امام علي (ع)، دولت و سياست هاي اقتصادي

محمدتقي گيلک حکيم آبادي

- ۱ -


نقش دولت

[ در اين نوشتار، دولت و حكومت، به يك معنا و شامل همه قوا به كار مي رود. ]

در اقتصاد، از دير باز تاكنون، تحوّلات بسياري يافته است.تقابل ميان دولت و بخش خصوصي، هم در دولت هاي حدّ أكثر و هم در دولت هاي حدّأقل، تنش زا بوده است.نگاه تحكّم آميز دولت ها به مردم و همچنين منحصرشدن اهتمام دولت ها به رفاه مادّي، زاويه ديد دولت ها و مردم را نسبت به يكديگر تنگ ساخته است؛ تا جايي كه هدف حدّاكثر ساختن منافع كارگزاران دولت، امر نامعقولي به نظر نمي رسد.مسئله سهم دولت در اقتصاد به مقدار بسيار زيادي بر مبناي ذهنيّت ها و شرايطي استوار است كه نتيجه طبيعي كاركردهاي نظريه پردازان و سياستگذاران ـ در تمام عرصه هاي اجتماعي ـ بوده است.ترسيم چهره اي ولايي و ارزشي از دولت خدمتگزار، مسئول، قانونمدار و مقتدر علوي، مي تواند تمايز ماهوي حكومتِ عدل را با حكومت هاي رقيب روشن تر كرده، راه حلّ پايداري براي تقابل دولت و ملّت را نشان دهد.دولت علوي افزون بر رفاه عمومي، اهتمام خود را براي سعادت مردم به كار بست و اوّلين رسالت خود را اجراي احكام و آموزه هاي الهي قرار داد، و در اين مسير، برقراري عدالت اجتماعي را مهم ترين هدف فعّاليّت هاي سياست هاي اقتصادي خود نهاد.سياست هاي اقتصادي امام به گونه اي طراحي و اجرا شد كه كرامت و عزّت انسان ها رعايت شده، به واقعيّات و شرايط موجود نيز توجّه كافي گرديد.

نقش دولت در اقتصاد

مسئله نقش دولت به گونه اي نزديك با سازمان اجتماعي كه در آن وجود دولت مسلم فرض مي شود مرتبط است، سازمان اجتماعي كه براي جامعه متصور است، احتمالاً طيف پيوسته اي از ديدگاه آزادسازي "حدّأقل كننده دولت" تا ديدگاه جمع گرا "حدّاكثر كننده دولت" را در بر مي گيرد.بر اساس هر يك از اين ديدگاه ها، اهداف، وظايف، امكانات و اختيارات دولت قابل ترسيم است.

ماهيّت دولت اسلامي

دولت، تجلّي برتر وحدت سياسيِ مردم يك جامعه است.اساس اين وحدت، عاطفه "جغرافيا، نژاد، خون، زبان و تاريخ" يا فكر "الهي يا الحادي و..." است.[ الصدر، محمدباقر، الاسس الاسلامية، ص 346. ]

امّا آنچه كه هر جامعه اي را وا مي دارد تا دولت تشكيل دهد، انگيزه اجتماعي زيستن انسان ها است.تنظيم روابط متقابل انسان ها، اجراي مقررات و ضمانتِ اجرايي، مستلزم وجود دستگاه قدرتمندي است.از اين رو امام علي"ع" در پاسخ به شعار لا حكم الاّللّه از سوي خوارج چنين پاسخ مي دهند:

'مردم، به زمامدار نيازمندند، خواه نيكوكار باشد يا بدكار؛ تا مؤمنان در سايه حكومتش به كار خويش مشغول و كافران هم بهره مند شوند و مردم در دوران حكومت او زندگي را طي كنند و به وسيله او اموال بيت المال جمع آوري گردد و به كمك او با دشمنان مبارزه شود.نيكوكاران در رفاه و مردم از دست بدكاران در امان باشند.' [ نهج البلاغه، خ 40. ]

ايجاد امنيّت، نظم آفريني و پاسداري از حقوق مردم و جلوگيري از تعدّي، شأن هر حكومتي است.برخي از سخن علي"ع" چنين فهميده اند كه تنها عامل تعيين كننده قوه اجرايي، توانمندي در تدبير امور كشور، حفظ امنيّت و حراست از مرزها است؛ [ حائري، مهدي، حكمت و حكومت، ص 196. ]يعني حكومت ها وظيفه اي جز رسيدگي به حاجات اوّليه مردم ندارند، خواه حكومت ديني و خواه حكومت غيرديني.[ سروش، عبدالكريم، مدارا و مديريت، ص 370 ـ 373. ] حال آن كه مراد امام در اين خطبه، بيان اهميت نظم و امنيّت است؛ زيرا بنابر فرموده ديگري از امام علي"ع"، 'پيشواي دادگر از بارانِ پيوسته بهتر است و جانور درنده و آدمخوار از فرمانرواي ستمكار بهتر مي باشد و فرمانرواي بيدادگر از فتنه دائمي نيكوتر است.' شارح اين كلمات در اين مقام مي گويد: 'بديهي است كه ظلم يك كس هر چند بسيار ولي سهل باشد نسبت به اين كه فرمانروا و حاكمي نباشد كه آن سبب هرج و مرج مي شود.و هر كه را قدرتي بر فتنه و شرّ مي باشد آن را پيشه گيرد و فتنه دائمي گردد.'

