نظام حقوق زن در اسلام

متفكر شهيد استاد مرتضى مطهرى

- ۱۳ -


ايـن ايـراد مـبـتـنـى بـر اين است كه طبيعت حقوقى ازدواج را مبادله منافع بدانيم و هر يك از زوجـيـن را مـالك مـنافع زناشويى طرف ديگر فرض كنيم . من فعلا راجع به اين مطلب ـ كـه البـته قابل خدشه و ايراد است ـ بحث نمى كنم . فرض مى كنيم طبيعت حقوقى ازدواج هـمـين باشد. اين ايراد وقتى وارد است كه تعدد زوجات از جانب مرد فقط جنبه تفنن و تنوع داشـتـه باشد. بديهى است كه اگر طبيعت حقوقى ازدواج مبادله منافع زناشويى باشد و زن از هر لحاظ قادر باشد كه منافع زناشويى مرد را تاءمين كند، مرد هيچ گونه مجوزى بـراى تـعـدد زوجـات نـخـواهد داشت . اما اگر جنبه تفنن و تنوع نداشته باشد، بلكه مرد يكى از مجوزهائى كه در مقالات پيش اشاره كرديم داشته باشد، اين ايراد مورد ندارد. مثلا اگـر زن عـقـيم باشد، يا به سن يائسگى رسيده باشد و مرد نيازمند به فرزند باشد، يـا زن مـريـض و غـيـر قـابـل استمتاع باشد، در اين گونه موارد حق زن مانع تعدد زوجات نخواهد بود.
تازه اين در صورتى است كه مجوز تعدد زوجات ، امر شخصى مربوط به مرد باشد. اما اگر پاى يك علت اجتماعى در كار باشد و تعدد زوجات به واسطه فزونى عدد زنان بر مـردان و يـا بـه واسـطـه احتياج اجتماع به كثرت نفوس ‍ تجويز شود، اين ايراد صورت ديگرى پيدا مى كند. در اين گونه موارد، تعدد زوجات يك نوع تكليف و واجب كفايى است ، وظـيفه اى است كه براى نجات اجتماع از فساد و فحشاء و يا براى خدمت به تكثير نفوس اجـتـمـاع بـايـد انـجام شود. بديهى است آنجا كه پاى تكليف و وظيفه اجتماعى به ميان مى آيد، رضايت و اجازه و اذن مفهوم ندارد. اگر فرض كنيم اجتماع واقعا مبتلا به فزونى زن بر مرد است يا نيازمند به تكثير نفوس است ، يك وظيفه ، يك واجب كفايى متوجه همه مردان و زنان متاءهل مى شود، پاى يك فداكارى و از خود گذشتگى به خاطر اجتماع براى زنان مـتاءهل به ميان مى آيد. درست مثل وظيفه سربازى است كه متوجه خانواده ها مى شود و بايد بـه خـاطـر اجـتـمـاع از عزيزشان دل بكنند و او را روانه ميدان كارزار كنند. در اين گونه موارد، غلط است كه موكول به رضايت و اجازه شخص يا اشخاص ذى نفع بشود.
كـسـانـى كـه مدعى هستند حق و عدالت ايجاب مى كند كه تعدد زوجات با اجازه همسر پيشين بـاشـد، فـقـط از زاويـه تـفـنـن و تـنوع طلبى مرد مطلب را نگريسته اند و ضرورتهاى فـردى و اجـتـمـاعـى را از يـاد بـرده انـد. اساسا اگر ضرورت فردى يا اجتماعى در كار نـبـاشـد، تـعـدد زوجـات حـتـى بـا اجـازه زن پـيـشـيـن نـيـز قابل قبول نيست .
