آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام
«ترجمه كتاب العشره وسائل الشيعه»

شيخ حرّ عاملى رحمه الله علیه
ترجمه : محمد على فارابى، يعسوب عباسى على كمر

- ۷ -


120- باب كراهت گفتار زياد در غير ذكر خدا

1- امام صادق (ع) فرمود: حضرت عيسى (ع) مى‏گفت در غير ذكر خدا زياد سخن نگوييد، زيرا آنان كه در غير ذكر خدا زياد سخن گويند، قساوت قلب دارند امّا خودشان نمى‏دانند.

2- امام صادق (ع) فرموده كه پيغمبر (ص) فرمود: هر كه گفته‏هاى خود را جزء اعمالش نشمارد لغزشهايش زياد شود، و عذابش فرا رسد.

3- جعفر بن ابراهيم گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: پيغمبر (ص) فرموده است: هر كه موقعيّت گفتارش را در كردار خود بنگرد، از سخنش كاسته شود، مگر در باره آنچه كه براى او سودمند باشد.

4- در نامه امام صادق (ع) به يارانش آمده است: از خدا پروا كنيد، زبانتان را نگه داريد مگر از خير و نيكى، تا اين كه فرمود: بر شما باد به سكوت مگر در آنچه كه براى آخرتتان نفعى داشته باشد، و خداوند پاداشتان دهد، و كلمه لا اله الا اللّه و سبحان اللّه را بيشتر بگوييد، خدا را زياد حمد و ثنا گفته و تضرع و زارى نماييد، و به خيرى كه نزد خداوند است و مقدار و كنهش براى كسى بجز خدا معلوم نيست رغبت نشان دهيد و با آن كلمات (اذكار ياد شده) زبانتان را از گفتار باطلى كه خدا نهى فرموده و گوينده‏اش اگر توبه نكرده بميرد در آتش هميشگى معذّب مى‏شود، نگه‏داريد.

5- امير المؤمنين (ع) از جايى مى‏گذشت؛ شخصى را ديد كه حرفهاى لغو و بيهوده مى‏زند؛ حضرت ايستاد، سپس فرمود: اى مرد تو براى خدا نامه‏اى را بر محافظانت ديكته مى‏كنى. آنچه كه براى تو اهميّت دارد بگو و آنچه كه مهمّ نيست رها كن.

6- على (ع) فرمود: همه نيكيها در سه خصلت جمع شده، 1- فكر كردن 2- خاموشى 3- كلام، هر انديشه‏اى كه در او پندآموزى نباشد بيجا و مهمل است. و هر كلامى كه در آن ياد خدا نباشد بيهوده، و هر سكوتى كه در آن انديشيدن نباشد غفلت و نادانى است. پس خوشا به حال كسى كه نگاهش عبرت، سكوتش تفكّر، و كلامش ياد خدا باشد، و بر گناهانش اشك ريزد، و مردم از شرّ او آسوده باشند.

7- جعفر بن ابراهيم گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: هر كه موقعيّت گفتارش را با عقلش تميز دهد سخنش در چيزهايى كه سودى ندارد كاسته مى‏شود.

8- پيغمبر (ص) فرمود: از مجادله با فتنه‏گران بپرهيزيد زيرا هر كه گرفتار فتنه شود، پذيرش عذرش مدّت زمانى لازم دارد، هنگامى كه مدتش به سر رسيد، فتنه‏اش وى را در آتش مى‏سوزاند.

9- ابو اراكه گويد: از على (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: خداوند را بندگانى است كه دلهايشان را خوف خدا شكسته است. با اين كه فصيح، و عاقل و نجيبند از سخن گفتن خوددارى مى‏كنند، با انجام كارهاى خوب در نزديك شدن به خدا بر هم پيشى گيرند، و كار بسيارى را كه براى خدا انجام مى‏دهند زياد نمى‏شمارند و به كار اندكى كه براى او انجام مى‏دهند راضى نمى‏شوند نفس خود را شرور مى‏بينند در صورتى كه زيركترين نيكانند.

10- على (ع) به نقل از پيغمبر (ص) فرمود: صاحبان سخن بر سه گونه‏اند رابح، سالم، شاجب. رابح كسى است كه ذكر خدا گويد، سالم كسى است كه مى‏گويد، خدا را دوست دارم، و اما شاجب كسى است كه به مردم دروغ گويد و آنان را مسخره كند.

11- امام صادق (ع) فرمود: از پدرم شنيدم كه مى‏فرمود: ترك كردن امورى كه براى شخص سودى ندارد از نشانه نيكويى اسلام اوست.

121- باب استحباب مدارا كردن با مردم‏

1- امام صادق (ع) فرمود كه پيغمبر (ص) فرموده است، خداوند مرا به‏

سازگارى با مردم دستور داد همان طور كه به انجام واجبات امر فرمود.

2- امام باقر (ع) فرمود: در تورات نوشته شده است: از جمله سخنان خدا با موسى بن عمران (ع) اين بود: اى موسى اسرار مرا در باطن خويش نهفته دار، ولى در ظاهرت مدارا كردن با دشمن خود و من را از جانب من آشكار كن، و با اظهار اسرار من در نزد مردم باعث ناسزاگويى آنان به من نشوى، و در دشنام دادن به من شريك دشمن خود و دشمن من گردى.

3- حسين بن حسن گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود:

جبرئيل (ع) بر پيغمبر (ص) نازل شد و گفت: اى محمّد خداوند به تو سلام مى‏رساند، و مى‏گويد: با خلق من مدارا كن.

4- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است سه خصلت است كه هر كس نداشته باشد هيچ يك از اعمالش كامل نيست، تقوايى كه وى را از نافرمانى خدا باز دارد، اخلاقى كه با آن با مردم مدار كند، حلمى كه جهالت شخصى نادان را با آن ردّ نمايد.

5- امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) فرموده است: مدارا كردن با مردم نصف ايمان، و لطف كردن به آنها نصف زندگى است. سپس امام (ع) فرمود: با نيكان به طور پنهانى و با بدان آشكارا معاشرت داشته باشيد، و به بدان رغبت زياد نشان ندهيد كه بر شما ستم كنند، زيرا بزودى روزگارى برايتان پيش آيد كه در آن روزگار مردم متديّن رهايى ندارند مگر كسى كه وى را ابله پندارند، و خودش نيز تحمل كند كه به او نسبت ابله و بى‏عقلى بدهند.

6- حذيفة بن منصور گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: گروهى از قريش مدارا كردنشان با مردم كم شد تا از قريش رانده شدند، به خدا قسم از نظر خانوادگى عيبى نداشتند، و گروه ديگر از غير قريش سازگارى‏شان با مردم بهتر شد به خاندان عالى پيوستند. سپس فرمود: كسى كه دست نيكى خود را از مردم دريغ دارد، فقط دستى از آنها بازداشته، در صورتى كه مردم دستهاى زياد از او باز مى‏دارند. 7- امام صادق (ع) خطاب به اسحاق بن عمّار فرمود: اى اسحاق، منافق را با زبانت اصلاح كن، دوستى خويش را با مؤمن خالص گردان، و اگر فرد يهودى همنشين تو شد، حقّ همنشينى وى را نيكو بدار.

8- على (ع) در وصيت خود به فرزندش محمد حنفيّه فرمود: به همه مردم نيكى كن آن چنان كه مى‏خواهى به تو نيكى كنند، آنچه را كه براى خودت مى‏پسندى براى آنان نيز بپسند، و آنچه كه براى خويشتن نمى‏پسندى براى ديگران نيز مپسند، اخلاقت را با مردم نيكو كن تا در غيابت به تو محبّت ورزند، و اگر مردى برايت اشك ريزند، و إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ گويند، و از كسانى مباش كه در مرگش بگويند: الحمد للّه رب العالمين، بدان كه مدارا كردن با مردم پس از ايمان به خداى عزّ و جل سرآمد عقل است، كسى كه با همنشينانش خوب معاشرت نكند، خيرى در او نيست. و آنان كه ناچارند با وى معاشرت نمايند، خداوند براى رهايى از شرّ او راه نجاتى قرار مى‏دهد.- آنگاه فرمود:- من تمام زندگى و معاشرت مردم با يك ديگر را به منزله پيمانه پر مى‏پندارم كه دو جزء آن جلب محبّت و نيكى كردن، و يك جزء ديگرش در غفلت به سر بردن است. 9- در حديث مرفوعه‏اى آمده است. كه على (ع) به فرزندانش فرمود: فرزندانم از دشمنى با مردم بپرهيزيد، زيرا آنها از دو صنف خارج نيستند، عاقلى كه با شما مجادله كند، و نادانى كه با شما به جهالت رفتار نمايد. و كلام به منزله مرد است، و پاسخش زن، هنگامى كه زن و مرد به هم پيوندند ناچار ثمره‏اى خواهد داشت، سپس اين شعر را خواند.

هر كه از پاسخ بپرهيزد آبرويش سلامت ماند.

و كسى كه با مردم مدارا كند كار خوبى كرده است* كسى كه مردم را بزرگ شمارد مردم نيز او را بزرگ دانند* و هر كه مردم را تحقير نمايد هرگز مردم بزرگش نشمارند 10- سفيان بن عيينه گويد به زهرى گفتم: با على بن حسين (ع) ملاقات كردى؟ گفت آرى. و تا حال با كسى برتر از او ملاقات نكرده‏ام. من براى او دوستى در نهان و دشمنى آشكارا نمى‏شناسم گفتند چگونه؟ گفت چون كسى را نديدم كه آن حضرت را دوست دارد، ولى از شدّت معرفت به فضلش به او رشك نبرد، و كسى را نديدم كه با آن حضرت دشمن باشد ولى از شدّت مداراى او با وى مدارا نكند.

122- باب وجوب ادا كردن حقوق واجب و مستحبّ مؤمن‏

1- امام صادق (ع) فرمود: خدا به چيزى بهتر از اداى حقّ مؤمن عبادت نشود.

2- امام صادق (ع) فرمود: مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمى‏كند، او را خوار نمى‏دارد، به وى خيانت نمى‏كند، سزاوار است كه مسلمانان در برقرارى‏

پيوند با يك ديگر بكوشند، و در كمك كردن بر مهربانى دو جانبه و مواسات با نيازمندان با يك ديگر سعى كنند. آن چنان باشيد كه خدا دستور داده «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» با همديگر مهربان باشيد، و نسبت به امور ديگران كه نتوانسته‏ايد به يارى آنان بشتابيد. اندوهگين باشيد، مانند انصار كه در زمان رسول اللّه (ص) غمخوار يك ديگر و مهاجرين بودند.

3- امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) فرموده است: شش خصلت است كه در هر كس باشد در برابر خدا و نزديك او باشد. ابن ابى يعفور گفت: قربانت گردم آنها كدامند؟ فرمود: مسلمان آنچه را كه براى عزيزترين افراد خانواده‏اش دوست مى‏دارد، براى برادر مسلمانش نيز دوست بدارد، و آنچه را كه براى آنان نمى‏پسندد، براى برادر مسلمان نيز نپسندد، و با او دوستى صميمانه داشته باشد، تا اين كه فرمود: وقتى در دوستى به اين حدّ برسد آنچه كه در دل دارد برايش توضيح دهد، و با شادى او شاد و با اندوه وى غمناك شود، و اگر توانايى انجام كارى را براى او دارد انجام دهد، و گر نه برايش دعا كند، تا اين كه گفت:

پيغمبر (ص) فرمود: خدا را جانب راست عرش بندگانى در برابرش دارد كه رخسارشان سفيدتر از برف و روشنتر از آفتاب است، شخصى مى‏پرسد آنها كيستند؟ گفته مى‏شود، آنها كسانى هستند كه براى عظمت خدا همديگر را دوست داشتند. 4- امام صادق (ع) فرمود: مسلمان برادر مسلمان، و چشم، و آينه و راهنماى اوست، نسبت به او خيانت نمى‏كند، نيرنگ نمى‏زند، و ستم روا نمى‏دارد، به او دروغ نمى‏گويد، و غيبتش نمى‏كند.

5- امام باقر (ع) فرمود: از جمله حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش اين است كه در وقت گرسنگى او را سير كند، عورتش را بپوشاند، از گرفتاريها نجاتش دهد، قرضش را ادا نمايد، و چون بميرد نسبت به خانواده و فرزندانش از طرف او جانشينى كند، (يعنى نسبت به آنها محبّت نمايد)

6- امام صادق (ع) فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنماى اوست، نسبت به او خيانت نمى‏كند، ستم روا نمى‏دارد، و گولش نمى‏زند، و اگر وعده داد خلف وعده نمى‏كند.

7- معلىّ بن خنيس گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: حقّ مسلمان بر مسلمان چيست؟ فرمود: براى او هفت حقّ واجب است كه همه آنها بر عهده برادرش است و اگر برخى از آنها را ضايع كند از دوستى و اطاعت خدا خارج مى‏شود، و براى او (در اطاعت و بندگى خدا) بهره‏اى نيست، عرض كردم: فدايت شوم.

آنها كدامند؟ فرمود: اى معلّى، ترا دوست دارم، و مى‏ترسم كه نتوانى حفظ و مراعات كنى، و بدانى ولى عمل نكنى، گفتم «لا قُوّةَ إِلّا بِاللّهِ» نيرويى جز از خدا نيست، فرمود: آسانترين حقوق اين است كه آنچه را براى خودت دوست مى‏دارى براى او هم دوست داشته باش، و آنچه براى خود نمى‏پسندى براى او نيز نپسندى. و حقّ دوّم: اين كه از غضب او دورى و از رضايتش پيروى كنى و فرمانبردار امر او باشى.

سوم: اين كه با جان، مال، زبان، و دست و قدمت او را يارى كنى.

چهارم: اين كه چشم، و راهنما و آينه او باشى.

پنجم: اين كه تو سير نباشى و او گرسنه، تو سيراب نباشى و او تشنه، تو پوشيده نباشى و او برهنه.

ششم: اين كه اگر خدمتگزار دارى و برادرت ندارد، بر تو واجب است خدمتگزارت را بفرستى تا لباسهاى او را بشويد، و غذايش را آماده كند، و بسترش را

مرتّب نمايد. هفتم: اين كه سوگندش را تصديق كنى، دعوتش را بپذيرى، در وقت بيمارى از او عيادت كنى، و بر جنازه‏اش حاضر شوى، و چون بدانى حاجتى دارد در انجام حاجتش پيشدستى كنى تا او را مجبور نكنى كه از تو حاجت بخواهد بلكه خودت پيشدستى كنى چون اينها را انجام دادى دوستى خود را به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پيوند داده‏اى.

8- امام صادق (ع) فرمود: از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان اين است كه او سير نباشد و برادرش گرسنه، و او سيراب و برادرش تشنه و او پوشيده و برادرش برهنه. چه بزرگ است حق مسلمان بر برادر مسلمانش و فرمود: آنچه براى خود مى‏پسندى براى برادر مسلمانت نيز بپسند، اگر نيازمند شدى از او يارى بخواه، و اگر وى از تو چيزى خواست به او عطا كن، نسبت به خيرى نبايد از او دلگير شوى، و نه او از تو ملول گردد، تو پشتيبان او باش و او پشتيبان تو باشد، و چون غايب شود در غيبتش او را نگهدار، و چون حاضر شود از او ديدن كن و تجليل و اكرامش نما، زيرا او از تو و تو از او هستى، اگر تو را نكوهش كرد از او جدا نشوى تا كينه از دلش بزدايى، اگر خيرى به او رسيد خدا را شكر كن، و اگر گرفتارى برايش پيش آمد كمكش كن، و اگر فريبش دادند او را يارى كن، هر گاه مردى به برادرش «افّ» (واى بر تو) بگويد. دوستى بين آنها قطع مى‏شود، و چون بگويد تو دشمن منى، يكى از آن دو كافر مى‏شود، و چون برادرش را متّهم كند، ايمان در قلبش همانند نمك در آب ذوب مى‏شود.

9- امام صادق (ع) فرمود: از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان اين است. كه چون او را ببيند سلامش كند، و چون بيمار شود عيادت نمايد، چون غايب گردد خيرخواهش باشد، چون عطسه نمايد دعايش كند (يرحمك اللّه) بگويد اگر دعوتش كرد قبول نمايد و چون بميرد او را تشييع كند.

