نماز شب يا تهجد

موسى خسروى

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم
تقديم :
به شب زنده دار پايدارى كه جهان در پرتو ولايتش پابرجا است . تقديم به ولى الله اعظم كه دعاى خيرش خونى گرم در شريان عالم و آدم جارى مى سازد. به شب زنده دارى كه شب زنده داران جهان را به نظارت نشسته است .
به اميد اينكه اين نوشته مقبول پيشگاه حضرت ولى عصر (ارواحنا فداه ) قرار گيرد و رهنمود و تذكارى براى شب زنده داران از ارادتمندان ائمه طاهرين (عليهم السلام ) باشد.
 

موسى خسروى
 

بخش اول : اهميت شب زنده دارى و نافله شب
آيه اول در اهميت شب زنده دارى
ليسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمه يتلون آيات الله آناء الليل و هم يسجدون(آل عمران 113)
با اينكه در آيات قبل ، خداوند از يهوديان مذمت مى كند و مى فرمايد: ضربت عليهم المسكنه ذلك بانهم كانوا يكفرون بايات الله آنان پيوسته اسير بدبختى و ذلت شدند از اينرو كه به آيات خدا كافر شده اند. و در ابتداى همين آيه هم مى فرمايد: ضربت عليهم الذله اينما ثقفوا. هرجا باشند ذلت و خوارى بر سر آنان خيمه مى زند.
اما در آيه بالا همين اهل كتاب را به دليل اينكه شب زنده دارند و به تلاوت آيات خدا و سجده بسر مى برند مى ستايد.
آيه دوم : تتجا فى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة العين جزاء بما كانوا يعملون (سوره سجده 16 - 17)
در اين آيه نيز شب زنده دارى و اشتغال به دعا و استغفار در دل شب را بهمراه انفاق مالى چنان مى ستايد كه در پاداش آن مى فرمايد: در قبال اين اعمال آنقدر خداوند براى آنها پاداش تهيه ديده كه كسى نمى داند چه چيزها است (نامحدود حتى غير قابل پيش بينى است ).
آيه سوم : در سوره دهر (آيه 26) مى فرمايد و الذين يبيتون لربهم سجدا و قياما. هم آنانكه شبها به خاطر پروردگارشان با سجود و قيام بسر مى برند.
براى دعا و ارتباط با خدا وقت خاصى تعيين نشده است كه در غير آن وقت كسى نتواند با خدا ارتباط برقرار نمايد و عرض نياز كند. زيرا مى فرمايد: و اذا سئلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان (سوره بقره آيه 182)
بندگانم اگر از من پرسيدند بگو من نزديكم جواب مى دهم دعاى آنها را هر وقت كه مرا بخوانند.
چنانكه ملاحظه مى كنيد مقيد به وقت خاصى نفرموده ولى براى بعضى از اوقات مزيت هاى خاصى مقرر نموده ، كه از آن جمله بعد از نمازهاى پنجگانه يوميه است . از همه اين اوقات برتر و بالاتر طبق آيات قبل و آيات بسيار ديگرى كه در قرآن كريم هست دل شب و هنگام سحر است .
تهجد كه عبارت است از بيدار خوابى ، از مهمترين اعمال شايسته مؤ من بشمار مى آيد كه مقدارى از شب را به عبادت و تلاوت قرآن بپردازد. آنقدر شب زنده دارى اهميت دارد كه خداوند بلا را بواسطه شب زنده داران از مردم دفع مى نمايد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند مى فرمايد: انى لا هم باهل الارض عذابا فاذا نظرت الى عمار بيتوتى و الى المتهجدين و الى المتحابين فى الله و الى المستغفرين بالاسحار صرفت عنهم (1)
من تصميم عذاب براى اهل زمين مى گيرم اما وقتى نگاه مى كنم به آباد كنندگان خانه ام و به شب زنده داران و كسانى كه براى من به يكديگر محبت مى ورزند و كسانى كه سحرگاهان به استغفار اشتغال دارند بلا را از آنها دفع مى كنم .