تعدد زوجات از نظر فلسفى
قانون تعدد زوجات با اصل فلسفى تساوى حقوق زن و مرد ـ كه ناشى از تساوى آنها در انـسـانـيـت اسـت ـ مـنـافات دارد. چون زن و مرد هر دو انسان و متساوى الحقوق مى باشند، يا بـايد هر دو مجاز باشند كه داراى چند همسر باشند يا هيچ كدام مجاز نباشند. اما اينكه مرد مـجـاز بـاشد چند زن داشته باشد و زن مجاز نباشد كه چند شوهر داشته باشد، تبعيض و مرد نوازى است . اجازه دادن به مرد كه تا چهار زن مى تواند بگيرد به معنى اين است كه ارزش يـك زن مـساوى است با يك چهارم مرد. اين نهايت تحقير زن است و حتى با نظر اسلام دربـاره ارث و شـهـادت ـ (كـه ارث و شـهادت ) دو زن را برابر با ارث و شهادت يك مرد قرار داده است ـ منافات دارد.
ايـن ايـراد سـخـيـفـت تـريـن ايـرادى اسـت كه بر تعدد زوجات گرفته شده است . گويى ايرادكنندگان به علل و موجبات فردى و اجتماعى تعدد زوجات كوچكترين توجهى نداشته انـد، خـيـال كـرده انـد تنها موضوعى كه در ميان است ، هوس است . آنگاه گفته اند چرا به هوس مرد توجه شده و به هوس زن توجه نشده است ؟
چـون در گـذشـتـه راجـع بـه علل و موجبات و مجوزهاى تعدد زوجات ، مخصوصا راجع به چيزى كه تعدد زوجات را به صورت حقى از جانب زنان بى شوهر بر عهده مردان و زنان متاءهل درمى آورد بحث كرده ايم ، ديگر بحثى نمى كنيم .
در ايـنـجا همين قدر مى گوييم اگر مبناى فلسفه اسلام در تعدد زوجات و ارث و شهادت ، تـحـقـيـر و بـى اعتنايى به حقوق زن بود و اسلام ميان زن و مرد از لحاظ انسانيت و حقوق نـاشـى از انـسـانيت تفاوت قائل بود، همه جا يك جور نظر مى داد زيرا اين فلسفه همه جا يـك جـور حـكم مى كند؛ يك جا نمى گفت يك زن نصف يك مرد ارث ببرد و در جاى ديگر نمى گـفـت يـك زن بـا يك مرد برابر ارث ببرد، و در جاى ديگر نمى گفت يك مرد تا چهار زن بـگـيـرد، و هـمـچـنـيـن در بـاب شـهادت در هر موردى به نحوى حكم نمى كرد. از اينها به خوبى مى توان فهميد كه اسلام فلسفه هاى ديگرى در نظر گرفته است . ما در يكى از مقالات گذشته راجع به ارث توضيح داديم و در مقاله ديگرى گفتيم مساءله تساوى زن و مرد در انسانيت و حقوق ناشى از انسانيت ، از نظر اسلام جزء الفباى حقوق بشرى است . از نـظـر اسلام در حقوق زن و مرد مسائلى بالاتر از تساوى وجود دارد كه لازم است آنها دقيقا منظور گردد و اجرا شود.
نقش اسلام در چند همسرى
محدوديت
اسلام نه چند همسرى را اختراع كرد، (زيرا قرنها پيش از اسلام در جهان وجود داشت ) و نه آن را نـسـخ كـرد (زيرا از نظر اسلام براى اجتماع مشكلاتى پيش مى آيد كه راه چاره آنها منحصر به تعدد زوجات است ). ولى اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح كرد.
اول اصـلاحـى كـه بـه عـمـل آورد ايـن بـود كـه آن را مـحـدود كـرد قـبـل از اسلام تعدد زوجات نامحدود بود؛ يك نفر به تنهائى مى توانست صدها زن داشته باشد و از آنها حرمسرايى به وجود آورد. ولى اسلام (حداكثر) براى آن معين كرد؛ به يك نفر اجازه نداد بيش از چهار زن داشته باشد. در حكايات و روايات نام افرادى در صدر اسـلام ديـده مى شود كه در حالى كه اسلام آوردند بيش از چهار زن داشتند و اسلام آنها را مـجـبـور كـرد مـقـدار زائد را رها كنند. از آن جمله نام مردى به نام غيلان بن اسلمه برده مى شـود كـه ده زن داشـت و پيغمبر اكرم او را مجبور كرد كه شش تاى آنها را رها كند و همچنين مـردى بـه نـام نـوفـل بـن مـعـاويـه پـنـج زن داشـت . پـس از آنـكـه اسـلام اخـتـيـار كـرد رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) امر كرد كه يكى از آنها را حتما رها كند.
