دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

- ۴ -


محقق حلي

 

زندگى نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

جعفر بن حسن حلى در يكى از روزهاى 602 قمرى به دنيا آمد. كه بعدها لقب محقق گرفت در دوران تحصيل از اساتيدى نظير پدرش - ابن زهره حلى ، تاج الدين حسن بن على دربى ، شيخ مفيدالدين محمد بن جهم حلى و... سودهاى بسيار برد تا بتواند شاگردان بزرگى چون علامه حلى ، ابن داوود حلى ، عبدالعزيز السرايا صفى الدين حلى ، سيد غياث الدين عبدالكريم ، معروف به ((ابن طاووس ))، سيد جلال الدين محمد بن على بن طاووس و ابن زكريا نجيب الدين ، معروف به ((ابن سعيد هذلى حلى )) را تربيت نمايد.
آثار محقق حلى كه يك ستاره تابناك در آسمان علم و معرفت است كه مهمترين آنها عبارتند از:
1 - شرائع الاسلام در فقه استدلال
2 - المختصر المنافع فى فقه الاماميه
3 - المعتبر فى شرح مختصر المنافع
4 - المعارج فى اصول الفقه
5 - نهج الوصول الى معرفة علم الاصول
6 - تلخيص الفهرست
محقق از گروه فقيهان شاعرى است كه اشعار وى حاوى نكات اخلاقى و عرفانى و حكمت آميز است و اغلب بصورت مشاعره و مكاتبه و خطاب به پدر و دوستانش مى باشد.
سرانجام محقق در 13 جمادى الآخر روز پنج شنبه سال 676 قمرى در شهر حله دار فانى را وداع گفت كه سبب مرگ ايشان سقوط از پشت بام خانه اش ‍ نوشته اند.
دستورالعملها
 