افزون بر اين، تأمّل در بيانات اميرالمؤمنين نشان مي دهد كه اجراي قانون اسلام وظيفه اصلي حكومت اسلامي است:

'وجود امام براي امت لازم است تا امورشان را برپا دارد و آنان را امر و نهي نمايد و حدود را در بينشان اجرا نموده و با دشمنان بستيزد و...'

بنابراين حوزه وظايف دولت اسلامي، پيگيري مصالح مردم و سامان بخشيدن به امور جامعه است، و در يك جامعه اسلامي اين امور، اعم از امور دنيوي و آخرتي است.به عبارت ديگر هدف دولت، سعادت بشر "اصلاح مردم" است.[ و اصلاح اهلها، نهج البلاغه، نامه 53. ] برقراري حاكميت خداوند و استوارسازي ارزش هاي الهي و رشد كرامت هاي انساني، محور تمام نقش هاي دولت در تمام زمينه هاي اجتماعي است؛ چنان كه امام علي"ع" مي فرمايد:

'همانا، زمامدار، امين خدا در زمين و برپادارنده عدالت در جامعه و عامل جلوگيري از فساد و گناه در ميان مردم است.'

البته از منظر اسلامي، ارزش امور دنيايي مردم به اعتبار ارزش امور اُخروي است.در واقع دولت اسلامي با فراهم نمودن رفاه و آسايش افراد جامعه، زمينه دينداري را مهيّاتر نموده، ارزش هاي الهي را ترويج مي كند.همچنين مسئوليت امور اخروي، بُعد جديدي به نقش دولت مي دهد و بنابراين امكان مي دهد تا دولت سياست هايي را پيش گيرد كه با تحقق آنها مسلمانان تكاليف ديني خود را به نيكي انجام داده، كمالات الهي و انساني را كسب نمايند.چنين دولتي تنها مي تواند در محدوده شريعت عمل كند.متفكران اسلامي ميان دو حوزه عمليات دولت در محدوده شريعت فرق مي گذارند.اوّلين حوزه اختيارات دولت، شامل اجراي مقررات و قوانين ثابت ـ مانند وضع زكات و منع ربا ـ است، و دومين حوزه جايي است كه شريعت در اختيار حاكم اسلامي قرار داده است "منطقة الفراغ" [ الصدر، محمدباقر، اقتصادنا، ص 380. ] تا با توجه به شرايط و ضرورت هاي اجتماعي، قوانين و مقرراتي را وضع و اجرا نمايد و يا در مقام تزاحم قوانين ثابت، تصميم لازم را اتخاذ نمايد؛ چنان كه امام"ع" بر اسب زكات بستند و بدين وسيله مالياتي غيرثابت "حكومتي" را وضع كردند.همچنين براي مبارزه با احتكار و گران فروشي تمهيداتي انديشيدند و حفظ سطح زندگي مردم را بر لوازم و پيامدهاي مالكيتِ شخصي ترجيح دادند.

بنابراين دولت علوي ـ و به طور كلّي دولت اسلامي ـ هم در هدف و هم در محدوده عمل، با دولت هاي ديگر فرق ماهوي دارد.دولت هاي ليبرال و سوسياليستي در جهان امروز، يا به دنبال رفاه مادّي عمومي و يا در پي حدّاكثر كردن رفاه كاركنان دولت "نظريه انتخاب عمومي" و يا هر دو هستند.اما در انديشه جامع نگر امير عدالت، هدف غايي دولتْ سعادتِ مادّي و معنوي همه مردم است.از اين رو تشخيص سعادت و رسيدن به آن از توان انديشه محدود انسان خارج است و نيازمند رهبري امّت كه از غيب مدد گيرد [ الفارابي، ابونصر، كتاب السياسة المدنية، ص 78. ] و لاجرم در محدوده شريعت عمل نمايد.بر اساس آموزه هاي علوي، هيچ چيزي جز برقراري عدالت ـ به عنوان هدف مياني وظايف دولت ـ به اصلاح جامعه كمك نمي كند.آنچه حكومت علوي را در اين زمينه از ديگر دولت ها متمايز و برتر مي سازد، آن است كه عدالت در اين حكومت، نه يك آرمان دور بلكه يك برنامه نزديك و عملي است.[ ر.ك: ص 29 ـ 30. ]

رابطه دولت و مردم

دولت علوي، به حسب ماهيّت و جوهر خود، دولتي خيرخواه و خدمتگزار است؛ زيرا چنين دولتي هدفش تحقق حاكميت الهي، و استوارسازي ارزش هاي انساني و تكريم انسان ها "تعقيب سعادت مردم" مي باشد.امام علي"ع" به كارگزاران خود خاطر نشان مي كند:

'پس خود داد مردم را بدهيد و در معاشرت با آنان انصاف را فرو مگذاريد و براي برآوردن نيازهايشان، حوصله به خرج دهيد.شما خازنان رعيّت هستيد و وكيلان امّت و سفيران امامان.'[ نهج البلاغه، نامه 51. ]