10- ابو ميمون حارثى گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: حقّ مؤمن بر مؤمن چيست؟ فرمود: از جمله حقّ مؤمن بر مؤمن، دوستى قلبى و مواسات مالى است، و اين كه به جاى او از خانواده‏اش سرپرستى كند و اين كه در برابر ظالم وى را يارى نمايد، و اگر در بين مسلمانان «از غنيمت و يا بخشش» نصيبى دارد و او غايب است سهمش را براى او دريافت كند، و چون بميرد به زيارت قبرش رود، و به او ستم روا ندارد، فريبش ندهد، خيانت نكند، خوارش نسازد، تكذيبش ننمايد، و به او «افّ» (واى بر تو) نگويد. و چون به او «افّ» گويد دوستى ميان آنها نباشد، و چون بگويد تو دشمن منى، يكى از آنها كافر مى‏شود، و اگر او را متّهم كند، ايمان در قلبش آب مى‏شود همانند نمك كه در آب حلّ مى‏شود.

11- معلى بن خنيس مى‏گويد: از امام صادق (ع) در مورد حقّ مؤمن پرسيدم، فرمود: هفتاد حقّ است، فقط هفت حقّ را به تو مى‏گويم، زيرا به تو مهربانم، و مى‏ترسم نتوانى تحمّل كنى، عرض كردم: چرا؟ ان شاء اللّه، فرمود: از جمله حقوق مؤمن، اين كه تو سير نباشى و او گرسنه، و پوشيده نباشى و او برهنه، و براى او راهنما باشى، و به منزله پيراهنى كه عيوب او را مى‏پوشاند، زبان گوياى او باشى، آنچه كه براى خودت دوست دارى براى او نيز بخواهى و اگر خدمتگزار دارى، براى مرتّب نمودن فرش و بسترش پيش او بفرستى، و در رفع نياز او شب و روز كوشش نمايى، وقتى كه اين كارها را انجام دادى، دوستى خودت را به محبّت ما رسانيده‏اى و دوستى ما را به دوستى خدا پيوند دادى.

12- على (ع) در وصيتش به محمد بن حنفيّه فرمود: هرگز حقّ برادرت را به خاطر اعتمادى كه ميان شما هست ضايع مكن، زيرا كسى كه حقش را ضايع‏

كردى برادرت نيست.

13- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است: مؤمن براى خدا در ذمّه مؤمن هفت حق واجب دارد، محترم داشتن او در غيابش، دوستى با او از ژرفاى دل، و مواسات با او در مال خود، و اين كه غيبت او را حرام بداند، و هنگام بيمارى عيادتش كند، جنازه‏اش را تشييع كند، و پس از مرگ جز خوبى او را نگويد.

14- ابراهيم بن عباس گويد: هرگز امام رضا (ع) را نديدم كسى را با سخنى آزار دهد، و حرف كسى را پيش از تمام شدن سخنش قطع كند، و در صورت توانايى حاجت كسى را رد نمى‏نمود و در حضور همنشينانش هرگز پاى خود را دراز نمى‏كرد و به چيزى تكيه نمى‏داد، هيچ وقت نديدم كه به خدمه و غلامانش ناسزا گويد، هيچ گاه نديدم كه وى تنش را بخاراند و بلند بخندد، بلكه خنده‏اش تبسّم بود.

15- داود بن حفص گويد: در حضور امام صادق (ع) بوديم: چون عطسه فرمود، اراده كرديم كه او را دعا كنيم (يرحمك اللّه بگوئيم)، خودش فرمود: چرا «يرحمك اللّه» نگفتيد؟ همانا از جمله حق مؤمن بر برادرش چهار خصلت است، چون عطسه كرد او را دعا كند «يرحمك اللّه» گويد، اگر دعوت كرد بپذيرد، و اگر بيمار شد عيادتش كند، و چون بميرد جنازه‏اش را تشييع نمايد.

16- ابان بن تغلب گويد: با امام صادق (ع) طواف مى‏كردم، يكى از دوستانم را ديدم، و از من خواست همراه او بروم كه حاجتى دارد. او به من اشاره كرد و امام صادق (ع) او را ديد، و به من فرمود: اى ابان آن شخص ترا مى‏خواهد؟ گفتم: آرى، فرمود: او نيز عقيده ترا دارد، «يعنى شيعه است» گفتم:

آرى، فرمود: طوافت را قطع كن و با او برو، عرض كردم: اگر طواف واجب هم باشد، فرمود: بلى. ابان گويد: با دوستم رفتم. پس از آن به خدمت حضرت رسيدم، و از حقّ مؤمن پرسيدم، فرمود: اين موضوع را كنار بگذار و از من مخواه سپس همواره تكرار كردم و به اصرار نمودم، تا فرمود: اى ابان نيمى از مالت را به او مى‏دهى، سپس به من نگريست، و چون ديد چه حالى به من دست داده است فرمود: اى ابان آيا نمى‏دانى كه خداوند از ايثارگران ياد نموده است؟ گفتم: چرا؟ فرمود: چون تو نيمى از مالت را به او دهى وى را بر خود ترجيح نداده‏اى زمانى او را بر خود ترجيح داده‏اى كه از نصف ديگر هم به او بدهى.

17- امام صادق (ع) فرمود: چه زشت است براى مرد كه برادرش حقّ او را بشناسد- و رعايت نمايد- ولى او حقّ برادرش را نشناسد.

18- در حديث مرفوعه‏اى، پيغمبر (ص) فرمود: مؤمن آينه برادر مؤمنش است، پليديها را از او دور مى‏كند.