در روايـات شـيـعـه وارد شـده كـه يك نفر ايرانى مجوسى در زمان امام صادق اسلام اختيار كـرد در حـالى كـه هـفـت زن داشـت ، از امـام صـادق سـؤ ال شـد: تـكـليـف اين مرد كه اكنون مسلمان شده با هفت زن چيست ؟ امام فرمود: حتما بايد سه تاى از آنها را رها كند.
عدالت
اصـلاح ديـگـرى كـه اسلام به عمل آورد اين بود كه عدالت را شرط كرد و اجازه نداد به هـيـچ وجـه تـبـعـيـض مـيـان زنـان يـا مـيـان فـرزنـدان آنـها صورت بگيرد. قرآن كريم در كمال صراحت فرمود: فان خفتم ان الا تعدلوا فواحدة اگر بيم داريد كه عدالت نكنيد (يعنى اگر به خود اطمينان نداريد كه با عدالت رفتار كنيد) پس به يكى اكتفا كنيد.
در دنـيـاى قـبـل از اسـلام اصل عدالت به هيچ وجه رعايت نمى شد، نه ميان خود زنان و نه مـيـان فـرزنـدان آنـهـا. در مـقـاله 27 از كـريـسـتـيـن سـن و ديـگـران نـقل كرديم كه در ايران ساسانى رسم تعدد زوجات شايع بود و ميان زنان و همچنين ميان فـرزنـدان آنـهـا تـبعيض قائل مى شدند يكى يا چند زن ، زنان ممتاز (پادشاه زن ) خوانده مـيـشـدنـد و از حـقـوق كامل برخوردار بودند. ساير زنان به عنوان (چاكر زن ) و غيره خـوانـده مـى شدند و مزاياى قانونى كمترى داشتند. فرزندان چاكر زن اگر از جنس ذكور بـودنـد در خـانـه پـدر پذيرفته مى شدند و اگر دختر بودند به فرزندى پذيرفته نمى شدند.
اسـلام هـمـه ايـن رسـوم و عادات را منسوخ كرد؛ اجازه نداد كه براى يك زن يا فرزندان او امتيازات قانونى كمترى قائل گردند.
ويل دورانت در جلد اول تاريخ تمدن ضمن بحث از تعدد زوجات مى گويد:
(به تدريج كه ثروت نزديك فرد به مقدار زياد جمع مى شد و از آن نگرانى پيدا مى كـرد كـه چـون ثـروتش به قسمتهاى زيادى منقسم شود سهم هر يك از فرزندان كم خواهد شـد، ايـن فـرد به فكر مى افتاد كه ميان زن اصلى و سوگلى و همخوابه هاى خود فرق بگذارد تا ميراث تنها نصيب فرزندان زن اصلى شود).
ايـن جمله مى رساند كه تبعيض ميان زنان و فرزندان آنها در دنياى قديم امر رايجى بوده است . ولى عجيب اين است كه ويل دورانت بعد به سخنان خود چنين ادامه مى دهد:
(تـا نـسـل مـعـاصـر تقريبا زناشويى در قاره آسيا بدين ترتيب بوده است . كم كم زن اصلى مقام زن منحصر به فرد را پيدا كرد و زنان ديگر يا محبوبه هاى سرى مرد شدند و يا اصلا از ميان رفتند.)
ويل دورانت توجه نكرده يا نخواسته توجه كند كه چهارده قرن است كه در آسيا در پرتو ديـن مقدس اسلام رسم تبعيض ميان فرزندان منسوخ شده است . يك زن اصلى و چند محبوبه سـرى داشـتـن جـزء رسـوم اروپـايـى اسـت نه آسيايى . اين رسم اخيرا از اروپا به آسيا سرايت كرده است .
بـه هر حال اصلاح دومى كه اسلام در تعدد زوجات انجام داد اين بود كه تبعيض را چه در ميان زنان و چه در ميان فرزندان ملغى ساخت .
