازى و سير الى الله ؛ نزديك ترين راهها به سوى خداست ؛ تعارض نفس و شياطين ظاهر و باطن ، با آن شديدتر است . زيرا اگر همه مردم به نمى شوند، چرا كه بيشتر غرضها، در روى آورى به اين گونه دانشها؛ دوستى مال ، مقام و برترى نزد مردم است . كه اگر چنين شد، شياطين نيز مدد كار مى شوند.
اما اگر، غرض از آموختن دانش ، خشنودى خداوند متعال بود، (به گونه طبيعى ) دشواريهايى را پيش روى دارد. كه اگر دشوارى پديدار نشد، سزاوار است است كه در اين كوتاه آمدن شيطان - كه شايد غرضى در آن داشته باشد - درنگ كنيم .
در اين چهل سالى كه به راهنمايى و ارشاد مردم پرداخته ام ، كسى را كه بر اساس اين دستورالعمل ، به خود سازى به پردازد، نيافتم ، و اين خود دليل شكوهمندى و گرانمايگى اين دستور است ، در صورتيكه ، با راهنمايئهاى همگانى و گسترش دانشهاى دينى ؛ بيش از صد هزار نفر را، هدايت كرده ام .
در اين ايام ، ديدار حضرت رسول ((ص )) را توفيق يافتم ، از ايشان پرسيدم نزديك ترين راه ، براى سير الى الله چيست ؟ حضرت فرمودند، همان است كه مى دانى (و بدان عمل كرده و دستور مى دهى ).
چگونه است ، آدمى كه در برابر ادعاى دروغين كسى كه مى گويد: من كيمياگرم ، دارايى و فرصتهاى خود را صرف مى كند، در صورتى كه مى داند، اگر اين ادعا راست باشد، نيازى به اظهار آن نيست ، بلكه بايد در كتمان آن بكوشد، اگر چه به بدترين شكنجه ها كشته شود. اما به احتمال اينكه راست مى گويد، راضى است كه مال خود را براى او پرداخت كند.
و آنچه كه من مى گويم ، بر گرفته از خود آيات الهى ، روايات پيغمبر((ص )) و امامان معصوم ((ع )) است . چيزى اس كه حكماى ظاهر، مانند، بوعلى سينا، - در نمط نهم از اشارات - نيز بدان گواهى داده است .(95)
 

پس ايرادى ندارد، كه تو چهل روزت را (به اين گونه كه گفتم ) به عبادت پردازى - با اينكه بايد تمام عرمت را چنين كنى - با تضرع وزارى به درگاه خداوند روى آورى ، با انگيزه بندگى و عبادت ، و نه براى آزمايش .
چنانكه ، خاتم انبياء((ص )) فرمودند: ((كسى كه چهل روز خود را براى خداوند خالص كند، سرچشمه هاى معرفت را، از جانش بر زبانش جارى مى سازد)).(96)
((والحمد لله هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا لله ))