19- امام باقر (ع) فرمود: برادر مسلمانت را دوست بدار، آنچه براى خودت دوست دارى براى او نيز بخواه، و آنچه براى خود نمى‏پسندى براى او نيز مپسند، چون نيازمند شدى از او بخواه، و اگر او از تو چيزى درخواست كرد به او بده، هيچ خيرى را از او پنهان مدار كه او نيز خيرى را از تو نهفته ندارد، پشتيبان او باش تا او نيز پشتيبان تو باشد، و چون غايب شد در غيبتش حقّ را رعايت كن، و اگر حاضر شود با او ديدار نموده و تجليل و احترامش كن، زيرا تو از او و او از توست، و اگر بر تو نكوهش كرد، از او جدا نشوى تا اين كه از كينه دلش كاسته شود، اگر خيرى به او برسد، خدا را سپاسگزارى كن. چون گرفتار شد كمكش كن و حقّش را نيز به گردن گير.

20- امام صادق (ع) فرمود: هر كه حقّ مؤمن را رعايت نكند، خداوند روز رستاخيز او را صد سال روى پا نگه مى‏دارد تا از عرقش سيلى در بيابان جارى گردد، سپس از طرف خداى عزّ و جل منادى فرياد زند، اين همان ستمگرى است كه حقّ خدا را نزد خود حبس نموده، سپس فرمود: پس از چهل سال توبيخ دستور داده مى‏شود كه او را به سوى آتش دوزخ ببرند.

21- على (ع) فرمود كه پيغمبر (ص) فرموده است: پسنديده است كه هر مسلمان شش كار را در حق برادرش انجام دهد:

1- وقتى كه او را ديد سلام كند. 2- چون مريض شد عيادتش نمايد. 3- وقتى عطسه كرد دعايش كند (يرحمك اللّه) بگويد. 4- پس از مرگ بر جنازه‏اش حاضر شود. 5- اگر او را دعوت كرد اجابت نمايد. 6- آنچه كه براى خود مى‏پسندد براى او نيز بپسندد، و آنچه كه براى خودش دوست ندارد براى او نيز روا ندارد.

22- محمّد بن مسلم گويد: شخصى از جبل عامل پيش من آمد و با او به خدمت امام صادق (ع) رسيديم در وقت خداحافظى از امام تقاضا كرد كه او را نصيحت فرمايد، حضرت فرمود: سفارش مى‏كنم ترا به تقواى الهى و نيكى به برادر مسلمانت، دوست بدار براى برادرت آنچه را كه براى خودت دوست مى‏دارى، و آنچه كه براى خود نمى‏پسندى براى او نيز مپسند، اگر از تو چيزى خواست به او بده، و اگر چيزى را از تو منع كرد تو از او بخواه، نسبت به خيرى از او دلگير مباش، تا او نيز ترا ملول نسازد، يار و ياور او باش، تا او نيز ياور تو باشد، اگر بر تو خشمگين شد از او دورى مجوى تا كينه از دلش بيرون كنى، اگر غايب شد در غيابش حقّ او را رعايت، و چون حاضر شد كمكش كن و بازويش را بگير،

و در حقّش مساعدت نموده و اكرامش كن، زيرا او از تو و تو از او مى‏باشى.

23- على (ع) فرمود: شش خصلت است كه در هر كس باشد در نزد خدا مقرّب و داراى منزلت است، خداوند مسلمانى را دوست دارد كه آنچه را براى خودش دوست دارد براى برادرش نيز دوست بدارد، و هر چه كه بر خود نمى‏پسندد بر او نيز نپسندد، دوستانه او را نصيحت كند. فضيلت و برترى مرا بشناسد، و از من پيروى كند، و نتيجه كار مرا در نظر داشته باشد.

24- على (ع) فرمود كه پيغمبر (ص) فرموده است: هر مسلمانى بر ذمّه برادر مسلمانش سى حق دارد، ذمّه‏اش از آنها برى نمى‏شود مگر اين كه آن حقوق را ادا كند يا برادرش از او درگذرد، (آن حقوق عبارتند) از لغزش او چشم بپوشد، به اشك چشمش شفقت آرد، عيبش را بپوشاند، لغزشش را ناديده بگيرد، عذرش را بپذيرد، اگر كسى غيبت او را كرد از او دفاع كند، همواره خير خواهش باشد، دوستى و محبّت او را حفظ كند، عهد و پيمانش را مراعات نمايد در موقع بيمارى عيادتش كند، در تشييع جنازه‏اش حاضر شود، دعوتش را بپذيرد، هديه‏اش را قبول كند، و آن را جبران نمايد، نعمتش را سپاسگزار باشد، با بهترين وجه او را يارى دهد، زن و بچه او را محافظت كند، حاجتش را روا كند، در انجام خواسته‏اش كوشش نمايد، موقع عطسه كردن «يرحمك اللّه» بگويد، راهنماى گمشده‏اش باشد، و به سلامش پاسخ دهد، كلامش را خوب تلقى كند، بخشش او را ارج نهد، سوگندهايش را تصديق نمايد، دوست او را دوست داشته باشد و با وى دشمنى نكند، اگر ظالم و يا مظلوم واقع شد او را يارى كند، امّا يارى نمودن در حال ستمگرى او را از ستم كردن باز دارد، و اما يارى دادن در حال مظلوميت در باز پس گرفتن حقّش به او كمك نمايد، گرفتارش نكند، خوارش ندارد، آنچه كه از خير براى خودش مى‏خواهد براى او نيز بخواهد، و آنچه كه از بديها براى خودش نمى‏پسندد براى او نيز نپسندد، سپس فرمود: از پيغمبر (ص) شنيدم كه مى‏فرمود: هر يك از شما اگر چيزى از حقوق برادرش را به جا نياورد، روز قيامت از او مطالبه و بر نفع و يا ضرر او حكم خواهد شد. 25- امام صادق (ع) از اجدادش نقل كرده كه پيغمبر (ص) آنها را بر انجام هفت چيز دستور داده و از انجام هفت چيز نهى فرموده است: آنها را به عيادت بيماران، تشييع جنازه، تصديق و امضاى سوگند، دعا براى عطسه‏كننده، يارى مظلوم، آشكار كردن سلام، و اجابت دعوت امر فرموده است.