در انديشه امام علي"ع" حكومت طعمه اي نيست كه دولتمردان بدان طمع ورزند؛ بلكه امانتي است در دست آنان.اشعث بن قيس كه در دوران حكومت خليفه سوم، استاندار آذربايجان بود، حكومت را به معناي رايج عصر خود، يعني خود محوري و خودكامگي مي پنداشت؛ از اين رو امام بدو نوشت:

'كاري كه به عهده تو است طعمه تو نيست، بلكه بر گردنت امانتي است.آن كه تو را بدان گمارده، نگهباني امانت را به عهده ات گذارده.تو را نرسد كه آنچه خواهي به رعيّت فرمايي، و بي دستوري به كاري دشوار درآيي.در دست تو مالي از مال هاي خدا است عزّوجل، و تو آن را خزانه داري تا آن را به من بسپاري.اميدوارم براي تو بدترين واليان نباشم.والسلام.' [ نهج البلاغه، نامه 5. ]

امام واليان را نه فقط به انصاف با مردم بلكه به خوشرفتاري و مهرورزي سفارش بسيار فرموده است؛ چنان كه به مالك اشتر نيز مي نويسد:

'مهرباني به رعيّت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ايشان را شعار دل خود ساز.چونان حيواني درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شماري؛ زيرا آنان دو گروهند: يا همكيشان توأند هستند يا همانند تو در آفرينش....' [ نهج البلاغه، نامه 53. ]

كارگزاري در دولت علوي با توجه به اهداف بلند و انسانساز دولت، قبل از تخصص نيازمند تعهد و خودسازي است؛ هرچند تنظيم دقيق وظايف و حقوق كارگزاران و نظارت بر عملكرد آنان از سياست هاي مهم دولت علوي بوده است.

'آن كه خود را پيشواي مردم مي سازد، پيش از تعليم ديگري بايد به ادب كردن خويش پردازد، و پيش از آن كه به گفتار تعليم فرمايد، بايد به كردار ادب نمايد، و آن كه خود را تعليم دهد و ادب اندوزد، شايسته تر به تعظيم است از آن كه ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد.' [ نهج البلاغه، حكمت 371. ]

علاوه بر نيت خيرخواهانه و سلوك متواضعانه كارگزاران، اساس روابط مردم و دولت بر حقوق متقابلي استوار است كه در كلام علي"ع" بزرگ ترين حقوق واجب الهي بشمار آمده، موجب پايداري روابط و اصلاح امور دولت و جامعه و برپائي دين و آشكار شدن عدالت و...مي گردد:

'بزرگ ترين حق ها كه خدايش واجب كرده است، حق والي بر رعيّت است، و حق رعيّت بر والي، كه خداي سبحان آن را واجب نموده و حق هر يك را بر عهده ديگري واگذار فرمود، و آن را موجب برقراري پيوند آنان كرد و ارجمندي دين ايشان.پس حال رعيّت نيكو نگردد جز آن گاه كه واليان نيكورفتار باشند، و واليان نيكورفتار نگردند جز آن گاه كه رعيّت درستكار باشد.پس چون رعيّت حق والي را بگزارد و والي حق رعيّت را به جاي آورد، حق ميان آنان بزرگمقدار شود، و راه هاي دين پديدار، و نشانه هاي عدالت بر جا، و سنّت چنان كه بايد اجرا.پس كار زمانه آراسته گردد و طمع در پايداري دولت پيوسته و چشم آز دشمنان بسته و...' [ نهج البلاغه، خ 216. ]

يكي از حقوق مهم در دولت علوي مشاورت با مردم و مشاركت آنان در تصميم گيري ها است كه امام"ع" آن را يكي از سياست هاي اصولي خود در ابتداي خلافت اعلام فرمودند:

'اي مردم اين امر "حكومت" امر شما است؛ هيچ كس جز آن كه شما او را امير خود گردانيد، حق حكومت بر شما را ندارد.ما ديروز هنگامي از هم جدا شديم كه من پذيرش ولايت شما را ناخوشايند داشتم، ولي شما اين را نپذيرفتيد و جز اين كه من تشكيل حكومت دهم، رضايت نداديد.آگاه باشيد كه من كسي جز كليددار شما نيستم و نمي توانم حتي يك درهم به ناروا از بيت المال برگيرم...' [ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 3 ، ص 193 ـ 194؛ الطبري، تاريخ الرسل والملوك، ج 3 ، ص 450. ]

علي"ع" امور مردم را آشكارا اداره مي كرد و در هر امر بزرگ و مهمّي با آنان به مشورت مي نشست.اگر آنان در امري مخالفت مي كردند، رأي آنها را مي پذيرفت و بدان عمل مي كرد و همين امر سبب مي شد كه آنان گستاخ تر شوند.24 [ ر.ك: طه حسين، علي و فرزندانش، ص 187. ]در دولت علوي از آن جا كه قانون شريعت، حاكم است و بر اساس آن حقوق متقابل مردم و حكومت تعيين مي گردد، نيازي به انداختن پرده جهلِ راولزي براي تعيين معيارهاي عدالت اجتماعي نمي باشد.[ امامي، كريم و آذرنگ، عبدالحسين "گردآورندگان"، خرد و آزادي، ص 331. ] دولت ها نيز در الگوي حكومت علوي، اسراري جز آنچه براي حفظ مصالح ملي لازم است، ندارند:

'بدانيد، حقي كه شما بر عهده من داريد، اين است كه چيزي را از شما مخفي ندارم، جز اسرار جنگ را، و كاري را بي مشورت شما نكنم، جز اجراي حكم خدا را و....' [ نهج البلاغه، نامه 50. ]

وظايف دولت علوي

دوران حكومت امام"ع" با آشفتگي هاي سياسي و توطئه هاي فراوان داخلي توأم بود.عدم ثبات و كشمكش هاي داخلي، فرصت هاي بسياري را براي تحول و اصلاحات اقتصادي مورد نظر حضرت از بين برد.بنابراين دستورالعمل هاي اميرالمؤمنين به كارگزاران، منبع مغتنم و مناسبي براي ترسيم چند و چون وظايف دولت در انديشه حكيمانه حضرت مي باشد.اهم اين وظايف كه در واقع احياي وظايف دولت نبوي و برخاسته از ماهيّت متمايز دولت اسلامي است، به شرح زير است:

تعليم و تربيت

آموزش مردم و ايجاد زمينه هاي پرورش كرامت انسان ها و اصلاح مردم، از مهم ترين وظايف دولت اسلامي است.امام"ع" تلاش براي اصلاح مردم را از وظايف واجب پيشوايان شمرده، مي فرمايد: [ شرح غررالحكم و دررالكلم، ج 6 ، ص 30. ]

'بر امام واجب است كه حدود اسلام و ايمان را به افراد جامعه اش بياموزد.' [ همان، ج 4 ، ص 318. ]

در عهدنامه خود به مالك اشتر اصلاح مردم را وظيفه حكومت قلمداد مي كند.[ نهج البلاغه، نامه 53. ] در جاي ديگر مي فرمايد:

'امّا حق شما بر من اين است كه...به شما آموزش دهم تا جاهل نمانيد و شما را تربيت كنم تا بياموزيد |و بر طبق آن رفتار كنيد|....' [ نهج البلاغه، خ 34. ]

عملكرد خود را نيز در اين باره چنين توصيف مي نمايد:

'آيا حكم قرآن را ميان شما جاري نداشتم و...؟ رايت ايمان را ميان شما پابرجا كردم و مرزهاي حلال و حرام را برايتان جدا...و با گفتار و كردار خويش معروف را ميان شما گستردم و با خوي خود شما را نشان دادم كه اخلاق گزيده چيست....' [ نهج البلاغه، خ 87 ؛ همچنين ر.ك: خ 182. ]

حفاظت از دين و مبارزه با بدعت ها

حكومت علوي با اجراي حدود الهي و سنّت نبوي سهم بزرگي در برپايي نظام اسلامي داشت و وظيفه خود مي دانست تا از دين پاسداري و با كج انديشي ها و بدعت ها مبارزه منطقي كند.امام"ع" اين مهم را در شمار وظايفِ دولت نبوي برشمرده، مي فرمايد:

'بدو حكم هاي نادانسته را آشكار كرد و بدعت ها را كه در آن راه يافته بود، كوفت و بر كنار كرد، و حكم هاي گونه گون را پديدار.' [ نهج البلاغه، خ 161. ]

در خطابي به عثمان، وظيفه پاسداري از دين را براي دولت اسلامي، برترين عبادت قلمداد مي كند:

'بدان كه فاضل ترين بندگان خدا نزد او امامي است دادگر، هدايت شده و راهبر، كه سنّتي را كه شناخته است بر پا دارد و بدعتي را كه ناشناخته است، بميراند.' [ نهج البلاغه، خ 164. ]

ايجاد امنيّت

برقراري امنيّت در سرحدّات و داخل كشور، همواره از دغدغه هاي اصلي دولت ها است.بنابراين امام علي"ع" فلسفه تشكيل حكومت را برقراري امنيّت برمي شمارند و مي فرمايند:

'مردم به زمامدار نيازمندند، خواه نيكوكار باشد يا بدكار؛ تا مؤمنان در سايه حكومتش به كار خويش مشغول و كافران هم بهره مند شوند و مردم در دوران حكومت او زندگي را طي كنند و به وسيله او اموال بيت المال جمع آوري گردد و به كمك او با دشمنان مبارزه شود، جاده ها امن و امان، حق ضعيفان از نيرومندان گرفته شود، نيكوكاران در رفاه و مردم از دست بدكاران در امان باشند.' [ نهج البلاغه، خ 40. ]

آن جا كه رابطه انسان با انسان، رابطه ظالم و مظلوم، غارتگر و غارت شده و آزادي ستيز و آزادي خواه است، هدف دولت علوي ايجاد امنيّت براي مظلومان است: فيا من المظلومون من عبادك.[ نهج البلاغه، خ 131. ] معيار تقدس جامعه و دولت اسلامي طبق بيان پيامبر"ص" وجود آن اندازه از امنيّت است كه حق ضعيف را بتوان بدون اضطراب و لكنت زبان از قوي بستاند: لن تقدس امّتي يؤخذ للضعيف حقّه من القوي غير متمتّع.[ نهج البلاغه، نامه 53. ]يعني اوّلاً مردم به طور كلي روحيه ضعف و زبوني را از خود دور كنند و در مقابل قوي ـ هر اندازه كه قوي باشد ـ شجاعانه بايستند، به لكنتِ زبان نيفتند و ترس نداشته باشند، و ديگر اين كه اصلاً نظامات اجتماعي بايد طوري باشد كه در مقابل قانون، قوي و ضعيفي وجود نداشته باشد.[ مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي "عج"، ص 60. ]