كيفيت شب زنده دارى و اهميت آن را مى توان از رفتار على عليه السلام در دل شب فهميد به اين روايت توجه كنيد.
ضراربن حمزه وارد بر معاويه شد. از او تقاضا كرد كه صفات على عليه السلام را براى او بيان كند.
فقال كان والله بعيد المدى شديد القوى يقول فصلا و يحكم عدلا يتفجر العلم من جوانبه و تنطف الحكمه من نواحيه يستوحش ‍ من الدنيا و زهرتها و يستانس بالليل و وحشته كان و الله عزيز العبره طويل الفكره يقلب كفه و يخاطب نفسه و يناجى ربه يعجبه من اللباس ما خشن و من الطعام ما جشب كان و الله كاحدنا اذا اتيناه و يجيبنا اذا ساءلناه و كنا مع دنوه منا و قربنا منه لا نكلمه لهيبته و لا نرفع اعيننا اليه لعظمته فان تبسم فعن مثل للؤ لؤ المنظوم يعظم اهل الدين و يحب المساكين لا يطمع القوى فى باطله و لا يياس الضعيف من عدله
ضرار گفت : على عليه السلام آنقدر داراى شخصيت و ارزش بود كه بخدا قسم نمى توان محاسن و اوصافش را تمام كرد. پرتوان ، واقع سنج و عدالت گستر، چشمه هاى دانش سرشار از او جريان داشت حكمت فراوان از افكار و انديشه اش مى جوشيد، از زرق و برق دنيا گريزان بود و دل بسته به شب زنده دارى و تاريكى و وحشت شب بود. اشك فراوان مى ريخت و زياد در انديشه بود دست خويش را به هم مى ماليد و با خود صحبت مى كرد (نفس خود را مخاطب قرار مى داد) و به مناجات با خدا مى پرداخت . از لباس خشن و زبر خوشش مى آمد (نه تن پرور باشد كه حرير و ابريشم بپوشد) از غذاى لذيذ و گوارا گريزان بود (با تمام شخصيتى كه داشت ) چون يكى از ما به شمار مى رفت وقتى خدمتش مى رسيديم ما را بخود نزديك مى كرد و سؤ المان را جواب مى داد. با تمام قرب و نزديكى كه به او داشتيم از هيبت و جلالش ياراى سخن نداشتيم و از عظمتش چشم به زمين مى دوختيم لبخند كه مى زد مانند مرواريد غلطان ، دهانش به زيور دندان (مثل مرواريد برشته كشيده ) مشاهده مى شد. به دين داران احترام مى گذاشت و مستمندان را دوست مى داشت . قدرتمند در ادعاى باطل خود، هرگز اميد نفوذ بر على را نداشت . ناتوان در حق خويش ماءيوس از عدالت او نبود.
اشهد بالله لقد رايته فى بعض مواقفه و قد ارخى الليل سدوله و غارت نجومه و هو قائم فى محرابه قابض على لحيته يتململ تململ السليم و يبكى بكاء الحزين فكانى الان اسمعه و هو يقول ((يا دنيا يا دنيا ابى تعرضت ام الى تشوقت هيهات هيهات غرى غيرى لا حاجة لى فيك قد ابنتك ثلاثا لا رجعة لى فيها فعمرك قصير و خطرك يسيرو املك حقير آه آه من قلة الزاد و بعد السفر و وحشة الطريق و عظم المورد.
خدا را گواه مى گيرم على را در يكى از شب زنده داريهايش ديدم در حالى كه تاريكى شب همه جا را گرفته بود و ستاره ها غروب كرده بودند. در محراب عبادت ايستاده بود و محاسن خود را در دست داشت ، مثل مارگزيده بخود مى پيچد و با تمام حزن و اندوه اشك از ديده مى ريخت . گويا هم اكنون نوايش را مى شنوم كه مى گفت : ((دنيا! دنيا! متعرض من شده اى ؟! مشتاق منى ؟! هيهات هيهات هرگز! برو ديگرى را بفريب من به تو احتياجى ندارم ترا سه طلاقه كرده ام و ديگر مرا به ازدواج با تو برگشتى نيست ! چه عمر كوتاهى دارى چقدر بى ارزشى . اشتياق به تو كم است آه آه از كمى زاد و دورى راه و وحشت سفر. و جايگاهى خطرناك (كه بايد به آنجا رفت ).