123- باب تأكيد استحباب رعايت حقّ عالم‏

1- امام صادق (ع) فرمود: كه على (ع) مى‏فرمود: از حقوق دانشمند است كه بيش از حد از او سؤال نكنى براى پاسخ گرفتن از او از جامه‏اش نگيرى، چون بر او وارد شدى و گروهى در نزد او بودند به همه آنها سلام كن و بر او جداگانه سلام كن و در برابر او بنشين نه در پشت سرش، با دست و چشمت به او اشاره مكن، در مخالفت با گفتارش زياد نگو كه فلانى اين طور گفته و فلانى اين جور، و از بسيار نشستن با او خسته مشو، زيرا دانشمند مانند درخت خرماست، منتظر باش تا در موقعش از وجود او بهره‏مند گردى، چون اجر عالم بيشتر است از كسانى كه روزها روزه دارند و شبها به عبادت بر پا ايستند و در راه خدا جهاد كنند.

2- على (ع) فرمود: از جمله حقوق عالم است كه زياد از او سؤال نكنى و در پاسخ بر او پيشى نگيرى، و چون رو گرداند اصرار نورزى، چون خسته شد براى‏

پاسخ گرفتن از جامه‏اش نگيرى، با دست و چشم به او اشاره نكنى، در مجلس با او در گوشى صحبت نكنى، از عيوب او جستجو نكنى و نگويى كه فلانى بر خلاف گفتار شما اين طور گفته، راز او را آشكار نكنى، پيش او از كسى غيبت ننمايى، در غياب و حضور احترام او را نگه دارى، چون به مجلس وارد شدى به همه سلام كن و به وى جداگانه سلام كن. موقع نشستن در پيش رويش بنشين. اگر نيازمند شد در برآوردن حاجتش از ديگران سبقت بگير و از بسيار نشستن با او خسته مشو، زيرا دانشمند همانند درخت خرماست منتظر باش تا بموقع از ميوه دانش او بهره‏مند گردى، عالم به منزله كسى است كه روز روزه‏دار باشد و شب به عبادت قيام نمايد و در راه خدا جهاد كند و چون عالمى بميرد، در اسلام شكافى پديد آيد كه تا روز قيامت مسدود نمى‏گردد، و دانشجوى علوم دينى را هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّب عالم بالا بدرقه مى‏كنند.

124- باب استحباب لطف و محبّت و به ديدار همديگر رفتن‏

1- شعيب عقرقوفى گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه به يارانش مى‏فرمود:

از خدا پروا كنيد، برادرانى خوشرفتار باشيد، در راه خدا با يك ديگر دوستى ورزيد، و با يك ديگر مهر ورزيده و رابطه داشته باشيد، به ملاقات يك ديگر برويد، و در باره امر (ولايت) ما با هم مذاكره كنيد و آن را زنده داريد.

2- امام صادق (ع) فرمود: شايسته است مسلمانان در پيوستن به همديگر، و يارى بر مهرورزيدن به هم، و مواسات با نيازمندان، و رأفت نسبت به يك ديگر كوشا باشند، تا چنان باشند كه خداى عز و جل فرموده «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» مؤمنان‏

با يك ديگر مهر ورزند و نسبت به امرى كه مربوط به آنهاست و از بين رفته اندوهگين باشند، همان گونه كه گروه انصار در زمان رسول اللّه (ص) بودند.

3- امام صادق (ع) فرمود: با يك ديگر پيوند خوشرفتارى و محبّت داشته باشيد، و برادرانى نيكو كار باشيد آن چنان كه خداى عزّ و جلّ به شما امر فرموده است.

4- عبد اللّه بن يحيى كاهلى گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود:

با يك ديگر پيوند خوشرفتارى و مهربانى و عطوفت داشته باشيد.

5- امام باقر (ع) فرمود: خداوند بيامرزد كسى را كه بين دو دوست ما الفت برقرار كند، اى گروه مؤمنان به يك ديگر مهر و محبّت ورزيد.

6- على (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است: همانا خداى عزّ و جلّ مهربان است. و هر مهربانى را دوست مى‏دارد.

125- باب استحباب پذيرش عذر

1- امام صادق (ع) از اجدادش نقل كرده است كه پيغمبر (ص) در وصيّتش به على (ع) فرموده: يا على هر كه عذر عذرخواهى را نپذيرد چه راست يا دروغ، به شفاعت من نمى‏رسد.

2- علىّ (ع) در وصيّتش به محمّد بن حنفيه فرمود: در اثر شكّ و گمان پيوندت را از برادر خود قطع نكن، و بدون رضايت وى از او قطع رابطه مكن، شايد عذرى دارد و تو وى را سرزنش مى‏كنى، هر كه پوزش خواست عذرش را بپذير، چه راست يا دروغ، تا به شفاعت نايل گردى،

3- على بن حسين (ع) به فرزندش فرمود: اگر كسى در سمت راست تو بايستد و ترا دشنام دهد آنگاه به سمت چپ تو آيد و عذرخواهى كند عذرش را بپذير.

126- باب استحباب سلام كردن و مصافحه در وقت ملاقات ...

1- ابو عبيده گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: چون دو مؤمن به هم برسند و دست بدهند خدا به آنها توجه كرده و گناهان از چهره آنها بريزد تا از يك ديگر جدا شوند.

2- امام باقر (ع) فرمود: چون دو نفر مؤمن به هم برسند و مصافحه كنند، خداوند به آنها رو كند و گناهانشان مانند برگ درخت بريزد.