از نـظـر اسـلام (سـوگـلى ) بـازى بـه هـر صـورت و بـه هـر شـكـل جـايـز نـيـسـت . عـلماء اسلام تقريبا وحدت نظر دارند كه تبعيض ميان زنان تحت هيچ عـنوانى جايز نيست . فقط بعضى از نحله هاى فقهى اسلامى حق زن را طورى توجيه كرده اند كه با تبعيض سازگار است . به نظر من نبايد ترديد كرد كه اين نظر درست نيست و برخلاف مفهوم آيه كريمه قرآن است . رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) جمله اى در اين بـاره فـرمـوده اسـت كـه شـيـعـه و سـنـى بـالاتـفـاق آن را نقل و روايت كرده اند. فرمود:
(هـر كـس دو زن داشـتـه بـاشـد و در مـيـان آنـهـا به عدالت رفتار نكند (به يكى از آنها بـيـشتر از ديگرى اظهار تمايل كند)، در روز قيامت محشور خواهد شد در حالى كه يك طرف بدن خود را به زمين مى كشد تا سرانجام داخل آتش ‍ شود.)
عـدالت عـاليـتـرين فضيلت انسانى است . شرط عدالت يعنى شرط واجد بودن عاليترين نيروى اخلاقى . با توجه به اين كه معمولا احساسات مرد نسبت به همه زنها يكسان و در يـك درجـه نـيـسـت ، رعـايـت عـدالت و پـرهـيـز از تـبـعـيـض مـيـان زنـان ، يـكـى از مشكل ترين وظايف به شمار مى رود.
هـمـه مـى دانـيـم كـه رسـول اكـرم صـلى الله عـليـه و آله در ده سـال آخـر عـمـر خـود يـعـنـى در دوره مـديـنـه ـ كـه دوره جـنـگهاى اسلامى بود و زنان بى سـرپرست در ميان مسلمين زياد بودند ـ زنان متعدد اختيار كرد. اكثريت زنان پيغمبر بيوه و بزرگسال بودند و غالبا از شوهران سابق خود فرزندانى داشتند. تنها دوشيزه اى كه پيغمبر اكرم با او ازدواج كرد عايشه بود. عايشه به همين جهت هميشه تفاخر مى كرد و مى گفت : من تنها زنى هستم كه جز پيغمبر شوهر ديگرى او را لمس نكرده است .
رسـول اكـرم مـنـتـهاى عدالت را درباره همه آنها رعايت مى كرد و هيچ گونه تبعيضى ميان آنـهـا قـائل نـمـى شـد. عروة بن زبير خواهر زاده عايشه است ؛ درباره طرز رفتار پيغمبر اكرم با زنان خود، از خاله خويش عايشه سؤ الاتى كرده است . عايشه گفت : رسم پيغمبر ايـن بـود كـه هـيـچ يـك از مـا را بـر ديگرى ترجيح نمى داد. با همه به عدالت و تساوى كـامـل رفـتـار مـى كـرد. كـمـتـر روزى اتـفـاق مـى افـتاد كه به همه زنان خود سر نزند و احـوالپـرسـى و تـفـقـد نكند. ولى نوبت هر كس بود، نسبت به ديگران به احوالپرسى قناعت مى كرد و شب را در خانه آن كس بسر مى برد كه نوبت او بود. اگر احيانا در وقتى كه نوبت زنى بود مى خواست نزد زن ديگر برود، رسما مى آمد و اجازه مى گرفت . اگر اجازه داده مى شد مى رفت و اگر اجازه داده نمى شد نمى رفت . من شخصا اين طور بودم كه هر وقت از من اجازه مى خواست نمى دادم .
رسـول اكـرم حـتى در بيماريى كه منجر به فوت ايشان شد كه توانائى حركت نداشت ، عدالت را در كمال دقت اجرا كرد. براى اينكه عدالت و نوبت را رعايت كرده باشد، هر روز بـسـتـرش را از اتاقى به اتاق ديگر منتقل مى كردند. تا آنكه يك روز همه را جمع كرد و اجازه خواست در يك اتاق بماند و همه اجازه دادند در خانه عايشه بماند.
عـلى ابـن ابـيطالب عليه السلام در اوقاتى كه دو زن داشت ، حتى اگر مى خواست وضو بسازد، در خانه زنى كه نوبتش ‍ نبود وضو نمى خواست .