بسم الله الرحمن الرحيم

(هان ، اى طالب علم ) بايد از دانشجوئى ، رهائى از نادانى و رستگارى باشد؛ تا رياكارى و ستيزه گوئى علمى در امان باشى .
براى رسيدن به حق ، كنكاوش و پرس وجو كن ؛ تا از رهزنى هواهاى نفسانى و جذبه هاى دنيائى رها گردى .
اطلاعات خود را از نظريه ها زياد گردان و بر همه اقوال احاطه پيدا كن تا بر امتيازهاى آنها دست يابى .
مطلب را ريشه ، به نقص و ابرام گير و همه اقوال احاطه پيدا كن تا بر امتيازهاى آنها دست يابى .
مطلب را از ريشه ، به نقض و ابرام گير و دليل و مستند او را پى گيرى كن ، تا از روى بصيرت و آگاهى دقيق آن را بر گزينى .
مطالب (پايه اى ) را از بر كن ، چون فكر و دانش را منسجم و همساز كند.
هم مباحثه شايسته و صالح برگزين تا از اخلاق وى ، كه ساختار درونيت از او شكل مى گيرد، بهره مند گردى .
بر توست : كه از فقيه نمايان پرگوى حاشيه پرداز و اطرافيان آنها، دورى كنى چه بسا آنان با حرافى و علم نمائى شان فريفته ات كرده و به ورطه جهالت خويش كشانند. بنابراين ، آنگاه كه تنازع و اختلاف فاضلان را در مسائل فقهى به درستى بنگرى - و اين چيزى است كه به سختى به دست مى آيد و جز با كاوش و بينش حاصل نگردد- بر تو آشكار گردد كه آن فرد گزافه گوى ، در بيان خويش تدليس روا داشته است و در آنچه نشان داده ، حق را با باطل پوشانده است .
كاوشى افزون : در ميان مردمان ، كسانى هستند كه كه خود را برده شهوت ، قرار داده اند. اوقات خويش را، در خواسته ها و هواهايشان صرف مى كنند؛ اما در جستجوى آن هستند كه (در ظاهر) به آثار نيكان ، شهرت يابند. (و خود را در آن زمره ، جاى دهند. ) و شيوه نيكوكاران را، برگزيده و به آن شناخته شوند. يا از اين جهت ، كه اين خصيصه (دوروئى ) در طينت آنان ، جاى دارد و يا آن را، ابزارى ساخته اند تا متاع اندك دنيا را، گرد آورند. اين دو خصلت ، دوروئى ذاتى مى آفريند و گونه اى طبيعى ، تمايل شديد به رياست دينى را پديد مى آورد. (اين خوى ، تا آن جا رشد مى كند كه ) زمانى كه فضيلت شخص ديگرى پديدار شود، از سلطه آن مزاحم (در رياست ) به هراس مى افتد و از رقابت آن معارض ، ترس به دل راه مى دهد. اما نفاق و دوروئى اش ، او را از مقابله روياروى ، باز مى دارد. (اما از پاى نمى شيند و به چاره مشغول است .) پس به طعن و قدح او مى كوشد (و از آن جمله ) مى گويد: اگر او چنان مى گفت ، سخنش استحكامى فزونتر داشت . يا اگر آن كلام را نمى گفت ، از خطا مصون تر بود...
اما تمام اين سخنان ، براى افكندن اين وهم است كه خودش ، سخنى روشنتر و جايگاهى ارجمندتر دارد. آنگاه كه با چنين فرد، مواجه شدى ، به خداوند پناه بر، كه مبادابه آن بلا، ابتلا يابى ، و آن را، عوض پاسخگوئى او، قرار ده .
(اينان چون به حقيقت فقه نرسيده اند) با پرگوئى و علم نمائى ، گفتارشان را سامان داده و كجروى خود را مى پوشاند.
گول سخنانى همچون : حق مطلب آشكار است ، جاى شك و شبهه نيست ؛ راه ، روشن و واضح است ؛ مخور و جلو اين گزافه گوئى ها را بگير. پاسخ اين سخنان دشوار نيست ، زيرا بر هر مطلب دقيق و نيازمند پژوهش و كاوش ، مى توان عنوان آسان و روشن نهاد. سخنى را به ظاهر روشن نماياندن ، دليل روشن بودن حقيقت آن سخن نيست .
چنين فردى بدترين مردمان و بر امت (اسلام ) از دجال ، مضرتر است ، گويا مى بينم كه بسيارى از آنان كه دعوى انتساب به اين فن (فقه ) را دارند، پاره اى از مقاصد كتاب (معتبر) را بنگرند و آن را پوشيده مى يابند و درك نمى كنند، آنگاه با فكر منجمد خود بر تاويلات فاسد حمل نمايند، و ديگران را به پيروى آن فراخوانند. چون گمان مى كنند به حقيقت رسيده اند. اينان ، مصداق آن مثل هستند ((اساء سمعا فاساء الاجابة )) (بد شنيد و پاسخ ناپسند داد.)
از اين روى ، بر تو باد كه در گفتارها عميقانه كاوش كنى و تمام تلاش را بكار اندازى ، احتمال هاى (پديد آمده ) را دفع كنى ، آنگاه اگر واقع را دريافتى اظهار راءى كن و در غير اينصورت ، توقف را پيشه ساز كه كناره اقيانوس ‍ هلاكت است .
(بدان ) تو در آن حال كه فتوا دهى از خدايت خبر مى دهى و سخن گوى زبان شريعت به شمار مى روى ، اگر به قطع و يقين تمسك ورزى ، سعادتمندى و اگر بر وهم و گمان ، بنيان راءى نهى ؛ زيان كار. فهم خويش را وزان كلام حق قرار ده (و آن را ملاك ساز) ((وان تقلوا على الله مالا تفعلون )) (مباد آنچه انجام نمى دهيد بر خدا افترا بنديد و به كلام ديگر حق بنگر):
 

((قل اراءيتم ما انزل الله لكم من رزق فجعلتم منه حراماو حلالا قل الله اذن لكم ام على لله تفترون )). (69)
((بگو آنچه از شما ديده مى شود كه برخى روزهاى خدا را حرام و بعضى را حلال مى شماريد، اين از سوى خداست ، يا بر او افترا مى بنديد؟)).
به ژرفى بنگر كه چگونه شيوه حكم را در دو شيوه منحصر كرد؛ آنگاه كه اجازه اظهار راءى تحقق نيافت ، تو بر خدايت افترا و دروغ بسته اى (اعاذناالله منه ).