3- زراره گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: مؤمن به وصف درنمى‏آيد، زيرا مؤمن وقتى كه با برادرش ديدار و مصافحه كند، خداوند همواره به آنها توجّه كند، و گناهان از رخسارشان مانند برگ درخت بريزد.

4- رفاعه گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: مصافحه كردن مؤمن از مصافحه ملائكه برتر است.

5- امام صادق (ع) فرمود: مصافحه كنيد، زيرا مصافحه كينه را از بين مى‏برد.

6- امام باقر (ع) فرمود: چون دو مؤمن به هم رسند و مصافحه نمايند، خدا دستش را در ميان دست آنها گذارد، و با آن كه محبتش نسبت به رفيقش زيادتر است مصافحه كند.

حديث 7 مانند حديث 6 است و در ذيل حديث 7 (چنين آمده است): چون خداوند به آنان توجّه كند. گناهانشان مانند برگ درخت بريزد.

8- امام باقر (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است: چون يكى از شما برادر خود را ملاقات كند، بايد به او سلام كند و مصافحه نمايد، زيرا خداى عز و جل بدين عمل فرشتگان را گرامى داشته است، پس شما نيز عمل فرشتگان را انجام دهيد.

9- امام باقر (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است: چون با يك ديگر ملاقات كرديد با سلام و مصافحه ملاقات كنيد، و چون از يك ديگر جدا شويد با طلب آمرزش جدا شويد.

10- امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) با حذيفه ملاقات و دست مباركش را براى مصافحه دراز كرد حذيفه دستش را عقب كشيد، پيغمبر (ص) فرمود: اى حذيفه من دستم را به سوى تو دراز كردم و تو دست خود را عقب كشيدى؟ حذيفه عرض كرد: يا رسول اللّه به دست مباركت رغبت دارم ولى من جنب بودم و دوست ندارم دستم با جنابت به دست شما برسد. حضرت فرمود: مگر نميدانى كه چون دو مسلمان با هم ملاقات و مصافحه كنند گناهانشان مانند برگ درخت مى‏ريزد.

11- امام صادق (ع) در حديثى فرمود: قدر و منزلت مؤمن اندازه ندارد، چون مؤمن هر گاه برادرش را ملاقات و با او مصافحه كند خداوند به آنان توجّه نمايد و گناهان از چهره‏شان فرو مى‏ريزد، همچنان كه باد شديد برگ را از درخت مى‏ريزد، تا اين كه از هم جدا شوند.

12- امام صادق (ع) فرمود: پاداش شما در مصافحه كردن همانند پاداش جهادگران است.

13- امام باقر (ع) فرمود: چون دو مؤمن با هم مصافحه كنند، از هم جدا مى‏شوند بى‏آنكه گناهى برايشان باقى بماند.

14- امام صادق (ع) فرمود: در گفتگوى ابراهيم (ع) با شخصى چنين آمده است، كه ابراهيم برخاست و با او معانقه كرد. وقتى خداوند پيغمبر (ص) را مبعوث فرمود، مصافحه را مستحبّ گردانيد.

15- امام باقر (ع) فرمود: نخستين دو نفرى كه در روى زمين با هم مصافحه كردند ذو القرنين و ابراهيم خليل بود، ابراهيم خليل ذو القرنين را استقبال و با وى مصافحه نمود، و نخستين درخت در روى زمين درخت خرما بود.

(متن حديث 16- با حديث 9 يكى است به حديث 9 مراجعه شود.)

17- مالك بن اعين جهنى گويد كه امام صادق (ع) به من فرمود: به خدا سوگند شما پيروان ما هستيد، تا آن جا كه فرمود: كسى نمى‏تواند حق مؤمن را توصيف كند و حقوق واجب برادرش را ادا نمايد. اى مالك، به خدا قسم وقتى كه مؤمنان با يك ديگر ملاقات و مصافحه كنند، خداوند همواره به آنان نظر محبّت و آمرزش دارد، و پيش از آن كه از هم جدا شوند گناهان از چهره‏ها و اعضايشان مى‏ريزد پس چه كسى مى‏تواند خدا و مؤمنى را كه در پيشگاه خدا چنين مقامى دارد توصيف نمايد؟

18- امام صادق (ع) فرمود: مصافحه مؤمن هزار حسنه دارد.

127- باب استحباب مصافحه و حدود و چگونگى آن‏

1- هشام بن سالم گويد: از امام صادق (ع) حدّ مصافحه را پرسيدم: فرمود:

به اندازه گردش دور درخت خرماست (يعنى اگر به اندازه گردش دور درخت خرما از يك ديگر جدا شوند مستحب است كه با يك ديگر مصافحه كنند).

2- ابو عبيده گويد: من در يك كجاوه با امام صادق (ع) بودم، اوّل من سوار مركب مى‏شدم سپس آن حضرت، وقتى كه قرار مى‏گرفتيم، حضرت به من سلام مى‏كرد و مانند مردى كه رفيق خود را بتازگى نديده، احوال پرسى و مصافحه مى‏كرد، و در وقت پياده شدن او پيش از من پياده مى‏شد و چون بر زمين قرار مى‏گرفتيم، سلام مى‏كرد. و همانند كسى كه رفيقش را بتازگى نديده احوال پرسى مى‏نمود. عرض كردم يا ابن رسول اللّه شما كارى مى‏كنيد كه هيچ كس از مردم نزد ما نمى‏كند، و اگر يك بار هم انجام دهد زياد است، فرمود: مگر ثواب مصافحه را نمى‏دانى؟ چون دو مؤمن به هم برسند و مصافحه نمايند، گناهانشان همواره مانند برگ درخت فرو مى‏ريزد، و خداوند به آنها توجّه مى‏كند تا از يك ديگر جدا شوند.