تامين اجتماعي

امام علي"ع" وصيت رسول گرامي اسلام را درباره نيازمندان در دوران حكومت خود به جدّ پي گرفت.پيامبر"ص" به اميرالمؤمنين فرمودند:

'امور طائفه ديگر از مساكين و نيازمندان را پايمال نكن و بخشي از مال خدا و حق معيّني را كه خداوند از زكات براي آنان قرار داده، بين آنها توزيع نما.' [ حاجي نوري، مستدرك الوسائل، ج 13 ، ص 158. ]

بنابراين امام"ع" ضمن سفارش به مالك اشتر نسبت به افراد تهيدست، مي فرمايد:

'براي رضاي خدا آنچه را كه از حق خود درباره ايشان به تو امر فرموده به جا آور و قسمتي از بيت المال كه در دست داري و قسمتي از غلاّت و بهره هايي كه از زمين هاي غنيمت اسلام به دست آمده در هر شهري براي ايشان مقرّر دار.' [ نهج البلاغه، نامه 53. ]

حكومت علوي تأمينِ از كارافتادگان و بازنشستگان را سرلوحه برنامه خود قرار داده است:

'تيماردار يتيمان باش و غمخوار پيران از كارافتاده كه بيچاره اند و دست سئوال پيش كسي دراز نكنند و اين كار بر واليان دشوار و گران است و هرگونه حقي دشوار و گران آيد....'40 [ همان. ]

به قثم بن عباس، كارگزار خود در مكه مي نويسد:

'در مال خدا كه نزد تو گرد مي آيد، نظر كن! آن را به عيالمندان و گرسنگاني كه نزديكت هستند بده، و آنان كه مستمندند و سخت نيازمند.و مانده را نزد ما بفرست تا ما نيز آن را به نيازمنداني كه نزد ما هستند، قسمت كنيم.' [ نهج البلاغه، نامه 67. ]

اين حكايت نيز از اميرالمؤمنين معروف است كه روزي پيرمردي نصراني را ديد كه تكدّي مي كند از حاضران پرسيد، او كيست؟ گفتند: نصراني است.حضرت فرمود: 'او را به كار گرفته ايد تا آن جا كه پير و ناتوان گرديده و رهايش نموده ايد.' سپس دستور داد تا از بيت المال بر او انفاق نمايند.[ الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 11 ، ص 49. ]

برنامه هاي تأمين اجتماعي حكومت علوي چنان گسترده بود كه هيچ كس در كوفه به سر نمي برد ـ حتي از پايين ترين طبقات مردم ـ مگر اين كه از گندم "خوراك"، مسكن و آب فرات بهره مند بود.[ علاّمه مجلسي، بحارالانوار، ج 40 ، ص 327. ]

مبارزه با تبعيض ها و بي عدالتي هاي اقتصادي

يكي از برنامه هاي روشن حكومتِ علوي، برقراري عدالت و احقاق حق مظلومان و برخورد شديد با تبعيض ها، انحصارات، رانت خواري ها، و پايمال كنندگان اموال عمومي بوده است.امام در روز دوم خلافت، سياست هاي خود را در اين زمينه به اطلاع مردم رساند: [ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ص 90. ]

'سوگند به خدا |اگر بخشيده عثمان را بيابم| به مالك آن بازگردانم، اگر چه از آن زن ها شوهر داده و كنيزكان خريده شده باشد؛ زيرا در عدل و درستي، وسعت و گشايش است و آن كه عدالت را برنتابد، ستم را سخت تر يابد.' [ نهج البلاغه، خ 15. ]

كلبي مي گويد: آن گاه فرمان داد همه سلاح هايي را كه در خانه عثمان پيدا شده بود و آنها را عليه مسلمانان به كار گرفته بودند، بگيرند و در بيت المال نهند.همچنين مقرر فرمود شتران گزينه "نجائب" زكات را كه در خانه اش بود، تصرّف كنند و شمشير و زره او را هم بگيرند؛ امّا كاري به سلاح هايي كه در خانه عثمان بود و بر ضد مسلمانان از آن استفاده نشده بود، نداشته باشند و از تصرّف همه اموال شخصي عثمان كه در خانه اش و جاهاي ديگر است، خودداري شود.نيز دستور فرمود اموالي كه عثمان به صورت پاداش و جايزه به ياران خود و هر كس ديگر داده است، برگردانده شود.چون اين خبر به عمرو بن عاص رسيد، [ در آن زمان عمروبن عاص به درايلة "از سرزمين هاي شام" گريخته بود. ] براي معاويه نوشت: 'هر چه بايد انجام دهي انجام بده كه پسر ابي طالب همه اموالي را كه داري از تو جدا خواهد كرد؛ همان گونه كه پوست عصا و چوبدستي را مي كَنند.' [ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ترجمه دكتر محمود مهدوي دامغاني، ج 1 ، ص 135 ـ 136. ]