اسـلام بـراى شرط عدالت آن اندازه اهميت قائل است كه حتى اجازه نمى دهد مرد و زن دوم در حـيـن عـقـد تـوافـق كـنـنـد كـه زن دوم در شـرايـطـى نـامـسـاوى بـا زن اول زنـدگـى كـنـد. يعنى از نظر اسلام رعايت عدالت تكليفى است كه مرد نمى تواند با قـرار قـبـلى بـا زن ، خـود را از زيـر بـار مسؤ وليت آن خارج كند. مرد و زن هيچ كدام چنين شرطى در متن عقد بنمايند. زن دوم كارى كه مى تواند بكند فقط اين است كه عملا از حقوق خـود صـرف نـظـر كـنـد. امـا نـمـى تـوانـد شـرط كـنـد كـه حـقـوقـى مـسـاوى بـا زن اول نـداشـتـه بـاشـد، هـمـچـنـانـكـه زن اول نـيـز مـى تـوانـد عـمـلا بـا مـيـل و رضـاى خـود از حقوق خود صرف نظر كند اما نمى تواند كارى كند كه قانونا حقى نـداشـتـه بـاشـد. از امـام بـاقـر عـليـه السـلام سـؤ ال شـد: آيـا مرد مى تواند با زن خود شرط كند كه فقط روزها هر وقت بخواهد به او سر بـزنـد، يـا مـاهى يك بار يا هفته اى يك بار نزد او برود، يا شرط كند كه نفقه به طور كـامـل و مـسـاوى بـا زن ديـگـر بـه او نـدهـد و خـود آن زن هـم از اول اين شرطها را بپذيرد؟ امام فرمود:
(خـيـر، چـنـيـن شـرطـهـايـى صـحيح نيست . هر زنى به موجب عقد ازدواج خواه ناخواه حقوق كـامـل يـك زن را پـيـدا مى كند. چيزى كه هست ، پس از وقوع ازدواج هر زنى مى تواند عملا بـراى جـلب رضايت شوهر كه او را رها نكند يا به علت ديگرى ، همه يا قسمتى از حقوق خود را ببخشد.)
تـعـدد زوجـات با اين شرط اخلاقى اكيد و شديد به جاى آنكه وسيله اى براى هوسرانى مـرد واقـع گـردد، شـكـل و قـيـافـه انـجـام وظـيـفـه به خود مى گيرد. هوسرانى و شهوت پرستى جز با آزادى كامل و دنبال هواى دل رفتن سازگار نيست ، هوسرانى آنگاه صورت عـمـل بـه خـود مـى گـيـرد كـه آدمـى خـود را در اخـتـيـار دل قـرار دهـد و دل را در اخـتـيـار خـواهـشـهـا و مـيـلهـا. دل و خـواهـشـهـاى دل مـنـطـق و حـساب برنمى دارد. آنجا كه پاى انضباط و عدالت و انجام وظيفه به ميان مى آيد، هوسرانى و هواپرستى بايد رخت بربندد. از اين رو به هيچ وجه تعدد زوجات را در شرايط اسلامى نمى توان وسيله اى براى هوسرانى شناخت .
كسانى كه تعدد زوجات را وسيله هوسرانى قرار داده اند، قانون اسلامى را بهانه براى يـك عـمل ناروا قرار داده اند، اجتماع حق دارد آنها را مواخذه و مجازات (كند) و اين بهانه را از دست آنها بگيرد.
مساءله بيم از عدم عدالت
انـصـاف بـايد داد كه افرادى كه شرايط اسلامى را در تعدد زوجات كاملا رعايت مى كنند بـسـيـار كـم انـد. در فـقـه اسـلامـى مـى گـويـنـد (اگـر بـيـم دارى كـه استعمال آب براى بدنت زيان دارد وضو نگير)، (اگر بيم دارى كه روزه برايت زيان دارد روزه نـگـيـر.) اين دو دستور در فقه اسلامى رسيده است . شما افراد بسيارى را مى بـيـنيد كه مى پرسند مى ترسم آب برايم زبان داشته باشد، وضو بگيرم يا نگيرم ؟ مـى ترسم روزه برايم ضرر داشته باشد، روزه بگيرم يا نگيرم ؟ البته اين پرسشها پرسشهاى درستى است . چنين اشخاصى نبايد وضو بسازند و نبايد روزه بگيرند.