3- ابو عبيده حذّاء گويد: از مدينه تا مكّه در يك طرف كجاوه همراه امام صادق (ع) بودم، حضرت در بين راه پياده شد و كارش را انجام داد و برگشت فرمود: دستت را بده، دستم را دراز كردم، حضرت چنان فشرد كه در انگشتانم فشار را احساس كردم، سپس فرمود: اى ابا عبيده، هر مسلمانى كه برادر مسلمانش را ملاقات و با وى مصافحه كند و انگشتان خود را با انگشتان او درهم كند گناهانشان همانند برگ درختان در فصل زمستان بريزد.

4- ابو حمزه گويد: هم كجاوه امام باقر (ع) بودم، چون بار به زمين گذاشتيم، حضرت كمى راه رفت و سپس آمد و دست مرا گرفت و به گرمى فشرد. عرض كردم فدايت شوم، مگر در كجاوه همراه شما نبودم، فرمود: مگر نمى‏دانى كه چون مؤمن گردشى كند و سپس به برادرش دست دهد، خداوند همواره به آنان نظر مرحمت و توجّه نمايد، و به گناهان فرمايد از آنها فرو ريزيد. اى ابا حمزه، سپس گناهان مانند برگ درخت فرو ريزد، و آنها پاك و بى‏گناه از يك ديگر جدا شوند.

5- امام باقر (ع) فرمود: براى مؤمنان سزاوار است كه چون يكى از آنها از رفيقش به فاصله درختى نهان و غايب شد و سپس به هم رسيدند مصافحه كنند.

6- امام صادق (ع) فرمود: مسلمانان همراه رسول اللّه به جنگ مى‏رفتند، و از جايى كه پر از درخت بود عبور كردند، چون به فضاى آزاد رسيدند، به يك ديگر نگريستند و مصافحه كردند.

7- امام صادق (ع) از پدرانش نقل كرده است كه پيغمبر (ص) در حديث مناهى، از مصافحه با ذمّى نهى فرموده است.

8- در حديث اربعمائة علىّ (ع) فرمود: چون با برادرانتان ديدار نماييد، مصافحه كنيد، و خوشرويى نشان دهيد، از يك ديگر كه جدا مى‏شويد گناهى برايتان باقى نمى‏ماند. حتى با دشمنت مصافحه كن گر چه او نخواهد، زيرا مصافحه از كارهايى است كه خدا بندگانش را به آن دستور داده، و مى‏فرمايد:

«اى رسول ما، تو آزار و بديهاى امّت را به وجه احسن پاسخ بده» .

128- باب آداب استقبال و بدرقه مسافر

1- امام حسن عسكرى (ع) فرمود: چون جعفر بن ابى طالب از حبشه برگشت پيغمبر (ص) به سويش شتافت و به اندازه دوازده قدم از او استقبال فرمود، او را در آغوش گرفت و پيشانى‏اش را بوسيد و با ديدن او اشك شادى ريخت.

2- پيغمبر (ص) فرمود: از جمله حقوق مهمان بر صاحب خانه اين است كه وى را تا در منزل همراهى و بدرقه كند.

3- اسحق بن عمّار گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم كسى براى تعظيم ديگرى از جايش برمى‏خيزد، فرمود: مكروه است مگر براى مردى كه به خاطر دينش برپا خيزد.

4- طبرسى در مكارم الاخلاق ذكر نموده كه مردى در مسجد بر پيغمبر (ص) وارد شد و او تنها نشسته بود، حضرت كنار رفت (برايش جا باز كرد) و فرمود: از جمله حقّ مسلمان بر مسلمان اين است كه چون قصد نشستن كند كنار رود (او را جاى دهد) 5- در روايت هست كه پيغمبر (ص) فرمود: هر كه دوست داشته باشد كه مردم باحترامش بر پا خيزند جايگاهش پر از آتش مى‏شود.

6- حضرت [ صادق (ع) ] فرموده: مانند عجمها براى يك ديگر بر پا نخيزيد، ولى براى احترام از جا تكان خوردن عيب ندارد. (جا دادن به او)

129- باب حكم كرنش بر بزرگان از قبيل بوسيدن فرش، بر پا خاستن و جلوى آنها دويدن و غيره‏

1- صفوان بن يحيى گويد كه ابو قره رفيق جاثليق از من تقاضا كرد كه او را پيش حضرت رضا (ع) ببرم، از امام (ع) اجازه خواستم، فرمود: او را پيش من بيار، و چون ابو قرّه بر آن حضرت وارد شد فرشش را بوسيد و گفت: وظيفه دينى ما اين است كه نسبت به بزرگان زمانمان اين گونه تعظيم نماييم.

2- سيد رضى در نهج البلاغه گويد: در مسير حضرت على (ع) به شام كدخدايان و بزرگان انبار (اسم محلى است) با آن حضرت ديدار كردند و به احترامش پياده شدند (و در پيش ركابش) دويدند، فرمود: اين چه كارى بود كه شما كرديد؟ گفتند اين از آداب ماست كه بدين وسيله فرماندهانمان را تعظيم مى‏كنيم، فرمود: سوگند به خدا حكمرانان شما از اين كار سودى نمى‏برند، و شما هم با اين كار به زحمت مى‏افتيد و در آخرت هم باعث مشقّت شماست، چه زيان آور است رنجى كه كيفر به دنبالش باشد، و چه سودمند است رها كردن كارى آنگاه كه ايمنى از آتش را به دنبال داشته باشد.