در اين موقع از ديدگان معاويه اشك جارى شد كه با آستين خود پاك كرد حاضرين نيز شروع به گريه كردند ثم قال كان و الله ابوالحسن كذلك گفت واقعا ابوالحسن على عليه السلام همينطور بود.
پرسيد: ضرار چقدر على را دوست داشتى ؟ گفت به مقدار دوستى مادر موسى نسبت به موسى با اين حال باز از خدا پوزش ‍ مى خواهم كه درباره على عليه السلام كوتاهى كرده ام .
معاويه گفت : ضرار چگونه در فراق على صبر كرده اى ؟ گفت چون آن مادرى كه فرزندش را بر روى سينه اش بكشند كه هرگز اشكش ‍ خشك نمى شود و آتش سينه اش از التهاب نمى افتد و خاموش نمى شود. ضرار از جا حركت كرد و در حال گريه خارج شد. معاويه روى به حاضرين نموده گفت اگر شما مرا از دست بدهيد يك نفر ميان شما نيست كه اين چنين ثناگويم باشد.
فقال له بعض من كان حاضرا على قدر صاحبه يكى از حاضران گفت : قدر و ارزش نهادن هر دوستى به دوستش به مقدار ارزش اوست .(2)
در سفينه البحار يك جريان ديگر از نوف نقل مى كند كه بسيار آموزنده و مهم است .
حبه عرنى گفت من و نوف (3) در داخل حياط خوابيده بوديم . در دل شب هنگام سحر چشممان افتاد به امير المؤ منين كه دست خويش را بر روى ديوار گذاشته چون انسان حيران و سرگردانى اين آيه را تلاوت مى كند: ان فى خلق السموات و الارض ... و چون شيداى سرگردان به تلاوت ادامه مى دهد. در اين موقع به من گفت : حبه ! بيدارى يا خواب گفتم بيدارم ، اما در اين انديشه هستم كه شما اينطور رفتار مى كنى ما چه كنيم ؟ اشكهاى امير المومنين مثل ابر بهار ريخت و گفت :
ان لله موقفا و لنا بين يديه موقفا لا يخفى على شى من اعمالنا يا حبه ! ان الله اقرب اليك من حبل الوريد يا حبه لا يحجبنى و اياك عن الله شى .
در آينده خداوند براى حساب جهانيان اقدام خواهد كرد و ما در مقابلش بايد بايستيم . ذره اى از اعمال ما بر او پنهان نيست . حبه ! خدا به تو از رگ گردنت نزديكتر است حبه ! لحظه اى نيست كه من و تو از نظر خدا پنهان باشيم و چيزى نيست كه من و تو را از نظر او پنهان دارد.
بعد متوجه نوف شد و فرمود: نوف ! تو خوابيده اى گفت : نه آقا امير المومنين ! امشب از مشاهده حال شما اشك فراوان ريختم . فرمود: نوف ! اگر امشب از خوف خدا زياد گريه كرده اى بدان كه فردا خوشحال خواهى شد وقتى قيامت مقابل پروردگارت بايستى !
يا نوف انه ليس من قطرة قطرت من عين رجل من خشية الله الا اطفاءت بحارا من النيران . انه ليس من رجل ، اعظم منزلة عند الله من رجل بكى من خشية الله و احب فى الله و ابغض فى الله يا نوف من احب فى الله يستاثر على محبته و من ابغض فى الله لم ينل ببغضه خيرا عند ذلك استكملتم حقايق الايمان .