امام"ع"، مالك را به شدت از رانت جويي اطرافيانش برحذر مي دارد:

'و بدان كه والي را خويشاوندان و نزديكان است و در ايشان خوي برتري جويي و گردنكشي است و در معاملات با مردم رعايت انصاف نكنند.ريشه ايشان را با قطع موجبات آن صفات قطع كن؛ به هيچ يك از اطرافيان و خويشاوندانت زميني را به اقطاع مده؛ مبادا به سبب نزديكي به تو پيماني ببندند كه صاحبان زمين هاي مجاورشان را در سهمي كه از آب دارند يا كاري كه بايد به اشتراك انجام دهند، زيان برسانند و بخواهند بار زحمت خود بر دوش آنان نهند؛ پس لذّت و گوارايي نصيب ايشان شود و ننگ آن در دنيا و آخرت بهره تو گردد.'

امام"ع" در يك كلام انحصارطلبي دولت را نفي مي كند؛ آن جا كه به مالك مي فرمايد:

'اياك و الاستئثار بما الناس فيه اسوة.' [ همان. ]

بپرهيز از اين كه به خود اختصاص دهي، چيزي را كه همگان را در آن حقي است.'

توجه به حقوق مردم در بيت المال و دقت در رساندن حقشان به طور كامل به آنان، نكته بسيار عميقي است كه بايد كساني كه پيروي از الگوي حكومت علوي در سر مي پرورانند از امام شان بياموزند.حقي را كه خداوند براي مردم قرار داده است با بهانه هايي حتّي نظير فسق و نفاق نمي توان از آنان دريغ نمود.در بلنداي نظر امير مؤمنان، بهاي ايمان در ظرف هاي كوچك دنيايي نمي گنجد.سنّت نبوي و سيره علوي سفره رحمت خداوند را آن چنان گسترده مي دانند كه براي تمامي مخلوقات خداوند در آن نصيبي است و از اين رو علي"ع" از پيروانش مي خواهد كه اين حق الهي را پاس دارند و خود را به اين صبغه كريمانه الهي بيارايند.امام خطاب به كژانديشان خوارج، سنّت نبوي را چنين يادآور مي شود:

'...مي دانيد كه رسول اللّه "ص"...دست كسي را كه مرتكب دزدي شده بود قطع كرد و زناكار غير محصن را تازيانه زد؛ ولي سهمي را كه از غنايم نصيبشان مي شد به آنان پرداخت و رخصت داد كه با زنانِ مسلمان ازدواج كنند.رسول اللّه "ص" آنان را به سبب گناهي كه مرتكب شده بودند، مؤاخذه كرد و حدّ خدا را بر ايشان جاري ساخت؛ ولي از سهمي كه اسلام برايشان معيّن كرده بود، منعشان ننمود و نامشان را از ميان مسلمانان نزدود.' [ نهج البلاغه، خ 127. ]

عمران و آبادي

حكمت علوي به پيروي از تعليمات الهي، انسان ها را مأمور عمران و آبادي زمين و بهره مندي از آن مي داند.درباره وظيفه آدم"ع" پس از هبوط به زمين مي فرمايد:

'فاهبطه بعدَ التوبة لِيَعْمُرَ اَرْضَهُ بِنَسْلِه؛ خداوند آدم"ع" را پس از توبه به زمين فرود آورد، تا با نسل او زمين خود را آباد گرداند.' [ نهج البلاغه، خ 91. ]

امام براي به فعليت رساندن وظيفه ياد شده به دست مردم، دولت را موظّف به آباد كردن زمين مي نمايد.از اين رو در ابتداي نامه خود به مالك، يكي از وظايف اصلي او را آباد كردن مصر برمي شمارد.[ نهج البلاغه، نامه 53. ]حكومت علوي با درك توان بخش خصوصي در آبادكردن زمين، مسئوليت عمده دولت را حمايت از اين بخش و كاستن از موانع بر سر راه توليد مي داند.از اين رو به مالك مي نويسد كه خراج را طوري تنظيم كند كه مانع توليد نشود و نسبت به امور بازرگانان و صنعتگران توجّه خاصي مبذول داشته، به آنان كمك نمايد.[ نهج البلاغه، نامه 53. ]

امام علي"ع" براي حمايت از بازار ـ همانند زمان پيامبر"ص" ـ به ساختن بازار اقدام كرده و سپس آن را در اختيار تجار قرار داده است.[ عاملي، جعفرمرتضي، بازار در سايه حكومت اسلامي، ص 27. ] از ايشان روايت شده است كه از حجره هاي بازار كرايه نمي گرفت.[ الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 12 ، ص 300 ؛ الطوسي، تهذيب الاحكام، ج 7 ، ص 9. ] در روايتي ديگر آمده است كه از گرفتن اجاره كراهت داشت.[ الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج 6 ، ص 383. ] در نامه اي به فرظة بن كعب الانصاري كارگزار بهقباذات [ اسم سه منطقه در بغداد است كه از طريق شط فرات مشروب مي شوند.اهالي آن منسوب به قباد بن فيروز، پدر انوشيروان انند."ذاكري، علي اكبر، سيماي كارگزاران علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، ج 1 ، ص 176 ـ 177 ". ] به او سفارش مي كند، در لايروبي نهرها به كشاورزان كمك نمايد.بلاذري نامه حضرت را چنين گزارش كرده است:

'اما بعد؛ گروهي از مردم منطقه مأموريت تو نزد من آمدند و يادآوري كردند كه نهري از آنها پنهان و از بين رفته است و در صورتي كه آن نهر را حفر نموده و آماده سازند، ديار آنها آباد مي گردد و بر پرداخت خراج خود توانايي پيدا مي كنند و بر بيت المال مسلمين نيز افزوده مي شود.از من خواستند نامه اي به تو بنويسم تا آنها را به كار گرفته، براي حفر نهر و لايروبي آن، آنها را جمع نمايي و در اين راه به آنان كمك مالي كني.امّا من اين را صحيح نمي دانم كه كسي را مجبور به كاري بكنم كه كراهت دارد.آنها را دعوت نما، پس اگر نهر آن گونه بود كه آنها مي گفتند، هر كسي بخواهد او را براي كار بفرست و نهر از آن كسي است كه روي آن كار كند، نه آنان كه مايل به همكاري نيستند.اگر آن را آباد سازند و قوي گردند، براي من محبوب تر است از آن كه ضعيف شوند.والسلام.' [ بلاذري، انساب الاشراف، ج 2 ، ص 390؛ ذاكري، علي اكبر، همان، ج اوّل، ص 178 - 179؛ اليعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج 2 ، ص 203؛ المحمودي، نهج السعادة في مستدرك نهج البلاغه، ج 5 ، ص 32 ـ 33. ]

افزايش رفاه و درآمدهاي مردم

بهبود زندگي مردم و افزايش درآمدها و بهره مندي آنان از بيت المال نيز از وظايف مهم حكومت علوي بود.دولت اسلامي نه تنها براي تأمين نيازهاي اساسيِ از كارافتادگان و بازنشستگان و فقرا تلاش مي كند، بلكه مي كوشد تا جامعه اسلامي از رفاه در شأن خود برخوردار باشد.امام علي"ع" افزايش درآمدهاي مردم را حق مردم بر دولت برمي شمارد: فامّا حقكم عليّ...و توفير فيئكم عليكم [ نهج البلاغه، خ 34. ] همچنين در ترسيم وظايفِ زمامدار مي فرمايد: و اصدار السهمان علي اهلها؛ [ نهج البلاغه، خ 105. ] يعني تقسيم اموال بيت المال در بين مستحقان.[ المغنيه، محمدجواد، في ظلال نهج البلاغه، ج 2 ، ص 116. ]

نظارت بر بازار و تنظيم آن

امام علي"ع" شخصا اوضاع بازار را زيرنظر داشتند و ضمن دعوت بازاريان به رعايت موازين اخلاقي و شرعي، نرخ ها را بررسي كرده، بر معاملاتي كه بين مشتري و فروشنده در جريان بود نظارت مي كردند و با احتكار و گرانفروشي نيز سخت مبارزه مي نمودند.

از امام باقر"ع" چنين روايت شده است كه آن حضرت، بامداد هر روز، از منزل خود در كوفه، به طرف بازار روانه مي شد و در حالي كه تازيانه اي دو سويه به نام سبيبه بر دوش آويخته بودند، بازار به بازار مي گشتند.در هر بازار نزد سوداگران مي ايستادند و ندا مي دادند كه اي گروه تجار، از خداوند ـ عزّوجلّ ـ بترسيد.چون تجار صداي حضرت را مي شنيدند، دست از كار كشيده، گوش ها بدو سپرده و چشم بر او مي دوختند.آن گاه حضرت مي فرمود: پيش از كار از خدا خير بخواهيد و با تسهيل كار داد و ستد بركت جوييد، و به خريداران نزديك شويد و خود را به حلم بياراييد كنيد و از سوگند باز ايستيد و از دروغ كناره گيريد و از ستم دوري جوييد...ربا نگيريد و با پيمانه و ترازوي درست كار كنيد، و مال مردم را كم نگذاريد و در زمين فساد نكنيد.سپس بازارهاي كوفه را مي گشتند و آن گاه باز مي گشت و |در دارالحكومه| براي رتق و فتق امور مردم مي نشست.[ الكليني، الكافي، ج 5 ، ص 153؛ الحرّاني، تحف العقول، ص 216. ]فضايل الصحابه از ابي الصهبار نقل مي كند:

'علي بن ابي طالب را در شط كلاء ديدم كه از قيمت ها مي پرسيدند.' [ الريشهري، موسوعة الامام علي بن ابي طالب"ع"، ج 4 ، ص 177. ]

در دعائم الاسلام روايت شده است كه علي"ع" در حالي كه تازيانه اي در دست داشت، در بازارها قدم مي زد و هر كس را كه كم فروشي مي كرد و يا در تجارت غش مي نمود، با آن مي زد.اصبغ مي گويد: روزي به حضرت گفتم يا اميرالمؤمنين، بگذار اين كار را من به جاي شما انجام دهم و شما در خانه بنشينيد.حضرت فرمود: 'اي اصبغ اين چه نصيحتي است كه به من مي كني؟.' [ دعائم الاسلام، 2/538/1913.همچنين براي رواياتي در همين زمينه رجوع كنيد به: الريشهري، همان، ص 175 ـ 182. ]