ولى نـص قـرآن كـريـم اسـت كـه (اگر بيم داريد كه نتوانيد ميان زنان خود به عدالت رفـتار كنيد يك زن بيشتر نگيريد). با اين حال آيا شما در عمر از يك نفر شنيده ايد كه بـگـويـد مـى خـواهـم زن دوم بگيرم اما بيم دارم كه رعايت عدالت و مساوات ميان آنها نكنم ، بـگـيـرم يـا نـگـيـرم ؟ مـن كـه نـشـنـيـده ام . حـتـمـا شـمـا هـم نـشـنـيـده ايـد. سهل است ، مردم ما با علم و تصميم اينكه به عدالت رفتار نكنند زنان متعدد مى گيرند و ايـن كـار را بـه نـام اسـلام و زيـر سـرپـوش ‍ اسـلامـى انـجام مى دهند. اينها هستند كه با عمل ناهنجار خود اسلام را بدنام مى كنند.
اگـر تـنـهـا كـسـانـى اقـدام بـه تـعـدد زوجـات نـمـايـنـد كـه لااقل اين يك شرط را واجد باشند جاى هيچ گونه بهانه و ايراد نبود.
حرمسراها
مـوضـوع ديـگـرى كه سبب شده تعدد زوجات را بر قانون اسلام عيب بگيرند، دستگاههاى حـرمـسـرادارى خـلفـا و سـلاطـيـن پـيشين است ، برخى از نويسندگان و مبلغين مسيحى تعدد زوجـات اسـلامـى را مـسـاوى بـا حـرامـسـرادارى بـا همه مظاهر ننگين و مظالم بى پايان آن معرفى كرده اند و چنين وانمود مى كنند كه تعدد زوجات در اسلام يعنى همان حرمسراداريها كه تاريخ در دستگاههاى خلفا و سلاطين پيشين نشان مى دهد.
مـتـاءسـفانه بعضى از نويسندگان خودمان نيز كه حرف به حرف بازگو كننده افكار و عقايد و منويات غربى ها هستند، هرجا كه نام تعدد زوجات مى برند آن را با حرمسرا رديف مى كنند. اين قدر شخصيت و استقلال فكرى ندارند كه ميان آنها تفكيك كنند.
شرايط و امكانات ديگر
گـذشـته از شرط عدالت ، شرايط و تكاليف ديگرى نيز متوجه مرد است . همه ميدانيم كه زن مطلقا يك سلسله حقوق مالى و استمتاعى به عهده مرد دارد مردى حق دارد آهنگ چند همسرى كـنـد كه امكانات مالى او به او اجازه اين كار را بدهد. شرط امكان مالى در تك همسرى نيز هست ، اكنون فرصتى نيست كه وارد اين بحث بشويم .
امـكـانـات جـسـمـى و غـريـزى نـيـز بـه نـوبه خود شرط و واجب ديگرى است . در كافى و وسائل از امام صادق روايت شده است كه فرمود:
(هركس گروهى از زنان نزد خود گرد آورد كه نتواند آنها رااز لحاظ جنسى اشباع نمايد و آنگاه آنها به زنا و فحشاء بيفتند گناه اين فحشا بگردن اوست ).
تـاريـخـچـه هـاى حـرمسراها داستانها ذكر مى كنند از زنان جوانى كه از لحاظ غريزه تحت فشار قرار مى گرفتند و مرتكب فحشاء مى شدند و احيانا پشت سر آن فحشاها كشتارها و جنايتها واقع مى شد.