فرمود: نوف ! هيچ فردى دانه اى اشك از خوف خدا نمى ريزد مگر اينكه درياهايى از آتش را با آن اشك خاموش مى كند عزيزترين فرد نزد خداوند كسى است كه از خوف خدا مى گريد و دوستى اش در راه خداست و دشمنى اش در راه اوست . نوف هر كسى كه دوستى خود را در راه خدا قرار دهد چيزى را بر او مقدم نمى دارد و هر كه بغض و خشم خود را فقط براى خدا داشته باشد هرگز خشم به كار خوب نخواهد گرفت در چنين شرايطى ايمان خود را به كمال مى رسانيد. شروع به پند و اندرز آنها نمود و در آخر فرمود از خدا بپرهيزيد من شما را پند دادم . آنگاه براه خود ادامه داد در حالى كه مى گفت :
ليت شعرى فى غفلاتى امعرض انت عنى ام ناظر الى و ليت شعرى فى طول منامى و قلة شكرى فى نعمك على ما حالى ؟ قال فو الله ما زال فى هذا الحال حتى طلع الفجر(4)
كاش مى دانستم آيا هنگام غفلتم چشم عنايت از من گرفته اى يا هنوز به من عنايت دارى . كاش مى دانستم با اين خوابهاى طولانى كه دارم و كمى شكر در مقابل نعمتهايت چه حالى در نظر تو دارم ؟!!
حبه گفت : و الله پيوسته همين حال را داشت تا فجر طلوع كرد (هنگام اذان صبح شد)
 
على آن شير خدا شاه عرب  
  الفتى داشته با اين دل شب
شب ز اسرار على آگاه است  
  دل شب محرم سر الله است
شب شنيده است مناجات على  
  جوشش چشمه عشق ازلى
نغمه هايش چو در آويزه گوش  
  مسجد كوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سينه آفاق شكافت  
  چشم بيدار على خفته نيافت
ناشناسى كه به تاريكى شب  
  مى برد شام يتيمان عرب
پادشاهى كه به شب برقع پوش  
  مى كشد بار گدايان بر دوش
شاهبازى كه به بال و پر باز  
  مى كند در ابديت پرواز
عشقبازى كه هم آغوش خطر  
  خفته در جايگه پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم )
منتخب از شهريار
از مزاياى شب زنده دارى صحت و سلامت بدن است .
بلال گفت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: عليكم بقيام الليل فانه داءب الصالحين قبلكم و ان قيام الليل قربة الى الله و منهاء عن الاثم و تكفير السيئات و مطردة الداء عن الجسد. (5)
شب زنده دار باشيد كه شب زنده دارى راه و روش پيشينيان صالح است و موجب تقرب به خدا و باز دارنده از گناه و برطرف كننده خطايا است و بيمارى را از بدن دور مى كند.
امير المومنين عليه السلام مى فرمايد: قيام الليل مصحة للبدن و مرضاة للرب عزوجل و تعرض للرحمه و تمسك باخلاق النبيين .(6)
شب زنده دارى موجب صحت و سلامتى بدن و خشنودى خدا است و در مسير رحمت خدا قرار گرفتن و چنگ به اخلاق پيامبران زدن است .
امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايد: عليكم بصلوة الليل فانها سنة بينكم و داءب الصالحين قبلكم و مطردة الداء عن اجسادكم .
نماز شب بخوانيد كه سنت پيامبر است و روش صالحين پيشين و برطرف كننده بيماريهاى بدن است .
سه نفر اگر در شهرى شب زنده دار باشند خداوند بلا را از آن شهر برمى گرداند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود خداوند تبارك و تعالى وقتى اهل شهرى را ببيند در معصيت غرقند ولى در آن شهر سه نفر مومن است ، خطاب به اهالى شهر مى نمايد: يا اهل معصيتى لولا فيكم من المومنين المتحابين بجلالى العامرين ارضى و مساجدى و المستغفرين بالاسحار خوفا منى لا تزلت بكم عذابى ثم لا ابالى (7)
اى معصيت كاران ! اگر نبودند ميان شما آن مومنانى كه به مهر و محبت رفتار مى كنند و آنها كه با نماز خود اين سرزمين و مساجد را آباد نموده اند و آنها كه در دل شب و سحرگاه از خوف من به استغفار مى پردازند، عذاب بر شما نازل مى كردم و باكى نداشتم .
