افشا گرى و آگاهى بخش ابوذر موجب شد كه عثمان تصميم بگيرد او را به صحراى سوزان
ربذه تبعيد كند. هنگام تبعيد، عثمان دستور داد اعلام كنند كه بدرقه ابوذر ممنوع است
و به مروان فرمان داد تا مراقب باشد و با خشونت جلو بدرقه كنندگان او را بگيرد. ولى
امام على (عليه السلام ) به حكومت نظامى عثمان توجه نكرد و همراه حسن و حسين (عليه
السلام ) و برادرش عقيل و عمار ياسر به بدرقه ابوذر رفتند. امام حسن (عليه السلام )
با ابوذر سخن مى گفت : مروان فرياد زد: اى حسن ! خاموش باش مگر فرمان خليفه را
نشنيده اى كه بدرقه كردن ابوذر ممنوع است . امام على (عليه السلام ) به مروان حمله
كرد و بين گوش مركب مروان تازيانه زد و فرمود: دور شو خدا تو را به آتش هلاكت
بيفكند(488).
مروان نزد عثمان رفت و برخورد خشن امام على (عليه السلام ) را به او گزارش داد
سپس هر يك از بدرقه كنندگان سخنى به ابوذر گفتند. امام على (عليه السلام ) به او
فرمود يا اباذر انك غضبت لله فارج من غضبت له ان القوم
خاقوك على ديناهم و خفتهم على دينك ...
يعنى : اى ابوذر! تو براى خدا خشم كردى پس به او اميدوار باش حاميلان عثمان به خاطر
دنياى خود از تو ترسيدند و تو به خاطر دينت از آنها ترسيدى پس آنچه را كه آنها
برايش در وحشتند (يعنى دنيا) به خودشان واگذار(489)
.
امام حسن (عليه السلام ) و امام حسين (عليه السلام ) و... نيز با سخنانى ابوذر را
به سوى تبعيدگاه ربذه بدرقه نمودند.
چو به دوست عهد بندد ز ميان پاكبازان
|
چو على كه مى تواند كه به سر برد وفا را(490) |
|