خـوانـنـده مـحـتـرم از مـجـمـوع هفت مقاله اى كه درباره چند همسرى نوشتيم كاملا به ريشه و عـلل و مـوجـبـات تعدد زوجات ، و اينكه چرا اسلام آن را نسخ نكرد؟ و چه شرايط و حدود و قيودى براى آن قائل شد كاملا آگاه گشت ، برايش روشن شد كه اسلام با تجويز تعدد زوجـات نـخواسته است زن را تحقير كند، بلكه از اين راه بزرگترين خدمت را به جنس زن كـرده است . اگر تعدد زوجات ، مخصوصا در شرايط فزونى نسبى عدد زنان آماده ازدواج بـر مـردان آمـاده ازدواج ـ كـه هـمـيـشه در دنيا بوده و هست ـ اجازه داده نشود زن به بدترين شـكـلى ملعبه مرد خواهد شد؛ رفتار مرد با او از يك كنيز بدتر خواهد بود. زيرا انسان در مـقـابـل يك كنيز لااقل اين اندازه تعهد مى پذيرد كه فرزند او را فرزند خود بداند اما در مقابل معشوقه و رفيقه اين اندازه تعهد هم ندارد.
مرد امروز و تعدد زوجات
مرد امروز از تعدد زوجات رو گردان است ، چرا؟ آيا به خاطراينكه مى خواهد به همسر خود وفادار باشد و به يك زن قناعت كند يا به خاطر اينكه مى خواهد حس تنوع طلبى خود را از طريق گناه به حد اشباع وسيله برايش فراهم است ارضاء نمايد؟ امروز گناه جاى تعدد زوجات را گرفته است نه وفا. و به همين دليل مرد امروز سخت از تعدد زوجات كه براى او تـعـهـد و تـكـليف ايجاد مى كند متنفر است . مرد ديروز اگر مى خواست هوسرانى كند راه گناه چندان براى او باز نبود ناچار بود تعدد زوجات را بهانه قرار داده هوسرانى كند. در عـيـن اينكه شانه از زير بار بسيارى از وظايف خالى مى كرد از انجام بعضى تعهدات مـالى و انسانى درباره زنان و فرزندان چاره اى نداشت . اما مرد امروز هيچ الزام و اجبارى نـمـى بـيـنـد كـه كـوچـكترين تعهدى در زمينه هوسرانيهاى بى پايان خود بپذيرد. ناچار عليه تعدد زوجات قيام مى كند.
مـرد امـروز تـحـت عـنـوان سـكـرتـر، ماشين نويس و صدها عنوان ديگر كام خود را از زن مى گـيـرد و بـودجـه آن را بـه صـندوق دولت يا شركت يا مؤ سسه اى كه در آن كار مى كند تحميل مى كند بدون آنكه دينارى از جيب خود بپردازد.
مـرد امـروز هـر چـنـد صـبـاح يـكـبـار معشوقه خود را عوض مى كند بدون اينكه احتياجى به تشريفات مهر و نفقه و طلاق داشته باشد. مسلما موسى چومبه با تعدد زوجات مخالف است زيـرا او هـمـيـشـه يـك سـكـرتـر مـو بـور جـوان زيـبـا در كـنـار خـود دارد و هـر چـنـد سال يكبار آن را عوض مى كند. با چنين امكاناتى چه حاجت به تعدد زوجات ؟
در شـرح حـال برتراندراسل ـ كه يكى از مخالفين سرسخت تعدد زوجات است ـ چنين خوانيم :
(در نخستين دوران زندگى او علاوه بر مادر بزرگش ، دو زن ديگر نقش بزرگى داشته انـد كـه يـكـى از آنـهـا آليـس ‍ نـخـسـتـيـن هـمـسـرش و ديـگـرى رفـيقه اش به نام اتولين مـورل مـى بـاشـنـد. مـورل از زنـان سـرشـناس آن دوره بود و با بسيارى از نويسندگان اوايل قرن بيستم دوستى داشت .)
مـسلما چنين شخصى با تعدد زوجات روى موافق نشان نمى دهد. گويا همين رفيقه بازى او بـود كـه بـه ازدواج او بـا هـمـسـرش آليـس پـايـان داد، زيـرا از زبـان خـود راسل چنين نوشته اند:
(در بـعـد از ظـهـر يـكى از روزها هنگاميكه با دوچرخه عازم يكى از ييلاقات نزديك شهر بودم ناگهان احساس ‍ كردم كه ديگر آليس را دوست ندارم .)
پايان .
 

نظام حقوق زن در اسلام از شهيد مطهري

back page