بالاخره پيامبر اكرم مى فرمايد اشراف امتى حملة القرآن و اصحاب الليل (8)
برجستگان امت من همراهان قرآن و شب زنده دارانند و فرمود: شرف المومن صلوته بالليل و غره كف الاذى عن الناس (9)
شرف مومن ، نماز شب خواندن او است و عزتش خوددارى از آزار مردم مى باشد.
جبرئيل خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد گفت : يا محمد عش ما شئت فانك ميت و احبب من شئت فانك مفارقه و اعمل ما شئت فانك مجزى به و اعلم ان شرف الرجل قيامه بالليل و عزه استغنائه عن الناس (10)
اى محمد! هر گونه كه مايلى زندگى كن بالاخره خواهى مرد. و هر كه را مايلى دوست بدار بالاخره از او جدا خواهى شد و هر كار مايلى بكن اما بدان كه پاداشش را خواهى ديد.
بدان ! كه شرف و شخصيت مرد به شب زنده دارى او و عزتش به بى نيازى از مردم مى باشد.
اذا تخلى العبد فى جوف الليل المظلم و ناجاه اثبت الله النور فى قلبه فاذا قال يا رب ! يا رب ! ناداه الجليل جل جلاله : لبيك عبدى سلنى اعطك و توكل على اكفك ثم يقول جل جلاله لملائكته : انظروا الى عبدى فقد تخلى فى جوف هذا الليل المظلم و البطالون لاهون و الغافلون نيام اشهدوا انى قد غفرت له (11)
وقتى بنده در دل شب تار، با خداى خود خلوت مى كند و به مناجات مى پردازد خداوند نور در دلش جايگزين مى فرمايد وقتى مى گويد: يا رب يا رب ! خداوند جليل مى فرمايد: آرى بنده من . بخواه تا به تو بدهم . اعتماد بر من كن تا كارت را كفايت كنم . بعد به ملائكه مى فرمايد: ملائكه من ! نگاه كنيد به اين بنده ام چگونه در دل شب تاريك با من خلوت نموده با اينكه تبهكاران به لهو و لعب پرداخته اند و غافلان در خوابند. شما گواه باشيد من او را آمرزيدم .
آرى بايد گفت شب زنده داران شيفتگان و دلباختگان پروردگارند كه از خلوت شب كمال استفاده را نموده و با خداى خود به خلوت نشسته اند ملاحظه كنيد خداوند به موسى بن عمران چه مى فرمايد.
مفضل مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم مى فرمود از مناجاتهاى خدا با موسى بن عمران اين بود كه به او فرمود:
يابن عمران كذب من زعم انه يحبنى فاذا جنة الليل نام عنى اليس كل حبيب يحب خلوت حبيبه ؟ ها انا ذا يابن عمران ؟ مطلع على احبائى اذا جهنم الليل حولت ابصار هم فى قلوبهم و مثلت عقوبتى بين اعينهم . يخاطبونى عن المشاهده و يكلمونى عن الحضور يابن عمران ! هب لى من قلبك الخشوع و من بذلك الخضوع و من يمينك الدموع فى ظلم الليل و ادعنى فانك تجدنى قريبا مجيبا(12)
پسر عمران ! دروغ گفته ، كسى كه مدعى است ، مرا دوست دارد اما در تاريكى شب بخواب مى رود (و از من فراموش مى كند) مگر هر دلباخته اى دوست ندارد با محبوب خويش خلوت كند. اينك اى پسر عمران ! من متوجه دوستانم هستم در تاريكى شب كه با ديده دل چشم به من دوخته اند و عقوبت كيفرم در مقابل ديده هايشان مجسم شده ، چنان با من به صحبت مى پردازد مثل اينكه مرا مى بيند و سخن با كسى مى گويد كه در حضورش ايستاده اند.
اى پسر عمران ! به من ببخش خشوع دل و خضوع بدن خويش را و اشك ديدگانت را آنگاه دعا كن خواهى ديد بتو نزديكم و جوابت را مى دهم .