امام، به اين نيز بسنده نمي كردند و افرادي را براي نظارت و رسيدگي به امور بازار در مناطق ديگر مي گماشتند؛ چنان كه به رفاعة بن شداد قاضي منصوب خود بر اهواز نامه اي نوشت و در آن امر نمود كه ابن هرمه را از بازار بردارد و شخص ديگري را متولي بازار نمايد.[ همان، ص 167. ] امام"ع" هم بازاريان را به رعايت حال خريداران و ارزان فروشي تشويق مي كرد و هم پيوسته بر قيمت ها نظارت و با احتكار و گرانفروشي مبارزه مي كردند.از اين رو به مالك چنين دستور مي دهند:

'از احتكار منع كن كه رسول اللّه "ص" از آن منع كرده است و بايد خريد و فروش به آساني و بر موازين عدل صورت گيرد؛ به گونه اي كه در بها نه فروشنده زيان ببيند و نه بر خريدار اجحاف شود.پس از آن كه احتكار را ممنوع داشتي، اگر كسي باز هم دست به احتكار كرد، كيفرش ده و عقوبتش كن تا سبب عبرت ديگران گردد؛ ولي كار به اسراف نكشد.' [ نهج البلاغه، نامه 53. ]

امام همچنين از شكل گيري انحصار در بازار نهي كرده اند.به مالك مي نويسند: و اعْلَم مَعَ ذلك أنّ في كثيرٍ مُنهُم ضِيقا فاحِشا، و شُحّا قَبِيحا، و احتِكارا للمَنافِع، و تَحَكُّما في البِيَاعَاتٍ و ذلِكَ باب مَضّرَّة لِلعامّةِ و عَيْبٌ عَلَي الوُلاةِ؛ 'با اين همه بدان كه بسياري از ايشان |= بازاريان| را روشي ناشايسته است و حريص اند و بخيل، احتكار مي كنند و به ميل خود براي كالاي خود بها مي گذارند.با اين كار به مردم زيان مي رسانند و براي واليان نيز مايه ننگ و عيب است.' [ نهج البلاغه، نامه 53. ] مرحوم خويي در معناي 'تحكّما في البياعات' مي نويسد كه آن حرص جهنمي است كه موجب تشكيل شركت ها و انحصارات جبارانه مي شود.از اين رو كالاهاي مورد نياز مردم را با انواع حيله و با نيروي سرمايه جمع آوري كرده و بهر قيمتي كه خود مي خواهند و با هر شرط و قراردادي آنها را مي فروشند و منافع خود را دو چندان مي نمايند.[ الخوئي، منهاج البراعة، ج 20 ، ص 70 ـ 269. ]

مرحوم خويي برداشت خود را با معناي احتكار منافع تأييد مي كند و احتكار را بر دو قسم مي داند:

1.احتكار اجناس، كه فقها در باب بيع، حكم به حرمت و يا كراهت آن داده اند.

2.احتكار منافع، كه مقصود از آن حرص در گرفتن سود و فايده از معاملات، بيش از مقدار مشروع است؛ به طوري كه اين حرص و ولع موجب تشكيل شركت هاي انحصاري شود.

از نظر وي گويا منظور حضرت، قسم دوم احتكار است؛ زيرا اوّلاً امام علي"ع" نتيجه ضيق فاحش و بخل قبيح را احتكار خوانده است؛ در حالي كه منظور از احتكار در فقه، احتكار اجناس و حبوبات مي باشد.دوم اين كه حضرت 'تحكّما في البياعات' را به احتكار منافع عطف نموده اند كه ال در البياعات "جمع معرف به الف و لام" افاده عموم مي كند؛ در حالي كه احتكار فقهي چنين معنايي را نمي رساند.[ همان، ص 271 ـ 272. ] برخي از فقها چنين تفسيري را از احتكار منافع خيلي روشن نمي پندارند؛ ولي در معناي 'تحكّما في البياعات' تفسير فوق را ممكن مي دانند؛ زيرا 'زورگويي در خريد و فروش به اين است كه يك چيزي از قيمت عادله گران تر فروخته شود در اثر اين انحصاراتي كه توليد كردند و سطح قيمت ها را يك عده خاصي در اختيار خودشان گرفتند.اين سبب مي شود كه در خريد و فروش زورگويي بشود و اين عمل غير از احتكار است.' [ منتظري، درس هايي از نهج البلاغه، ص 263. ]

جمع آوري ماليات و تنظيم بيت المال

دولت اسلامي براي تأمين وظايف خود اقدام به جمع آوري ماليات و تنظيم بيت المال كرد.[ نهج البلاغه، نامه 53؛ الطبري، تاريخ الرسل و الملوك، ج 4 ، ص 543. ] از اين رو امام علي"ع" كارگزاراني را براي جمع آوري زكات، خراج، جزيه و...تعيين نمودند.[ ر.ك: ذاكري، سيماي كارگزاران علي بن ابي طالب و مقاله 'بيت المال' در مجموعه حاضر. ]