 
شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند  
  گرد در بام دوست پرواز كنند
هر جا كه درى بود به شب بربندند  
  الا در دوست را كه شب باز كنند
عن النبى صلى الله عليه و آله انه قال مازال جبرئيل يوصينى بقيام الليل حتى ظننت ان خيار امتى لن يناموا.(13)
پيامبر اكرم فرمود: آنقدر جبرئيل مرا سفارش به شب زنده دارى كرد كه گمان كردم برجستگان امتم شب را نخواهند خوابيد.
در اهميت شب زنده دارى امام صادق مى فرمايد:
الشتاء ربيع المومن . يطول فيه ليلة فيستعين به على قيامه و يقصر فيه نهاره فيستعين به على صيامه .(14)
زمستان بهار مومن است زيرا شب هايش بلند است از بلندى شب براى شب زنده دارى و از كوتاهى روزهايش براى روزه گرفتن كمك مى گيرد.
توجه كنيد به سفارشى كه مادر حضرت سليمان به فرزندش مى نمايد. مادرها بايد دقت داشته باشند چنين توصيه ها به فرزندان خود بنمايند.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله قالت ام سليمان بن داود يا بنى اياك و كثرة النوم بالليل فان كثرة النوم بالليل تدع الرجل فقيرا يوم القيامه (15)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مادر سليمان بن داود به فرزند خود گفت : پسرم ! از زياد خوابيدن در شب بپرهيز زيرا خواب زياد در شب انسان را روز قيامت فقير و تهيدست مى كند.
اهميت نماز شب از ديدگاه قرآن
با اينكه آيات متعددى در اهميت نافله شب در قرآن كريم آمده است اما جهت اختصار به دو آيه اكتفا مى كنيم .
آيه اول :
و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا (سوره اسرى آيه 79)
آيه دوم : ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك و الله يقدر الليل و النهار... (سوره مزمل آيه 20)
در آيه اول خداوند ((مقام محمود)) كه تفسير به مقام شفاعت شده محصول نافله شب پيامبر مى شمارد و آينده اى اين چنين با ارزش ‍ را براى نافله شب بيان مى كند. مى فرمايد: مقدارى از شب را به بيدارى بگذران در حالى كه به نافله پرداخته اى اميد است پروردگارت به تو مقام محمود عنايت كند.
در آيه دوم : نافله شب را بر پيامبر صلى الله عليه و آله واجب مى كند مى فرمايد: يا ايها المزمل قم الليل الا قليلا. اى گليم به خود پيچيده ! شب را به پاخيز مگر مقدار كمى .
قطب راوندى در فقه القرآن معتقد است كه اين آيه وجوب نماز شب را بر پيامبر مسلم مى كند. كه امام صادق عليه السلام به اين وجوب تصريح دارد عمار ساباطى گفت ما در منى خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بوديم يك نفر از حاضران پرسيد شما درباره نافله چه مى فرماييد؟ فرمود: واجب است (از شنيدن اين جواب هم ما و هم سوال كننده تعجب كرديم ) امام كه متوجه وحشت و تعجب ما بود فرمود منظورم نماز شب است كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله واجب است خداوند در اين آيه مى فرمايد:
و من الليل فتهجد به نافلة لك
بعضى از علما مى گويند از باب تاءسى به پيامبر صلى الله عليه و آله بر مومنين نيز واجب بوده ولى آيه سوره اسرى ((نافله لك )) كه خطاب به شخص پيامبر مى نمايد مومنين را از حكم وجوب خارج مى كند.
بالاخره از آيات قبل مخصوصا آيه سوره مزمل استفاده مى شود كه گروهى از مومنين به شب زنده دارى اهتمام داشته اند كه مى فرمايد:
ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذين معك .
پروردگارت مى داند تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند نزديك دو ثلث از شب يا نصف و يا ثلث شب را به پا مى خيزند.
 
بر عشرت سلمان چه خورى حسرت و راهش  
  بپذير و تو خود بوذر و سلمان دگر باش
گرچه ما از جهت تشويق ، پيوسته رفتار و كردار پاك مردان صدر اسلام را به عنوان الگو ياد مى كنيم ، اما بالاخره در اين ميان ما خود چه كرده ايم و چه بايد بكنيم .
نماز شب بسيار با اهميت و كارساز است ، غفلت از آن همراه با يك محروميت غير قابل جبران خواهد بود: غوغاى زندگى روزانه از جهات مختلف انسان را به خود جلب مى كند و فكر آدمى را به واديهاى گوناگون مى كشاند كه جمعيت خاطر حضور قلب كامل در آن بسيار مشكل است اما در دل شب به هنگام سحر و فرو نشستن غوغاى زندگى مادى و آرامش روح و جسم انسان در پرتو مقدارى خواب ، حالت توجه و نشاط خاصى به انسان دست مى دهد كه بى نظير است .
آرى در اين محيط آرام دور از هرگونه ريا و تظاهر و خودنمايى تواءم با حضور قلب حالت توجهى به انسان دست مى دهد كه فوق العاده روح پرور و تكامل آفرين است .
به همين دليل دوستان خدا هميشه از عبادتهاى آخر شب براى تصفيه روح و حيات قلب و تقويت اراده و تكميل اخلاص نيرو مى گرفته اند در آغاز اسلام نيز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با استفاده از همين برنامه روحانى مسلمانان را پرورش داد و شخصيت آنها را آنقدر بالا برد كه گويى آن انسان سابق نيستند، از آنها انسان تازه اى آفريد. مصمم ، شجاع ، با ايمان ، پاك ، با اخلاص و شايد مقام محمود كه در آيات قبلى به عنوان نتيجه نافله شب آمده است اشاره به همين حقيقت باشد اين عبادت تاءثير فوق العاده اى در صفاى روح و تهذيب نفس و تربيت معنوى انسان و پاكى قلب و بيدارى دل و تقويت ايمان و اراده و تحكيم پايه هاى تقوى در دل و جان دارد كه حتى با يك مرتبه آزمايش انسان آثار آن را به روشنى در خود احساس مى كند.(16)
با اينكه نماز شب از نمازهاى مستحبى است ولى كرارا در قرآن مجيد به آن اشاره شده ، اين نشانه اهميت فوق العاده آن است تا اينجا كه قرآن آن را وسيله وصول به مقام محمود و مايه روشنى چشم شمرده است . در روايات اسلامى نيز فوق العاده روى اين نوع راز و نياز شبانه و بيدارى در سحر گاهان تكيه شده است .
در يك جا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن را كفاره گناهان مى شمرد و مى فرمايد: يا على ثلاث كفارات منها التهجد بالليل و الناس نيام . سه چيز موجب كفاره گناهان است كه يكى از آنها شب زنده دارى است در حالى كه مردم خوابند.
از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه كانوا قليلا من الليل ما يهجعون چنين نقل شده كانوا اقل الليالى تفوتهم لا يقومون منها كمتر شبى بر آنها مى گذشت كه بيدار نشوند و عبادت نكنند.
باز در حديث ديگرى آمده كه پيامبر مى فرمايد: الركعتان فى جوف الليل احب الى من الدنيا و ما فيها.(17)
دو ركعت در دل شب محبوبتر است نزد من از دنيا و آنچه در دنيا است .
بالاخره در حديثى از امام صادق عليه السلام مى بينيم كه به سليمان ديلمى (يكى از يارانش ) مى فرمايد: لا تدع قيام الليل فان المغبون من حرم من قيام الليل . مبادا شب زنده دارى را رها كنى زيرا زيانكار كسى است كه از شب زنده دارى محروم باشد.
در واقع بايد گفت : زندگى بدون شب زنده دارى پوچ و بى مايه و بى نمك است . دل دادن به خدا در دل شب آنچنان لطيف و پرمايه و لذت بخش است كه مى توان گفت ((يدرك و لا يوصف )) نمى توان گفت چگونه است ، بايد خود شب زنده دار باشى تا بفهمى چقدر عالى و عظيم است .